گروه معارف - رجانیوز: جامعه ی اسلامی جامعه ای است تا همه ی مسائل و مشکلاتش را به قرآن و معارف اسلامی ارجاع می دهد و پاسخ سوالات و مشکلاتش را از اقیانوس بی کران ثقلین بر می گیرد. این روز ها به مناسبت ایام ولادت سرور انبیاء(ص) فاصله ی روز ولادت رسول گرامی اسلام(ص) به نقل از اهل سنت تا روز ولادت ایشان به نقل از شیعه را به خوبی هفته وحدت نام گذاری کرده اند، مطلوب است در این موضوع به معارف کتاب خدا و سنت معصومین(ع) مراجعه نموده و از دریای بیکران معارف آن ها استفاده نماییم.
گرچه اختلافاتی بین شیعه و سنی وجود دارد و اتفاقا این اختلافات هم اساسی و مبنایی و مهم است اما قرار نیست این اختلافات باعث شود تا مشترکات موجود دیده نشود و تفرقه، نزاع و اختلاف در میان امت اسلامی رخنه کند؛ چرا که حاصل این موضوع پیروزی دشمنان اسلام و از بین رفتن حتی مشترکات فرق های اسلامی خواهد بود.
لذا می توان حل این اختلاف ها و مباحثه در این ابواب رابه جای خودش مثلا محیط های علمی، حوزوی، دانشگاهی و یا هر محیطی که منجر به ایجاد اختلاف و تفرقه میان امت واحده اسلامی نشود موکول کرد و با حفظ عقائد، جامعه اسلامی را به حفظ وحدت و برادری در مقابل دشمن مشترک و در متن زندگانی روزمره درون جامعه اسلامی دعوت نمود.
اتفاقا قرآن کریم هم در چندین آیه به حفظ وحدت و برادری امت اسلامی و جلوگیری از تفرقه تاکید می فرماید که به عنوان نمونه می توان به تفسیر آیه 102 و 103 سوره مبارکه آل عمران رجوع کرد و بهره گرفت.
آیات:
يايها الذين امنوا اتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون (102) و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمت الله عليكم اءذ كنتم اءعداء فاءلف بين قلوبكم فاءصبحتم بنعمته اءخوانا و كنتم على شفا حفرة من النار فاءنقذكم منها كذلك يبين الله لكم اءيته لعلكم تهتدون (103)
ترجمه:
102 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آنچنان كه حق تقوى و پرهيزكارى است ، از خدا بپرهيزيد! و از دنيا نرويد، مگر اينكه مسلمان باشيد! (بايد گوهر ايمان را تا پايان عمر حفظ كنيد!) 103 - و همگى به ريسمان خدا ( قرآن و اسلام و هر گونه وسيله ارتباط ديگر) چنگزنيد، و پراكنده نشويد! و نعمت (بزرگ ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمنيكديگر بوديد، و او ميان دلهاى شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادرشديد! و شما بر لب حفره اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد؛ اين چنين ،خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى سازد، شايد هدايت شويد.
تفسیر نمونه - آیت الله مکارم شیرازی
شان نزول :
مى دانيم كه در دوران جاهليت دو قبيله بزرگ در مدينه به نام (اوس ) و (خزرج ) وجود داشتند كه بيش از يكصد سال ! جنگ و خونريزى و اختلاف در ميان آن دو جريان داشت ، و هر چند وقت ناگهان به جان يكديگر مى افتادند و خسارات جانى و مالى فراوانى به يكديگر وارد مى كردند. يكى از موفقيتهاى بزرگ پيغمبر صلى اللّه عليه و آله پس از هجرت به مدينه ، اين بود كه به وسيله اسلام صلح و صفا در ميان آن دو ايجاد كرد، و با اتحاد آنها جبهه نيرومندى در مدينه به وجود آمد.
اما از آنجا كه ريشه هاى اختلاف فوق العاده زياد و نيرومند، و اتحاد تازه و جوان بود گاه بيگاه ، بر اثر عواملى ، اختلافات فراموش شده شعله ور مى شد، كه به زودى در پرتو تعليمات اسلام و تدبير پيامبر صلى اللّه عليه و آله خاموش مى گشت .در آيات پيش نمونه اى از بروز اختلافات را بر اثر تحريكات دشمنان دانا مشاهده كرديم ، ولى اين آيات اشاره به نوع ديگرى از اين اختلافات است كه بر اثر دوستان نادان و تعصبهاى جاهلانه به وجود آمد.
مى گويند روزى دو نفر از قبيله (اوس ) و (خزرج ) به نام (ثعلبة بن غنم ) و (اسعد بن زراره ) در برابر يكديگر قرار گرفتند، و هر كدام افتخاراتى را كه بعد از اسلام نصيب قبيله او شده بود بر مى شمرد، (ثعلبه ) گفت : خزيمة بن ثابت (ذوالشهادتين ) و حنظله (غسيل الملائكه ) كه هر كدام از افتخارات مسلمانانند، از ما هستند، و همچنين عاصم بن ثابت ، و سعد بن معاذ از ما مى باشند.
در برابر او (اسعد بن زراره ) كه از طايفه خزرج بود گفت : چهار نفر از قبيله ما در راه نشر و تعليم قرآن خدمت بزرگى انجام دادند: ابى بن كعب ، و معاذ بن جبل ، و زيد بن ثابت ، و ابو زيد، به علاوه (سعد بن عباده ) رئيس و خطيب مردم مدينه از ما است . كم كم كار به جاى باريك كشيد، و قبيله دو طرف از جريان آگاه شدند، و دست به اسلحه كرده ، در برابر يكديگر قرار گرفتند، بيم آن مى رفت كه بار ديگر آتش جنگ بين آنها شعله ور گردد و زمين از خون آنها رنگين شود. خبر به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد، حضرت فورا به محل حادثه آمد، و با بيان و تدبير خاص خود به آن وضع خطرناك پايان داد، و صلح و صفا را در ميان آنها بر قرار نمود. آيات فوق در اينجا نازل گرديد و به صورت يك حكم عمومى همه مسلمانان را با بيان مؤ ثر و مؤ كدى دعوت به اتحاد نمود.
تفسير :
دعوت به تقوى
در اين آيه نخست دعوت به تقوى شده است تا مقدمه اى براى دعوت به سوى اتحاد باشد، در حقيقت دعوت به اتحاد بدون استمداد از يك ريشه اخلاقى و عقيده اى بى اثر و يا بسيار كم اثر است ، به همين دليل در اين آيه كوشش شده است تا عوامل ايجاد كننده اختلاف و پراكندگى در پرتو ايمان و تقوى تضعيف گردند، لذا افراد با ايمان را مخاطب ساخته و مى گويد (همگى از خدا بپرهيزيد، و حق تقوى و پرهيزگارى را انجام دهيد).(يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته )
در اينكه منظور از (حق تقوى ) چيست ؟ در ميان مفسران سخن بسيار است اما شك نيست كه حق تقوى آخرين و عاليترين درجه پرهيزگارى است ، كه پرهيز از هرگونه گناه و عصيان و تعدى و انحراف از حق را شامل مى گردد، و لذا در تفسير (الدر المنثور) از پيامبر صلى اللّه عليه و آله و در تفسير (عياشى) و (معانى الاخبار) از امام
صادق (عليه السلام ) نقل شده كه در تفسير (حق تقوى ) فرمودند: (ان يطاع فلا يعصى و يذكر فلا ينسى و يشكر فلا يكفر) يعنى ؛ (حق تقوى ) و پرهيزگارى اين است كه پيوسته اطاعت فرمان او كنى ، و هيچگاه معصيت ننمايى ، همواره به ياد او باشى ، و او را فراموش نكنى ، و در برابر نعمتهاى او شكرگزار باشى و كفران نعمت او ننمايى ).
بديهى است انجام اين دستور همانند همه دستورات الهى بستگى به ميزان توانايى انسان دارد بنابراين آيه فوق با آيه 16 سوره تغابن كه مى گويد: (فاتقوا الله ما استطعتم ؛ (تا آنجا كه توانايى داريد پرهيزگارى پيشه كنيد) هيچگونه منافاتى ندارد و گفتگو درباره تضاد اين دو آيه و نسخ يكى به وسيله ديگرى به كلى بى اساس است .
البته آيه دوم در حقيقت بيان قيد و به اصطلاح تخصيص در آيه اول است و آن را مقيد به مقدار توانايى انسان مى كند و از آنجا كه ظاهرا در ميان قدما گاهى كلمه (نسخ ) بر (تخصيص ) اطلاق مى شده ممكن است منظور كسانى كه آيه دوم را ناسخ آيه اول دانسته اند همان (تخصيص ) بوده باشد.
به هر حال در پايان آيه هشدار مى دهد به طايفه اوس و خزرج و همه مسلمانان جهان كه به هوش باشند، تنها اسلام آوردن كافى نيست ، مهم آن است كه ايمان و اسلام خود را تا واپسين ساعات عمر حفظ كنند، و با روشن ساختن آتشهاى خاموش شده كينه هاى دوران جاهلى و پيروى از تعصبهاى نابخردانه ، ايمان و اعمال پاك خود را بر باد ندهند، تا عاقبت و پايان كار آنها به بدبختى نگرايد، لذا با تاءكيد مى فرمايد: (مراقب باشيد كه از دنيا جز با ايمان و اسلام بيرون نرويد. (و لا تموتن الا و انتم مسلمون ).
دعوت به سوى اتحاد
در آيه بحث نهايى كه همان (مساءله اتحاد و مبارزه با هر گونه تفرقه ) باشد مطرح شده و مى فرمايد:(همگى به ريسمان الهى چنگ بزنيد، و از هم پراكنده نشويد) (و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا)
درباره اينكه منظور از (حبل الله ) (ريسمان الهى ) چيست ؟ مفسران احتمالات مختلفى ذكر كرده اند، بعضى مى گويند منظور از آن قرآن است ، و بعضى مى گويند اسلام ، و بعضى ديگر گفته اند منظور خاندان پيامبر و ائمه معصومين هستند.
در رواياتى كه از پيامبر صلى اللّه عليه و آله و ائمه اهل بيت نقل شده نيز همين تعبيرات گوناگون ديده مى شود، مثلا در تفسير در (الدر المنثور) از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و در كتاب (معانى الاخبار)از امام سجاد (عليه السلام ) نقل شده كه فرمودند: (حبل الله قرآن است )، و در تفسير (عياشى ) از امام باقر (عليه السلام ) كه فرمود: (ريسمان الهى آل محمد صلى اللّه عليه و آله مى باشند، كه مردم ماءمور به تمسك به آن هستند.)
ولى نه اين احاديث و نه آن تفسيرها، هيچ كدام با يكديگر اختلاف ندارند، زيرا منظور از ريسمان الهى هر گونه وسيله ارتباط با ذات پاك خداوند است ، خواه اين وسيله ، اسلام باشد، يا قرآن ، يا پيامبر و اهل بيت او، و به عبارت ديگر تمام آنچه گفته شد، در مفهوم وسيع (ارتباط با خدا) كه از معنى (حبل الله )استفاده مى شود، جمع است .
تعبير به (حبل الله ) براى چيست ؟
نكته جالب اينكه تعبير از اين امور به (حبل الله ) در واقع اشاره به يك حقيقت است ، كه انسان در شرائط عادى و بدون داشتن مربى و راهنما، در قعر دره طبيعت ، و چاه تاريك غرائز سركش ، و جهل و نادانى باقى خواهد ماند. و براى نجات از اين دره و بر آمدن از اين چاه نياز به رشته و ريسمان محكمى دارد كه به آن چنگ بزند و بيرون آيد، اين رشته محكم همان ارتباط با خدا از طريق قرآن و آورنده قرآن و جانشينان واقعى او مى باشد، كه مردم را از سطوح پائين و پست بالا برده و به آسمان تكامل معنوى و مادى مى رسانند.
دشمنان ديروز و برادران امروز
سپس قرآن به نعمت بزرگ اتحاد و برادرى اشاره كرده و مسلمانان را به تفكر در وضع اندوه بار گذشته ، و مقايسه آن (پراكندگى ) با اين (وحدت ) دعوت مى كند، و مى گويد: (فراموش نكنيد كه در گذشته چگونه با هم دشمن بوديد ولى خداوند در پرتو اسلام و ايمان دلهاى شما را به هم مربوط ساخت ، و شما دشمنان ديروز، برادران امروز شديد) (و اذكروا نعمة الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا)
و جالب توجه اينكه كلمه نعمت را دو بار در اين جمله تكرار كرده و به اين طريق اهميت موهبت اتفاق و برادرى را گوش زد مى كند.
نكته ديگر اينكه مسئله تاليف قلوب مؤ منان را به خود نسبت داده ، مى گويد: (خدا در ميان دلهاى شما الفت ايجاد كرد) و با اين تعبير، اشاره به يك معجزه اجتماعى اسلام شده ، زيرا اگر سابقه دشمنى و عداوت پيشين عرب را درست دقت كنيم كه چگونه كينه هاى ريشه دار در طول سالهاى متمادى در دلهاى آنها انباشته شده بود، و چگونه يك موضوع جزئى و ساده كافى بود آتش جنگ خونينى در ميان آنها بيفروزد مخصوصا با توجه به اينكه مردم نادان و بى سواد و نيمه وحشى معمولا افرادى لجوج و انعطاف ناپذيرند، و به آسانى حاضر به فراموش كردن كوچكترين مسائل گذشته نيستند، در اين صورت اهميت اين (معجزه بزرگ اجتماعى ) اسلام آشكار مى شود، و ثابت مى گردد كه از طرق عادى و معمولى امكان پذير نبود كه در طى چند سال ، از چنان ملت پراكنده و كينه توز و نادان و بى خبر، ملتى واحد و متحد و برادر بسازند.
اعتراف مورخان و دانشمندان
اهميت موضوع فوق (وحدت و برادرى در ميان قبائل كينه توز عرب ) از نظر دانشمندان و مورخان حتى دانشمندان و مورخان غير مسلمان مخفى نمانده و همگى با اعجاب فراوان از آن ياد كرده اند، به عنوان نمونه :
(جان ديون پورت ) دانشمند معروف انگليسى مى نويسد:(... محمد يك نفر عرب ساده ، قبائل پراكنده كوچك و برهنه و گرسنه كشور خودش را مبدل به - يك جامعه فشرده و با انضباط نمود و در ميان ملل روى زمين آنها را با صفات و اخلاق تازه اى معرفى كرد، و در كمتر از سى سال ، اين طرز و روش امپراطور قسطنطنيه را مغلوب كرد، و سلاطين ايران را از بين برد. سوريه و بين النهرين و مصر را تسخير كرد و دامنه فتوحاتش را از اقيانوس اطلس تا كرانه درياى خزر و تا رود سيحون بسط داد.
(توماس كارل ) مى گويد: (خداوند عرب را بوسيله اسلام از تاريكيها بسوى روشنائيها هدايت فرمود، از ملت خموش و راكدى كه نه صدائى از آن مى آمد و نه حركتى محسوس بود، ملتى بوجود آورد كه از گمنامى بسوى شهرت ، از سستى بسوى بيدارى ، از پستى بسوى فراز، و از عجز و ناتوانى بسوى نيرومندى سوق داده شده ، نورشان از چهار سوى جهان مى تابيد. از اعلان اسلام يك قرن بيشتر نگذشته بود كه مسلمانان يك پا در هندوستان و پاى ديگرى در اندلس نهادند و بالاخره در همين مدت كوتاه اسلام بر نصف دنيا نورافشانى مى كرد).
(دكتر گوستاولوبون ) به اين حقيقت اين چنين اعتراف كرده است :(... تا زمان اين حادثه حيرت انگيز يعنى (اسلام ) كه دفعتا نژاد عرب را به لباس جهانگيرى و خلاق معانى بما نشان داد، هيچيك از قسمتهاى عربستان نه جزء تاريخ تمدن شمرده مى شد و نه از حيث علم يا مذهب نشانى از آن بود.
(نهرو) دانشمند و سياستمدار فقيد هندى در اين باره مى نويسد:(... سرگذشت عرب و داستان اينكه چگونه به سرعت در آسيا و اروپا و افريقا توسعه يافتند و فرهنگ و تمدن عالى و بزرگى را بوجود آوردند يكى از شگفتيهاى تاريخ بشرى مى باشد، نيرو و فكر تازه اى كه عربها را بيدار ساخت و ايشان را از اعتماد بنفس و قدرت سرشار ساخت (اسلام ) بود...).
سپس قرآن مى گويد:(شما در گذشته در لبه گودالى از آتش بوديد كه هر آن ممكن بود در آن سقوط كنيد و همه چيز شما خاكستر گردد)، اما خداوند شما را نجات داد و از اين پرتگاه به نقطه امن و امانى كه همان نقطه برادرى و محبت بود رهنمون ساخت . (و كنتم على شفا حفرة من النار فانقذكم منها)
(شفا) در اصل لغت به كناره چاه و يا خندق و مانند آن گويند، و شايد اطلاق (شفه ) بر لب نيز بهمين مناسبت باشد، و همچنين استعمال اين كلمه در بهبودى از بيمارى نيز بخاطر آن است كه انسان در كناره (سلامت و تندرستى ) قرار مى گيرد.
در اينكه منظور از (نار) در آيه آتش دوزخ است يا آتش هاى اين جهان در ميان مفسران گفتگو شده است ، ولى با توجه به مجموع آيه چنين بنظر مى رسد كه نار كنايه از جنگها و نزاعهائى بوده كه هر لحظه در دوران جاهليت به بهانه اى در ميان اعراب شعله ور مى شد، قرآن مجيد باين جمله اوضاع خطرناك عصر جاهليت را منعكس مى سازد كه هر لحظه خطر جنگ و خونريزى آنها را تهديد مى كرد و خداوند در پرتو نور اسلام آنها را از آن وضع نجات داد و مسلما با نجات يافتن از وضع خطرناك گذشته از آتش سوزان دوزخ نيز نجات يافتند.
در پايان آيه براى تاءكيد بيشتر مى گويد: (خداوند اين چنين آيات خود را روشن مى سازد تا هدايت شويد) (كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تهتدون ).
بنابراين هدف نهايى هدايت و نجات شما است و چون پاى منافع و سرنوشت شما در ميان است بايد به آنچه گفته شد اهميت فراوان دهيد.
نقش اتحاد در بقاى ملت ها
با تمام گفتگوهايى كه درباره اثر اعجاز آميز اتحاد در پيشرفت اهداف اجتماعى و سربلندى اجتماعات گفته شده است ، مى توان گفت هنوز اثر واقعى آن شناخته نشده است .
امروز سدهاى عظيمى در نقاط مختلف جهان برپا شده كه مبداء توليد بزرگترين نيروهاى صنعتى است و سرزمينهاى وسيعى را زير پوشش آبيارى و روشنائى خود قرار داده است ، اگر درست فكر كنيم مى بينيم اين قدرت عظيم چيزى جز نتيجه بهم پيوستن قدرتهاى ناچيز دانه هاى باران نيست و آنگاه به اهميت اتحاد و كوششهاى دسته جمعى انسانها واقف مى شويم .
در احاديث فراوانى كه از پيامبر و پيشوايان بزرگ اسلام به ما رسيده به لزوم و اهميت اين موضوع با عبارات مختلفى اشاره شده است :
در يك مورد پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله مى فرمايد: (المؤ من للمؤ من كالبنيان يشيد بعضه بعضا؛ افراد با ايمان نسبت به يكديگر همانند اجزاى يك ساختمانند كه هر جزئى از آن جزء ديگر را محكم نگاه مى دارد).
و نيز فرمود: (المؤ منون كالنفس الواحدة ؛ (مؤ منان همچون يك روحند).
و نيز مى فرمايد: (مثل المؤ منين فى توادهم و تراحمهم كمثل الجسد الواحد اذا اشتكى بعضه تداعى سائره بالسهر و الحمى ؛ مثل افراد با ايمان در دوستى و نيكى به يكديگر همچون اعضاى يك پيكر است كه چون بعضى از آن رنجور شود و به درد آيد اعضاى ديگر را قرار و آرامش نخواهد بود).
بیانات رهبر انقلاب پیرامون آیات وحدت
متأثر شدن دل از آیات قرآن، لازمه پذیرش راحت آن
این همه هم هی آیات را میخوانیم، میگوئیم هم، تکرار میکنیم برای همدیگر، شما برای من میگوئید، من برای شما میگویم؛ خوب، باید دل را از این مفاهیم متأثر کنیم. فرض بفرمائید مثلاً: «و اعتصموا بحبل اللَّه جمیعا»،(۱) یک تعلیم قرآنی است دیگر؛ بارها هم تکرار کردهایم، هی هم میخوانیم. وقتی که این آیهی شریفه به عنوان الهام الهی، بر دل ما نازل شد - دل جذب کند، هضم کند، بگیرد، دل به شکل این آیه صیرورت پیدا کند، دل ما و جان ما در قالب این آیه قرار بگیرد - آن وقت مسئلهی وحدت برای ما یک مسئلهی اساسی خواهد شد و برای خاطر اغراض و مقاصد شخصی، وحدتهای عظیم ملی را به هم نمیزنیم؛ ببینید، این اثرش اینجا ظاهر میشود. اگر آیات قرآن آنچنان بر دل انسان نازل بشود که دل جذب کند و فهم کند و به شکل آن آیه دربیاید، آن وقت وقتی که به ما میگویند که: «و الّذین معه اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم»،(۲) پذیرش آن برایمان راحت میشود. با کفار سختگیر، سخت، اشدّاء؛ شدید و شدت به معنای سختی است؛ معنایش این نیست که حتماً بایستی دشمن را آدم بکلی پامال کند و سرکوب کند؛ نه، یک وقت اقتضای سرکوبی دارد، یک وقت هم اقتضای سرکوبی ندارد؛ اما در همه حال باید در مقابل دشمن سرسخت بود. خاکریزتان باید در مقابل دشمن نرم نباشد؛ دشمن نتواند نفوذ کند؛ نتواند تأثیر بگذارد؛ این در مقابل دشمن. نقطهی مقابل: «رحماء بینهم»؛ با همدیگر مهربان باشیم، رحیم باشیم، نرم باشیم در مقابل هم. ببینید این دستور قرآن است دیگر. چرا عمل نمیکنیم؟ اشکال کار کجاست؟ اشکال کار همین است. اگر دلهایمان را ظرفِ پذیرندهی باران رحمت قرآن و باران هدایت قرآن قرار بدهیم، اگر دل را به قرآن بسپریم، برایمان راحت میشود. مقاصد شخصی، اغراض شخصی، منافع مادی، قدرتطلبی، پولطلبی، رفیقبازی، اینها موجب نخواهد شد که انسان این توصیهی قرآنی و هدایت قرآنی را فراموش کند؛ از دست بدهد؛ پشت سر بیندازد. (۱۳۸۸/۰۵/۳۱؛ بیانات در جمع قاریان قرآن در روز اول ماه رمضان)
عمل نکردن به قرآن علت عقب ماندگی امت اسلامی
سعی بکنیم که بهرهی ما فقط بهرهی فیالمجلس و بهرهی گوش و چشم نباشد؛ دل ما بهره ببرد. قرآن برای عمل کردن است. قرآن برای فهمیدن و اندیشیدن است. اینهمه در دنیای اسلام گرفتاری برای چیست؟ چرا امت اسلامی با این عظمت ضعیف است؟ چرا؟ چرا برادران مسلمان در سراسر دنیا دلهایشان و دستهایشان با هم نیست؟ چرا؟ مگر این قرآن نگفته است: «و اعتصموا بحبل اللَّه جمیعا و لاتفرّقوا»؟(۱) مگر این قرآن نفرموده است که: «و للَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»؟(۲) چرا امت اسلامی عزتی را که شایستهی اوست، امروز در دنیا ندارد؟ چرا؟ چرا ما در علم عقبیم؟ در جایگاه سیاست و تدبیر مسائل جهانی، چرا امت اسلامی عقب است؟ علت این است که به قرآن عمل نمیکنند؛ علت این است که قرآن - برخلاف ادعاهای ما - معیار و محور معرفت و عمل ما نیست. هر مقداری که به قرآن عمل کنیم، همان قدر اثرش را خواهیم دید.
ما در جمهوری اسلامی ایران سعی کردیم به تعالیم قرآن عمل کنیم؛ قدری موفق شدیم. به همان اندازه خدای متعال بالمعاینه به ما اثر این عمل کردن را نشان داد.
چرا امت اسلامی عزتی را که شایستهی اوست، امروز در دنیا ندارد؟ چرا؟ چرا ما در علم عقبیم؟ در جایگاه سیاست و تدبیر مسائل جهانی، چرا امت اسلامی عقب است؟ علت این است که به قرآن عمل نمیکنند؛ علت این است که قرآن - برخلاف ادعاهای ما - معیار و محور معرفت و عمل ما نیست. هر مقداری که به قرآن عمل کنیم، همان قدر اثرش را خواهیم دید.
ما در جمهوری اسلامی ایران سعی کردیم به تعالیم قرآن عمل کنیم؛ قدری موفق شدیم. به همان اندازه خدای متعال بالمعاینه به ما اثر این عمل کردن را نشان داد. در کار خدای متعال خلف وعده نیست: «و من اصدق من اللَّه قیلا».(۳) اگر خدای متعال به مؤمنین وعدهی نصرت میدهد، وعدهی استخلاف در ارض میدهد، وعدهی عزت میدهد، این وعدهها راست است. علت اینکه ما این وعدهها را در عرصهی زندگی خودمان نمیبینیم، این است که ما به شرائط الهی عمل نمیکنیم؛ «و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم»؛(۴) شما با پیمان من، به امر من عمل بکنید، من هم به آن پیمان عمل میکنم؛ خدای متعال این جوری گفته دیگر. این درس بزرگ ماست.(۱۳۸۸/۰۵/۰۳؛بیانات در دیدار جمعی از قاریان)
اعتصام به حبل الله به همراه دیگر مسلمانها
قرآن میفرماید: «واعتصموا بحبل اللَّه جمیعاً ولاتفرّقوا». (۱) اعتصام به حبلاللَّه برای هر مسلمان یک وظیفه است؛ اما قرآن اکتفا نمیکند به این که ما را به اعتصام به حبلاللَّه امر کند، بلکه به ما میگوید که اعتصام به حبلاللَّه را در هیئت اجتماع انجام بدهید؛ «جمیعاً»؛ همه با هم اعتصام کنید. و این اجتماع و این اتحاد، یک واجب دیگر است. بنابراین، علاوه بر این که مسلمان باید معتصم به حبلاللَّه باشد، باید این اعتصام را به همراه دیگرِ مسلمانها و همدست با آنها انجام دهد. ما این اعتصام را درست بشناسیم و آن را انجام دهیم. آیهی شریفهی قرآن میفرماید: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن باللَّه فقداستمسک بالعروة الوثقی».(۲) این، اعتصام به حبلاللَّه را برای ما معنا میکند. تمسک به حبلاللَّه چگونه است؟ با ایمان باللَّه و کفر به طاغوت.
امروز طاغوت اعظم در دنیا، رژیم ایالات متحده امریکاست؛ زیرا صهیونیسم را او به وجود آورده است و آن را تأیید میکند. امریکا جانشین طاغوت اعظم قبلی یعنی انگلیس است. امروز تجاوز رژیم ایالات متحده و همفکرانش و همکارانش، دنیای اسلام را در وضعیت دشواری قرار داده است و دنیای اسلام در پیشرفت خود، در موضعگیری خود، در ترقی مادی و معنوی خود، زیر فشار امریکا و همکاران و همفکران اوست. در همین تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان در این یک ماه اخیر - که به این حماسه بزرگ اسلامی از سوی حزباللَّه منتهی شد و نصرت الهی بر اینها نازل شد - امریکا صریحاً وارد میدان جنگ شد و فقط به حمایت زبانی و مالی و سیاسی اکتفا نکرد و برای رژیم صهیونیستی تسلیحات فراهم کرد، فرستاد و کمک کرد. در واقع این جنگ را امریکاییها خواستند و آنها شروع کردند. امروز طاغوت اعظم آمریکاییها هستند.
در بسیاری از بخشهای امت اسلامی ایمان باللَّه هست؛ اما کفر به طاغوت نیست. کفر به طاغوت لازم است. بدون کفر به طاغوت،تمسک به عروهی وثقای الهی امکانپذیر نیست. ما کشورها و دولتها و ملتها را به این که به جنگ با امریکا بشتابند، دعوت نمیکنیم؛ ما دعوت میکنیم که تسلیم امریکا نشوند. ما دعوت میکنیم که با دشمن اسلام و مسلمین همکاری نکنند. یکی از اقسام همکاری نکردن همین است که به وسوسههای آنها در زمینهی وحدت امت اسلامی اعتنا نکنند و امت اسلامی را با اتحاد خودش حفظ کنند.(۱۳۸۵/۰۵/۳۰؛ بیانات در دیدار شرکت کنندگان در همایش کنفرانس وحدت اسلامی)
تفرقه، ام الامراض و بزرگترین درد مسلمانان
اسلام همهی جوانب زندگی را فرامیگیرد و برای هر بخشی از کارهای عظیم زندگی انسان نسخه، درمان، راهحل و فرجی دارد؛ اما امروز در میان دردهای گوناگون مسلمانها، آنچه که بزرگتر از همه و امّالأمراض دیگرِ دردهاست، تفرق مسلمانهاست. ما مسلمانها به این توصیهی پیغمبر بزرگ خودمان «و لا تکونوا کالّذین تفرّقوا و اختلفوا» (۱)و یا به این توصیه «واعتصموا بحبلاللَّه جمیعاً و لاتفرّقوا»(۲)، عمل نمیکنیم؛ ضعف دنیای اسلام هم بر اثر همین تفرق است. امروز عامل تداوم ضعف مسلمین، تفرق آنهاست. در هر دورهای از زمان بیماریهایی بوده است. در این دوره، بیماری اصلی، عدم اتحاد کلمهی مسلمانها است. میبینید که مرکز استکبار جهانی علناً و صریحاً نسبت به اسلام موضعگیری و جبههگیری میکند. طرف، اسلام است. با اسلام معارض و مخالفند؛ چون میدانند که اسلام با داشتن یکپنجم جمعیت دنیا و با حضور در یکی از حساسترین مناطق جهانی - که این منطقهی مسلماننشین است - و با دارا بودن ثروت و ذخایر عظیم و با داشتن میراث علمی و معنوی عمیق و عریق و کهن، بالقوه میتواند با جمعآوری امکانات خود مجموعهیی مقتدر، ثروتمند و مستقل تشکیل بدهد. و امروز برای دستگاه استکبار جهانی وجود یک مجموعهی ثروتمند و قدرتمند و مستقل قابل تحمل نیست؛ هیچ دلیل دیگری لازم ندارد.(۱۳۸۳/۰۸/۲۴)