هیئت مدیره خانه تئاتر، با انتشار یک بیانیه از وضعیت و شرایط هنرهای نمایشی کشور انتقاد و نسبت به برنامهها و سیاستهای مدیران این عرصه اعتراض کرد.
به گزارش خبرآنلاین، در بیانیهای که به امضای هیئت مدیره خانه تئاتر رسیده، آمده است:
سپردن اداره امور مردم به خودشان و کم کردن تصدیگری دولت، از اصول مصرحه قانون اساسی است. پس از گذشت حدود ۲۰ سال از انقلاب، با همه فراز و نشیبها خانه تئاتر تشکیل شد. خانهای صنفی (که هیچ گاه نمیتواند جای سندیکا را بگیرد). البته ابتدای امر در این راه از بعضی همیاریها نیز دریغ نورزیدند. این گونه بود که خانه تئاتر مانند همتای سلف خود خانه سینما به همت هنرمندان عرصه تئاتر به دنیا آمد. این تشکل در مدت هفده سال فعالیت خود، سعی داشته یاریگر بهبود وضعیت تئاتر باشد، وارد این بحث نمیشویم که چرا این مهم شرایطش فراهم نشد و آنچنان که میبایست نتوانستیم و یا نخواستند موثر واقع شویم.
طی این مدت مسئولین زیادی را دیدهایم که آمدهاند و رفتهاند و هر یک، مشی مدیریت گذشته را نابهسامان دانسته و شیوه اداره خود و دوران مدیریتی خود را شکوفا و به سامان توصیف کردند. در یکی از تازه ترین اظهارنظر ها که از لزوم تغییر در شرایط تئاتر، سخن رفته و تئاترهای آزاد را به عنوان تئاتر کمدی و تنها شکل حرفه ای تئاتر معرفی کرده اند و یا کسانی که تئاترهای خصوصی راه انداخته اند را دارای دغدغه فرهنگی دانسته و جزو چهره های شناخته شده تئاتر به حساب آورده اند، و این که تماشاخانه های غیر استانداردی که نام تئاتر خصوصی بر آن نهاداه اند را برای جامعه ضروری می دانند و… بر خود لازم دانستیم نسبت به این اظهار نظرها توضیحاتی بدهیم و سئوالاتی را طرح کنیم.
باید گفت تقصیری متوجه اظهارکنندگان چنین بیاناتی نیست، آب از سرچشمه گل آلود است. دیگر پس از گذشت چهار دهه بر همگان روشن است که این سخنان و نظرات برآمده از وضعیتی است که بر اثر مشکلات اقتصادی در این چند ساله گریبانگیر تئاتر شده و مدیران شاید علیرغم میل شان چارهای جز توجیه آن ندارند. بیتعارف و اغماض، وضعیت تئاتر و تولید آن نه تنها بهتر از پیش نشده، که روز به روز به وخامت هم گراییده است. اگر مشت را نمونه خروار نمی دانیم کافی است به همین چند جزء اشاره کنیم:
۱- تعریف تئاتر خصوصی چیست؟ وظیفه متولیان امور و دولت در برابر آن کدام است؟
۲- معیار اجاره این تماشاخانههای خصوصی بر اساس کدام ضابطه تعریف شده است؟ آیا تالار وحدت، حافظ، برج آزادی و پلاتوی طبقه هفتم تالار وحدت تماشاخانه خصوصی هستند؟
۳- آیا ساختمان های مولدی هم چون تالار وحدت، مجموعه تئاتر شهر، سنگلج و ایرانشهر نمی بایست از کارگاه های ساخت و ساز دکور و کارگاه های دوخت و دوز لباس برخوردار باشند؟
۴- آیا صرف هزینه برای تعمیر مجموعه فرهنگی هنری تئاتر شهر با کارشناسی و برنامه ریزی دقیق صورت گرفت؟ آیا یک کارگردان تا به حال از اجرا در مثلا تالار سایه که تعریف بلک باکس به خود گرفته احساس رضایت و خرسندی کرده است؟
آیا سالن های خصوصی، تالار حافظ، پلاتوهای یک و دو، از شرایط آکوستیک و نور مناسبی بهره می برند؟
چرا برای ترمیم تالار قشقایی پیش از تامین بودجه و کارشناسی لازم، ابتدا دست به تخریب زدند و یک سال و نیم این تماشاخانه از چرخه تولید خارج گردید؟
آیا مجموعه تئاتر شهر به عنوان عروس تالارهای پایتخت می بایست تبدیل به یک مکان دانشجویی شود؟ تالار مولوی برای این کار مناسب تر نبود؟
اجرای نمایش های کارگاهی و اتودهای خام دانشجویی و برگزاری ورکشاپ در تالار قشقایی تحت تاثیر کدام ذهن خلاق! و کارشناسی حرفه ای صورت گرفته است؟
۴- چرا از چهره های ذی حق و صاحب تجربه که خانه نشین شده اند جهت تولید و اجرای نمایش دعوت به عمل نمی آید؟
۵- چرا این هنر در نهادهای رسمی کشور به عنوان شغل به حساب نمی آید؟ در این راستا امنیت شغلی، بیکاری ،حقوق بازنشستگی و از کارافتادهگی، بیمه،…چگونه توجیه می شود؟
۶- اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت مدیریتی تئاتر کدامند؟ چرا هیچ نشست، گفتگو و تعامل پیوسته ای بین مدیران و خانواده تئاتر صورت نمی گیرد؟
۷- بازیچه طرح استقرار گروه ها که در تمامی شهرهای غیر تهرانی، نزدیک به دو سال ذهن و جان اهالی تئاتر را به خود مشغول کرد به کجا انجامید؟ چرا هیچ تلاشی برای ثبت قانونی گروه های تئاتر تهران صورت نگرفته است؟
۸- ضرورت برگزاری جشنواره بین المللی تئاتر فجر با حضور گروه های ضعیف و دسته چندم خارجی (که به دلیل نبود بودجه و عدم امکان تامین مالی آنهاست) و خالی از وجود و نام های بزرگ تئاتر ایران برای چیست؟ چرا جشنواره در سال های اخیر فروغ، هیجان و اعتبار خویش را از دست داده است؟ کافی است به شور و شوق نسبی دهه هفتاد و هشتاد نگاهی ساده و سطحی بیندازیم تا نزول و سقوط آن را به راحتی حس کنیم.
بدون شک زمان آزمون و خطا سرآمده؛ می باید هرچه سریعتر از اتلاف زمان و سرمایه جلوگیری کرد و برای زنده ماندن این هنر متعالی و انسان ساز، سیاست صحیح فرهنگی و هنری داشت؛ برایش هزینه کرد و از تجارب ذیقیمت هنرمندانی که عمری در این راه سپری کرده اند بهره برد تا شاید دوباره صاحب بخشی از همه آن چیزهایی شویم که پیش از این داشته ایم.
∎