خبرگزاری فارس ـ گروه تاریخ: یعقوب توکلی مدیر گروه انقلاب اسلامی دانشگاه علوم و معارف قم معتقد است در مورد نخستین دولت موقت بعد از انقلاب و شخصیت مهندس بازرگان نظرات متضادی وجود دارد. به بهانه رونمایی از مستند «راه طی شده» که به زندگی فکری مهندس بازرگان میپردازد برای واکاوی فراز و نشیب سیاسی مهندس بازرگان، با یعقوب توکلی به گفتوگو نشستهایم.
فارس: آیا فراز و فرود مهندس بازرگان را نمیتوان از عدم استراتژی مشخص او دانست؟
مهندس بازرگان یک شخص نیست بلکه نماد یک جریان فکری است بنابراین نوسانات فکری او، نوسانات جریانی است. بررسی آغاز و سرانجام آن جریان، میتواند علل و زمینههای این کش وقوسها را هم تبیین کند. مرحوم مهندس بازرگان برخلاف خیلیها که در جهان اسلام سعی کردند نقشه راه بنویسند و نوشتند. نقشه راه نداشت. شعار «حسن البنا» بنیانگذار اخوانیها مصر اسلام دین و قرآن، قانون اساسی ماست بود. این شعار موجب شد شخصیت غیراخوانی مثل سید قطب به اخوان المسلمین تمایل پیدا کند و تنها راه نجات مسلمانان را رسیدن به حکومت اسلامی بداند.
فارس: آیا کتاب کشفالاسرار نقشه راه امام است؟
حضرت امام خمینی (ره) نقشه راه داشتند مبارزهای که علیه استبداد و استعمار آغاز کردند مطابق طرح و نقشه به پیش به بردند نقشه راه حضرت امام رسیدن به حکومت اسلامی است. امام ایده و برنامه داشتند برهمین اساس فضا و محیط را برای ایده خود فراهم ساختند. ایده امام کاملا مشخص است. کتاب کشف الاسرار ادامه بحث ولایت فقیه ملااحمد نراقی است، و به نوعی مبانی نظری ایجاد حکومت اسلامی بود.
اگر سخنرانیهای حضرت امام را در سال ۴۲ مشاهده کنید متوجه خواهید شد امام تلاش داشت شرایط را به سمت جامعه اسلامی و حکومت اسلامی به پیش ببرند. حضرت امام دید جامعهشناختی خیلی خوبی برخوردار بودند. برای فهم اندیشه امام میتوان به گفتوگویی که بین امام و آیت الله حکیم در سال 1344 در نجف جریان پیدا میکند رجوع کرد. آیتالله حکیم حسی شبیه مرحوم مهندس بازرگان داشتند و میگویند بارها اتفاقات زیادی رخ داد که روحانیت شکست خورد و تنها شد. اما امام میگویند که اگر قرار باشد از ترس شکست کنار بکشیم امام حسین(ع) هم تنها شدند. آقای حکیم میگویند که مگر شما حسین بن علی(ع) هستید؟ امام بر راه سیدالشهدا(ع) تأکید میکند.
بنابراین امام در قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲ انقلاب را به عاشورا پیوند زد. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ به تربیت نسل جوانی پرداخت که با ادبیات عاشورا پیوند عمیقی پیدا کردند.
فارس: اما سردرگمی در بین گروههای مبارز چپ از جمله کمونیستها زیاد میبینید؟
گروههای مبارز چپ از جمله کمونیستها تکلیفشان با خودشان مشخص نبود؛ گاهی به دنبال چه گورا بودند گاهی از مائو پیروی میکردند. یکی از بیانصافیهای تاریح در حق تاریخ امام این بود که تاریخ ندید امام چگونه تحت تاثیر برخی روحانیون قرار نگرفت و از گروهای مانند مجاهدین خلق(منافقین) را تایید نکرد جامعه را از جنگ چریکی و نبردهای مختلف دور نگه داشت.
واقعا با برخی از این استراتژیها مشخص نبود که کشور به چه سمتی حرکت کند. حتی گاهی روحانیون داخلی و خارجی، برخیگروهها مثل مجاهدین خلق را تایید میکردند درحالیکه امام کسی بود که حرکت مسلحانه را تایید نکرد. ما به عنوان کسی که انقلاب شناس هستیم و به مطالعات انقلاب در دنیا میپردازیم میگوییم که هیچ انقلابی با این میزان تلفات حداقلی به پیروزی نرسید. البته بزرگان دیگری هم بودند که اهل خشونت نبودند. این فصل پرهیز از خشونت در جریان انقلاب را باید بپذیریم که براساس یک آگاهی جدی صورت گرفته است.
یک نکته دیگر این است که در تاریخ ما «انسداد تاریخی» در جریان انقلاب گشوده شد. کتاب مرحوم مصدق به نام «خاطرات و تالمات» که سال ۶۴ منتشر شد حداقل بیست سال قبل از آن نوشته شده بود اما به طور محدود هم بیرون نیامد. خاطرات مدرس سال ۸۵ منتشر شد و یک علتشام این بود که این خاطرات دست خانواده دکتر بیانی بود تردید داشت کتاب را چاپ کند خود من به دکتر صالحی کمک کردم کتاب منتشر شود. در هر حال جامعه ما از این انسداد بیرون آمد و گشودنیهای زیادی رخ داد.
مسئله دیگری که روشن شدن بحثهای کمک میکند خروج ایران از عصر استفتاء است. ایران در زمان آقامحمدخان در جنگ با روسها به پیروزی رسید. ایرانیان بعد از شکست از روسیه در جنگ نخست ایران و روس، در جنگ دوم به مدت ۱۰ سال مقاومت کردند. همچنین در جنگ هرات بیست ماه و در برابر قرارداد صلح پاریس یکی ـ دو ماه مقاومت کردند. اما هیچ کانون جدی مقاومت در سطح ملی در جنگ جهانی اول شکل نمیگیرد و در جریان جنگ جهانی دوم براساس مطالعات، هیچ مقاومتی علیه نیروهای اشغال گر خارجی رخ نداد.
این بحث ترسیدن جامعه ایرانی مقابل دشمن بیگانه اتفاقا مورد توجه عراق هم بود. در جریان روزهای آغازین قبل از جنگ، نماینده عراق در جنبش عدم تعهد صحبت میکند که ایران به هیچ وجه ما را تهدید نمیکند. اما آنها با خودشان میگویند که الان بهترین فرصت است و ایرانیان هم سابقه جنگ در سالهای گذشته ندارند الان ما می توانیم با آنها مقابله کنیم. البته بازرگان میگوید که عراقیها از ترس صدور انقلاب، حمله را شروع کردند حال آنکه اینگونه نیست.
فارس: با این همه تفاوت بین حضرت امام خمینی (ره) و مهندس بازرگان چرا بهعنوان نخستین نخست وزیر ایران معرفی شد؟
در زمان انتخاب مرحوم بازرگان برای نخست وزیری قطعا ایشان بهترین شخصیتی بود که برای نخستوزیری انتخاب شد. اما این واقعیت نمیتوان از نظر دور داشت که آقای بازرگان و نهضت آزادی آماده حضور در جریان انقلابی و تحول انقلابی رخ داده بود نبودند و برنامهای هم نداشتند؛ هیچ نوشتهای از آنها وجود نداشت که حداقل به طور کلی بگویند که چه کار میخواهند بکند.
در جریان ملاقات مرحوم بازرگان با امام در پاریس، امام به مهندس بازرگان میگوید به دنبال تشکیل دولت باشید. اما بازرگان پاسخ میدهد که با این شرایط چه کار میتوانیم انجام دهیم. امام میگوید محمدرضا مانند مار سرما خورده است نمیتواند کاری کند. تعبیر بازرگان این است که امام با کمال سادگی و صراحت میگوید وقتی من برگشتم مسئله ارتش و آمریکا را حل میکنم. همین نشان میدهد که عصر استفتاء گذشته است. اما علیرغم شهامت و شجاعتی که بین مردم ایجاد شده، این جریان هنوز از تاریخ استفتاء خود خارج نشده است.
وقتی که بازرگان نخست وزیر می شود در دانشگاه تهران رسما اعلام میکند که من موتورم ضعیف است و امام مثل بولدزر همه چیز را میشکنند و جلو میروند. بعد هم به همه میگوید که آرام تر بروید. درحالیکه او یک مربی در جام جهانی بوده و اگر توانایی این شرایط را نداشت باید صادق بود و جلو نمیآمد. حال این سوال همیشه برای من هست که چرا ایشان بعد از چند ماه چنین اعلام میکند و چرا از ابتدا نخستوزیری را پذیرفت.
نکته دیگر این است که در بحث حکومت اسلامی کتاب های متعددی نوشته شد. سال ۵۴ سندی پیدا شد که ساواک در آن صریح میگوید این سند قانون اساسی جمهوری اسلامی است. سال ۵۷ ، نخست وزیر انقلاب یک مرتبه میگوید جمهوری دموکراتیک اسلامی. دو صفحه حتی درباره این جمهوری وجود دارد؟ چه توقعی داریم که به آسانی بپذیریم جامعه بدان رضایت دهد.
من یک گله مندی از مهندس بازرگان دارم در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت». او درباره جنگ اظهارنظری دارد که میگوید جنگ معرف انقلاب و جنگ محصول انقلاب است. واقعا به نظر شما تجاوز عراق به ایران محصول انقلاب ما بود یا محصول فرصتطلبی عراق بود؟ به خاطر اینکه انقلاب کردیم جنگ شده و جالب تر اینکه او مینویسد آیا وقتی خرمشهر تخلیه شد ارتش عراق عقب نشینی کرد؟
از همه اینها مهمتر او سال ۶۲ کتاب انقلاب ایران در دو حرکت را نوشته است تا تروریسم سازمان مجاهدین که 17 هزار نفر را در کشور کشت، تروریسم نخواند. آیا واقعا این تروریسم داستان همت و عشق به شهادت است؟ خیر، بیانصافی است که همت و عشق را با مزدوری یکی بدانیم. همان اندازه این کلام نادرست است که بگوییم رهسپاران جبهه ها با اعتقاداتشان مامور اینتلیجنت سرویس هستند. واقعا بین شهید و مجاهدی که در جبهه برای دفاع از سرزمین جان گذاشته است با عضو یک سازمان تروریستی که برای قدرت سیاسی وارد درگیری شده و مردم بی گناه را کشته است تفاوتی نیست.
۱۷ هزار نفر در این کشور با گلوله شاگردان آقای بازرگان قتل عام شدند چرا برای این گله نمیکنیم؟ چرا نمیگوییم راه بازرگان اشتباه بود که خروجی آن این شده است؟ چرا به مردم نمیگوییم و وجدان خود را قاضی نمیکنیم؟ این حقیقت دارد. چرا سال ۶۲ هنوز این ماجرا را شهادت اعلام میکنید؟
برای همه بزرگانی که چه درست چه نادرست زحمت کشیدند برای کشور، آرزوی مغفرت میکنم اما من به عنوان یک معلم تاریخ و شاهدی که از ابتدا هر چه از هر طرف بوده را خوانده توصیه میکنم که حقایق تاریخ را براساس روایتهای مختلف ببینیم و قضاوت عادلانه بکنیم.
انتهای پیام/
نظر شما