سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، این پرونده صبح دیروز روی میز هیئت قضایی شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی زالی قرار گرفت. بعد از اعلام رسمیت جلسه نماینده دادستان در قرائت کیفرخواست گفت: «۲۸مردادسال ۹۵ میلاد ۲۹ساله و دوستش فرهاد برای تفریح به خیابان اندرزگو رفته بودند که فرهاد با دختر جوانی به نام پریسا ۲۸ساله آشنا میشود. آنها داخل ماشین میلاد میروند و ساعتی در ماشین نشستهبودند که میلاد به خاطر طولانی شدن صحبت آنها اعتراض میکند. با اعتراض میلاد، دوست او از ماشین پیاده میشود، اما دختر جوان همچنان در ماشین مینشیند. میلاد به طرف ماشین میرود و پشت فرمان مینشیند تا به منزل برگردد که با دیدن پریسا از او میخواهد از ماشین پیاده شود، اما آن دختر مقاومت میکند و همین باعث درگیری آنها میشود.» نماینده دادستان ادامه داد: «در آن درگیری میلاد با چاقو یک ضربه به پای مقتول میزند که مقتول با دیدن خون از ماشین پیاده میشود سپس شروع به داد و فریاد میکند. با فریادهای مقتول یکی از ساکنان آن محل شماره پلاک خودروی۲۰۶ متهم را یادداشت میکند و بلافاصله با اورژانس تماس میگیرد، اما مقتول در راه بیمارستان به دلیل شدت خونریزی فوت میکند. با قتل دختر جوان، متهم با ردیابی پلاک خودرو دستگیر و با اقرار به جرمش روانه زندان میشود. با توجه به اعترافات متهم برای وی درخواست اشد مجازات دارم.»
در ادامه مادر پریسا که در امریکا زندگی میکند در دادگاه برای متهم درخواست قصاص کرد. سپس متهم در جایگاه ایستاد و گفت: قتل عمد را قبول ندارم، چون انگیزهای برای قتل نداشتم. او در شرح ماجرا گفت: آن شب دنبال فرهاد رفتم و قرار شد برای تفریح و خوردن شام از ورامین به سمت شمال تهران برویم. به خیابان اندرزگو که رسیدیم برای خرید از ماشین پیاده شدم، اما وقتی برگشتم متوجه شدم فرهاد در ماشین نیست. سرم را چرخاندم دیدم آن طرف خیابان مشغول صحبت با دختری است. وقتی صدایش کردم به طرفم آمد و از من سوئیچ ماشین را گرفت تا با هم در ماشین صحبت کنند. آنها ساعتی در ماشین بودند که خسته شدم و فرهاد را صدا کردم. او از من خواست دقایقی را صبر کنم، اما ساعتی دیگر گذشت و آنها همچنان در ماشین بودند. این شد که عصبانی شدم و دوستم را با صدای بلند صدا کردم. متهم ادامه داد: وقتی فرهاد از ماشین پیاده شد ظاهر آشفتهای داشت. به او اعتنایی نکردم و رفتم پشت فرمان نشستم، اما دختر جوان همچنان در صندلی جلوی ماشین نشسته بود. از او خواستم از ماشین پیاده شود، اما او مدعی شد از فرهاد طلب دارد و باید او را برای رفتن به یک مهمانی شبانه به خیابان ملاصدرا ببرم. دوباره از او خواستم از ماشین پیاده شود که او به طرفم حمله کرد. آنجا بود که کارد میوهخوری که در ماشین بود را برداشتم، اما تیزی چاقو دستم بود. مقتول دستم را کشید به همین دلیل دستم زخمی شد. در آن کشمکشها بود که نفهمیدم چطور تیزی چاقو به پای مقتول خورد! مقتول با دیدن خون از ماشین پیاده شد و شروع به داد و فریاد کرد. همان لحظه در حالیکه در ماشین باز بود فرار کردم، اما چند روز بعد دستگیر شدم. آنجا بود که متوجه شدم چاقو به سفیدران مقتول خورده و باعث مرگ او شده است.
متهم در پاسخ به سؤال هیئت قضایی درباره نظریه پزشکی قانونی که آثار جراحات روی دست و پای مقتول نشان از مقاومت او داشته است، چون شما قصد کشتن او را داشتید، گفت: فقط میخواستم او را بترسانم و باور کنید قصد قتل نداشتم.
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.
نظر شما