یک نظریه مهم و راهبردی که در حوزه فکری و نواندیشی امروزه بنا بهضرورت مطرحشده و در میان مردم اقشار جامعه بهویژه جوانان حوزه و دانشگاه از موضع تحولخواهی، بازخوردهای مطلوبی پیداکرده عنوان نو اصولگرایی است. در مورد چرایی این طرح فکری و سیاسی لازم است در مرحله اول به تعریف اصولگرایی سپس به نحوه شکلگیری و فرآیند آن اشاره شود تا زمینه برای واکاوی نو اصولگرایی که درواقع همان بازتولید اصول انقلاب اسلامی است فراهم گردد.
همه ما در نگاه اولیه به لغتنامه و متون اسلامی درمیابیم که اصل به معنی: بن، ریشه و بنیاد است در برابر فرع و اصول جمع اصل است؛ بنابراین تعریف اصولگرایی یعنی پایبندی بر اصول، ریشهها و بنیادهای غیرقابلانکار مکتب اسلام و انقلاب اسلامی و اصولگرا کسی است که به باور و آرمانهایش سنجیده میشود و راستی و ناراستی او از راه التزام و پایبندی به اصول، مورد دقت و ارزیابی قرار میگیرد. اصولی که بر خواسته از مبانی و اهداف مکتب اسلامی و جهانبینی توحیدی است و دکترین و آئین حکومت و سیاست شخص پیامبر گرامی اسلام (ص) و مولا علی ابن ابیطالب (ع) است و باید بر مبنای قرآن و نص روایات باشد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اصولگرایی از مفاهیم بنیادین انقلاب اسلامی ما شناخته شد و زیربنای فکری مکتب امام خمینی محسوب گشته و از مطالبات مردم و رهبری بوده و هست.
در این میان آنچه موردتوجه است این است که اصولگرایی بهعنوان نماد تفکر و اندیشه ناب اسلامی با رهبری پیامبرگونه امام راحل (ره) و خلف صالح او آیه الله امام خامنهای مدظلهالعالی و رهروان آنان تحقق عملی پیدا کرد و خون پاک شهیدان انقلاب اسلامی درخت آن را آبیاری کرده است و قبل از اینکه یک شعار سیاسی باشد، یک مانیفست کاری و مؤثر در حوزه قانون، فرهنگ، اخلاق و بهویژه سیاست و دیانت است که از راه بازتولید ارزشهای اسلام و انقلاب در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران عینیت پیداکرده است اصولی که نسخه بومی پیشرفت و الگوی توسعه همهجانبه ایران اسلامی است.
تعاریف ارائهشده از اصول و اصولگرایی مخالف تکنولوژی و صنعت و یا رابطه با سایر کشورها نیست و سیاست خارجی در آن با حفظ استقلال و رعایت احترام متقابل بر اساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت به اجرا می رسد و در نگاه به داخل اصولگرایی هرگز بقاء خود را در قدرت و منافع حزبی و جریانی را بر منافع ملت مسلمان و مردم ترجیح نمیدهد و وامدار جریان و یا شخص خاصی نیست روی همین جهت است که اصولگرایی با حریت و آزاداندیشی همخوانی داشته و اصولگرایان در بهروزرسانی اصول و بیان مشکلات و موانع اصولگرایی و اظهارنظر آزاد و موظف به معروف گستری و منکر زدایی طبق اصل هشتم قانون اساسی هستند. با عنایت به مطالب پیشگفته و نیز سوا لاتی که در پیشنهاد نو اصولگرایی آقای دکتر قالیباف مطرح گردیده و انتقادهایی که صورت گرفته است میتوان گفت که نو اصولگرایی نوعی پوستاندازی از قالبهای سیاسی و کلیشهای کشور است که برای حفظ عمود خیمه نظام و کارآمد سازی سیاستها و برنامههای تدوینشده انقلاب اسلامی لازم است این نگاه و جریان ارزشیابی و بهروزرسانی شود. هدف، میدان عمل پیدا کردن مردم و بهویژه جوانان هستند زیرا که تجربه عملی گذشته بهویژه سالهای اخیر نشان میدهد که بعضی رفتارها در جریان اصولگرایی سنتی، باعث فاصله بیشتر مردم و جوانان از اسلام و بدبین شدن جمعی از آحاد ملت به حکومتداری در اسلام و انقلاب است. این وضعیت نشان میدهد اصولگرایی بهعنوان ارمغان برجایمانده از امام راحل (ره) و شهیدان گرانقدری همچون بهشتی، مطهری و دیگر یاران سفرکرده در دالان تنگ حرکت جناحی و باندی دچار گشته و ابتدائی ترین اصول اخلاقی در نزد بعضی از تصمیم سازان و پدرخواندههای اصولگرایی سنتی مورد غفلت قرارگرفته و روزبهروز دایره اصولگرایی تنگتر شده است. حداقل مطلب این است که قابلیتهای عام و فراگیر اصولگرایی ازنظر جامعهشناختی کمتر موردنظر بوده است.
تحولخواهی و پیشرفت که ناشی از کمال خواهی فطری انسان مسلمان و نو به نو شدن معنویت گرایانه آنها در بستر اصولگرایی واقع بینانه فراهم میشود چیزی است که در جود شهیدان انقلاب، شهدا هشت سال دفاع مقدس و مدافع حرم عینیت یافته و یک امر کاملاً ارادی و عاشقانه از نوع خودخواسته و خدا خواسته است. چنین اقتضاهای درونی و از نوع حرکت جوهری نباید در مدار اصولگرایی بدون پاسخ گذاشته شود.
با عنایت به آنچه بیان شد به نظر میرسد پیشنهاد نو اصولگرایی مطرحشده در وضع کنونی در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی ضرورتی انکارناپذیر است. این اقدام و حرکت میتواند در جهت درک متقابل و یافتن فرصت برای احیاء تفکر اصولگرایی راستین در قالبهای نو و جدیدی با پرهیز از اشتباهات پیشین، منشأ اثر بوده و امیدآفرین باشد. با توجه به اینکه مدل اجماع اصولگرایی بنا به آنچه گفته شد قدیمیترین جریان حاکم در سیاست ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی حول محور مکتب ولایت بود و حرکت رهبری چه در دوره امام (ره) و چه در دوره زعامت و رهبری فعلی تضمینکننده آن بوده و هست، بسیار بجا و مناسب است که همه دلسوزان نظام با دقت در نامه جناب آقای دکتر قالیباف و پنج سؤال مطرحشده از جانب ایشان در شکلگیری نو اصولگرایی تلاش کنیم و آشتی مجدد جامعه باقدرت و سیاست را در حد ملی و بلکه بینالمللی فراهمسازیم. اینجانب در ادامه بحث بهعنوان اولین گام سعی میکنم سؤالات مطرحشده و محورهای متناسب با اولویتهای نو اصولگرایی را بررسی و نحوه رسیدن به پاسخها را از منظر اسلام و اندیشه ناب امام خمینی (ره) و مکتب ولایت و رهبری مطرح و تفسیر اقناعی و قابل قبولی را منظور نظر قرار بدهم.