شناسهٔ خبر: 29998954 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: فرهیختگان آنلاین | لینک خبر

فارغ‌التحصیل دانشگاه پکن از سیاستگذاری‌های آموزشی در دانشگاه‌های چین می‌گوید

چینی‌ها دانشگاه‌های بزرگ را بومی‌سازی‌کرده‌اند

ما باید محیط دانشگاه را شاداب و جذاب کنیم. در دانشگاه‌های چین تقریبا هر دوماه یک‌بار فستیوال‌های فرهنگی خاصی برگزار می‌شود. آنها محیط دانشگاه را پویا و جذاب می‌کنند. البته بعضی مسائل با فرهنگ ما همخوانی ندارد ولی قطعا راهکارهایی وجود دارد که با فرهنگ بومی ما نیز همخوانی دارد.

صاحب‌خبر -
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، تا چند سال قبل شاید کسی فکر نمی‌کرد روزی دانشگاه‌های چینی بتوانند با اتکای به قدرت علمی خود، در معاملات جهانی اثرگذار باشند. حتی اگر رئیس دانشگاهی برای بورسیه دانشجویانش در دانشگاه‌های چینی اقدام می‌کرد، از سوی همکارانش ملامت می‌شد، اما حالا اوضاع فرق کرده است. چه اتفاقی در این سال‌ها رخ داده که چین مقصدی جذاب برای دانشجویان شده است. پیش‌تر در گزارشی به برخی از این سیاست‌ها اشاره کردیم، اما این‌بار سراغ یکی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه پکن رفتیم تا از تجربیات تحصیلی وی در این کشور بپرسیم. دکتر مرتضی طایفی، دکتری علوم مهندسی و مکانیک خود را از دانشگاه پکن چین اخذ کرده و حالا به‌عنوان عضو هیات‌علمی دانشگاه خواجه‌نصیرالدین‌طوسی مشغول به فعالیت است. با او درباره چگونگی آموزش عالی در چین به گفت‌وگو نشستیم. او درباره حمایت‌های مالی دانشگاه‌های چینی می‌گوید دانشگاه‌ها به‌شدت حمایت مالی می‌شوند، اما به همان شدت نیز مراقب هستند که این بودجه هدر نرفته و صرف آموزش و پژوهشی شود که مشکلی را از جامعه رفع کند؛ درواقع حتما باید هدف و ماموریت آن دانشگاه مشخص شود و سپس آن را ساپورت مالی کرد. او می‌گوید چین دانشگاه‌های خود را به محل زندگی تبدیل کرده و در دانشگاه شما این جمله را کسی نمی‌شنود که مثلا بگوید آمدم درس بخوانم و بروم دنبال کارم؛ چراکه دانشگاه محیطی جذاب برای اهالی آن است. طایفی می‌گوید در این کشور بیشتر سیستم فاندینگ اجرا شده است تا آنها دانشجویان را ترغیب کنند که معیارهای آن موسسه را کسب کرده و ساپورت مالی شوند. درواقع سیاست‌های تشویقی اعمال می‌شود تا دانشجویان حمایت مالی را جذب کنند، در غیر این صورت ملزم به پرداخت شهریه هستند. متن این گفت‌وگو را در ذیل می‌خوانید.
 


چینی‌ها برای پیشرفت علمی خود چه طرح‌هایی را برنامه‌ریزی کرده‌اند؟ چه شد آنها در مدت زمان کوتاهی به این رشد علمی رسیدند؟

چینی‌ها طرحی به اسم 211 را برای پیشرفت علمی خود طراحی کردند  که عدد «21» آن به معنی قرن 21 و «1» آن از عدد 100 گرفته شده است؛ به این معنی که 100 دانشگاه از کشورشان در قرن 21 در رتبه‌های برتر جهانی قرار بگیرد.  چینی‌ها معمولا در پروژه‌های صنعتی و ساختمانی خود از آن چیزی که برنامه‌ریزی می‌کنند نیز جلوتر هستند. در طرح 211 نیز به همین صورت بود، یعنی در قرن 21 بیشتر از 100 دانشگاه آنها در اشل جهانی قرار گرفت. آنها همچنین یک نمونه دیگر  برای توسعه رشد آموزش عالی خود درنظر گرفته بودند که این طرح مربوط به سال 1999 بود. آنها در این سال معیاری را تعریف کردند که باید تعداد دانشجوی تحصیلات تکمیلی را از 9 درصد به 15 درصد تا سال 2010 ارتقا دهند. چینی‌ها سه سال بعد از این تاریخ؛ یعنی در سال 2002 به 15 درصد رسیدند. درواقع چینی‌ها وقتی طرحی را پایه‌ریزی می‌کنند، برای آن برنامه‌ریزی کرده تا به سرعت به آن طرح برسند. بنابراین وقتی در طرح 211 خیلی زودتر از آنچه برنامه‌ریزی کرده بودند به آن رسیدند، طرح دیگری  به نام 985 را برنامه‌ریزی کردند.

طرح 985 در سال 98 یعنی سالگرد 100سالگی دانشگاه پکن و در پنجمین‌ماه سال (ماه می) معرفی و بنابراین 985 نام گرفت. در این طرح اعلام کردند که از 100 دانشگاه‌، 40 دانشگاه را بهتر کنیم؛ یعنی در رنک‌های بالاتر قرار بگیرند.  چینی‌ها با این استراتژی‌ها تلاش کردند حمایت‌های بیشتری از این دانشگاه‌ها صورت بگیرد، یعنی دانشگاه‌های کلیدی را با هدف‌های کلیدی مشخص کرده و آنها را ساپورت کردند؛ به‌عبارتی هم اساتید خوب و هم قرارداد مشترک با دانشگاه‌های خارجی معتبر منعقد کردند. به‌طور مثال دانشگاه پکن با دانشگاه‌های زیادی در دنیا ازجمله دانشگاه‌های رده بالای جهان مثل استنفورد همکاری‌های مشترک در سطح تبادل استاد و دانشجو دارد. این موضوع یک خلأ در کشور ما به حساب می‌آید.

در گذشته هم وضع به همین منوال بود؟ یعنی در گذشته هم با دانشگاه‌های رده بالای خارجی تبادل علمی مشترک داشتند؟

خیر؛ درحال حاضر دانشگاه پکن با دانشگاهی مانند استنفورد همکاری‌های مشترک علمی دارد ولی اگر به عقب برگردیم، خواهیم دید پیش از این تنها با دانشگاه‌های متوسط دنیا تبادل علمی داشتند. البته آنها تنوع تبادل هم دارند، یعنی تبادل در استاد و دانشجو. این تبادل ممکن است به‌صورت یک هفته، یک ماه یا حتی یک ترم باشد؛ یعنی دانشجو یک ترم را در دانشگاه شریک می‌گذراند. این موضوعی است که در کشور ما نیز می‌توان موانع آن را رفع کرد که در این صورت آورده‌های زیادی را به دنبال خواهد داشت. به‌عبارتی بحث‌های بین‌المللی‌سازی دانشگاه‌ها  که این روزها بسیار مطرح است از پایه شروع می‌شود. راهکار نیز این است که در این خصوص سیاستگذاری شود؛ یعنی «موسسه‌های تبادل» تاسیس شود. اتفاقی که در کشورهای دیگر شاهد آن هستیم. الان در اروپا به قدری این موضوع (تبادل استاد و دانشجو) فراگیر شده است که دیگر دانشگاه‌ها این کار را انجام نمی‌دهند بلکه موسسات این مسئولیت را برعهده می‌گیرند.

فکر می‌کنید این رویکرد یعنی تبادل علمی تا چه میزان توانسته به ارتقای علمی چین کمک کند؟

این رویکردی بوده که در دهه‌های اخیر به شکلی خوب و نمایی توانسته دانشگاه‌های چین را در سطح بین‌المللی رشد دهد. در بسیاری از این تبادلات وقتی یک دانشجوی لیسانس به‌واسطه اینکه تنها یک ترم به دانشگاه یک کشور دیگر مهاجرت کرده، توانسته با فرهنگ یک کشور دیگر آشنا شود  و آن کشور «مقصد آینده» آن دانشجو شده  که برای ادامه تحصیل در مقطع فوق‌لیسانس یا دکتری به آن کشور رفته یا حتی در آنجا کار کرده، این یک راهکار عملیاتی است که دانشجوها نیز از آن استقبال می‌کنند. بسترسازی این رویکرد را باید دانشگاه‌ها و وزارت علوم در کشور ما نیز انجام دهند؛ چراکه این راهکاری است که به‌وسیله آن می‌توان از تجربیات کشورها و دانشگاه‌های آنها برای پیشرفت علمی استفاده کرد .

تامین بودجه در دانشگاه‌های چین به چه صورت است؟

تامین بودجه در دانشگاه‌های چین برخلاف دانشگاه‌های ماست که باید خودشان بودجه خود را تامین کنند. معتقدم ما باید سیاستگذاری‌های درستی انجام دهیم تا پروژه‌ها و آموزشی که انجام می‌شود در اقتصاد جامعه تزریق شود، نه اینکه مستقیما از این پروژه‌ها پول دربیاورند. البته بخشی از پروژه‌های دانشگاه باید رویکرد صنعت‌محور داشته باشند تا مستقیما به درآمدزایی برسند اما این رویکرد که دانشگاه‌ها خودشان بودجه خود را تامین کنند، پیشرفت علمی را متوقف می‌کند. چیزی که در چین دیدم این است که دانشگاه‌ها حمایت مالی می‌شوند اما به همان شدت نیز مراقب هستند که این بودجه هدر نرفته و صرف آموزش و پژوهشی شود که مشکلی را از جامعه رفع کند. اما این نگاه  که دانشجو را مجبور کنیم و به او بگوییم بلافاصله بعد از پایان پروژه‌اش باید مشکلی را از جامعه حل کرده یا درآمدزایی کند، پایین‌آوردن سطح دانشگاه است. به‌عبارتی اگر رویکرد کلان و سیاستگذاری در آموزش به این صورت باشد، یعنی با دست خودمان مشکلات را بیشتر می‌کنیم. معتقدم باید سعی کنیم پژوهش را هدف‌دار کنیم، یعنی مشخص کنیم فلان دانشگاه با پتانسیل‌های بومی خود باید پاسخگو بوده و ما را در فلان صنعت جلو بیندازد. سپس براساس ماموریتی که به آن سپرده‌شده، حمایت مالی هم از آن انجام شود. درواقع حتما باید هدف و ماموریت آن دانشگاه مشخص شود و سپس آن را ساپورت مالی کرد .

دانشگاه باید پاسخگو بوده و اعلام کند چه اقدامی برای کشور از نظر ارتقای سطح علمی انجام داده است. چینی‌ها سخت‌کوشی را تبدیل به یک فرهنگ و دانشگاه را محل زندگی خود کرده‌اند. زندگی در دانشگاه‌ها جریان دارد. بهترین بیمارستان‌ها، مجموعه‌های ورزشی و... در داخل دانشگاه‌هاست. البته این نوع فرهنگ‌سازی، فرهنگی نیست که اشخاص بتوانند آن را انجام دهند بلکه  فرهنگ‌سازی در سطح بالا است.  ما باید با فرهنگ خودمان برای آن راهکار پیدا کنیم؛ دانشگاه نباید جایی باشد که در آن خسته شد بلکه جایی است که بتوان تمام‌وقت در آن حضور داشت. معتقدم وقتی فردی به‌عنوان یک محقق وارد دانشگاه می‌شود، نباید شغل دوم و سوم داشته باشد. بنابراین باید موانع رسیدن به چنین هدفی هم رفع شود.

موانع رسیدن به این هدف چیست؟

 یکی از این موانع مشکل مالی است؛ یعنی برخی اساتید  در دانشگاه ساپورت مالی نمی‌شوند؛ بنابراین مجبورند شغل دوم و سوم برای خود داشته باشند. باید مشکلات مالی آنها را حل کرده و همانقدر نیز از ایشان پاسخ بخواهیم. باید جذابیت‌های دیگری  برای دانشگاه ایجاد کنیم. به‌طور مثال برای هرکسی امکان زندگی و تجربه خارج از کشور وجود ندارد اما به‌واسطه دانشگاه می‌تواند چندماه در یک کشور دیگر زندگی کند. این امکان و بستری است که دانشگاه برای دانشجو فراهم می‌کند. درواقع این یک بازی برد- برد است؛ دانشگاه برای دانشجو و محقق امکاناتی را فراهم می‌کند و درمقابل از آنها  می‌خواهد پاسخگو باشند، این چرخه باید بسته و اهداف باید مشخص باشد. اینها مسائلی است که ریشه‌های فرهنگی و ساختاری آن باید حل شود. ما باید محیط دانشگاه را شاداب و جذاب کنیم. در دانشگاه‌های چین تقریبا هر دوماه یک‌بار فستیوال‌های فرهنگی خاصی برگزار می‌شود. آنها محیط دانشگاه را پویا و جذاب می‌کنند. البته بعضی مسائل با فرهنگ ما همخوانی ندارد ولی قطعا راهکارهایی وجود دارد که با فرهنگ بومی ما نیز همخوانی دارد.

چینی‌ها چه کاری انجام می‌دهند که این جذابیت ایجاد شود؟

درحال حاضر با توجه به جمعیت زیادی که در کشور چین وجود دارد، همچنان راه ورود به دانشگاه به‌وسیله کنکور است اما آماری که در این زمینه وجود دارد، رشد سریع علمی را نشان می‌دهد. یعنی از سال 2002 که رشد 15 درصدی را نشان می‌دهد، این رقم را درحال حاضر به 50 درصد رسانده‌اند. به‌عبارتی 50 درصد افرادی که دوره دبیرستان خود را تمام می‌کنند می‌توانند وارد دانشگاه شوند. آموزش عالی در چین همیشه تابع اصلاحات مدنی آنها بوده و یکی از این اصلاحات که تاثیر زیادی در آموزش عالی آنها داشته، سیاست تک‌فرزندی است؛ سیاستی که موجب شد هر خانواده یک فرزند داشته باشد و بودجه آموزش خانواده افزایش پیدا کند. سیاست تک‌فرزندی باعث شد یک فرزند در شرایط حال حاضر چین از سوی 6 نفر از والدین ساپورت شود. به این دلیل که اگر پدر و مادر او را نیز تک‌فرزند تصور کنیم با جمع پدربزرگ و مادربزرگ‌های او جمعا 6 نفر می‌شوند. این موضوع باعث شده سطح فقر به شکل قابل‌توجهی کاهش پیدا کند. زنان هم به‌واسطه سیاست تک‌فرزندی توانسته‌اند بیش از گذشته وارد دانشگاه و فعالیت‌های اجتماعی شوند.

یکی از تحولات ساختاری آموزش عالی چین استانی‌سازی و همچنین پرداخت شهریه است. پیش از این، دانشگاه‌ها دولتی بودند که همه از آموزش عالی رایگان بهره‌مند می‌شدند اما الان بیشتر برمبنای پرداخت شهریه است. البته به همان نسبت نهادها و موسسات فاندینگ هم حمایت‌های مالی ایجاد کردند. به‌عبارتی سبد مالی بخشی از سوی دولت و بخشی از سوی موسسات و قسمتی از طریق پرداخت شهریه تامین می‌شود.

کنکور در این کشور نقش تعیین‌کننده‌ای دارد، به‌عبارتی شهریه کسانی که می‌توانند رتبه‌های بالا را کسب کنند، پرداخت می‌شود. اما در این کشور بیشتر سیستم فاندینگ اجرا شده است تا آنها دانشجویان را ترغیب کنند که معیارهای آن موسسه را کسب‌کرده و ساپورت مالی شوند. درواقع سیاست‌های تشویقی اعمال می‌شود تا دانشجویان حمایت مالی را جذب کنند، درغیر این صورت، ملزم به پرداخت شهریه هستند.  بسیاری از خانواده‌ها در چین به‌واسطه تک‌فرزندی پولدار شده‌اند و مشکل مالی ندارند. آنها به‌وسیله چند والد ساپورت مالی می‌شوند تا بتوانند تحصیلات تکمیلی را بگذرانند. سیاست تک‌فرزندی در چین هم از دیدگاه اشتغال و هم از دیدگاه آموزش عالی اثرگذار بوده است.  به‌عبارتی در چین درست است که دانشجو ملزم به پرداخت شهریه است اما حمایت‌های مالی را نیز دریافت می‌کند. همچنین در داخل دانشگاه دانشجویان به‌خصوص دانشجویان دکتری حقوق‌های حداقلی هم دریافت می‌کنند. بسیاری از موسسات و دانشگاه‌ها در چین با دانشجو مانند یک کارمند رفتار می‌کنند. حضور دانشجو در دانشگاه بسیار مهم است و پیگیر هستند که دانشجو حتما حضور داشته باشد. این حضور با سیاست‌های تشویقی و اجباری پیگیری می‌شود.

به جز حمایت‌های مالی در دانشگاه‌های چین، چه سیاست‌های تشویقی دیگری وجود دارد؟

در چین بحث علم و دانش از زمان امپراتوری تاکنون اعتبار زیادی داشته است؛ در این کشور همه چیز پول نیست و شما ارزش و احترام را به‌واسطه دانسته‌های خود کسب خواهید کرد. این موضوعی است که حتی در بین افرادی که از کشورهای دیگر به چین می‌آیند می‌توان به‌راحتی دید؛ یعنی افرادی هستند که می‌توانند در کشور خود کار کرده و درآمد زیادی داشته باشند اما به‌واسطه ارزش و احترامی که دارند به تحقیق و استادی خود در دانشگاه ادامه می‌دهند که این مساله باید در دانشگاه و دانشجویان ما نیز فرهنگ‌سازی شود که همه چیز پول نیست و ارزش و احترام را به‌واسطه رشد علمی نیز می‌توان به دست آورد. درواقع این یک سیاست تشویقی دیگر در چین است. آنها توانسته‌اند افرادی را تربیت کنند که در زمینه هایتک کار می‌کنند اما ذهن خود را از مسائل مالی خلاص کرده‌اند. این موفقیت از دو طریق به دست آمده است؛ اول، حمایت‌های مالی‌ای که از این افراد صورت می‌گیرد و دوم اینکه آنها جذابیت‌های مالی را از بین برده‌اند. ما در بسیاری از مواقع پول و درآمد کسب می‌کنیم که به رفاه برسیم اما همان رفاه را صرف به‌دست آوردن پول بیشتر می‌کنیم، درصورتی که اگر رضایت از زندگی، محیط کار، تحقیق و محیط دانشگاه ایجاد شود، دیگر دنبال پول نمی‌دوی!

این فلسفه و جهان‌بینی باید به مردم ما آموزش داده شود، یعنی باید این موضوع را برای دانشجو حل کرد؛ چون در غیر این صورت نمی‌تواند ذهن خود را آزاد کند و به مسائل تحقیقاتی بپردازد. این موضوعات در کشورهای توسعه‌یافته حل شده است؛ یعنی آنها رضایت از زندگی را در محیط کار و تحقیق خود می‌بینند. این نکته مهمی است که در دهه اخیر چین به آن پرداخته است تا مسائل آموزشی خود را جذاب کند. بحث دیگری که در سیاستگذاری‌های ایران دنبال می‌شود، این است که ایران و چین دو شریک خوب در مسائل سیاسی و اقتصادی هستند اما در تبادلات دانشگاهی رده‌های پایینی دارند. به‌عبارتی دانشجویان ایرانی با اینکه در سال‌های اخیر زیاد شده‌اند اما نسبت به حضور دانشجویان کشورهای دیگر در چین مثل کشورهای اروپایی، آمریکایی، استرالیا، کره، ژاپن، روسیه و... حتی کشورهای همسایه مانند پاکستان، ما از نظر تعداد، رده‌‌های آخر هستیم.

چرا با چین تبادلات دانشگاهی نداریم؟

سوال همین‌جاست. وقتی چین متحد استراتژیک و خریدار اول نفت کشور ماست، چرا از آن بهره نمی‌بریم؟ چرا در سطحی که تبادلات اقتصادی داریم، تبادلات دانشگاهی با این کشور نداریم؟ مشکل از اینجا ناشی می‌شود که متاسفانه در بحث‌های اقتصادی و تکنولوژیکی سیاستگذاری‌های نادرستی در کشور انجام می‌شود، یعنی ما با شرکت‌های رده پایین چینی همکاری می‌کنیم. اگر تبادلات اقتصادی و همکاری فنی و صنعتی با شرکت‌های سطح یک یا دو چینی باشد، می‌تواند دیدگاه‌ها را عوض کند. چین در بسیاری از تکنولوژی‌ها در سطح اول دنیاست. اگر سیستم ریلی و قطار بین‌شهری چین را نگاه کنید، از اروپا و ژاپن هم بسیار پیشرفته‌تر شده است. با این اوصاف، چرا با اینکه آنها خریدار اول نفت ما هستند اما ما با شرکت‌های سطح یک آنها مبادله و همکاری نداریم؟ این سوالی است که باید ساختاری به آن پرداخته و تصمیمات بزرگی درباره‌ آن گرفته شود تا در کنار آن، ارتباطات دانشگاهی خود را زیاد کنیم. معتقدم ما به‌واسطه اینکه ارتباطات تجاری و اقتصادی داریم می‌توانیم بهره‌های دانشگاهی، آموزش عالی و تبادل استاد و دانشجو نیز داشته  و تفاهمنامه‌های کلان ببندیم. همان‌طور که چین از این راهکار با اروپا و آمریکا بهره برده است و به دلیل تبادلات اقتصادی و نیازهای اقتصادی‌ای که آنها دارند، تفاهمنامه‌هایی را نوشته است، ما نیز می‌توانیم با چین قراردادی منعقد کنیم تا اساتیدشان در دانشگاه‌های ما تدریس کنند. این تبادلات باعث می‌شود تجربیات و دانش آنها منتقل شده و دانشگاه‌ها مجبور می‌شوند به زبان‌های بین‌المللی نزدیک شوند. دانشگاه‌های چین به غیر از بحث‌های اخیری که در مسائل اقتصادی مطرح است، دید بسیار خوبی را به سیستم دانشگاهی ایران پیدا کرده‌اند.  با اینکه در آمارها نسبت دانشجویان ایرانی در چین کم است ولی در سال ۲۰۱۷ فقط از دانشگاه پکن سه دانشجوی ایرانی در لیست دانشجویان خارجی رتبه برتر بوده‌اند. درواقع  دانشگاه پکن بیش از دو هزار دانشجوی خارجی دارد که از این تعداد سه دانشجوی ایرانی توانسته‌اند رتبه‌های برتر دانشجویان خارجی را کسب کنند. بنابراین چینی‌ها و دانشگاه‌های برتر آنها دید خوبی نسبت به ایرانی‌ها پیدا کرده‌اند. چین کشوری است که می‌توان به‌راحتی با آن تعامل برقرار کرد؛ چراکه مسائل فرهنگی را حل کرده و با اکثر فرهنگ‌ها کنار می‌آید. آنها راحت مسائل حاشیه‌ای را حل می‌کنند. مشکل غذا، پوشش و... در این کشور وجود ندارد و آنها مردمان کشورهای دیگر را با فرهنگ‌های مختلف به‌عنوان میهمان خود پذیرفته‌اند. معتقدم تحول فرهنگی و اصلاحات شهامت خواسته که چین این شهامت را داشته‌اند. آنها نمی‌گویند میهمان باید قوانین میزبان را رعایت کند. البته قوانین استراتژیک باید رعایت شود اما درموارد دیگر هر طور که فرهنگ میهمان است، پذیرفته می‌شوند. چینی‌ها اسم این سیاست را درهای باز به دنیا گذاشته‌اند و اگر ما بخواهیم درهای خود را به سمت دنیا باز کنیم، باید الفبای آن را بلد بوده و فرهنگ آن را داشته باشیم و ظرفیت آن را نیز ایجاد کنیم.

اگر به سال 1978 چین برگردیم، می‌بینیم سیاست درهای باز در این کشور اجرا شده و تقریبا تمام تحولات چین با این سیاست رخ داده است؛ تحولات اقتصادی، تجاری، فرهنگی، آموزشی و... همه با این سیاست گره‌‌خورده است. البته به‌واسطه جامعه سنتی چین مخالفت‌هایی با سیاست درهای باز صورت گرفت اما مدیران توانستند با زور و اجبار آن را بین مردم جا بیندازند تا جایی که الان مردم راضی هستند. ما نیز از این ظرفیت‌ها می‌توانیم استفاده کنیم. نکته دیگر اینکه دانشگاه‌های چین همانطور که از نظر فرهنگی با خارجیان کنار می‌آیند، زبان را نیز آزاد می‌گذارند. البته این موضوعی است که در کارشناسی‌ارشد و دکتری مشکلی ایجاد نمی‌کند اما در دوره لیسانس دانشجویان باید با زبان چینی آشنا شوند.

درحال حاضر دانشگاه‌هایی هستند که تمام درس‌های آنها انگلیسی شده ولی دانشگاه‌های برتر و مادر سعی کرده‌اند چینی‌محور بمانند. علت آن نیز این است که آنها زبان چینی را که طی سال‌های گذشته به‌عنوان سخت‌ترین زبان دنیا شناخته می‌شد، به یکی از جذاب‌ترین زبان‌های دنیا تبدیل کرده‌اند. مردمان کشورهای دیگر را جذب می‌کنند که اول زبان چینی را بیاموزند، درواقع  زبان را ساپورت مالی می‌کنند. موسسات برای آنکه فردی تحصیل را با زبان چینی ادامه دهد، از کسانی که این زبان را آموخته باشند، حمایت مالی می‌کنند. به دانشجوی دوره لیسانس به‌طور کامل زبان چینی آموزش داده می‌شود. امروزه، در بسیاری از کشورها زبان چینی به‌عنوان زبان دوم شناخته می‌شود. در آمریکا هم چند ایالت که پیش از این، زبان فرانسه یا اسپانیایی را زبان دوم انتخاب کرده بودند، هم‌اکنون زبان چینی را به‌عنوان زبان دوم خود انتخاب کرده‌اند. به همین دلیل آنها برای آموختن زبان چینی نیاز به معلم دارند. بسیاری از افراد که به کشور چین سفر می‌کنند به‌خاطر آموختن زبان چینی است. درحال حاضر 70 هزار کره‌ای در چین درس می‌خوانند و بدون استثنا همگی به زبان چینی مسلط هستند. این درحالی است که زبان فارسی بسیار زیباتر و ادبیات آن غنی‌تر است اما برای کشورهای دیگر جذاب نیست. علت این امر، این است که سیاست‌ درهای باز و روابط بین‌المللی در کشور ما وجود ندارد. باید پازل سیاستگذاری خود را به‌گونه‌ای بچینیم که دنیا به ما نیاز داشته باشد. همچنین می‌توان از ظرفیت‌های فرهنگی، طبیعت، تاریخ باستان و... ایرانی استفاده کرد که دنیا تشنه آن است که آن را ببیند و استفاده کند.

چرا در کشور ما با داشتن این فرهنگ غنی،  تبادل علمی با دیگر کشورها وجود ندارد؟

اینها مسائل فرهنگی و زیرساخت‌های فکری‌ای است که باید حل شود؛ نباید در این خصوص با هم تعارف داشته باشیم و باید بپذیریم دنیای امروز، دنیای اینکه «فقط یک موضوع درست است» نیست بلکه فرهنگ و فکرهای متنوعی وجود دارد که همگی درست هستند. باید به این باور برسیم که تنها فرهنگ‌ها متفاوت هستند. خیلی‌ها آرزو دارند به ایران سفر کنند و با فرهنگ غنی ایرانی آشنا شوند و این درحالی است که موانع فکری بسیار پیش‌پاافتاده‌ای مانع از این کار می‌شود. جالب این است ما گاهی می‌ترسیم بعد از ایجاد روابط، داشته‌های خود را از دست بدهیم. اما در چین وضع به‌گونه‌ای دیگر است. در چین کسانی که با سیاست  درهای باز مخالف بودند، معتقد بودند هویت، زبان و فرهنگ خود را از دست می‌دهند اما برعکس شد؛ آنها به خودباوری رسیده و جای خود را در دنیا پیدا کرده‌اند. الان فرهنگ، اقتصاد، زبان، ادبیات و... آنها به دنیا تزریق می‌شود. اگر این اتفاق در کشور ما بیفتد هم  به همین صورت خواهد بود؛ چراکه جذابیت‌های زیادی در کشور ما وجود دارد. هفت میلیارد انسان در دنیا دنبال تنوع، هیجان و آشنایی با فرهنگ کشورهای متفاوت هستند تا با افق‌های جدیدی در زندگی خود آشنا شوند. پس ما با سیاست درهای باز، نه‌تنها چیزی را از دست نمی‌دهیم بلکه فرهنگ غنی خود را با مردم جهان به اشتراک خواهیم گذاشت. می‌توانیم این اقدام را از دانشگاه‌ها شروع کنیم، هر دانشگاه می‌تواند با سه یا چهار دانشگاه خارجی تفاهمنامه‌های بزرگ همکاری امضا کرده و محققان از دو طرف به فرصت‌های مطالعاتی دست یافته و تبادل استاد و دانشجو در سطح گسترده‌ای انجام شود .با توجه به اینکه این روزنامه متعلق به دانشگاه آزاد اسلامی است، معتقدم دانشگاه آزاد اسلامی باید با دانشگاه‌های چین رابطه برقرار کند و در این راستا تفاهم‌نامه‌هایی را منعقد کند؛ تفاهمنامه‌هایی که دستاوردهای مستقیم و غیرمستقیم بسیاری برای دانشگاه آزاد به دنبال خواهد داشت. این دانشگاه می‌تواند در این زمینه پیشرو باشد تا با دانشگا‌ه‌های چینی تفاهمنامه‌های همکاری تبادل دانشجو صورت گیرد و فکر می‌کنم آنها نیز از این موضوع استقبال می‌کنند.

 

* نویسنده : محمد رضایتی دبیر دانشگاه و علمی

نظر شما