به گزارش خبرنگار ایکنا؛ مراسم بزرگداشت روز شعر و ادب فارسی با یادی از استاد شهریار، شب گذشته ۲۶ شهریور با حضور شاعران و اساتید فارسیزبان کشورهای ایران، هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان و ... به همت گروه بینالمللی هندیران در فضای مجازی برگزار شد.
در این نشست که با معرفی و رونمایی ۱۰ عنوان از کتابهای شاعران فارسیزبان همراه بود، عناوین کتابها به این شرح است؛ «از کنار روزها» نوشته هادی منوری، «راه» اثر فریبا یوسفی، «با چشمهای شرقی» اثر محمد جواد محبت، «گنگ خاکستری» اثر محمود اکرامیفر، «نوحه مرغابیان» نوشته سیده کبری حسینی بلخی، «با همان لهجه بخارایی» اثر شعبان کرمدخت، «نغمههای تاجیکی» اثر شاهمنصور شاه میرزا، «بیجهت نیست خراسانیام» اثر سیدنور تهماسبی خراسانی، «ماه نخشب» اثر سیده فاطمه صغری زیدی، «سلامی به صبح خراسان» اثر آقای سیدضیا قاسمی.
علیرضا قزوه در ابتدا درباره تعریف هنر گفت: شهریار در این بیت به خوبی به تعریف هنر پرداخته است؛ «هنر را باید الهامی که سرساید به پای وحی/ وگرنه شهریار آن هم به هرمانش نمیارزد».
وی در ادامه درباره کتابهای منتشر شده از سوی نشر شاعران پارسیزبان گفت: با نشر این کتابها تعداد مجموعه شعرهای شاعران هندوستانی به ۹ کتاب خواهد رسید که پیش از این کتاب شعر شاعرانی، چون سیدنقی عباس کیفی، بلرام شکلا، اخلاق آهن، سیده بلقیس فاطمه حسینی، مهدی باقر، علی اصغر الحیدری، عزیز مهدی و سرویش تریپاتی منتشر شده بود و مجموعه شعر سیده فاطمه صغری زیدی آخرین مجموعه شعری از شاعر هندی است.
قزوه تصریح کرد: تاکنون در چندین دهه گذشته چنین اتفاق مبارکی نیفتاده بود، از این رو نشر شعر فارسی در بین شاعران فارسی سرای هندوستان یک اتفاق تازه و بزرگ است که کاش مسئولان فرهنگی ما قدر آن را بدانند. زیرا تاکنون هیچ ناشری از ناشران ایرانی همت جدی در انتشار شعر شاعران پارسیزبان کشورهای دیگر نداشته است.
شاه منصور شاه میرزا، از تاجیکستان با اشاره به مقام شهریار در ایران و خارج از ایران گفت: نام محمدحسین بهجت تبریزی برای فارسیزبانان ماوراءالنهر از دیرباز آشنا است و علاقهمندان به زبان فارسی در دوران حاکمیت شوروی با چکیدههای قلم او آشنایی عمیقی پیدا کرده بودند. نخستین نمونههای شعرهای شهریار در مجموعهای با عنوان «امواج کارون» در سال ۱۹۷۳ در کنار اشعار دیگر شاعران منتشر شد و این اولین تجربه آشنایی فارسیزبانان ماوراءالنهر با سرودههای این سخنور معروف بود. بعدتر مجموعه مفصل او به همت میرزا ملا احمداف در سال ۱۹۸۳ چاپ شد و دنیای رنگارنگ افکار و اندیشه و هنر شاعر ایرانی را برای مشتاقان کلامش در تاجیکستان باز کرد.
وی ادامه داد: از این به بعد نام شهریار در کنار نام سخنوران زبده ایرانی، به صورت مفصلتر منتشر شد. بیشتر علاقهمندان شعر و ادب فارسی در تاجیکستان، شهریار را به عنوان یک شاعر غزلسرا و منظومهسرا میشناسند. از جمله شعرهای او میتوان به غزلهای «آمدی جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟»، «مرا عشق تو در پیری جوان کرد»، «بنال ای نی که من غم دارم امشب»، «آمدی ای گل که من در چمن نباشم» و یا «جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را» و... اشاره کرد که در میان خاص و عام معروف است.
این شاعر تاجیک با اشاره به برخی از غزلیات شهریار یادآور شد: برگزیده اشعار شهریار در سال ۱۹۸۳ میلادی در انتشارات دانش در پایتخت تاجیکستان در شمارگان ۳ هزار نسخه چاپ شد و در این کتاب زندگینامه شهریار همراه با نمونهای از آثارش آمده بود. هنرمندان و خوانندگان تاجیک در موسیقی نیز این شعرها را اجرا کردند و همین مسئله باعث محبوبیت او در این کشور شد. همینطور شعرهایی که شهریار درباره مادر سروده است نیز در تاجیکستان بسیار معروف است.
شاعر دست به مهندسی شعر نمیزند
وحید ضیایی، شاعر و پژوهشگر در ادامه این نشست با بیان اینکه آنچه شهریار را در میان ترکزبانان سراسر جهان مشهور کرده است، منظومه حیدربابای اوست، گفت: شعر ترکی استاد شهریار، دارای سه ضلع عشق، وطندوستی، ایراندوستی و آذربایجاندوستی است. او یکی از شاعرانی است که بیشترین شعرها را درباره وطن سروده است. در منظومه حیدربابا نیز این رویکرد را میبینیم، او به روستا بازمیگردد و از مادر، پدر و اقوامش و از بطن اولیه که از آن برخاسته سخن میگوید. همین واژگان زیبا و اصیلی که استفاده میکند، بر زیبایی آن افزوده است.
وی با اشاره به «عشق» به عنوان یکی از اضلاع شعر شهریار ادامه داد: این عشق در تصاویر و کلمات متبلور شده است. چنان خیال در آن موج میزند که انگار این فرد در ابرها، گذشته و آینده سیر میکند. این موضوع را در اشعار نیمایی، قطعات غزل و ... میتواند مشاهده کند. عشق در اشکال مختلف در شعر او نمود دارد؛ در عشق انسان به الوهیت و مذهب، در عشق انسان به ستایش، در عشق انسان به عرفان و... نمود دارد.
ضیایی ادامه داد: شاعری که مؤلف است، دست به ساختن و مهندسی شعر نمیزند، نه هنگام سرایش به فکر ردیف و قافیه و وزن است و نه بعد از سرودن دست به رفع اشکالات میبرد. زیرا لحظه سرایش لحظهای است که شاعر به اقناع رسیده است و به واسطه عصیان واژگانی ساختمان کلام هم در وجود او ساخته شده است.
انس شهریار با قرآن و حافظ
سیدحسن بنیطبا، پژوهشگر قرآن خاطراتی از استاد شهریار بیان کرد و گفت: او میگفت که از کودکی با قرآن و دیوان حافظ مأنوس بوده است. این موضوع، نکته بسیار مهم و قابل تأمل برای شاعران جوان است که تدبر در قرآن و سیر در دیوان شاعران بزرگ ادب فارسی مایه قوام آثار آنها خواهد شد.
وی ادامه داد: از استاد سؤال کردیم که بهترین شعر چیست، پاسخ داد بهترین شعر، شعری است که از میان و دل مردم بجوشد و بر زبان جاری شود. او شعر «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار» را از جمله بهترین شعرها معرفی کرد. به همین دلیل شعرای روشنفکر با وجود علاقهای که به او داشتند، به دلیل این رویکرد شهریار، این دوستی خود را اظهار نمیکردند.
در این نشست ادبی هنرمندان و خوشنویسان گروه هندیران همچون مسعود ربانی، محمد فریدیساری، امیر عاملی، کاوه تیموری به خلق آثار خوشنویسی از شعرهای استاد شهریار پرداختند. همچنین در بخش دیگری از این نشست سرودههایی از شاعران به مناسبت روز شعر و ادب فارسی ارائه شد.
محمدجواد محبت
در صفا چشمهسار را مانی
در وفا روزگار را مانی
گاه گریان و گاه خندانی
آسمان بهار را مانی
با تو یعنی قرین بیم و امید
لحظه انتظار را مانی
دل ز مهرت نمیشود برداشت
لطف خاک دیار را مانی
در سکوتت سرود و آرامش
نغمه جویبار را مانی
گرم و گیرایی و محبت زا
سخن شهریار را مانی
محمود اکرامیفر
پشت پلکهای تو کسی نشسته است
که تمام شب
نام کوچک مرا
داد میزند
پشت پلکهای تو
آسمانی از درخت
رودی از پرنده خواب رفته است
شب تلو تلو خوران گذشت
ساعت سکوت کرده روی گنجه
ناخوش است
مرگ بر دقیقهها
مرگ بر دقیقهها که ساکت و عبوس و تند
میروند و بودن مرا کنار تو تکه تکه میکنند
نغمه مستشار نظامی
نگو شاعر به جز خودکار و یک دفتر چه میخواهد
که اسم اعظم عشق است سرّ هر چه میخواهد
هزاران واژه را احضار کردن، به گزین کردن
جهان را خوبتر دیدن، به جز باور چه میخواهد
جهان را جور دیگر دیدن و زیبا نشان دادن
به جز اشکی گرفتن از دو چشمتر چه میخواهد
میان خلوت دلواژهها لبخند میکارد
به جز آرامشِ دلبند خود، مادر چه میخواهد
دل شاعر پریشان شیشه عمر پریزاد است
به جز ساقی که میداند ازین ساغر چه میخواهد
به جز دل بردن و دستی به پای دوست افشاندن
غزل از جان چه میجوید؟ قضا از سر چه میخواهد
گرفت از من دلم را، دفترم را شعرهایم را
غم عشق تو از این نیمه جان دیگر چه میخواهد
کبوتر باشی و یک آسمان پرواز و در بسته
کبوتر در قفس از جان بال و پر چه میخواهد؟!
همین خودکار و دفتر آسمان و بال پروازند
غزل شو! تا دل تنگت بگوید هرچه میخواهد
انتهای پیام
نظر شما