اشاره؛
نسل Z یا نسل جدید، اصطلاحی است که امروزه در ادبیات جامعهشناختی جایگاه ویژهای پیدا کرده است. اهمیت شناخت و درک ویژگیهای این نسل، به عنوان اولین نسل بومی دیجیتال که تفاوتهای چشمگیری با نسلهای پیشین دارند، در برنامهریزیهای فرهنگی و اجتماعی امری اجتنابناپذیر است. به همین منظور، گفتوگویی داشتیم با سرکار خانم زهرا ابراهیمی، کارشناس اخلاق دفتر تبلیغات اسلامی و از اساتید حوزه علمیه خواهران تا به تبیین مفهوم نسل Z و چگونگی تعامل با این نسل بپردازیم.
* ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار حوزه نیوز قرار دادید، در ابتدا برای ما بفرمایید که منظور از نسل جدید و نسل Z چه کسانی هستند؟
مهمترین نکتهای که در رابطه با نسل Z وجود دارد، ضرورت شناخت این نسل است تا بتوانیم مؤلفههای رفتاری آنها را شناخته و با آنها تعامل داشته باشیم.
برای توضیح این موضوع و خاستگاه این نسل، لازم است ابتدا مقدمهای درباره مفهوم نسل بگویم.
اصطلاح نسل که در انگلیسی به آن Generation میگویند، یک مفهوم جامعهشناختی است که جامعهشناسان غربی برای مردم آمریکا تعریف کردند.
مبنای این تقسیمبندی دو عامل است:
۱. زمان مشترک
۲. تجربیات و رویدادهای مشترک در آن زمان
بهعبارتی، افرادی که در یک بازه زمانی مشترک زندگی کرده و تجربیات مشترکی داشتهاند، یک نسل را تشکیل میدهند؛ مانند نسل انقلاب که به افراد سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۷ اطلاق میشود و یا نسل جنگ که به افراد سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۸ گفته می شود.
جامعهشناسان غربی نسلها را به هفت دسته تقسیم کردهاند:
۱. Greatest Generation (۱۹۰۰-۱۹۲۴): نسلی که جنگ جهانی اول و رکود اقتصادی را تجربه کرد.
۲. Silent Generation (نسل خاموش): نسلی که جنگ جهانی دوم را تجربه کرده و اطاعتپذیر و اهل سکوت بودند.
۳. Baby Boomers: نسلی که در دوران رفاه، صلح و رونق اقتصادی زندگی کردند. بیل گیتس از این نسل است.
۴. نسل X: نسلی که با آغاز بحرانهای مالی جهانی و بیکاری مواجه شد.
۵. نسل Y (متولدین ۱۹۸۰-۱۹۹۴): تقریباً معادل دهه شصتیهای ما
۶. نسل Z (متولدین ۱۹۹۵-۲۰۱۲): معادل متولدین ۱۳۷۴ تا ۱۳۹۱ در ایران
۷. نسل Alpha: نسل بعد از Z (و احتمالاً نسل Beta در آینده)
مهمترین ویژگی نسل Z این است که در عصر تکنولوژی متولد شدهاند. برخلاف ما که به دنیای تکنولوژی مهاجرت کردیم (مهاجران دیجیتال)، آنها بومیان دیجیتال یا دیجیتالهای مادرزادی هستند.
بنابراین مهمترین نکته این است که ما به عنوان والدین، با شکاف نسلی که به وجود آمده، نسل جدید را نسلی عجیب و غریب یا جسور تلقی میکنیم. ویژگی اصلی این نسل، صرفاً تفاوت آن با نسلهای قبل است.
* این تقسیمبندی، برگرفته از مکاتب و الگوهای غربی نیست؟
همانطور که بیان شد، این تقسیمبندی موضوع پیچیدهای نیست که بخواهیم آن را تقلید از غرب بدانیم.
جامعهشناسان غربی با دیدگاه جامعهشناختی خود، مردم جامعهی خود را تقسیم کردند.
نکته جالب اینجاست که هر نسل با توجه به تجربیات و زمان مشترکی که داشتند، ویژگیهای خاص خود را پیدا کردند.
از آنجا که رویدادهایی مانند جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و دوران رکود اقتصادی، تأثیری جهانی داشتند، این تقسیمبندی به سایر کشورها نیز قابل تعمیم است.
گرچه اساس این تقسیمبندی غربی است، اما استفاده از آن مشکلی ندارد و تنها کار ما را تسهیل میکند.
مرکز تحقیقاتی Pew Research Center برخی ازآمارها و پژوهشهای مربوط به این نسلها را منتشر کرده است.
نکته قابل توجه این است که نظام سرمایهداری از همین ویژگیها بهره میبرد.
برای مثال، وقتی متوجه میشوند نسل جدید اطاعتپذیر نیست و تمایل به کارفرما بودن دارد، در اقتصاد به آنها فرصتهای مختلفی را میدهند.
در حالی که نظام سرمایهداری از ویژگیهای نسل جدید به نفع اقتصاد بهرهبرداری میکند، ما در قوانین، رفتارها و برنامههای فرهنگی خود کمتر به این ویژگیها توجه میکنیم.
تفاوت دیگر این است که در غرب، فاصله نسلها گاهی ده تا بیست و پنج سال است، اما نسل ها در کشور ما با دههها شناخته می شوند (دهه پنجاهیها، شصتیها، هفتادیها و...) زیرا افراد هر دهه، تجربیات مشترکی داشتهاند.
* برنامه و راهحل کنترل نسل جدید در استفاده از موبایل و دنیای دیجیتال چیست؟
از دیدگاه ما، استفاده مداوم از موبایل و حضور زیاد در فضای مجازی یک عیب و نقص محسوب میشود؛ اما اگر تنها دستاورد این مصاحبه این باشد که خوانندگان، خود را متعهد به شناخت این نسل کنند، به هدف خود رسیدهایم.
این شکاف و گسست نسلی که ایجاد شده، تنها با شناخت درست میشود؛ یعنی بنده به عنوان والد باید فرزندم را بشناسم و وقتی این شناخت حاصل شود، دیگر بسیاری از این رفتارها را عیب نمیدانم.
ما درباره نسلی صحبت میکنیم که دنیا و زیست آنها کاملاً متفاوت است و هیچ حافظه مشترکی با والدینشان ندارند؛ در حالی که ما با والدین خود زیست مشترک و جهان مشترکی داشتیم؛ اما فرزندان امروز، جهانی کاملاً متفاوت از والدینشان دارند.
مهمترین ویژگی این نسل، علاقه به اینترنت، موبایل و تکنولوژی است.
وقتی این دنیای دیجیتال و تکنولوژی را جزئی از ذات این نسل بدانیم، دیگر به آن ایراد نمیگیریم و حضور در دنیای دیجیتال برای این نسل را مانند یک امر ذاتی تلقی میکنیم.
برای مدیریت استفاده از اینترنت، راهکارهای متعددی وجود دارد، اما یکی از مهمترین آنها، تحریک حساسیت اخلاقی این نسل است.
با یادگیری روشهای مناسب میتوان کمک کرد تا حضور فرزندان در فضای مجازی کمرنگتر یا حداقل معنادارتر شود.
* حساسیت های اخلاقی به چه معناست و چگونه از آن به عنوان راهکار و مدیریت کنترل این نسل استفاده می شود؟
حساسیت اخلاقی یکی از مباحث مهم در فلسفهی اخلاق است. اجازه دهید با اشاره به نظریهی جیمز رست این موضوع را توضیح دهم. جیمز رست یک نظریهی چهار مؤلفهای دارد.
طبق این نظریه، برای شکلگیری یک عمل اخلاقی به چهار مؤلفه اصلی نیاز داریم:
۱. حساسیت اخلاقی
۲. قضاوت اخلاقی
۳. انگیزه اخلاقی
۴. اجرا.
حساسیت اخلاقی به عنوان اولین گام، نیازمند یک عامل تحریککننده و درگیری حسی و ادراکی است که فرد را به سمت انجام عمل اخلاقی سوق میدهد.
مشکل نسل امروز دقیقاً درهمین نقطه است؛ فقدان حساسیت اخلاقی.
در دنیای مجازی امروز، جایی که افراد با هویتهای مجازی و بدون مواجهه با پیامدهای مستقیم اعمالشان، تعامل میکنند، این حساسیت اخلاقی کمرنگ شده است.
راهحل اصلی برای تقویت حساسیت اخلاقی، همدلی است که عمدتاً از طریق ارتباط چشمی و تعامل مستقیم شکل میگیرد.
آزمایش استنلی میلگرام در مورد شوک الکتریکی و مفهوم نورونهای آینهای در مغز، اهمیت این ارتباط مستقیم را نشان میدهند.
وقتی ارتباط چشمی و تعامل مستقیم کمرنگ میشود، همدلی شکل نمیگیرد و در نتیجه حساسیت اخلاقی کاهش مییابد.
این میتواند توضیح دهد که چرا نسل جدید، علیرغم توصیههای والدین، واکنش عاطفی کمتری نشان میدهد و چرا تغییر این رفتار نیازمند تقویت ارتباطات مستقیم و چهره به چهره است.
* برای نسل امروز، در چه زمینههایی کم کاری شده و یا احیانا جای کار وجود دارد؟
این سؤال بسیار مهمی است. اگر این نسل را به درستی بشناسیم، آنگاه متوجه میشویم که باید برایشان چه اقداماتی انجام دهیم.
یکی از اشتباهات رایج ما این است که مدام تلاش میکنیم پاسخ سؤالهای آنها را مطابق با دیدگاه خودمان بدهیم.
برای مثال، اگر تصور کنیم فرزندمان خداباور نیست، مدام در پی اثبات وجود خدا به او هستیم. این روش اثباتی برای نسل امروز کارآمد نیست.
یکی از مهمترین راهکارها، هدایت فرزند و نوجوان به سمت فطرت است. در این راستا، معلم یا مربی باید در برنامهریزی آموزشی خود، به رفع موانعی بپردازد که فطرت نوجوان را پوشانده و باعث کمرنگ شدن خداشناسی در او شده است.
کار گروهی یکی از مهمترین مهارتهایی است که میتواند در رفع این موانع فطری مؤثر باشد.
متأسفانه در مدارس و دانشگاههای ما، فعالیتهای گروهی بسیار کم است. این مسئله میتواند بر انتخابهای شغلی و اقتصادی نوجوانان نیز تأثیرگذار باشد.
فرزندان ما اغلب مهارتهای سخت را آموختهاند، اما در زمینه مهارتهای نرم مانند خلاقیت و تطبیقپذیری، کمتر کار شده است. بنابراین، اگر در جایگاه مربی یا مبلغ با نوجوانان سروکار دارید، تمرکز بر پرورش خلاقیت و تقویت کار گروهی میتواند بسیار مؤثر باشد.
* چه رفتارهایی در مواجهه با لجبازیهای این نسل مؤثر و صحیح است؟
بنده باید به سخن ابتدایی خود برگردم که ما متأسفانه هر رفتاری که از این نسل میبینیم را بد تلقی میکنیم.
اگر بیحجابی ببینیم، لزوماً بیحیایی تلقی میکنیم. اگر بینمازی ببینیم، لزوماً آن را بیخدایی تلقی میکنیم؛ یا حتی اگر رفتارهای طلبکارانه از این نسل ببینیم، آن را لجبازی تلقی میکنیم. من فکر میکنم این نوع نگاه، نادرست است.
ما با نسلی روبرو هستیم که نسبت به منافع خودشان متعهد هستند، یعنی بسیار منفعتطلب هستند؛ این ویژگی این نسل است. این بدی این نسل نیست.
مثلاً من اگر میخواستم با والدین خودم ارتباط برقرار کنم، همانطور که در تعریف نسلها گفتم، هر کسی از ویژگیها و تجربیات مشترک دوره زمانی خود اثر میپذیرد. در زمان تعامل بنده با پدر و مادرم، ایثار و گذشت بیشتر حاکم بود و مردم نسبت به همدیگر محبت داشتند. من اینها را دیدم و به این شکل مطلب را دریافت کردم.
ولی این نسل وقتی در اینترنت با چهار هزار فرهنگ شناختهشده در جهان روبرو هستند، فرهنگهای مختلفی را میبیند که در بسیاری از آنها، عفو و گذشت و احترام معنا ندارد؛ به همین دلیل است که این نسل فقط دنبال منفعت بوده و سلسله مراتب برایش اهمیتی ندارد. ما قبلاً میگفتیم سلسله مراتب و احترام به بزرگترها معنا دارد، ولی برای این نسل هیچ معنایی ندارد.
اینکه میگویید لجبازی، چرا لجبازی؟ چون این نسل ساختارگریز است. نمیتوان او را در قالب خاصی جای داد یا روی یک خط و منظم نگه داشت. ساختارگریز و قالبگریز است؛ پس باید از روشی استفاده کرد که او را در قالب محصور نکند و با او تعامل داشته باشد.
یکی از مهمترین راهکارها برای لجبازی نوجوانها مداراست.
بعضیها فکر میکنند لزوماً مدارا کردن به معنی تسلیم است، اما اینطور نیست.
مدارا به این معناست که شما شرایط نوجوان خود را درک کنید. مدارا روشی کاملاً عقلانی است که در روایات هم به آن بسیار توصیه شده است.
اگر بخواهیم وارد دنیای این نسل شویم، به نظر میرسد که مدارا کردن و تا جایی که میتوانیم انعطافپذیر بودن مهم است. ممکن است او پوشش کامل نداشته باشد یا نخواهد حتماً چادر بپوشد یا حجاب کامل داشته باشد. اگر میخواهد چادر را کنار بگذارد و با مانتو باشد و ما دیگر از پس او برنمیآییم و خیلی از فرصتهای تربیتی را از دست دادهایم، کاری نکنیم که لجبازی او برانگیخته شود و همان را هم کنار بگذارد.
گاهی در بحث تربیتی بچهها، مخصوصاً در جاهایی که کار از کار گذشته، باید به حداقلها اکتفا کرد و در جاهایی که حد و مرز و یا شرع و عقل اجازه میدهد، میتوان انعطافپذیری بیشتری به خرج داد.
* آیا شیوه مدارا جوابگوی مدیریت و هدایت این نسل جسور است؟ نسلی که در مدیریت به سبک مدارا، نسل قبل از خود را هم تغییر میدهد و حتی امروزه با پدر و مادرهایی روبرو هستیم که تحت تأثیر فرزندانشان تغییر عقیده دادهاند.
اگر به آمار خودکشی که اخیراً افزایش یافته نگاه کنیم، متوجه تفاوتها میشویم.
در گذشته اگر فرزندی با والدین بحث میکرد، نهایتاً میگفتند رهایش کنید و کسی نگران آسیب رساندن او به خودش نبود؛ اما یکی از ویژگیهای این نسل، هزینه دادن است.
از هزینه دادن نمیترسد، چه این هزینه آبرو باشد، چه جان؛ به همین دلیل است که گاهی در خیابان اعتراض میکنند. این رفتار از سر شجاعت نیست، بلکه نشان میدهد که از هزینه دادن ابایی ندارد.
وقتی با چنین نوجوانی روبرو هستیم که ویژگی هزینه دادن در وجودش پررنگ است، نمیتوانیم با او لجبازی کنیم. باید با آرامش صحبت کنیم و استدلالهایش را بشنویم.
این نسل میخواهد شنیده شود، اما حوصله شنیدن طولانی را ندارد. به همین دلیل وقتی با فرزندانمان صحبت میکنیم، حتی قبل از تمام شدن جملهمان، احساس میکنند که زیاد حرف میزنیم. آنها همه چیز را فشرده و کوتاه میخواهند.
پس در مواجهه با لجبازی، باید اصل گفتوگو را بر پایهی صحبت کردن خود نوجوان قرار دهیم، اجازه دهیم خودشان حرف بزنند، دلایلشان را بشنویم و سپس پاسخی کوتاه و مناسب ارائه دهیم.
* چگونه می توان با این نسل در مباحث تربیتی کار کرد؟ اصلاً این نسل تربیتپذیر هستند و آیا میشود به صورت اعتقادی بر روی آنها کار کرد؟
تصور ما این است که برای این نسل هیچ چیز مهم نیست. در بحث فطرت وقتی صحبت میکنیم، میگوییم انسان ویژگی فطری خداشناسی دارد. این ویژگی خداگرایی فطری در دو بخش مطرح میشود - یعنی هر انسانی به محض تولد، هم خداگرایی فطری دارد و هم خداشناسی. این یک معرفت فطری است؛ یعنی هم خدا را دوست دارد و گرایش به خدا دارد، هم خدا را میشناسد.
فرزندان ما دارای این گرایش فطری در هر دو بُعد می باشند؛ پس اگر تصور کنیم این نسل تربیتناپذیر، بیاعتقاد یا بیخدا هستند، تصوری باطل است و نفی بحث فطرت است.
وقتی هر موجودی با این فطرت به دنیا میآید - که هم خداگراست و هم درجاتی از معرفت فطری و خداشناسی دارد - قطعاً تربیتپذیر هم خواهد بود.
در بحث تربیت، ما تربیت اعتقادی، اخلاقی و رفتاری داریم؛ یا همان چیزی که به آن شناخت، عاطفه و رفتار میگوییم.
مهمترین رکنی که باید روی آن سرمایهگذاری کنیم تربیت اعتقادی است. شاید تصور میکنیم این نسل تربیتناپذیر است، چون فقط روی تربیت اخلاقی یا رفتاری سرمایهگذاری میکنیم؛ یعنی صرفاً باید و نبایدها را تعریف و مدام به این نسل دستور میدهیم.
لازم است روی تربیت اعتقادی کار کرده و موانع فطری را رفع کنیم؛ یعنی کمک کنیم به روایت معقول برسد، نه اینکه الزاماً روایت مطلوب خودمان را به او تحمیل کنیم.
مهمترین اقدامات ما باید اولویت دادن به تربیت اعتقادی نسبت به تربیت اخلاقی و رفتاری و رعایت تفاوتهای فردی نوجوانان باشد.
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده که ایمان مانند نردبانی ده پله است و کسی که روی پله دوم است، نباید به فرد پله اول ایراد بگیرد، حتی فرد پله دهم نیز نباید به فرد پله نهم خرده بگیرد.
نسل امروز تربیتپذیر است، باید روی تربیت اعتقادی متمرکز شویم و تفاوتها را در نظر بگیریم.
ما باید به جای اثبات مسائل اعتقادی، تذکر دهیم. او خود میداند خدا هست، فقط نیاز به یادآوری و تلنگر دارد.
* برای ارتباط با نسل جدید چه باید کرد؟ چگونه توجه آنان را جلب کنیم؟
نکته مهم درباره این نسل و هویتشان این است که حضورشان در اینترنت باعث چندگانگی هویتی شده و دچار هویت سیال، پراکنده و متکثر شدهاند. باید بپذیریم که در این زمینه کوتاهی از ماست.
مشکلات اقتصادی، شغلی و تحصیلی همه دست به دست هم دادهاند که ارتباط با این نسل کمرنگ شود. این نسل نیاز به همدلی و ارتباط چشمی دارد. شرایط مختلف جامعه ما را به سمتی برده که این دیدارها کم شده است.
راهحل این نیست که ۲۴ ساعته کنارشان باشیم. اگر روزانه حتی ۲۰ دقیقه برای گفتگو و ارتباط کلامی وقت بگذاریم، در درازمدت نتیجه خواهد داد. ما نسل خودمان را رها کردهایم و درگیر زندگی پر از مشکلات شدهایم.
برای ارتباط با این نسل، باید ادبیات خودشان را یاد بگیریم و با آنها مدارا کنیم. یکی از ویژگیهای تکثر هویت آنها به همین فضای مجازی برمیگردد؛ چراکه با اکانتهای متعدد و مختلف میتوانند نقشهای متفاوتی داشته باشند.
در برخورد با کسی که هویت متکثر دارد، به جای تأکید بر ابعاد ایجابی هویتش، بهتر است بر ابعاد سلبی تمرکز کنیم. مثلاً به جای اصرار بر «چه باید باشد»، بگوییم «چه نباید باشد». این رویکرد در درازمدت تأثیرگذارتر خواهد بود.
* چگونه ارزشهای متعالی را برای نسل جدید تبیین کرده و در وجودشان تثبیت کنیم؟
مهمترین عامل، خانواده است. یکی از چالشهای اصلی، تعارض میان گفتار و عملکرد است. وجود این تعارض در رفتار والدین، باعث ایجاد تنشهای زیادی در خانواده میشود.
علاوه بر این، بیانضباطیهای اخلاقی و کمبود حمایتهای عاطفی و روانی در خانوادهها دیده میشود.
تا زمانی که این مشکلات در خانواده وجود دارد و از طرفی فضای مجازی ارزشهای متفاوتی را ترویج میکند، نمیتوان به نتیجه مطلوب رسید.
به طور خلاصه، اولین گام این است که خانوادهها تصمیمی جدی بگیرند. اگر شما به عنوان پدر یا مادر حضور دارید، از خودتان شروع کنید و این تعارض گفتار و عملکرد را کنار بگذارید.
متأسفانه در حال حاضر، در حالی که ارزشهای اخلاقی را به فرزندان خود آموزش میدهیم، خودمان به آنها عمل نمیکنیم.
برای مثال، درباره اهمیت صداقت صحبت میکنیم و به فرزندانمان میگوییم دروغ نگویند، اما خودمان دچار تعارض هستیم و دروغ میگوییم. این الگو در سایر رفتارها نیز دیده میشود.
اگر عملکرد والدین اصلاح شود یا حداقل در مسیر اصلاح قرار گیرد، میتوانیم ارزشهای متعالی را برای نسل جدید بهتر تبیین کرده و در وجودشان تثبیت کنیم.
* این نسل نمیتوانند درست و به موقع تصمیم بگیرند؛ چگونه میتوان به آنها کمک کرد؟
سوال بسیار خوبی است. غربیها در سال ۲۰۱۶ واژهای را در فرهنگ لغت آکسفورد اضافه کردند که «پساحقیقت» نام داشت. در این مفهوم، وزن احساسات بیشتر از حقایق عینی است. یعنی با دورهای روبرو هستیم که حقیقت عینی جامعه، افکار افراد را شکل نمیدهد، بلکه احساسات شخصی و هیجانات تأثیرگذارتر شدهاند. برای مثال، در زمان انقلاب، مردم با دیدن سخنرانیهای حضرت امام و تظاهرات، تحت تأثیر حقیقت عینی جامعهشان قرار گرفتند و دست به انقلاب زدند.
در نسل جنگ هم همین مسئله را میبینیم. حقیقت عینی جامعه شکلدهنده افکار عمومی بود.
اما امروزه با نسلی روبرو هستیم که احساساتش غالب می شود؛ به همین دلیل است که در جریان فتنه، برخی جوانان در خیابان حضور پیدا میکنند، چون احساس بر آنها غالب میشود.
بنابراین برای تعامل با این نسل باید با آنها وارد گفتگو شد، احساساتشان را درک کرد و خود را به جای آنها گذاشت. باید از دریچه دید آنها به دنیا نگاه کرد.
بحث همدلی و ارتباط چشمی اینجا معنا پیدا میکند. وقتی اینگونه ارتباط برقرار میکنید و روزی حداقل نیم ساعت گفتگو دارید، ارتباط کلامی را تقویت میکنید و مدارا را در برنامه خود قرار میدهید، میتوانید حساسیت اخلاقی آنها را افزایش دهید و به جای تحریک احساساتشان، حساسیت اخلاقیشان را برانگیزید و با آنها تعامل سازنده داشته باشید.
* آیا تسلیم شدن در برابر ویژگیهای منفی این نسل، با فطرت انسان، اختیار او و دستورات شرع درباره تعالی انسان در تعارض نیست؟
وقتی از تعامل و انعطاف صحبت میکنیم، هرگز مرادمان تسلیم شدن نیست. همانطور که پیشتر اشاره شد، باید مرزهای شرعی را در نظر گرفت.
در مواردی که فرزند به سمت کارهای غیرشرعی میرود، کوتاه آمدن معنا ندارد. در چنین مواردی، وظیفه والدین است که تذکر دهند و نهی از منکر کنند.
باید تلاش کرد، بستر مناسب را فراهم کرد، از مشاوره و راهنمایی مبلغان دینی بهره گرفت و راههای هدایت را جستجو کرد.
مشکل اصلی این است که بسیاری از والدین در مسائلی که قابل گذشت هستند، سختگیری میکنند. اصل مدارا به این معناست که تا جایی که شرع اجازه میدهد، انعطاف نشان دهیم.
نکته دیگر این است که گاهی به دلیل پیشداوریهای منفی، مانع بسیاری از فعالیتهای فرزندان میشویم. مثلاً وقتی فرزند میخواهد با دوستش بیرون برود، نباید فوراً قضاوت منفی کنیم.
به جای منع کامل، بهتر است با نظارت صحیح، کنترل مناسب و همراهی کردن (مانند دعوت از دوستان به منزل)، شرایط را مدیریت کنیم.
باید بپذیریم که نمیتوان فرزندان را کاملاً کنترل کرد، اما میتوان با نظارت درست، آنها را راهنمایی کرد.
* با حیواندوستی و مقدم داشتن حیوانات بر انسان در این نسل چه باید کرد؟
یکی از ویژگیهای بارز این نسل، علاقه به محیط زیست است؛ البته اینکه چرا این ویژگیها پررنگ میشود خود جای بحث دارد - یعنی چه اتفاقی در جهان میافتد که این ویژگیها برجسته میشود. لزوماً هم ویژگیهای منفی نیستند.
نمونه بارز این موضوع «گرتاتونبرگ» است؛ دختر سوئدی که از همین نسل و با علاقه به محیط زیست و صراحت کلامش توانست جهان را تحت تأثیر قرار دهد.
او چنان به تأثیرگذاری خود و تواناییاش در تغییر جهان باور دارد که توانسته افکار عمومی جهان را متوجه مسائل زیستمحیطی کند.
این علاقه به محیط زیست و حیوانات را باید به عنوان یک واقعیت در این نسل بپذیریم. شاید نسل ما بستر و شرایط مناسب برای چنین رویکردی نداشت، اما این نسل دارد.
یکی از دلایل آن به تنوع فرهنگی برمیگردد. امروزه با حدود چهار هزار فرهنگ شناختهشده در جهان، این نسل از طریق اینترنت با همه آنها آشنا میشود.
حتی اگر در محیط زندگیشان با حیوانات خانگی مواجه نباشند، از طریق فضای مجازی با این مفهوم آشنا میشوند.
این موضوع فقط محدود به محیط زیست نیست. مثلاً در مورد درک جایگاه زن، نسل ما الگوهای محدودتری داشت، اما این نسل از طریق اینترنت با تصاویر و دیدگاههای متنوعتری روبرو میشود که گاه میتواند چالشبرانگیز باشد.
نکته مهم این است که نباید این علاقه و گرایش را سرکوب کرد، بلکه باید راههای مناسب و جایگزین برای پاسخ به این نیاز پیدا کرد.
حذف کامل این تمایل نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. برخی ممکن است این علاقه را موقتی نشان دهند، اما برخی دیگر جدیتر به آن میپردازند.
بنابراین به جای مخالفت کامل، باید راههای مناسب و سازندهای برای ارضای این نیاز طبیعی پیدا کرد.
گفتوگو از: حسین پاشائی