سرویس تاریخ جوان آنلاین: جبهه ملی ایران در سال ۱۳۲۸ و پس از تقلب در دور نخست انتخابات مجلس شانزدهم تأسیس شد و در دوران نهضت ملی ایران، فراز و فرودهای فراوانی را پیمود. هیئت مؤسس جبهه ملی ۱۹ نفر بودند که عبارتند از: محمد مصدق، احمد ملکی مدیر روزنامه ستاره، محمدحسن کاویانی، کریم سنجابی، احمد زیرکزاده، عباس خلیلی مدیر روزنامه اقدام، عمیدی نوری مدیر روزنامه داد، سیدعلی شایگان، شمسالدین امیرعلایی، سیدمحمود نریمان، ارسلان خلعتبری شهردار تهران سال ۱۳۳۰، ابوالحسن حائریزاده، حسین مکی، مظفر بقایی، عبدالقدیر آزاد، محمدرضا جلالی نایینی مدیر روزنامه کشور و حسین فاطمی. فعالیتهای جبهه ملی اول بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ متوقف شد و تا ۳۰ تیر ۱۳۳۹ که جبهه ملی دوم بار دیگر فعالیت خود را از سر گرفت، فعالیت خاصی از این گروه دیده نشد. طی این هفت سال، شرایط نیروهای وابسته به جبهه ملی را میتوان به شرح زیر دستهبندی کرد.
سرنوشت مصدق و تنی چند از یارانش
محمد مصدق و عدهای از اطرافیانش، پس از حمله مهاجمان به خانهاش به جای امنی رفتند و بعد از مدت کوتاهی تصمیم گرفتند تسلیم شوند. رژیم پهلوی پس از آنکه با کمک امریکاییها توانست بار دیگر حکومت را در دست بگیرد، در پاییز سال ۱۳۳۲ مصدق را در یک دادگاه نظامی محاکمه کرد، اما به دلیل اعتراضات مردمی، اعتصابات دانشجویی و بسته شدن بازارها نتوانست خیلی به او سخت بگیرد و او را به سه سال زندان انفرادی محکوم کرد. در حکم دادگاه آمده است: «در مورد متهم ردیف یک دکتر محمد مصدق علل و جهات مخففه موجود است که در نظریه دادگاه مؤثر و موجب تخفیف کیفر نامبرده میباشد و آن اهمیت و اعتبار و خدمات و سابقه متهم... در تبعیت از افکار عمومی ملت ایران... است... اعلیحضرت همایون شاهنشاه از انحراف و لغزش متهم ردیف غمض عین فرموده و به کرامت عالیه خود از حق خصوصی صرفنظر و در موارد عدیده رعایت سوابق و ملاحظه جهات اخلاقی را توصیه فرمودهاند. دادگاه با توجه به اوضاع و احوال خاصه متهم جهات مذکوره را در تخفیف مجازات دکتر محمد مصدق مؤثر دیده... به لحاظ [بالا بودن]سن عمر متهم از ۶۰ سال نامبرده را به سه سال حبس مجرد محکوم مینماید.»
دکتر مصدق از سال ۱۳۳۲ تا شهریور ۱۳۳۵ در زندان انفرادی بود و سپس تحت نظر گاردهای نظامی به روستای خود، احمدآباد رفت و به مدت ۱۱ سال در حصر خانگی قرار گرفت. در این فاصله امکان ارتباط او با خارج و دخالت در مسائل روز به کلی از او سلب شد و رژیم شاه به این ترتیب او را تحت کنترل کامل خود گرفت و خلع سلاح کرد.
فرجام حسین فاطمی
عدهای از اعضای مهم، فعال و مؤسس جبهه ملی، جان خود را در این راه از دست دادند که مهمترین آنها دکتر حسین فاطمی، وزیر امور خارجه دکتر مصدق بود. شاه پس از برکناری دکتر مصدق، پیشنهاد جانشینی او را به دکتر فاطمی داده بود که رد کرد، در حالی که بعضی از اعضای سرشناس جبهه ملی، فریب شاه را خوردند و به دشمنی با دکتر مصدق و جبهه ملی پرداختند. دکتر فاطمی در دوران نخستوزیری دکتر مصدق، معاون او و وزیر امورخارجه و نیز سخنگوی دولت بود و به خاطر مواضع تندش علیه دربار، مخصوصاً مواضع بسیار تندی که پس از فرار شاه از ایران اتخاذ و سلطنت را در ایران، مضمحل و جمهوری را اعلام کرد، پس از کودتای ۲۸ مرداد ناچار شد به زندگی مخفی رو آورد. او در این مدت در خانه ستوان دکتر محسنی در نزدیکی میدان تجریش مخفی بود و سرانجام در اسفند ۱۳۳۲ توسط سرهنگ مولوی دستگیر شد. رژیم ابتدا سعی کرد توسط اراذل و اوباشی، چون شعبان بیمخ و دار و دستهاش دکتر فاطمی را به هلاکت برساند و خود را از شر او خلاص کند، اما هنگامی که قرار بود او را از شهربانی به زندان لشکر ۲ زرهی منتقل کنند و شعبان و ایادی او به جانش افتادند، خواهر دکتر فاطمی خود را روی برادرش انداخت تا او را از شر چاقوها و قمههای آنها حفظ کند، با این همه دکتر فاطمی چند زخم چاقو برداشت و او را به بیمارستان ارتش بردند و تحت عمل جراحی قرار گرفت. دادگاه نظامی دکتر فاطمی در مهر ۱۳۳۳ تشکیل شد و او را که به دلیل جراحات و تب شدید قادر نبود روی پا بایستد، با آمبولانس و برانکارد به دادگاه آوردند. دکتر فاطمی در دادگاه حاضر نشد از دکتر مصدق و کارهایی که کرده بود اعلام برائت کند و همچنان شجاعانه علیه شاه سخن گفت و سرانجام در ساعت چهار بامداد روز چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ طبق حکم دادگاه نظامی در لشکر ۲ زرهی، با حضور عدهای از افسران ارتش از جمله آزموده، تیرباران شد.
عاقبت خونین جمعیت فداییان اسلام
گروه دیگری که سران آنها به جوخه اعدام سپرده شدند، فداییان اسلام بودند که هر چند در دوره مصدق از جمله مخالفان سرسخت او بودند، اما در تحصن دکتر مصدق و یارانش در ۲۲ مهر ۱۳۲۸ در مقابل دربار، کنار او قرار گرفتند. آنها در ابتدای کار کمی نسبت به دکتر مصدق خوشبین بودند، هر چند در مبانی اعتقادی با او اختلافنظرهای جدی داشتند و مخصوصاً وقتی پس از ترور رزمآرا و هموار شدن راه ملی شدن صنعت نفت، جبهه ملی به قولی که به آنها داده بود که پس از به دست گرفتن حکومت، احکام اسلام را اجرا خواهد کرد، وفا نکرد، در زمره سرسختترین منتقدین دولت مصدق قرار گرفتند. پس از کودتای ۲۸ مرداد، نواب صفوی نظریهپرداز و مؤسس فداییان اسلام، همراه با سه تن از رهبران این گروه تیرباران شدند.
داستان تراژیک کریم پورشیرازی
از دیگر کسانی که پس از کودتای ۲۸ مرداد به طرز هولناکی کشته شد، کریم پورشیرازی، سردبیر و صاحب امتیاز روزنامه «شورش» و از طرفداران سرسخت دکتر مصدق بود. او علیه دشمنان مصدق در روزنامهاش مقاله مینوشت و بدون توجه به مقام افراد، حتی از دادن فحش هم خودداری میکرد. خاندان سلطنتی، مخصوصاً اشرف از او دل پرخونی داشتند و مترصد فرصت بودند که او را به هر شکل ممکن از میان بردارند. کودتای ۲۸ مرداد این فرصت را در اختیار آنها گذاشت. به دستور اشرف روی او نفت ریختند و او را آتش زدند و سپس شایع کردند که قصد فرار داشته و میخواسته نگهبان را با چراغ به آتش بکشد و، چون موفق نشده، نفت را روی خودش ریخته و خود را سوزانده و تلاش مأموران برای نجات او فایده نداشته است، اما مردم و افراد مخالف رژیم بر این باور بودند که: «.. چند روز بعد شایعاتی در تهران پیچید که در پایان یک جشن شادمانه در لشکر ۲ زرهی و گویا در حضور چند خانم بلندپایه که دل خونی از کریم پورشیرازی داشتند و قبلاً در روزنامه به آنها فحشهایی داده و تهمتهایی زده بود، کریم پورشیرازی را به حیاط کوچکی آوردند. چند تن از دژخمیان او را شبیه الاغ بر کف حیاط روی خاک و حل نشاندند و بر پشتش نشستند و در حالتی که شلاقش میزدند و علف در دهانش میگذاردند از جلو خانمها عبور دادند و سپس ناگهان با ریختن نفت و کشیدن کبریت وی را که فریادهای وحشتناکی میکشید میسوزاندند و به زغال تبدیل کردند. لقب زغالسوز از آن زمان روی تیمسار بختیار باقی ماند».
فرجام همفکران مصدق در جبهه ملی
اکثر اعضای جبهه ملی که تا آخر زمامداری دکتر مصدق در کنار او باقی ماندند، بعد از کودتای ۲۸ مرداد مدتی مخفی بودند و پس از تسلیم تبعید یا زندانی شدند، اما اکثراً قبل از پایان محکومیتشان آزاد شدند، از جمله دکتر آذر، وزیر فرهنگ مصدق که تا ۲۷ دی ۱۳۳۲ در زندان بود و پس از آزادی در مطب خود به طبابت مشغول بود. امیر علایی به ترتیب وزیر اقتصاد، کشور، دادگستری دکتر مصدق و وزیرمختار ایران در بلژیک بود. زیرکزاده که به مدت دو سال و نیم مخفی بود و در سال ۱۳۳۴ خود را معرفی کرد و شش ماه زندانی بود. سیدعلی شایگان که ابتدا به حبس ابد و سپس در دادگاه تجدیدنظر به ۱۰ سال زندان محکوم شد، ولی در اسفند ۱۳۳۴ مورد عفو قرار گرفت و به امریکا رفت و در آنجا رهبری جبهه ملی در امریکا را به عهده گرفت. حاجمحمدحسن شمشیری که هفت ماه در جزیره خارک تبعید بود. اللهیار صالح وزیر کشور مصدق و سفیر ایران در امریکا، دکتر غلامحسین صدیقی وزیر پست و تلگراف و تلفن مصدق مدت ۱۰ ماه و نیم زندانی بود. داریوش فروهر که در جریان کودتای ۲۸ مرداد زخمی شد و پس از کودتا هم به فعالیتهای خود ادامه داد و بارها دستگیر و زندانی شد. در مرداد ۱۳۳۲ به جزیره قشم تبعید شد، زیرا علیه کودتاچیها اعلامیه داده و مردم را به مقاومت در برابر آنها دعوت کرده بود. او بعد از بازگشت از تبعید علیه قرارداد کنسرسیوم تظاهراتی را به راه انداخت و دستگیر و زندانی شد. در سال ۱۳۳۵ هم به دلیل مخالفت با پیمان بغداد زندانی شد. دکتر عبدالله معظمی که در سال ۱۳۳۲ پس از اتمام ریاست مجلس آیتالله کاشانی، مدت ۴۸ روز رئیس مجلس بود. بعد از کودتا مدتی مخفی بود و با نهضت مقاومت ملی همکاری میکرد. در اردیبهشت ۱۳۳۴ بازداشت و تبعید شد/خلیل ملکی بعد از کودتای ۲۸ مرداد، بدون محاکمه در قلعه فلکالافلاک زندانی شد. پس از آزادی به قرارداد کنسرسیوم اعتراض و آن را به صورت مقابله مفصلی در داخل و خارج کشور منتشر کرد. محمود نریمان وزیر دارایی مصدق که مدتی در زندان لشکر ۲ زرهی زندانی بود و سپس به فعالیت در نهضت مقاومت ملی پرداخت. در اردیبهشت ۱۳۳۴ به جنوب تبعید شد. در ۱۳۴۰ در اثر سکته قلبی درگذشت. یکی از افرادی که از جبهه ملی و مصدق جدا نشد، ولی از زندان و تبعید در امان ماند، دکتر کریم سنجابی بود که بعد از کودتا حدود ۱۹ ماه مخفی بود، ولی با شفاعت برادر دکتر مصدق حشمتالدوله والاتبار، در سال ۱۳۳۴ خود را معرفی کرد و همان روز هم آزاد شد. ابوالقاسم امینی از همکاران دکتر مصدق در مجلس چهاردهم و استاندار اصفهان و کفیل وزارت دربار، بعد از کودتا مدتی زندانی شد، اما با وساطت برادرش دکتر علی امینی، وزیر دارایی کابینه زاهدی از ایران تبعید شد و به رم رفت. مهندس کاظم حسیبی، مشاور نفتی نخستوزیر و نماینده تهران در دوره هفدهم، بعد از کودتا، مدت ۱۹ ماه مخفی بود و بعد با وساطت حشمتالدوله والاتبار، خود را معرفی کرد و بعد از یک ماه زندان آزاد شد.
فرجام ناهمفکران مصدق در جبهه ملی
در میان اعضای جبهه ملی، عدهای هم به دلیل اینکه قبل از کودتای ۲۸ مرداد از جبهه ملی جدا شدند و حتی برخی از آنها به کودتاگران کمک هم کردند، نه تنها مجازات نشدند که مورد تشویق رژیم شاه هم قرار گرفتند. مظفر بقایی، حسین مکی، حائریزاده، عبدالقدیر آزاد و احمد ملکی جزو این گروه هستند. بعضی از اعضای جبهه ملی در جریان محاکمه بهشدت از خود ضعف نشان دادند و برای اینکه تبرئه شوند، حتی گریه کردند. دکتر فاطمی در دوره زندان در یکی از نامههایش مینویسد: «به دو نفر رفقا گفته شد امروز تجدیدنظر دادهاند. حضرتعالی از راه خانوادهشان بفرمایید به آنها بگویند خیلی کمظرفی از خود نشان ندهند، چنان که امروز شنیدم رضوی پیش سربازها گریه کرده است. این کار خوب نیست. در دادگاه هم بسیار بد حرف زده و اعمال مصدق را تخطئه کرد. نتیجهاش را هم دید. بنده از او توقع یک چنین ضعفی را نداشتم.»
سرتیپ تقی ریاحی، رئیس ستاد ارتش مصدق به گفته ارتشبد حسین فردوست، در دوره مصدق، شاه را فرمانده کل قوا میدانست و از رویه مصدق در نحوه مدیریت ارتش راضی نبود. شاید به همین دلیل هم در روز ۲۸ مرداد آنطور که باید و شاید از دکتر مصدق حمایت نکرد. او در جلسه دادگاه سعی کرد خود را از اقدامات مصدق تبری بجوید، ولی دکتر مصدق همه اقدامات او را قبول کرد. به این ترتیب جبهه ملی که مدتی در داخل و خارج کشور محبوبیتی به دست آورده بود، با کودتای ۲۸ مرداد از هم پاشید و بعد هم اکثر اعضای آن مورد عفو قرار گرفتند. بعضی از این افراد بعدها در بعضی از فعالیتهای اقتصادی، شریک دربار و رژیم پهلوی شدند.
نظر شما