شناسهٔ خبر: 21554284 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: برهان | لینک خبر

آیا سند تحول آموزش و پرورش راه‌گشاست؟

صاحب‌خبر -
گروه فرهنگی   اجتماعی برهان؛  تحول در نظام و تعلیم و تربیت چند سالی است که با تأکیدات ویژه مقام معظم رهبری در این حوزه در دستور کار مسؤلین فرهنگی و در رأس آن‌ها شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفته است.در این راستا سندی تحت عنوان سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تدوین و در سال گذشته رونمایی شد. در ارتباط با چگونه اجرایی شدن این سند گفت‌و گویی با   «دکتر علیرضا علی‌احمدی»  وزیر سابق آموزش و پرورش ترتیب داده‌ایم.
 
کلیات سند طرح تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش را تشریح بفرمایید. هدف از ارائه‌ی این سند چه بوده است؟
 
این سند تحول بنیادین دارای اجزایی اصلی بدین شرح می‌باشد:
 
1. مبانی نظری سند شامل:
 
1.1. فلسفه‌ی تعلیم و تربیت در جمهوری اسلامی ایران؛
 
1.2. فلسفه‌ی تعلیم و تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی؛
 
1.3. رهنامه (دکترین) نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران؛
 
1.4. نظریه‌های تعلیم و تربیت اسلامی در عصر حاضر.
 
2. سند تحول بنیادین آموزش و پرورش شامل:
 
2.1. کلیات و تعریف مفاهیم و اصطلاحات سند؛
 
2.2. بیانیه‌ی ارزش‌ها، مأموریت و چشم‌انداز و هدف‌های کلان؛
 
2.3. راهبردهای کلان (15 مورد)؛
 
2.4. هدف‌های عملیاتی و راهکارها (23 مورد اهداف عملیاتی و 129 راهکار پیاده‌سازی)؛
 
2.5. چارچوب نهادی و نظام اجرایی تحول بنیادین در آموزش و پرورش.
 
3. اسناد مکمل سند تحول بنیادین شامل:
 
3.1. سیاست‌های اجرایی و سازوکارهای تحقق اهداف اصلاح ساختارها و فرآیندهای تحول‌آفرین توسط شورای عالی آموزش و پرورش؛
 
3.2. برنامه‌ی درس ملی و راهنمای تحول محتوایی آموزش و پرورش (در حال تکمیل)؛
 
3.3 . سند خلاقیت و نوآوری در آموزش و پرورش (در شرف تصویب)؛
 
3.4. الزامات تحولات بنیادین در آموزش و پرورش با همکاری سایر دستگاه‌های نظام اسلامی؛
 
3.5. طراحی و تدوین برنامه‌های اجرای سند تحول بنیادین خصوصاً برنامه‌های تحول در زیر نظام‌های اصلی آموزش و پرورش.
 
4. اهم اهداف طراحی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش عبارت‌اند از:
 
4.1. ترسیم چشم‌انداز نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی و مدرسه در افق چشم‌انداز ایران 1404؛
 
4.2.طراحی نظام تعلیم و تربیتی که زمینه‌ساز تحقق‌بخش حیات طیبه، جامعه‌ی عدل جهانی و تمدن اسلامی ایرانی است؛
 
4.3.طراحی راهبردها و راهکارهای حرکت از وضع موجود برای تحقق چشم‌اندازهای مدیریت آموزش و پرورش و مدرسه؛
 
4.4.برنامه‌ریزی محتوایی برای تربیت انسان‌های عالم، متقی، آزاد و اخلاقی در طراز جمهوری اسلامی ایران؛
 
4.5.ترسیم نقشه راه برای تحول‌آفرینی، تخصیص منابع و امکانات، تقسیم کار بین نهادهای ذی‌ربط.
 
چه میزان از مشکلات فعلی نظام تعلیم و تربیت با اجرای این طرح مرتفع می‌شود؟
 
اساساً هر نوع برنامه‌ریزی با نگرش راهبردی، از جمله سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، به منظور ترسیم وضعیت مطلوب و طراحی راهبردها و راهکارها برای حرکت از وضع موجود به چشم‌انداز مطلوب است.
 
در عین حال، هر برنامه‌ای هر قدر هم جامع و بدون نقص طراحی شده باشد، به دلیل تغییراتی که در جامعه با سرعت در حال وقوع است و انتظاراتی که در طول زمان از ایفای نقش آموزش و پرورش بالا می‌رود، همیشه بین وضع مطلوب تعلیم و تربیت و وضع موجود آن فاصله‌ای وجود خواهد داشت؛ خصوصاً با فرض آنکه همه چیز درست و خوب طراحی شده باشد و همه‌ی لوازم کار نیز فراهم شده باشد، پذیرش دانش‌آموزان و خانواده‌ها ممکن است به‌طور مطلوب فراهم نشود، چرا که به اجبار نمی‌توان فرآیند تعلیم و تربیت را به نحو احسن پیاده‌سازی نمود و میل و اراده‌ی متربّی نیز مهم است.
 
در عین اینکه سند مصوب، جامع‌ترین سند موجود برای تحول‌آفرینی فرهنگی در جامعه‌ی ما تلقی می‌شود، لیکن دارای نارسایی‌هایی نیز می‌باشد که اهم آن‌ها عبارت‌اند از:
 
-  اندیشمندان ما هنوز نتوانسته‌اند به طور کامل نقش مبانی واصول ارزش‌های اسلامی را، آن گونه که حق مطلب است، در فرآیندها و رویکردهای برنامه‌ریزی در کشور دخالت دهند، گرچه تلاش قابل توجهی در این راستا به عمل آورده‌اند.
 
-  مبانی و اصول ارزش‌های اسلامی و دستاوردهای آموزش‌های وحیانی اسلام، پیرامون موضوعات و مقولات و مفاهیم مطرح در تعلیم و تربیت، بایستی به منظور جمع‌بندی در قالب نظریه‌های راهنمای عملی تهیه شوند که این کار در تنظیم سند تحول در آموزش و پرورش شکل نگرفته است.
 
برنامه‌ی درس ملی بایستی محتوای تعلیم و تربیتی آموزش رسمی عمومی را مشخص می‌کرد و بر مبنای آن و مطالعات تطبیقی، نظام مقاطع تحصیلی طراحی می‌شد.
 
-  برنامه‌ی درس ملی بایستی محتوای تعلیم و تربیتی آموزش رسمی عمومی را مشخص می‌کرد و بر مبنای آن و مطالعات تطبیقی، نظام مقاطع و سنوات پایه‌های تحصیلی طراحی می‌شد، در حالی که مقاطع تحصیلی موسوم به 6‌ـ‌3‌ـ‌3، که اکنون ملاک تغییرات شکلی در آموزش و پرورش قرار گرفته است، منتج از برنامه‌ی‌ درسی ملی نیست و حسن آن جایگزینی سال ششم تحصیلی در مقطع ابتدایی به جای دوره‌ی پیش‌دانشگاهی در دوره‌ی بعد از دیپلم است.
 
-  جا دارد بررسی شود اجرای طرح موسوم به 6‌ـ‌3‌ـ‌3، که در یکی از مراجع ذی‌ربط رسمیت یافته است، چه مشکلاتی را از نظام آموزش عمومی رسمی کشور حل خواهد کرد و چه مشکلاتی را ممکن است ایجاد نماید و این مهم نیازمند چاره‌جویی دست‌اندرکاران است، گرچه  چاره‌اندیش در این مورد قدری هم دیر شده است.
 
-  در اینجا اکیداً یادآوری می‌نماید که طرح تحول بنیادین در آموزش و پرورش یک عنصر کالبدی دارد که نظام مقاطع تحصیلی موسوم به 6‌ـ‌3‌ـ‌3 است و نباید رسانه‌های ما اجرای این عنصر را با طرح تحول بنیادین آموزش‌و پرورش اشتباه بگیرند و موجب سردرگمی خانواده‌ها و دانش‌آموزان عزیز شوند. اجرای چارچوب 6‌ـ‌3‌ـ‌3 شاید یک اقدام در بین بیش از 129 اقدام دیگر است و اقدام مهمی است و هر گونه نارسایی در آن، ممکن است لطمات جبران‌ناپذیری در مسیر تحول بنیادین در آموزش و پرورش فراهم نماید.
 
طرح تحول بنیادین در آموزش و پرورش یک عنصر کالبدی دارد که نظام مقاطع تحصیلی موسوم به 6‌ـ‌3‌ـ‌3 است و نباید رسانه‌های ما اجرای این عنصر را با طرح تحول بنیادین اشتباه بگیرند و موجب سردرگمی خانواده‌ها و دانش‌آموزان عزیز شوند.
 
با گذشت چند ماه از رونمایی سند طرح تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش، نتایج عملی این طرح چه بوده است؟
 
این سؤال را باید از دست‌اندرکاران فعلی آموزش و پرورش پرسید، در عین حال مجموعه‌ای از مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش از مرحله‌ی تصویب نسخه‌ی اولیه‌ی سند تحول در شورای عالی آموزش و پرورش تا مقطع انتشار مجموعه‌ی فوق را مسئولین وزارت آموزش و پرورش به عنوان اقدامات خود در راستای تحقق سند و ایجاد تحولی در آموزش و پرورش معرفی نموده‌اند و شاید اصلی‌ترین اقدام صورت‌گرفته را همانا وارد کردن سال ششم به دوره‌ی ابتدایی باید تلقی کرد که با همه‌ی زحماتی که کشیده شده است، چگونگی اجرای آن را با تهیه یک گزارش میدانی توسط رسانه‌ی ملی می‌توان ارزیابی اولیه نمود تا در صورتی که نیازمند بازنگری و یا اقدامات ترسیمی باشد، تا در شروع سال تحصیلی هستیم این کار توسط مراجع ذی‌ربط سریع‌تر انجام شود.
 
به مبانی نظری و عملی سند چه انتقاداتی وارد است؟ آیا راهکارها و مبانی مطرح‌شده قابلیت عملی شدن دارند؟
 
در خصوص مبانی نظری و نارسایی‌های آن در سؤال سوم به مطالبی اشاره کردم. در مورد قابلیت‌ عملیاتی شدن راهکارها باید یادآوری نمود که خوشبختانه سند تحول بنیادین، علاوه بر راهبردها، به طراحی و ارائه‌ی راهکارهای اصلی نیز پرداخته است. لیکن همان گونه که در سؤال اول اشاره شد، این سند نیاز به اسناد تکمیلی دارد که از جمله‌ی آن‌ها طراحی راهبردها و راهکارهای مرتبط با زیرنظام‌های اصلی نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی است.
 
با توجه به رهنامه، مبانی نظری سند زیرنظام‌هایاصلی آموزش و پرورش بدین شرح می‌باشد:
 
- راهبردها و راهکارهای زیرنظام راهبری و مدیریت؛
 
-  راهبردها و راهکارهای زیرنظام برنامه‌ی درسی؛
 
- راهبردها و راهکارهای زیرنظام تربیت معلم و تأمین منابع انسانی؛
 
- راهبردها و راهکارهای زیرنظام تأمین و تخصیص منابع مالی؛
 
- راهبردها و راهکارهای زیرنظام تأمین فضا، تجهیزات و فناوری؛
 
- راهبردها و راهکارهای زیرنظام پژوهش و ارزشیابی؛
 
- راهبردها و راهکارهای زیرنظام شیوه‌های یاددهی‌ـ‌یادگیری.
 
راهبردها و راهکارهای مورد نظر پیرامون هر یک از زیرنظام‌های فوق بایستی برای هر یک از ساحت‌های تربیت دانش‌آموزان (تربیت اعتقادی، عبادی و اخلاقی، تربیت اجتماعی و سیاسی، تربیت زیستی و بدنی، تربیت زیبایی‌شناختی و هنری، تربیت اقتصادی و حرفه‌ای) با به‌کارگیری رویکردهای مطروحه در مبانی نظری تعلیم و تربیت رسمی و عمومی و رعایت هر یک از اصول تعلیم و تربیت مطروحه در تمام موارد‌ مد نظر قرار گیرد و راهکارهای عملیاتی ارائه شود.
 
یکی از خلأهای جدی که در همه‌ی اسنادی که به عنوان اسناد تحول در جمهوری اسلامی تدوین شده‌اند به چشم می‌خورد رابطه‌ی بین مبانی فلسفی، اصول و آموزه‌های دینی و اسلامی برگرفته از مکتب و جهان‌بینی و ایدئولوژی اسلامی با راهبردها و راهکارها و برنامه‌هایی است که برای اجرا مد نظر قرار می‌گیرند. در سند آموزش و پرورش تلاش شده که تا جایی که میسر بوده است این رعایت شود، ولی چون تجربه‌ی تنزیل مطالب از سند تا پیاده‌سازی و بخش‌نامه و برنامه‌ریزی را هنوز در اختیار نداریم، به طور کامل اداء نشده است.
 
چند راهکار به نظر می‌رسد که بتواند کمک کند. یکی اینکه ما مبانی نظری‌ای را که از اسلام ناب محمدی اقتباس می‌کنیم باید به صورت منطقی و نظام‌مند جمع‌بندی مفهومی کنیم و در قالب نظریه‌های کاربردی تدوین نماییم. این موضوع مستلزم تشکیل همان کرسی‌های آزاداندیشی و نظریه‌پردازی است که مقام معظم رهبری فرمودند.
 
 باید اختلاف‌نظرهای موجود در مسائل فکری و برداشت‌های تفسیری که از  موضوعات مکتبی وجود دارد در نشست‌هایی هدایت و برنامه‌ریزی شوند و به جمع‌بندی‌های متقن برسند. روش‌های علمی هم وجود دارد که به اندیشمندان کمک می‌کند که از دیدگاه‌هایی که وجوه اشتراک و در عین حال افتراقی دارند استفاده کنند، از جمله‌ی آن‌ها متدلوژی سیستم‌های نرم،   SSM،   soft system methodology ، فرآیند تفکر ارزشی و همچنین روش رویش نظریه‌ها ( Grounded theory) است که می‌شود این قبیل روش‌ها را به کار گرفت و بین آثار مکتوب و نقطه‌‌نظرات شفاهی اندیشمندان هر حوزه یک توافق قابل قبولی به دست آورد.
 
در حوزه‌ی اجرای احکام در مواردی‌که بین فقها اختلاف نظر باشد احکام نیز نظر ولی فقیه تعیین‌کننده است. مراجع هر نظری داشته باشند، وقتی که در حوزه‌ی اجتماعی می‌آید، اگر نارسایی یا تعارضی در مقایسه با نظر مقام معظم رهبری داشت، نظر مقام عظمای ولایت ملاک عمل مسئولین خواهد بود، ولی در حوزه‌ی نظری ما جایگاهی را برای این کار پیش‌بینی نکرده‌ایم. لازم است که از تکنیک‌های مدیریت دانش ( knowledge management) نیز استفاده شود و با تمرین و تلاش بتوانیم بر این مشکل فائق آییم.
 
همچنین باید در هنگام تدوین برنامه‌ها، جایی که فرصت‌ها و تهدیدها، قوت‌ها و ضعف‌ها، عوامل پیش‌برنده و عوامل بازدارنده را تحلیل می‌کنیم، با یک رویکرد عِلّی‌ـ‌معلولی و ریشه‌یابی‌های عمیق و دقیق و دریافت روابط منطقی پدیده‌های موجود و اولویت‌بندی مناسب طرح‌ها و برنامه‌ها، به حل معضل اصلی بپردازیم.
 
راه دیگر آن است که ما رویکرد جدیدی در برنامه‌ریزی‌های راهبردی در پیش گیریم. علاوه بر تجزیه و تحلیل نقاط ضعف و قوت فرصت‌ها و تهدیدها، با رویکرد آینده‌نگاری و برنامه‌ریزی، باید برای تحقق ارزش‌های بنیادین در حوزه‌های مورد نظر تلاش کنیم و رویکرد برنامه‌ ریزی ارزشی را مکمل برنامه‌ریزی راهبردی قرار دهیم.
 
برای مثال، برای تحقق ارزش بنیادینی همچون عدالت باید مصادیق آن را در حوزه‌های مختلف تعلیم و تربیت احصا کنیم. از جمله دسترسی برابر به فرصت‌های تعلیم و تربیت برای همه، همه جا، همه وقت و به هر شکل ممکن و همچنین محرومیت‌زدایی مبتنی بر آمایش سرزمین باید اتفاق بیفتد و نظام ارزشیابی بین مناطق برخوردار و مناطق کمتر برخوردار در ارتقای سهمیه‌ها مد نظر قرار گیرد.
 
علاوه بر تجزیه و تحلیل نقاط ضعف و قوت فرصت‌ها و تهدیدها، با رویکرد آینده‌نگاری و برنامه‌ریزی، باید برای تحقق ارزش‌های بنیادین در حوزه‌های مورد نظر تلاش کنیم و رویکرد برنامه‌ ریزی ارزشی را مکمل برنامه‌ریزی راهبردی قرار دهیم.
 
مصادیقی از ظلم و ناعدالتی و تعدی از حدود قانونی را باید شناسایی کنیم و برای تحقق عدالت برنامه‌ریزی ویژه داشته باشیم. همچنین ارزش بنیادین دیگری مثل تعاون و مشارکت در فرآیند تعلیم و تربیت مصادیق بسیار گسترده‌ای دارد. در این ارتباط نیز پس از رصد اولیه، باید برنامه‌ریزی کنیم و بر مبنای برنامه، منابع را تخصیص دهیم و اولویت‌ها را رعایت کنیم.
 
برای ضمانت اجرایی برنامه‌های تصویب‌شده نیز باید در معیارها و شاخص‌های ارزشیابی‌، نظارت و مصادیق بی‌عدالتی‌ها و مصادیق تحقق عدالت را سرلوحه‌ی شاخص‌های کنترلی‌مان قرار دهیم و در طول زمان انحرافات از معیارها را بسنجیم و برایشان تدبیری بیندیشیم.
 
این نمونه‌ای از چگونه عملی کردن و برنامه ریزی برای تحقق ارزش‌های والای الهی در زندگی شغلی و اجتماعی و همچنین نظام تعلیم و تربیت بود. تا به حال به این موضوع کمتر پرداخته شده است. البته بنده با دوستان دست‌اندرکار تهیه‌ی سند قریب به 2 سال ارتباط مستمر داشتم و این موارد را متذکر می‌شدم، ولی به هر حال تفهیم دوستانی که در این زمینه‌ها کمتر آگاهی دارند، کار آسانی نیست، چون برای پذیرش آن سند و منبع می‌خواهند که متأسفانه ادبیاتی موجود نیست.
 
بنده خود، با توجه به تجارب شخصی و با توجه به دغدغه‌ای که در پیاده‌سازی احکام اسلام در جامعه دارم و در عین حال یک آدم استراتژیست و برنامه‌ریز هستم، به این نتایج و راهکارها رسیده‌ام. یکی از مشکلات اصلی آن است که بُعد اجتماعی اسلام قبلاً پیاده نشده است و کمتر تجربه‌ای در این زمینه وجود ندارد. انسان در مورد خیلی چیزها متأثر می‌شود.
 
به معایب و مزایای این مبانی نظری اشاره کردید، اگر بتوانید به صورت مصداقی چند مورد را   ذکر بفرمایید.
 
مهم‌ترین مطلب آن است که تحلیل و اظهار نظر پیرامون مباحث نظری انتها ندارد. مثلاً فرض کنید در باب دیدگاه‌های انسان‌شناسی که در سند آمده است، در حال حاضر ما کتاب‌ها و مقالات دیگری هم راجع به انسان‌شناسی داریم. آیا همه‌ی دیدگاه‌های متفاوت در سند فعلی لحاظ شده است؟ به طور قطع، جواب منفی است. آیا ضرورت دارد که همه‌ی نظریات آورده شود؟ معلوم نمی‌شود. هر وقت ما صرفاً به جای استفاده از نظریه‌ای به دنبال یافتن راهکار تحقق آن نظریه باشیم، در عمل خلأهای نظریات مشخص می‌شود و راهگشا برای ترمیم خواهد بود.
 
متأسفانه نتوانسته‌ایم این طور در این سند عمل کنیم. پس در حال حاضر نمی‌توانیم راجع به ناقص یا کامل بودن سند صحبت کنیم، کما اینکه در شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی مبانی نظری سند مورد ملاحظه قرار گرفته است، ولی اینکه این ارزیابی در مورد بند به بند این سند صورت گرفته باشد امکان نداشت.
 
ولی درباره‌ی بخش اصلی سند، که شامل چشم‌انداز، مأموریت، اهداف، راهبردها و راهکارهاست، بحث شده و حتی نسبت به پیش‌نویس آن تغییرات خوبی صورت گرفته است و هنوز هم بسیار قابل ترمیم است؛ یعنی بنده اگر یک روز وقت بگذارم، می‌توانم ایراداتی از این سند بگیرم، ولی مهم‌تر از ایراد گرفتن آن است که این سندی که با هر کم‌وکاستی نوشته شده است اجرایی شود و همین قدر هم غنیمت دانسته شود. پس از آن، ان‌شاءالله با تجربه‌ی بیشتر می‌شود نواقص را برطرف کرد و مرجع باز بینی هم شورای عالی آموزش و پرورش تعیین شده است.
 
این سند تا چه حد قادر خواهد بود بی‌ثباتی و ناکارآمدی نظام تعلیم و تربیت در ایران را برطرف سازد؟
 
وجود سند راهبردی برای ایجاد تحول بنیادین شرط لازم است، لیکن شرط کافی رهبری باثبات برای و پیاده‌سازی برنامه‌های تحول در شرایط در حال تغییر نظام تعلیم و تربیت است. امید است وجود این سند رسمی نقطه‌ی عطفی در روند تحول در آموزش و پرورش و زمینه‌ساز اثربخشی نظام تعلیم و تربیت نوین باشد.
 
یکی از آفت‌های شاخص نظام تعلیم و تربیت بی‌ثباتی در عرصه‌ی مدیریت و تغییرات پی‌درپی مدیران و به تبع آن تغییرات پیاپی برنامه‌های کلان آن می‌باشد. به عنوان فردی که خود طعم مدیریت نظام آموزش و پرورش را در یک مقطع چشیده‌اید، تا چه اندازه این رویه را مخل اجرای برنامه‌های بلندمدت و کلان می‌دانید؟
 
ضرورت ثبات مدیریت و جلوگیری از تغییرات مدیریتی برای ایجاد تحول در آموزش و پرورش از یک طرف یکی از پیش‌نیازهای اجرای برنامه‌های تحول در هر نظامی و از جمله در آموزش و پرورش است و از طرفی دیگر، با تغییر دولت‌ها به ناچار وزرای عضو دولت نیز ممکن است تغییر نمایند. پس راهکار چیست؟
 
پیشنهاد اینجانب آن است که همان گونه که در بعضی از کشورها مرسوم است، وزارت آموزش و پرورش یک کفیل (قائم مقام) واجد صلاحیت‌های لازم داشته باشد که با تغییر احتمالی وزیر آموزش و پرورش بتواند با افق میان‌مدت تا بلندمدت اجرای سند تحول را پیگیری نماید. البته مطلوب آن است که اولاً افراد انتخاب‌شده برای سِمَت‌های ذیل دارای شرایط لازم برای مدیریت تحول بنیادین با رویکرد تعلیم و تربیت اسلامی باشند و ثانیاً با تغییر دولت‌ها و وزرای مربوطه، شاغلین این سمت‌ها از ثبات نسبی مدیریتی برخوردار باشند.
 
مانند:
 
-دبیر شورای عالی آموزش و پرورش، معاونین آموزش و پرورش و تألیف کتب درسی و کفیل (قائم مقام) آموزش و پرورش .
 
همچنین قوانین پشتیبان برای فراهم نمودن منابع مالی و انسانی و ایجاد هماهنگی بین آموزش و پرورش و سایر دستگاه‌های مؤثر در فرآیندهای یاددهی‌ـ‌یادگیری در فرصت باقی‌مانده از این دولت، باید به صورت لایحه یا لوایح قانونی از طرف دولت به مجلس شورای اسلامی ارائه شود و به صورت قانونی رسمی حمایت لازم را از اجرای برنامه‌های تحول‌آفرین در آموزش و پرورش برای همه‌ی دولت‌ها فراهم شود.
 
هر نوع برنامه‌ای، با توجه به روند تغییرات پیاپی و پرسرعتی که در دنیا اتفاق می‌افتد، بدون اینکه مدیرانی راهبردی آن را همراه با بصیرت لازم بازبینی و رصد وکنترل کنند، امکان‌پذیر نیست.
 
البته برنامه‌ریزی‌هایی که مبتنی بر ارزش‌های بنیادین در جایی اگرصورت گرفته باشد، چون ارزش‌های باثابت و جاودانی هستند و برنامه‌های مبتنی بر آن‌ها هم با رویکرد آینده‌نگاری نوشته می‌شوند و نه رویکرد مبتنی بر واقعیات موجود ، از ثبات بیشتری برخوردار هستند و عمدتاً می‌توانند برنامه‌محور پیگیری شوند؛ ولی برنامه‌هایی که مبتنی بر تعامل با عوامل پیرامونی با نگرش راهبردی تدوین شده باشند نیازمند این هستند که در اجرا راهبری شوند و مرتب رصد شوند و جایی که لازم است بازبینی و تجدید نظر شوند. لذا من خیلی معتقد به جدایی طراحان و مجریان برنامه نیستم و پیشنهادم این بوده است که ثبات بیشتری در مدیریت بعضی از بخش‌هایی که ارتباط مستقیم‌تری با اجرای سند دارند به وجود بیاید.
 
البته معلمین نقش‌آفرینان اصلی اجرای سند هستند و 30 سال در آموزش و پرورش حضور دارند و ثباتشان هم بیش از مدیران است و اگر نسبت به برنامه‌های تحول توجیه شده باشند و مکانیسم‌های انگیزشی لازم هم که در متن سند پیش‌بینی و به کار گرفته شود، ضمانت قابل قبولی می‌توانند برای اجرای سند به ارمغان بیاورند.
 
نکته‌ی بعد آن است که تا عملیاتی شدن همین سند موجود چقدر فاصله داریم؟
 
ما باید خوش‌بین و امیدوار باشیم و در عین حال مسئولین دست‌اندرکار باید تلاش مجدانه‌ای داشته باشند. شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی که مسئولیت نظارت و ارزیابی و ممیزی و بازبینی سند را عهده‌دار هستند باید اجرای سند را رصد کنند. وزارت آموزش و پرورش، صداوسیما و... باید در اجرای سند مشارکت داشته باشند و با حضور در صحنه، زمینه‌ی تحقق مطالبه‌ی رهبری را که در حال حاضر الحمدالله به شکل یک سند رسمی به نسبت جامع درآمده است فراهم کنند.
 
البته باید این نکته را در نظر داشت که هیچ سندی آن قدر جامعیت و اتقان ندارد که بتواند به طور کامل تحقق پیدا کند. ضمن اینکه شرایط هم در حال تغییر است. جامعه‌ی ما هم در حال تغییر است، ما مبتنی بر واقعیت‌هایی برنامه‌ها را طراحی کرده‌ایم که برخی از آن‌ها در طول زمان تغییر می‌کنند. ما مبتنی بر برداشتی از آینده‌ی مطلوب،‌ جهت‌گیری‌ و وضعیت آرمانی و مطلوبمان را مشخص کرده‌ایم. در طول زمان بلوغمان بیشتر می‌شود و سطح فهم دست‌اندرکاران حتی از متون اسلامی بالاتر می‌رود و در نتیجه این فرآیند مدام باید ادامه داشته باشد.
 
 من شخصاً روزی که از سند رونمایی شد حضور داشتم و به همکارانی که دست‌اندرکار در تدوین سند بودند عرض کردم در حال حاضر الحمدالله آموزش و پرورش سند و برنامه‌ی جامعی برای اجرا دارد، ولی تیمی که سند را تهیه کرده‌اند باید مجدداً مطالعاتشان را بازبینی کنند، تجربه‌ی حاصله در فرآیند تدوین سند را به کار گیرند و نسخه‌ی جدیدی را از مبانی نظری سند تا برنامه‌های راهبردی در طول زمان تهیه کنند تا روزی که نوبت بازنگری رسمی سند توسط شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید، آموزش و پرورش کار مطالعاتی عمیق‌تر و جدی‌تری را انجام داده باشد و به ترمیم هر چه بهتر سند کمک کند.
 
کما اینکه در مقطعی در خلال سال‌های 86 تا 88، که این سند را تدوین می‌کردیم، چندین پروژه راجع به مبانی نظری سند به علمای قم و اندیشمندان راهبردی کشور سفارش دادیم، ولی فرصت اجازه نداد که از دستاوردهای آن‌ها در این سند بهره بگیریم. بنابراین باید تدوین سند در طول زمان ادامه پیدا کند. همچنین باید دستاوردهای آن در اختیار دانشکده‌های علوم تربیتی و رشته‌های مدیریت آموزشی، تعلیم و تربیت و... قرار داده شود و مورد بحث مجدد قرار گیرد. مبانی نظری در مراکز تربیت معلم دانشگاها و دانشگاه فرهنگیان تدریس شود و مورد تحقیق بیشتر قرار بگیرد تا نیروهایی معتقد به این مبانی نظری تربیت شوند.
 
وزارت آموزش و پرورش و صداوسیما باید در اجرای سند مشارکت داشته باشند و با حضور در صحنه، زمینه‌ی تحقق مطالبه‌ی رهبری را که در حال حاضر الحمدالله به شکل یک سند رسمی به نسبت جامع درآمده است فراهم کنند.
 
امروزه مباحثی مبتنی بر مبانی اومانیسم، سکولاریسم، فمینیسم و مادی‌گرایی در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شوند و معلمین ما، که آموزگاران نسل‌های ما هستند، در چنین مکتبی پرورش می‌یابند. هر قدر این سند کامل و بدون عیب باشد، وقتی مجریان این طرح که همانا معلمین هستند در راستای تحقق آن آموزش لازم را ندیده باشند، انتظار معجزه ای از آنان نمی‌توان داشت.
 
با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار «برهان» قرار دادید.
 
تهیه و تنظیم: ریحانه زاغری/ انتهای متن/