نشانگان ديپلماسي هستهاي ايران؛
مماشات يا اقدام متقابل
صاحبخبر - ابراهيم متقي ـ استاد دانشگاه تهران بخش دوم و پاياني 2. رويكرد مقام معظم رهبري درباره سازوكارهاي توافق هستهاي با 1+5 مقام معظم رهبري در فرآيند ديپلماسي هستهاي، حمايتهاي سياسي و توصيههاي راهبردي را از تيم مذاكرهكننده بهعمل آوردند. ايشان بر اين اعتقاد بودند كه كار اجرايي ماهيت دشوار و پرمخاطره دارد. بنابراين لازم است تا كارگزاران اجرايي مورد حمايت نهادهاي سياسي قرار گرفته تا آنان در تحقق اهداف راهبردي نظام حكومتي از اعتماد بهنفس بيشتري برخوردار شوند. در عين حال، ايشان از ادبيات تبشيري و تنذيري بهره گرفته تا زمينه براي درك دقيقتر كارگزاران نسبت به الگوهاي رفتاري بهوجود آيد. نامه ايشان به رياست محترم جمهوري در مورد «رعايت و حفظ منافع ملي و مصالح عاليه كشور» از اين جهت اهميت دارد كه محورهاي اصلي ديپلماسي انقلابي را در قالب توازن بين «حقوق و تكاليف» مورد تأكيد قرار دادند. ايشان همچنين بر ضرورت توازن بين چگونگي اجراي تعهدات ايران و ساير كشورها تأكيد داشتند. بازخواني مواضع مقام معظم رهبري در مورد الگوي رفتاري آمريكا و ساير قدرتهاي بزرگ در روند برجام از اين جهت اهميت دارد كه تفاوت بين ديپلماسي عملگرايانه و ديپلماسي انقلابي را منعكس ميسازد. 2-1. بازخواني خصومت آمريكا نسبت به جمهوري اسلامي ايران يكي از محورهاي اصلي رويكرد مقام معظم رهبري در فرآيند ديپلماسي هستهاي را ميتوان در ارتباط با سياست خصمانه ايالات متحده نسبت به ايران و همچنين عدم توجه به تعهدات اوليه آنان دانست. آنچه را كه آمريكاييها در آغاز مذاكرات بر آن تأكيد داشتند با نتايج حاصل از ديپلماسي هستهاي تفاوتهاي مشهودي دارد. به همين دليل است كه محور اصلي رويكرد ايشان معطوف به عدم اعتماد نسبت به الگوهاي رفتاري قدرتهاي بزرگ و ايالات متحده بوده است. مقام معظم رهبري در مقدمه نامه 9 مادهاي خود در ارتباط با برجام به اين موضوع اشاره و تأكيد داشتند كه: «دولت ايالات متحده نه در قضيه هستهاي و نه در هيچ مسئله ديگري در برابر ايران رويكردي جز خصومت و اخلال در پيش نگرفته است و در آينده هم بعيد است جز اين روش عمل كند. تهديدهاي صريح رئيسجمهور آمريكا به حمله نظامي و حتي هستهاي به ايران كه ميتواند به كيفرخواست مبسوطي عليه وي در دادگاههاي بينالمللي منتهي شود، پرده از نيت واقعي سران آمريكا برداشت... اين دشمني تا هنگامي كه جمهوري اسلامي با قدرت دروني خود آنان را مأيوس كند، ادامه خواهد داشت.» 2-2. بياعتمادي نسبت به نيات همكاريجويانه و حل و فصل عادلانه اختلافات يكي از انگارههاي اصلي بياعتمادي نسبت به سياستهاي آمريكا را ميتوان در نقض عهد مكرر آن كشور در حوزه روابط ديپلماتيك دانست. از آنجايي كه ايالات متحده در زمره حاميان سياستهاي امنيتي اسرائيل در منطقه است، به همين دليل مقام معظم رهبري در توصيه راهبردي خود به اين موضوع اشاره داشتند كه الگوي رفتار ديپلماتيك آمريكا نميتواند ماهيت همكاريجويانه داشته باشد و به عنوان تلاشي براي حل و فصل عادلانه اختلافات تلقي شود. ايشان در اين ارتباط تأكيد داشتند كه: «فريبكاري آمريكا در دوگانگي آنان ميان اظهارات اوليه كه با نيت قبول مذاكره مستقيم از سوي ايران انجام ميشد، با نقض عهدهاي مكرر در طول مذاكرات دو ساله و همراهي آنان با خواستههاي رژيم صهيونيستي و ديپلماسي زورگويانه آنان در رابطه با دولتها و مؤسسات اروپايي دخيل در مذاكرات، همه نشاندهنده آن است كه ورود آمريكا در مذاكرات هستهاي نه با نيت حل و فصل عادلانه كه با غرض پيشبرد هدفهاي خصمانه خود درباره جمهوري اسلامي صورت گرفته است». با توجه به چنين ادراكي، رهبري مبادرت به توصيه راهبردي نسبت به گروه مذاكرهكننده نموده و از آنان درخواست نمودند تا اولاً در فرآيند ديپلماتيك هوشياري خود را نسبت به مذاكرات و مفاد مربوط به آن حفظ كنند. ثانياً به نيات خصمانه دولت آمريكا توجه داشته باشند. ثالثاً بر اساس هوشياري از ورود زيانهاي سنگين جلوگيري كنند. هر يك از مؤلفههاي ياد شده ميتواند بخشي از محورهاي اصلي كنش ديپلماتيك ايران در روند مذاكرات هستهاي را شامل شود. 2-3. اهداف بنيادين و نقشه راه ديپلماسي هستهاي تعيين اهداف بخش محوري در هرگونه برنامهريزي تاكتيكي و راهبردي است. بازيگراني كه از انگيزه لازم براي نقشيابي سياسي برخوردارند عموماً تلاش ميكنند تا زمينههاي لازم براي تحقق اهداف را از طريق برنامههاي قابل پيشبيني پيگيري نمايند. موفقيت هر الگو و كنش ديپلماتيك به چگونگي تحقق اهداف مورد نظر بستگي دارد. هدف اصلي ايران در روند ديپلماسي هستهاي را ميتوان پايان دادن به تحريمهاي اقتصادي دانست. مقام معظم رهبري در ديدار با كارگزاران نظام در ماه مبارك رمضان 1397 به اين موضوع اشاره داشتند كه هدف اصلي جمهوري اسلامي از مذاكرات، حاشيهاي كردن آمريكا نبوده، بلكه پايان دادن به تحريمهاي اقتصادي بوده است. بيان چنين رويكردي را ميتوان به معناي واكنشي از سوي ايشان در برابر كساني دانست كه موفقيت چنداني در ديپلماسي هستهاي به دست نياورده و تلاش داشتهاند تا تفكيك سياست اروپا از آمريكا در مورد برجام را به عنوان جايگزيني براي اعاده تدريجي تحريمها بدانند.در نگرش مقام معظم رهبري، انجام هرگونه مذاكره و كنش ديپلماتيك نيازمند آن است كه نسبت به اهداف كنش، وقوف كامل داشته باشيم. اولين هدف توصيه شده و مورد تأكيد مقام معظم رهبري را بايد معطوف به «لغو تحريمهاي ظالمانه اقتصادي و مالي» دانست. تحقق اين امر نيازمند «تضمينهاي قوي و كافي براي جلوگيري از تخلف طرفهاي مقابل» خواهد بود. در اين ارتباط تأكيد شده است كه ميبايست نهادها و مراجع رسمي آمريكا و اروپا نسبت به تعهدات خود تضمين و ضمانت اجرايي بدهند. از آنجايي كه مقام معظم رهبري به اين موضوع واقف بودند كه امكان انجام تحريمهاي اقتصادي جديدي عليه ايران به بهانههايي همانند تروريسم و حقوق بشر وجود دارد، از اين رو به دولت هشدار دادند كه بهرهگيري آمريكا از چنين سازوكارهايي كه بعداً در قالب «قانون آيسا» و همچنين «قانون كاتسا» تنظيم گرديد، به عنوان نقض برجام تلقي شود. متأسفانه هيچ يك از سازوكارهاي هشداري مقام معظم رهبري توسط حوزه ديپلماسي هستهاي مورد توجه قرار نگرفت. اگر دونالد ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترك خارج ميشود، به اين دليل است كه احساس ميكند هيچ مانعي در برابر اقدامات فراقانوني وي وجود ندارد. خروج ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترك بهمعناي پايان گام دوم ديپلماسي هستهاي ايران محسوب ميشود. از اين دوران تاريخي به بعد شاهد نشانههايي از عقبگرد در فرآيند ديپلماسي و سياست خارجي سازنده قرار خواهيم داشت. وضعيت تحريمها در مي 2018 مشابه زمان انعقاد قطعنامه 1929 در سال 2010 بوده است. چنين فرآيندي را ميتوان بهعنوان آغاز مرحله جديدي در روندهاي سياست خارجي و ديپلماسي هستهاي ايران دانست. فرآيندي كه بسيار پيچيده و سختتر از سالهاي مذاكرات ايران و گروه 1+5 در روند برنامه جامع اقدام مشترك خواهد بود. 2-4. نگرش يكپارچه نسبت به تهديدات بينالمللي ترامپ در 8 مي 2018 دستور توقف همكاريها با برجام را صادر نمود. چنين اقدامي به مفهوم نقض فاحش برجام از سوي آمريكا تلقي ميشود. اروپا تلاش دارد تا ايران را متقاعد سازد كه تداوم همكاريها در برجام و پذيرش تعهدات جديد منجر به ارتقاء ثبات سياسي و امنيتي منطقه خواهد بود. چنين رويكردي هيچگاه مورد پذيرش جمهوري اسلامي قرار نگرفته است. اگرچه ديپلماسي اروپا با هيئت ايراني ماهيت سازنده داشته است، اما چنين فرآيندي نميتواند مطلوبيتهاي مورد نظر ايران و شرايط اعلامشده از سوي مقام معظم رهبري در مراسم افطاري با كارگزاران نظام را تأمين نمايد. مقام معظم رهبري به اين موضوع اشاره داشتند كه جهان غرب در برخورد با ايران داراي اهداف و الگوهاي نسبتاً مشتركي است، به همين دليل تأكيد نمودهاند كه اگر از تجربههاي پيشين درس نگرفتيم، قطعاً ضرر خواهيم كرد. در تفكر مقام معظم رهبري ساخت سلطه ماهيت يكپارچه دارد. در اين نگرش، تفاوت چنداني بين اوباما و ترامپ وجود ندارد. به همان گونهاي كه تفاوت بين آمريكا و اروپا به گونهاي نيست كه اروپاييها نسبت به اهداف راهبردي ايران، نگرش سازنده اتخاذ نمايند. مواضع اتخاذشده از سوي نهادهاي اروپايي بيانگر آن است كه كشورهاي اروپا و آمريكا داراي رويكردهاي كاملاً متفاوتي درباره چگونگي محدودسازي قدرت راهبردي ايران هستند. ايالات متحده از ادبيات هيجاني و سياست تهاجمي در راستاي تهديد به عدم تمديد تعليق تحريمهاي هستهاي ايران بهره ميگيرد، در حالي كه اروپاييها بر ضرورت سياست مرحلهاي و گام به گام تأكيد دارند. طرح اروپا براي باقي ماندن آمريكا در برنامه جامع اقدام مشترك به اين دليل ناكارآمد باقي مانده است كه الگوي ميانه اروپا كه از آن به عنوان «ديپلماسي تعادلي» نام برده ميشود، نميتواند تأثير چنداني بر سياستهاي امنيتي و راهبردي دونالد ترامپ بر جاي گذارد. مقام معظم رهبري در بيان ويژگيهاي كلي كنش ارتباطي آمريكا و اروپا از انگاره اتكا به سياستهاي راهبردي اروپايي انتقاد به عمل آوردند و به اين موضوع اشاره داشتند كه: «تجربه همراهي اروپا با آمريكا در زمره مسائل مهم است. ما بناي دعوا با اروپا نداريم، اما اين سه كشور نشان دادند در حساسترين موارد با آمريكا همراهند... گفته ميشود رابطه بين اروپا و آمريكا شكرآب شده، مگر ما براي اين مذاكره كرديم. البته اروپا مخالفتي هم با آمريكا نخواهد داشت». سياست تعادلي اروپا بهگونهاي شكل گرفته كه اهداف راهبردي آمريكا را از طريق جداسازي موضوعات امنيتي پيگيري ميكند. اروپاييها به اين موضوع اشاره دارند كه كنترل ايران از طريق سازوكارهاي كنش مرحلهاي حاصل ميشود. متقاعدسازي ايران به ادامه ديپلماسي و همكاري سازنده در نگرش اروپاييها، تمامي اهداف مورد نظر ايالات متحده را تأمين خواهد كرد. طرح تحريمهاي جديد موشكي و منطقهاي عليه ايران توسط اتحاديه اروپا به مفهوم آن است كه رويكرد اتحاديه اروپا با انگارههاي سياسي و سياست خارجي آمريكا و ايران در وضعيت تفاوت رفتاري و كاركردي قرار دارد. نتيجه هماكنون دو رويكرد نسبتاً متفاوت درباره سياست آمريكا و اروپا در مورد برجام و چگونگي همكاري با ايران وجود دارد. كارگزاران حوزه ديپلماسي هستهاي هنوز به اين موضوع اشاره دارند كه آنان در روند مذاكرات به نتايج مطلوبي نايل شده اند كه نشانه آن تفاوت در انگارههاي امنيتي آمريكا و اروپا است. اگرچه در ارتباط با خروج ترامپ از برجام، اتحاديه اروپا از سياست انتقادي بهره گرفت، اما چنين رويكردي نميتواند تأثيري در ماهيت تحريمهاي اقتصادي به جا گذارد. محور اصلي تفكر مقام معظم رهبري معطوف به اين سياست است كه پايان دادن به دشمنيها نبايد همراه با سازش و مماشات باشد. بر اساس چنين انگارهاي، اگر در روند مذاكره با قدرتهاي بزرگ از انعطافپذيري بيشتري برخوردار شويم، در آن شرايط تهديدهاي فراگيرتري عليه ايران اعمال خواهد شد. واقعيت آن است كه كارگزاران ديپلماسي هستهاي هماكنون تلاش دارند تا با مطرح كردن موضوع مربوط به «منطقه قوي» واقعيتهاي نقش راهبردي ايران را ناديده گيرند. واقعيت آن است كه سياست مماشات و سازش در تاريخ روابط بينالملل هيچگاه زمينهساز مطلوبيت راهبردي براي كشورها نبوده است. بهرهگيري از سياست سازش هيچ مطلوبيتي را براي ايران يا هيچ كشور ديگري ندارد. اگرچه ايران در روزهاي بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام تلاش نمود تا زمينه لازم براي اعاده ديپلماسي با كشورهاي اروپايي را در دستور كار قرار دهد، اما چنين مذاكراتي نميتواند نتايج مطلوبي در جهت ادامه همكاريهاي اقتصادي سازمان يافته ايران و اروپا را بهوجود آورد. بهرهگيري از تجارب گذشته به ويژه روندي كه منجر به خروج ترامپ از برجام گرديد را ميتوان به عنوان بخشي از تجارب بنيادين تعامل با قدرتهاي بزرگ در شرايط تهديد دانست.∎
نظر شما