بوریس جانسون، همانگونه که در دوره مبارزات انتخاباتی نشان داد، میخواهد با استفاده از بولدوزر هم که شده برگزیت را به نتیجه برساند. اما نتیجه انتخابات پارلمانی روز پنج شنبه نشان داد که فعلاً برای مذاکرات خروج از اتحادیه اروپا چندان نیازمند به بولدوزر نیست، اما به احتمالاً، بریتانیا این ماشین زور را برای آینده نیاز خواهد داشت. برای محافظهکاران انگلیس به دست آوردن ۳۶۵ کرسی از ۶۵۰ کرسی به این معنا است که برگزیت رأی آورده و همهپرسی بار دیگر تأیید شده است؛ پیامی که اتحادیه اروپا نیز آن را دریافت کرده است. از طرفی دونالد ترامپ و جمهوریخواهان امریکا نیز خوشحال هستند که چپها در بریتانیا بازنده لقب گرفته و آن را مقدمهای برای باخت دموکراتها در امریکا و پیروزی دوباره ترامپ میدانند.
اما همه چیز به همین جا ختم نمیشود. ابتدا اینکه هنوز باید منتظر پایان ژانویه و نوع برخورد پارلمان بریتانیا و چگونگی رأی به خروج آن از اتحادیه اروپا ماند. بوریس جانسون میداند حتی برخی از کسانی که به حزب محافظهکار رأی دادهاند با برگزیت بهویژه از نوع سخت آن مخالف هستند. این مسئله میتواند در رأیگیری پارلمان خود را نشان دهد؛ بنابراین باید منتظر ماند تا پارلمان نظر خود را بدهد. اگرچه امیدهای جانسون بسیار زیاد است. به همین منظور است که در اولین سخنرانی بعد از انتخابات گفته است که «اجازه دهید روند ترمیم شکافها آغاز شود.».
اما مهمتر از همه مشکلات سرزمینی بریتانیا است به این دلیل که شهروندان دیگر مناطق از جمله اسکاتلند، ایرلند شمالی و ولز به راحتی نمیتوانند با این مسئله کنار بیایند. بهخصوص اسکاتلندیها که در قرون گذشته سابقه استقلال از بریتانیا را داشته و در حال حاضر نیز با جدایی از اروپا به طور جدی مشکل دارند. اگرچه به شکل قانونی، رأیگیری برای استقلال اسکاتلند در اختیار پارلمان بریتانیا است، اما حزب ملی اسکاتلند و استقلالخواهان این منطقه تأکید دارند زمانی که از نخستوزیر وقت انگلیس در سال ۲۰۱۴ برای انجام همهپرسی استقلال اجاز گرفتند، دورهای بود که بریتانیا هنوز عضو اتحادیه اروپا بود و همهپرسی خروج و پروسه برگزیت شکل نگرفته بود؛ بنابراین آن خواسته در جای خود پابرجاست. بهویژه که در حال حاضر ۴۸ کرسی در اختیار دارند و نسبت به گذشته از قدرت بیشتری برخوردار هستند. ضمن اینکه ایرلند شمالی که یکی از پیچیدهترین مشکلات برگزیت است، چالشهای خود را نسبت به جمهوری ایرلند و اتحادیه اروپا خواهد داشت. در همتنیدگی چنددههای بریتانیا که حوزههای امنیتی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و شهروندی را در برمی گیرد کار را برای جانسون سخت خواهد کرد.
در آنطرف اتحادیه اروپا نیز مواضع خود را خواهد داشت و آنگلا مرکل به عنوان صدراعظم کشوری که تمام تلاش خود را برای حفظ اتحادیه میکند و علاقهمند است هر نوع خروج را با مجازات همراه سازد، در نشست اخیر اتحادیه اروپا تأکید کرده است که مشکلاتی «اعم از روابط در حوزه تجارت، همکاری در حوزه امنیت و سیاست خارجی و همچنین حوزه شیلات» وجود دارد که باید رفع شود. بهویژه که عمده تجارت و اقتصاد انگلیس در آینده باید با اتحادیه همراه باشد در غیر این صورت با چالشهای زیادی مواجه خواهد شد. به همین منظور اروپا با یک چشم به دوره بعد از برگزیت مینگرد، که چگونه با انگلیس بر سر مسائل تجاری و اقتصادی برخورد کند. اما در امریکا جدای از اینکه جمهوریخواهان به همراه صهیونیستها این پیروزی را خوش یمن میدانند، دونالد ترامپ به عنوان مخالف جدی اتحادیه، در پی آن است که با موفقیت جانسون برای پایان دادن به بحران برگزیت، دیگر کشورها نیز درصدد خروج از اتحادیه برآیند.
بخشی از این خواسته برآمده از فلسفه سیاسی چند دهه اخیر در اروپا و امریکا است که دیدگاههای شالودهشکنانه آنها رشدیافته و در برابر اندیشههای ساختارمند، بیطاقت شده و خواهان فروپاشی ساختارها هستند. این اندیشه که در فلسفه پستمدرن متبلور شده و در حال از هم پاشاندن کلانروایتها هستند، تا حدودی دامن اتحادیه اروپا را گرفته است. از طرفی حملات بی وقفه به پیمان ناتو و هر توافق ساختارمند دیگر در دنیا انعکاسی سیاسی و عملی از اندیشه ساختارشکنانه فلسفی است که به شدت در حال رشد و تداوم بوده است. به این معنا شاید پروژه مدرنیته در حال تمام شدن است، مگر اینکه در باختی جهانی که به احتمال با مشکلات امنیتی همراه خواهد بود، به بازسازی دوباره خود بپردازد.
این شیوه تفکر و عمل اگرچه به تظاهر متساهل مینماید، اما جامعه را به قطبهای متصلب تبدیل میکند که هیچکدام دیگری را قبول ندارند. این موضوع در روند استیضاح دونالد ترامپ نیز نمایان است، به گونهای که هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه خود را محق مطلق میدانند و از خواستهها و نظرات خود کوتاه نمیآیند و برد و باخت استیضاح تنها متأثر از تصلب آرای دو حزب است و نه حقیقت «سوء استفاده از قدرت در خارج از امریکا برای رسیدن به اهداف داخلی». به همین دلیل است که ترامپ با خیالی آسوده به دموکراتها حمله میکند، چون میداند که در مجلس سنا اکثریت جمهوریخواه را در اختیار دارد و حتی اگر حق با او نباشد، همحزبیهایش به او رأی میدهند و از استیضاح میجهد.
در حال حاضر در بریتانیا نیز تقریباً چنین است. با اینکه حزب دموکرات عرصه رقابت را باخته، اما نمیخواهد از خواستههای خود عقبنشینی کند. به گونهای که جامعه انگلیسی به دو طیف در برابر هم تقسیم شده و مردم معترض به خیابانها آمدهاند تا جلوی خواسته اکثریت را بگیرند. پلیس نیز طبق معمول با تظاهراتکنندگان برخورد میکند. در چنین شرایطی تقویت ملیگرایی رادیکال میتواند یکی از نتایج این تحولات باشد که فروپاشی اتحادیه را هدف گرفته است. چشماندازی که نه تنها اروپا بلکه کل غرب را در آینده با آسیب جدی مواجه کرده و آنچه که دستاورد مدرنیته نامیده میشد، با اندیشههای پراکنده پست مدرن، در صورت کنترل نشدن دود میشود به هوا میرود. در چنین شرایطی اصلاً بعید نیست دنیا با تحولات بزرگ غیرقابل پیشبینی و خطرناک مواجه باشد.
نظر شما