نيره ساري
سالهاست مردم فلسطين با «مقاومت» تلاش دارند «حق تعيين سرنوشت» خود را اعمال كنند. حق و سرنوشتي كه سالهاست تحت اشغال نظامي به اسفبارترين شكل ممكن زير پا گذاشته ميشود. تلاشها هم تا كنون براي استقلال و آزادي مردم فلسطين نتيجهاي نداشته است. كشورهاي غربي همواره مقاومت مردم فلسطين را اقدام تروريستي تلقي ميكنند. در مقابل، اسناد حقوقي و قطعنامههاي مختلف، اصل حق تعيين سرنوشت ملتها را به عنوان يكي از اصول مسلم حقوق بينالملل به رسميت شناختهاند. در نتيجه همين شناخت از اصل حقوق بينالملل است كه مقاومت و مبارزه مردمان تحت سلطه استعماري و بيگانه منطبق با اسناد بينالمللي مشروع قلمداد ميشود.
نگاه اجمالي به تاريخ فلسطين نشان ميدهد كه همزمان با تجزيه امپراتوري عثماني( سال 1919) اين منطقه سرزميني بدون سكنه و بدون صاحب نبود و مردم فلسطين همانند بسياري ديگر از ساكنان قلمرو آن، شرايط لازم را براي برخورداري از حاكميت دارا بودند. در ميثاق جامعه ملل و حتي در حكم سرپرستي بريتانيا بر فلسطين، فلسطينيان ملتي مستقل به رسميت شناخته شدند. در حكم سرپرستي كه براي سرزمينهاي عربي جداشده از امپراطوري عثماني، از جمله فلسطين، تهيه شده بود بر اين واقعيت كه مردمان ساكن اين سرزمينها ملتي مستقل بودند تصريح شده است:«برخي جوامعي كه قبلاً به امپراطوري تركيه تعلق داشتند به درجهاي از پيشرفت رسيدهاند كه وجود آنها ميتواند موقتاً به عنوان ملل مستقل به رسميت شناخته شود.» اما در نهايت حق تعيين سرنوشت اين ملت در چارچوب حكم سرپرستي بريتانيا نقض شد.
اشغال سرزمين فلسطين
انگليسيها كه صهيونيستهاي يهودي بر آنها نفوذ داشتند، در دوران قيموميت اقدام به واگذاري زمينهاي فلسطين به آژانس يهود كردند. در اين بين آژانس يهود تلاش ميكرد علاوه بر زمينهايي كه انگليسيها به آنها ميدهند با مسلمانان هم وارد معامله شوند و زمينهاي آنها را خريداري كنند.
تا سال 1948 يعني 60 سال پيش كه انگليسيها اين سرزمين را ترك كردند و به صهيونيستها واگذار و آنها اعلاميه استقلال اسرائيل را صادر كردند، نزديك به 6/6 درصد كل سرزمين فعلي فلسطين را در اختيار داشتند در حاليكه قبل از اشغال فلسطين يهوديان تنها 2 درصد فلسطين را در اختيار داشتند. پس از اين هم بعد از رشته اتفاقات مختلف اسرائيل مناطق بيشتري را در اشغال خود در ميآورد كه مهمترين آنها جنگ 1948 و 1967 است. صهيونيستها در جنگ ژوئن 1967م باقيمانده فلسطين را همراه با شبهجزيره سيناي مصر و ارتفاعات جولان سوريه به اشغال خود درآوردند.
كدام حق تعيين سرنوشت؟!
اصل «حق تعيين سرنوشت» ملتها (حق تعيين سرنوشت حقي جمعي است؛ بدين معنا كـه بيشـتر بـه عنـوان حـق مردمان شمرده شده نه حق هر فرد) به عنوان يكي از اصول اساسي حقوق بينالملل براي اين ملت قابل بررسي است كه داراي عناصر تشكيلدهنده سرزمين، جمعيت و حاكميت بر اساس استانداردهاي حقوق بينالملل ميباشد، كمااينكه بايد گفت ملت بودن فلسطينيان و برخورداري آنها از حق تعيين سرنوشت در كميسيونها و نمايندگيهاي ملل متحد تأييد شده است.
نانوشته نبايد گذاشت كه در قطعنامههاي ملل متحد تا سال 1969 از حق تعيين سرنوشت مردم فلسطين سخني به ميان نمیآمد، اما در نهايت مجمع عمومي از اواخر دهه 60 ميلادي با تأكيد بر حق بازگشت آوارگان فلسطيني به سرزمين خود حق تعيين سرنوشت آنها را به رسميت شناخت. حتي سازمان ملل هم در سال 1998 حقوق و امتيازات بيشتري از جمله حق شركت در مباحث مجمع عمومي و كنفرانسهاي بينالمللي تحت نظارت ملل متحد را البته بدون حق رأي اعطا كرد.
نقض يك اصل
اما نكته مهم اين است همواره درخصوص اعمال حق تعيين سرنوشت، حاكميت و ديگر حقوق سياسي فلسطينيان قصور ورزيده ميشود. شوراي امنيت كه امكان اجراي عملي قطعنامههاي خود را داراست به دليل نفوذ حاميان رژيم صهيونيستي از تأييد و تأكيد بر ابتداييترين حقوق ملت فلسطين خودداري ميكند. همه اينها در حالي است كه آنچه تحت عنوان مقاومت مردم فلسطين بر حق تعيين سرنوشت خود پيش ميرود از جمله حقوقي است كه حتي در صورت نقض از سوي كشورها قابل بررسي و پيگيري است.
دهههاست كه فلسطينيها با «دفاع مشروع» در برابر قيموميت بريتانيا و باندهاي صهيونيستي، پايداري و مقاومت ميكنند و براي دفاع از زمين و پاسداري از مقدسات خود ضمن تشكيل گروههاي جهادي از خاك خود دفاع ميكنند. مهمتر از همه اين است كه آنها يقين دارند دستاوردهاي مقاومت، رژيم صهيونيستي را در سالهاي اخير متحمل شكستهاي متعددي در عرصههاي نظامي و سياسي كرده است. بر همين اساس تداوم مقاومت و پايداري در برابر رژيم صهيونيستي را همچنان يگانه راه نيل به آرمانهايشان در رسيدن به اصل «حق تعيين سرنوشت» براي خود ميدانند. از قضا همه اين مقاومتها و جنبشها منطبق با حقوق بينالملل هم است.
نظر شما