اختلافهای خانوادگی در بسیاری از خانوادهها وجود دارد، اما آنچه مهم است باید این اختلافها مدیریت و از ادامه دار شدن آن جلوگیری شود. از مزیتهای مهم جامعه امروز وجود واحدهای مشاوره است که زوجها یا افراد خانواده میتوانند با مراجعه به آنها مشکلات خود را مرتفع کنند. بیتوجهی به این اختلافها خیلی وقتها به جدایی یا حادثههای خونین منجر میشود. مثل پروندهای که به تازگی در دادسرای امور جنایی تهران تشکیل شده که در جریان آن مردی جوان، همسرش را به قتل رسانده است.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت۱۱:۱۰ صبح روز شنبه ۲۶ آبانماه زنی با اداره پلیس تهران تماس گرفت و گفت: دامادش به خانه آنها آمده و مدعی است که همسرش را به قتل رساندهاست. پس از اعلام این خبر به دستور بازپرس ویژه قتل تهران تیمی از مأموران کلانتری۱۳۵ آزادی راهی خانه شاکی در شهرک اکباتان شدند و مرد جوان را در خانه پدر زنش بازداشت کردند. مادر زن متهم گفت: چند روزی است دخترم شیرین ناپدید شده است و دامادم مدعی بود او به سفر رفته است تا اینکه ساعتی قبل به خانه ما آمد و گفت: دخترمان را به قتل رسانده و جسدش را در شهرستان علیآبادکتول در استان گلستان رها کردهاست.
متهم در نخستین بازجوییها گفت: همسرم را ناخواسته با قرص متادون مسموم کردم و به قتل رساندم و پس از آن جسدش را با خودروام به استان گلستان بردم و در حوالی شهرستان علیآبادکتول رها کردم.
پس از اعتراف متهم، تحقیقات پلیسی نشان داد مأموران پلیس شهرستان علیآباد کتول جسد زن ناشناسی را که مشخصات آن با زن گمشده شباهت زیادی دارد روز جمعه کشف کرده و به پزشکی قانونی انتقال دادهاند.
صبح دیروز متهم به دادسرای امور جنایی منتقل شد و در بازجوییها مقابل قاضی مرادی به قتل همسرش اعتراف کرد.
سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت۱۱:۱۰ صبح روز شنبه ۲۶ آبانماه زنی با اداره پلیس تهران تماس گرفت و گفت: دامادش به خانه آنها آمده و مدعی است که همسرش را به قتل رساندهاست. پس از اعلام این خبر به دستور بازپرس ویژه قتل تهران تیمی از مأموران کلانتری۱۳۵ آزادی راهی خانه شاکی در شهرک اکباتان شدند و مرد جوان را در خانه پدر زنش بازداشت کردند. مادر زن متهم گفت: چند روزی است دخترم شیرین ناپدید شده است و دامادم مدعی بود او به سفر رفته است تا اینکه ساعتی قبل به خانه ما آمد و گفت: دخترمان را به قتل رسانده و جسدش را در شهرستان علیآبادکتول در استان گلستان رها کردهاست.
متهم در نخستین بازجوییها گفت: همسرم را ناخواسته با قرص متادون مسموم کردم و به قتل رساندم و پس از آن جسدش را با خودروام به استان گلستان بردم و در حوالی شهرستان علیآبادکتول رها کردم.
پس از اعتراف متهم، تحقیقات پلیسی نشان داد مأموران پلیس شهرستان علیآباد کتول جسد زن ناشناسی را که مشخصات آن با زن گمشده شباهت زیادی دارد روز جمعه کشف کرده و به پزشکی قانونی انتقال دادهاند.
صبح دیروز متهم به دادسرای امور جنایی منتقل شد و در بازجوییها مقابل قاضی مرادی به قتل همسرش اعتراف کرد.
سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است.
گفتوگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
کامران ۳۴ ساله هستم.
چطور با همسرت آشنا شدی؟
سال ۹۵ سفرهخانه داشتم و شیرین هم از مشتریان من بود. او به خاطر اختلافی که با شوهرش داشت طلاق گرفته بود که ازدواجکردیم.
همسرت شاغل بود؟
بله. او در یک شرکت پژوهشی حوالی انقلاب که کار پایاننامه انجام میدهند کار میکرد.
درباره حادثه توضیح بده.
همسرم همیشه قرص آرامبخش مصرف میکرد. ساعت ۶صبح روز سهشنبه ۲۲ آبان وقتی از خواب بیدار شدم شیرین گفت: سر درد دارد و از من خواست به او قرص آرامبخش بدهم. قرص آرامبخش پیدا نکردم تا اینکه چشمم به دو قرص متادون افتاد. آنها را پودر کردم و داخل کپسولی ریختم و به او دادم که خورد.
اگر قصد قتل نداشتی چرا قرص متادون به جای آرامبخش دادی؟
شنیده بودم که قرص متادون خوابآور و آرامبخش است، به او دادم تا آرام شود که فوتکرد.
بعد چه شد؟
وقتی قرصها را خورد روی تخت دراز کشید و من، چون سرویس مدرسه هستم به دنبال کار خودم رفتم. عصر وقتی به خانه برگشتم او هنوز خواب بود. کمی تلویزیون تماشا کردم و خوابیدم تا اینکه ساعت ۲بامداد چهارشنبه از خواب بیدار شدم و دیدم شیرین کف بالا آوردهاست. دو عدد کیسه نایلونی روی سرش کشیدم و با بند حوله حمام به گردنش گره زدم تا کفها روی تخت خواب نریزد که بعد از ساعتی متوجه شدم بدنش سرد شده و فوت کرده است.
چرا وقتی دیدی کف بالا آورده با اورژانس تماس نگرفتی؟
ترسیدم. بعد از آن جسد را پتو پیچ کردم و به صندوق عقب خودروام گذاشتم. آن روز همراه جسد، دانشآموزان سرویسم را به مدرسه بردم. پس از آن به خانوادهاش اطلاع دادم که شیرین ناپدید شده است و بعد از گوشی شیرین به گوشی خودم پیامکی با این عنوان ارسال کردم «شوهر عزیزم من میروم همانجایی که قرار بود باهم برویم، اما نرفتیم شما مواظب بچهها باش» چند پیام دیگر به گوشیام فرستادم و چند پیام هم از گوشی خودم برای او فرستادم تا اینکه به خانه مادرش رفتم و پیامکها را نشان داد و گفتم شیرین چمدانش را بسته و به مسافرت رفته است که خانوادهاش هم باور کردند.
فرزند دارید؟
نه، دو تا گربه داشتیم که به آنها میگفتیم بچههایمان.
درباره انتقال جسد توضیح بده؟
تصمیم گرفتم جسد را به استان گلستان ببرم. ساعت ۷:۳۰صبح روز پنجشنبه به گلستان رسیدم و تا ساعت۱۰ خانهای اجاره کردم و خواستم جسد را در بیابانهای اطراف دفن کنم که پشیمان شدم. دوباره ساعت ۵صبح روز جمعه بیرون آمدم و این بار جسد را داخل مزرعهای رها کردم و چمدان لباسهایش را هم همانجا گذاشتم تا نقشهام را تکمیل کنم. سپس به خانه برگشتم و به حمام رفتم و ساعت۱۱ صبح دوباره به محل رها کردن جسد رفتم که دیدم افراد زیادی دور جسد جمع شدهاند. برای اینکه مطمئن شوم جسد کشف شده به کلانتری محل زنگ زدم و مشخصات شیرین دادم و گفتم از همسرم بیخبرم که اعلام کردند ساعتی قبل جسدی با این مشخصات کشف شده است.
چه شد که تصمیم گرفتی موضوع قتل را به مادر زنت بگویی؟
واقعیتش عذاب وجدان گرفته بودم به تهران برگشتم و به خانه مادر زنم رفتم و همه واقعیت را گفتم.
کامران ۳۴ ساله هستم.
چطور با همسرت آشنا شدی؟
سال ۹۵ سفرهخانه داشتم و شیرین هم از مشتریان من بود. او به خاطر اختلافی که با شوهرش داشت طلاق گرفته بود که ازدواجکردیم.
همسرت شاغل بود؟
بله. او در یک شرکت پژوهشی حوالی انقلاب که کار پایاننامه انجام میدهند کار میکرد.
درباره حادثه توضیح بده.
همسرم همیشه قرص آرامبخش مصرف میکرد. ساعت ۶صبح روز سهشنبه ۲۲ آبان وقتی از خواب بیدار شدم شیرین گفت: سر درد دارد و از من خواست به او قرص آرامبخش بدهم. قرص آرامبخش پیدا نکردم تا اینکه چشمم به دو قرص متادون افتاد. آنها را پودر کردم و داخل کپسولی ریختم و به او دادم که خورد.
اگر قصد قتل نداشتی چرا قرص متادون به جای آرامبخش دادی؟
شنیده بودم که قرص متادون خوابآور و آرامبخش است، به او دادم تا آرام شود که فوتکرد.
بعد چه شد؟
وقتی قرصها را خورد روی تخت دراز کشید و من، چون سرویس مدرسه هستم به دنبال کار خودم رفتم. عصر وقتی به خانه برگشتم او هنوز خواب بود. کمی تلویزیون تماشا کردم و خوابیدم تا اینکه ساعت ۲بامداد چهارشنبه از خواب بیدار شدم و دیدم شیرین کف بالا آوردهاست. دو عدد کیسه نایلونی روی سرش کشیدم و با بند حوله حمام به گردنش گره زدم تا کفها روی تخت خواب نریزد که بعد از ساعتی متوجه شدم بدنش سرد شده و فوت کرده است.
چرا وقتی دیدی کف بالا آورده با اورژانس تماس نگرفتی؟
ترسیدم. بعد از آن جسد را پتو پیچ کردم و به صندوق عقب خودروام گذاشتم. آن روز همراه جسد، دانشآموزان سرویسم را به مدرسه بردم. پس از آن به خانوادهاش اطلاع دادم که شیرین ناپدید شده است و بعد از گوشی شیرین به گوشی خودم پیامکی با این عنوان ارسال کردم «شوهر عزیزم من میروم همانجایی که قرار بود باهم برویم، اما نرفتیم شما مواظب بچهها باش» چند پیام دیگر به گوشیام فرستادم و چند پیام هم از گوشی خودم برای او فرستادم تا اینکه به خانه مادرش رفتم و پیامکها را نشان داد و گفتم شیرین چمدانش را بسته و به مسافرت رفته است که خانوادهاش هم باور کردند.
فرزند دارید؟
نه، دو تا گربه داشتیم که به آنها میگفتیم بچههایمان.
درباره انتقال جسد توضیح بده؟
تصمیم گرفتم جسد را به استان گلستان ببرم. ساعت ۷:۳۰صبح روز پنجشنبه به گلستان رسیدم و تا ساعت۱۰ خانهای اجاره کردم و خواستم جسد را در بیابانهای اطراف دفن کنم که پشیمان شدم. دوباره ساعت ۵صبح روز جمعه بیرون آمدم و این بار جسد را داخل مزرعهای رها کردم و چمدان لباسهایش را هم همانجا گذاشتم تا نقشهام را تکمیل کنم. سپس به خانه برگشتم و به حمام رفتم و ساعت۱۱ صبح دوباره به محل رها کردن جسد رفتم که دیدم افراد زیادی دور جسد جمع شدهاند. برای اینکه مطمئن شوم جسد کشف شده به کلانتری محل زنگ زدم و مشخصات شیرین دادم و گفتم از همسرم بیخبرم که اعلام کردند ساعتی قبل جسدی با این مشخصات کشف شده است.
چه شد که تصمیم گرفتی موضوع قتل را به مادر زنت بگویی؟
واقعیتش عذاب وجدان گرفته بودم به تهران برگشتم و به خانه مادر زنم رفتم و همه واقعیت را گفتم.
نظر شما