جوان آنلاین: معاون بنیاد ملی بازیهای رایانهای درباره تبعات ناتوانی نوجوانان در پیروی از الگوی مجازی میگوید: نباید اینطور گمان شود که رسانه فقط مجازی است و از بستر فضای مجازی الگوی نامناسب شکل میگیرد. آیا میتوان تأیید کرد الگوهایی که در صداوسیما وجود دارد، الگوهای مناسبی هستند و مانند فضای مجازی الگوهای نامربوط در صداوسیما وجود ندارد؟ حتی روزنامهها و کتابها میتواند الگوی نامناسبی ارائه دهد. حدود ۷۰ درصد بازار کتاب را ترجمههای غیرمجاز و داستانهای کرهای اشباع کرده که حتی تعریفشان از عشق درست نیست و بدون ردهبندی برای نوجوانان و جوانان عرضه میشود. این مسئله میتواند نگرانی بزرگی را ایجاد کند و نمیتوان به ادامه این مسئله خوشبین بود.
مقایسههای ناروا با زندگی اینفلوئنسرها آسیبزاست
محمدصادق دهنادی، معاون بنیاد ملی بازیهای رایانهای تحتنظر وزارت ارشاد درباره انتخاب الگو از فضای مجازی میگوید: مهمترین مسئلهای که زندگی قاب شده افراد به اصطلاح اینفلوئنسر در فضای صنعت رسانه، به صورت خاص برای نوجوانان و جوانان و به صورت عام برای خانوادهها ایجاد میکند، این است که در فضای ذهنی و فکری آنها مقایسههای ناروا به وجود میآورد و این مقایسهها باعث شکلگیری یک نوع نارضایتی از زندگی میشود.
وی میافزاید: نارضایتی از زندگی ابعاد مختلفی دارد و شامل افسردگی، تضادها، کنشها و واکنشهای خیلی خشونتبار با خانواده و تمایل به بزهکاری است. این تصور که نوجوان با دیدن یک اینفلوئنسر شبیه او میشود یک تصور ابتدایی است و این قضیه ابعاد پیچیدهتری دارد. حتی گاهی در ضدیت با او قرار میگیرد، گاهی نیز گمان میکند مانند فرد مورد نظری که دنبال میکند، میتواند به شهرت و ثروت برسد. یک سری از بلاگرها اصلاً کارشان تبلیغات است و خانههای شیرین را جلوه میدهند و همین به نارضایتیهای گسترده منجر میشود، چراکه برخی تصور میکنند زندگی یعنی همین همینقدر رنگی، شاد و خندان، این اتفاقات از کسی که سواد کافی را در فضای مجازی ندارد شخصیت بسیار ناراضی و افسرده میسازد.
نیاز به پژوهشهای عمیق داریم
دهنادی با تأکید بر اینکه استفاده از واژه الگو چندان درست نیست، تصریح میکند: قاعدتاً ما همیشه کسی را دنبال نمیکنیم تا دنبالهروی او باشیم. الگو کلمهای است که اساساً مربوط به دوران جدید نیست، دوران جدید آدمها به خاطر ریشه اومانیستی به سمت منحصر به فرد شدن خودشان میروند. پس اینطور نیست که کسی که فالوور رونالدو است حتماً بخواهد شبیه رونالدو باشد، اما نکته قابل توجه این است که نوجوان و جوان هرگونه رفتارهای کسی که به عنوان اینفلوئنسر و بلاگر که معرفیکننده سبک خاصی از زندگی است را دنبال میکند، اثرات بیتردیدی در حوزه ناخودآگاه او دارد و شناخت او را از اطراف و اکناف دچار اخلال میکند.
وی میافزاید: اینها مباحثی است که در فضای رسانه باید بدان پرداخته شود. نباید صرفاً ژورنالیستی به این موضوع نگاه کرد، بلکه احتیاج به بررسیهای طولانی مدت و آزمایشهای دقیق نورولوژی و گاهی نوار مغز است و حتی گاهی احتیاج به پژوهشهایی است که تا ۵۰ سال طول میکشد تا به نتیجه و واکاوی برسد.
با فضای مجازی ستیز نکنیم
دهنادی میافزاید: منظور این است که الگوی غلط فقط در فضای مجازی نیست، بلکه فضای مجازی مانند دیگر رسانهها میتواند بسترساز حال خوب و بد باشد، فضای مجازی مانند بازیهای رایانهای، مانند کتاب و موسیقی میتواند موجب رشد افسردگی باشد.
دهنادی تأکید میکند: در شرایطی که کشور رو به پیری است و روزبهروز به تعداد پیرزن و مردهای تنها اضافه میشود، اگر در ایام کرونا فضای مجازی نبود چند نفر حال بدی روانی پیدا میکردند؟ چند نفر که تا قبل از کرونا با فرزندان خود زندگی میکردند و رفت و آمد داشتند به خاطر این بیماری مجبور به قطع دید و بازدید شدند و به مدد فضای مجازی حال روحیشان حفظ شد و دق نکردند. فضای مجازی برای این دسته نجاتبخش بود. این فضا حتی آموزش و پرورش را نجات داد. پس بهتر است از ستیز با فضای مجازی دست برداریم، بلکه درباره مباحث صحبت کنیم و تمام نکات مثبت و منفی و ضعفها و قوتها را بیان کنیم، چراکه از قبل همین فضای مجازی بسیاری از افراد کسب درآمد میکنند، خیلیها در همین فضای مجازی میتوانند از سخنرانیهای مذهبی استفاده کنند. پس فضای مجازی مانند سایر حوزهها دارای حسنها و ضررهاست، اما یکی از آسیبهایی که صنعتی شدن فضای مجازی ایجاد میکند، این است که از طریق قضاوتهای ناروا برای فرد افسردگی به بار میآورد. این هم راهحل دارد و اینکه به جای مطالب مندرس در کتابهای درسی، سواد رسانهای را آموزش بدهیم.
مدیران فرهنگی حتی از کنار فرهنگ هم رد نشدهاند
دهنادی تصریح میکند: بیعرضه بودن و اداره و مدیریت غیرتخصصی رسانههای داخلی، فرزندان ما به سمت رسانههای خارجی گرایش پیدا میکنند. اگر هم بپرسند چرا به سمت آنها گرایش دارند، باید گفت که برنامهسازان رسانههای خارجی درک و تحلیل تخصصی از روان مخاطب در حوزه زیباشناختی، هیجان و ایجاد برانگیختگیهای ذهنی و عاطفی دارند و دقیق و مؤثر عمل میکنند و میدانند وقتی موضوعی در فضای مجازی مطرح میشود، چطور ایجاد ترغیب و آرامش کنند و با قراردادن چند پارامتر اصلی کنار هم آن را به جریان رسانهای تبدیل میکنند که برای افراد ایجاد توجه کند.
این مقام مسئول میگوید: در کشور خودمان نیز پخش بارها و بارها سریالهایی مانند یوسف پیامبر و مختار را میبینیم که به محتوای خوب آنها مربوط میشود و آنها را پرمخاطب کرده است.
وی تأکید میکند: نظام پروژهگیری و پروژهدهی ما نظام مبتنی بر مدیریت عاملانه نیست. اگر موسیقی جذاب نوجوان پسند تولید کنیم آنها به موسیقیهای بیسر و ته و بیمحتوای غرب زده روی نمیآورند. باید در این زمینه هزینه کنیم، کار را به متخصصان بدهیم و کار علمی طولانی مدت انجام دهیم. در غیر این صورت توفیقی نخواهیم داشت.
دهنادی میگوید: فضای بینالمللی تولید انیمیشن و محتوا در فضای مجازی فضای متأثر از دانش رسانه است و اکثریت رسانهها از صداوسیما گرفته تا مطبوعات با مدیریت کسی که رسانه خوانده باشد، پیش نمیرود، بلکه عمدتاً ازسوی کسانی که رشتهای غیر مرتبط دارند اداره میشود و در این صورت نباید انتظار کار تخصصی داشته باشیم.
وی میافزاید: ما نویسندگان و انیمیتورهای حرفهای داریم و مشکل ما مشکل مدیریت فرهنگی است که به دست کسانی سپرده شده که از کنار فرهنگ به صورت گذری هم عبور نکردن، چه برسد به اینکه در سازمانی که میخواهد محتوا بسازد تخصص داشته باشد. عمده مدیران کلان در حوزه فرهنگی از بخشهای غیرفرهنگی هستند. در سازمانهای مختلف هم وضع همین است. زمانی که مجموعههای فرهنگی را به جای نگاه فرهنگی هنری با دیدگاه سیاسی، چینش مدیریت کنند در نهایت به مسئله غم انگیز خروجی غیر رقابتی مجموعههای رسانهای و فرهنگی میرسیم.
دهنادی میافزاید: ما مشکل داستاننویس نداریم، اما متأسفانه امروز بسیاری از سریالها و فیلمهای به جای اینکه به قلم یک نویسنده باشد از سوی کارگردانی نوشته شده که تخصصش تدوین است نه نوشتار و هیچ قانونی هم وجود ندارد که چه در سینما و چه صداوسیما به سراغ آدمهای تخصصی بروند. باید از حلقههای فاسدی که فضای فرهنگ را فرا گرفته و به جای اینکه کار تخصصی کنند کار سیاسی و غیرتخصصی میکنند فاصله بگیریم تا امکان رقابت فراهم شود.
نظر شما