وی که در نشست هفتگی موسسه دین و اقتصاد سخن می گفت،با استناد به کتاب مقدمه ای بر اقتصاد ایران ادامه داد: این بدان معنی است که برای بخش بزرگی از جمعیت کشور، صاحب خانه شدن تبدیل به رویای محال شده و مردم را نسبت به آینده مایوس و سرخورده کرده است.
مهمترین بخش های سخنان وی در این نشست در پی میآید:
*در دوره مذکور قیمت زمین به طور متوسط در ایران ۱۰۷ برابر شده است یعنی تب غیرمتعارف آزمندی فاجعهساز ضدانسانی شکل گرفته که به ابعاد مافیایی اقتصاد جلوه جدیدی بخشیده است.
*بانکهای خصوصی بیشترین نقش را در سوداگری شدن بخش زمین و مسکن داشتهاند به طوریکه باعث شدند تا عایدی سوداگری این بخش تبدیل به عنصر بلامنازع در میان انواع سوداگریها باشد و در این دوره عایدی سوداگری زمین و مسکن ۶.۱ برابر ارز، ۴.۱ برابر سپردهگذاریهای بلندمدت و ۱.۸ برابر سوداگری طلا است.
* گزارش رسمی وزیر پیشین مسکن اشاره میکند که تب سوداگری شکلگرفته در این بخش باعث شده تا ارزش دلاری خانههای خالی در سال ۹۷ معادل ۲۵۰ میلیارد دلار باشد، یعنی به این میزان از داراییهای بین نسلی کشور فدای آزمندیهای بیپایان سوداگرها، لاشخورها و فساد در نظام تصمیم گیری شده است. تصور کنید که در دورهای که ۲۵۰ میلیارد دلار تلف شده است، ارزش کل بورس کشور معادل ۱۱۰ میلیارد دلار بود.
* براساس محاسبه دادههای سری زمانی، در حالیکه سهم تشکیل سرمایه ثابت ناخالص طی دوره ۱۳۳۸ تا ۱۳۹۳ تقریباً ۱۶.۱ برابر بوده، سهم تشکیل سرمایه ماشینآلات تولیدی مدرن حدود ۱۰ برابر شده است. با مقایسه این ارقام میتوان پاسخ داد که چرا اقتصاد ایران زمینگیر است. توجه کنید که در این دوره سهم تشکیل سرمایه در ماشینآلات تولید مدرن برای کشور کره جنوبی ۶۴۱ برابر شده است. اینکه مشاهده میشود هر سیاستی در نهایت به شکست منجر میشود مربوط به این است که تولید صنعتی کشور زمینگیر شده است.
* براساس دادههای سال ۹۶، از کل فقرای ایران بیش از ۵۹ درصد آن را شاغلین و ۳۰ درصد را بازنشستگان تشکیل میدهند. یعنی به دلیل آنکه دولت در انباشت سرمایه صنعتی و ارتقای بنیه تولیدی خطاهای نابخشودنی انجام داده، ریشه حدود ۹۰ درصد فقرا در اشتغال در ساخت تولید بوده است و تا زمانی که به این سوداگری مسکن، خودرو، ارز و طلا اینگونه میدان داده میشود محال است که فقر و فلاکت در ایران ریشهکن شود.
* وجه دیگر این موضوع آن است که با این اقدامات به نوعی خارجیها تحریک میشوند که در کشور دخالت کنند. اگر آثار آمریکاییهایی که در تحریم ایران نقش داشتهاند را مطالعه کنیم، تماما تصریح دارند که باید از طریق ناتوانسازی ایران در پرداختن به ارتقای بنیه تولید، تمام لایههای جامعه با تمام وجود درد ناشی از تحریمها را احساس کنند. به همین خاطر میگویند که استراتژی ما دخالت مستقیم نیست بلکه فروپاشی از درون است. هرچند هشدارهای مشفقانه ما مورد توجه قرار نگرفت و آقای رییس جمهور نسبت به پیشنهاد بنده بیاعتنایی کردند اما ای کاش از موضع رهبری و نهاد رهبری اسناد تبیین کننده اهداف و استراتژی تحریمکنندگان به تمام ساختار قدرت آموزش داده شود تا این همه پاس گل به تحریم کنندگان داده نشود.
*در موضوع سوداگری غیرمتعارف و ضدتوسعهای، بانکهای خصوصی نقش تعیین کنندهای را داشتهاند به طوری که گوی سبقت را از بانکهای دولتی ربودند. دقیقا در دورهای که کشور بیشترین نیاز را به ارتقای بنیه تولید داشت، سیستم بانکی بیشترین فشارها را به مردم و تولیدکنندگان وارد آورده و بیشترین سرویسها را به سوداگران و دلالها داده است. مثلا در دوره ۱۳۴۶ تا ۱۳۸۳ سهم صنعت از مجموع تغییر در مانده تسهیلات بانکی ۳۳.۵ درصد بود و این سهم از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۱ که بیسابقهترین تحریمها اعمال میشد به ۱۹.۵ درصد کاهش یافت. جالب آنکه این فشار دو برابری در دورهای بود که بیشترین ولنگاریها در زمینه تضعیف ارزش پول ملی و تشدید نیاز سرمایهگذاران تولیدی به سرمایه در گردش وجود داشته است.
*براساس مطالعهای، از سال ۱۳۸۰ تا امروز یک سوم کل ظرفیت تولیدی کشور تنها به واسطه کمبود نقدینگی برای سرمایه در گردش واحدهای تولیدی بلااستفاده بوده است، یعنی با وجود صدها میلیارد دلار صرف واردات ماشینآلات و فراهم کردن زیرساختها، به خاطر چاق کردن رانتخواران دست صنعتگران از دسترسی به سرمایه در گردش کوتاه شده است.
خبرآنلاین
نظر شما