به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، تاریخ سینمای ایران بهواسطه چند سال جنگ تحمیلی در خود ژانر دفاعمقدس را پدید آورد؛ تنگه ابوقریب تازهترین ساخته بهرام توکلی و یکی از متفاوتترین فیلمهای تاریخ سینمای دفاعمقدس است که بتازگی برای اکران عمومی روانه پرده نقرهای سینماها شده است؛ اثری درخشان و متحیرکننده که نمایش آن در جشنواره سیوششم فیلم فجر هم از سوی مخاطبان عام و هم مخاطبان خاص سینما یعنی منتقدان، با استقبال بالایی روبهرو شد.
داستان این فیلم در ارتباط با یکی از موضوعات گم شده در تاریخ دفاعمقدس است. 5 روز قبل از آتشبس میان ایران و عراق، گروهی از شیرمردان ایرانی در دفاع از خاک وطن در تنگهای به نام ابوقریب دشمن را با نثار جانشان زمینگیر میکنند و مانع پیروزی رژیم بعث عراق پیش از تصویب آتشبس میشوند.
رویدادی که با وجود اهمیت بالایی که داشت بعدها کمتر مورد توجه قرار گرفت و ساخت فیلم تنگه ابوقریب بهانهای برای زنده شدن یاد و خاطره شیرمردان حاضر در این عملیات شد.
سینمای دفاعمقدس با ساخت «تنگه ابوقریب» جهش بلندی کرد و به نظر بسیاری از کارشناسان این فیلم یک اتفاق مهم در این ژانر به شمار میرود. این اتفاق از آن جهت اهمیت ویژهای دارد که اغلب آثار ساخته شده در ارتباط با دفاعمقدس طی این سالها یا تصویری از حاشیه جنگ و تاثیرات آن بر جامعه و زندگی افراد درگیر در جنگ را به نمایش گذاشتهاند یا اینکه بخشی از جنگ را از نمای دور و نه در قلب اتفاقاتی که در کشاکش صحنههای نبرد به وقوع میپیوندد، پیش چشم مخاطبان خود به تصویر کشیدهاند.
در این شرایط ساخت فیلمی همچون «تنگه ابوقریب» موضوعاتی مانند زندگی عموما در حاشیه جنگ یا جنگ با فاصله را کنار گذاشته و مخاطب را در قلب جنگ قرار میدهد، به گونهای که با دوربین همراه میشوی؛ هنگام بمباران از جا میپری و همراه با بازیگران گریه میکنی!
تنگه ابوقریب که سعید ملکان تهیهکنندگی آن را برعهده دارد با سرمایهگذاری سازمان هنری- رسانهای اوج ساخته شده و با حضور در جشنواره فجر سال گذشته موفق به کسب 6 سیمرغ بهترین جلوه ویژه میدانی، بهترین چهرهپردازی، بهترین صدابرداری، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم شد.
نیروها باورشان نمیشد میخواهند بروند عملیات
ابوقریب فقط شبیه یک داستان واقعی نیست، بلکه نقشها خود واقعیت را روایت میکنند. حاجی صالحی همان سردار غلامرضا صالحی است که چه در فیلم و چه در واقعیت، ترکش گلوله توپ در دشت عباس او را به شهادت میرساند.
مهدی پاکدل نیز در ابوقریب ایفاگر نقش سردار محمدرضا یزدی است.
سردار یزدی جزو معدود فرماندههای حماسه تنگه ابوقریب است که این روزها در قید حیات بوده و از ماجرای آن روز اینچنین روایت میکند: «تعدادی از نیروهای عمار به مرخصی رفته و در شهر بودند. به هر شکلی بود تعدادی را که برگشته و در دوکوهه حاضر بودند سریع جمع و توجیه کردم. ابتدا خیلی از نیروها باورشان نمیشد میخواهند بروند عملیات اما بعد از گذشت مدتی با دیدن رفتار ما و اتفاقات متوجه شدند بله! مثل اینکه قضیه جدی است. با همان تعداد بچهها با مهمات محدود در تسلیحات گردان راهی شدیم. حتی یادم میآید که در تسلیحات را شکستیم. مسؤول آن نبود و ما نمیتوانستیم منتظر بمانیم. کامیونها آمد و تقریباً تا بعدازظهر نیروهای ما کمی جمع و جور شدند.
حرکت کردیم و به پل کرخه رسیدیم. تجمع عجیبی آنجا بود. یکسری عقب میآمدند و تعدادی به جلو و این باعث ترافیک شده بود. وقتی رسیدیم به دژبان آنجا گفتم اولاً اینها را پخش کن تا حین بمباران و زمانی که دشمن آتش میریزد تلفات کمتر باشد. چون لباس بسیجی به تن داشتم او مرا نشناخت و گفت اصلاً شما کی هستید؟ به شما چه؟ و... وقتی دیدم گوشش بدهکار نیست کمی تندی کردم و گفتم اگر لازم باشد ما برویم و شما را در رودخانه بیندازیم، این کار را میکنیم! بعد از اتفاقات فراوان راه را باز کردند و ما پیاده از پل کرخه حرکت کردیم. 2 تیم را جلوتر فرستاده بودم تا منطقه را چک کنند. چون اصلاً نمیدانستیم دشمن کجاست...».
بچههای تنگه ابوقریب
بازیگران و کارگردان این فیلم از تنگه ابوقریب اینگونه روایت می کنند:
بهرام توکلی:
کارگردانی که تا پیش از «تنگه ابوقریب» او را بیشتر با سینمای روشنفکری میشناختیم اما «تنگه ابوقریب» از او یک شخصیت دیگر را معرفی کرد. او که کارشناسی ارشد فیلمنامهنویسی دارد، با مستندسازی شروع کرد، بعد فیلم کوتاه ساخت و حالا با «پابرهنه در بهشت»، «پرسه در مه»، «اینجا بدون من»، «آسمان زرد کمعمق»، «بیگانه»، «من دیهگو مارادونا هستم» و «تنگه ابوقریب» به عنوان یک کارگردان شناخته شده سینما به حساب میآید.
امیر جدیدی:
بازیگری که چند سالی است به سینمای ایران معرفی شده و به خاطر «تنگه ابوقریب» سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. امیر جدیدی در فیلم نقش یک جوان «بچه تهرون» و «لوتی مسلک» را دارد که مشکلات خانوادگی باعث شده بچههای گردان برای او پول جمع کنند و او را راهی تهران کنند اما او بهواسطه اتفاقی که در مرز ایران افتاده حاضر به بازگشت نیست و با دیگر بچههای گردان عمار به تنگه میآید.
جواد عزتی:
به اعتقاد همه کارشناسان و مخاطبان، سیمرغ بهترین نقش مکمل مرد در جشنواره فجر سال گذشته حق «جواد عزتی» بود، در درجه اول بهخاطر بازی بینظیر و متفاوت او در تنگه ابوقریب و بعد از آن لاتاری! او در تنگه نقش «مجید» دانشجوی پزشکی را دارد که کادر بهیاری گردان عمار را هدایت میکند و با وجود آنکه ساکش را برای برگشت به تهران بسته است، بعد از حمله ناگهانی بعثیها در گردان میماند و به تنگه میرود.
سعید ملکان:
خودش را با تخصص چهرهپردازی به سینما معرفی کرد و چندین جایزه کسب کرد اما چند سالی است علاوه بر چهرهپردازی، در مقام تهیهکننده در ژانرهای مختلف هم حضور دارد. ملکان علاوه بر «تنگه ابوقریب»؛ «بیحساب»، «ویلاییها»، «ابد و یک روز»، «برادرم خسرو»، «در سکوت»، «گینس»، «آرایش غلیظ»، «بیگانه» و «آسمان زرد کم عمق» را نیز تهیه کرده است.
علی سلیمانی:
علی سلیمانی بچه بامرام و آذریزبان تهراننشینی است که بار سفر خود را برای بازگشت به تهران بسته و در حال تهیه سوغات برای دخترانش است. تصمیمات مردانه و عاقلانه را او میگیرد. علاوه بر آن سلیمانی نقش مداح و روضهخوان گردان را نیز دارد، اهل شوخی و خنده است و در عین حال نترس و شجاع! او نیز قید برگشت را میزند و با بچههای گردان عمار به تنگه ابوقریب میرود.
حمیدرضا آذرنگ:
آذرنگ زاده تهران است اما در اندیمشک بزرگ شده و در صحرای سومار دوران خدمت را گذرانده و همین امر باعث شده در میان بازیگران فیلم لهجه محلی شیرینی داشته باشد. او در فیلم هم اهل خوزستان است و پس از پایان جنگ قرار است به رسیدگی امور خانهاش بپردازد اما پس از شنیدن خبر حمله بعثیها خانه را رها کرده و بهعنوان سردسته یکی از دستههای گردان به سمت تنگه ابوقریب میرود.
مهدی پاکدل:
دوربین پس از تیتراژ در راهروهای ساختمانهای دوکوهه میچرخد و صدای مهدی پاکدل را که دارد از وضعیت حساس آن روز صحبت میکند به همراه دارد. مهدی پاکدل در تنگه ابوقریب در حقیقت نقش سردار «محمدرضا یزدی» فرمانده فعلی سپاه محمدرسولالله(ص) و فرمانده وقت گردان عمار لشکر 27 محمدرسولالله(ص) را بازی میکند که تنها فرمانده زنده آن عملیات نیز هست.
مهدی قربانی:
نوجوانی که پدرش در جبهه قطع نخاع شده و 3 سال است روی تخت خانه افتاده و حالا او برای آنکه بفهمد واقعا در جبهه چه خبر است، به دوکوهه آمده، قرار است صرفا از پادگان دوکوهه و بچههای گردان عمار عکس بگیرد اما شرایط باعث میشود او نیز به خط مقدم و تنگه ابوقریب برود و به جای دوربین عکاسی، کلاشنیکف به دست بگیرد.
∎
نظر شما