به گزارش ایکنا؛ حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در مراسم بزرگداشت روز سعدی با بیان اینکه در باب سعدی تا به حال تحقیقات و تأملات بسیار مهم و محققانهای در کشورمان انجام شده است، گفت: وی به همراه حافظ، فردوسی و مولانا چهار شخصیت عظیم فرهنگی ایران زمین است که به تمامی شناسنامه و هویت فرهنگی و حکمی ملت ما به شمار میآید. شعرا و حکمای گرانقدری که در کشورمان بسیار شناخته شده و محبوب هستند.
وی ادامه داد: در باب سعدی دو نکته مهم گفتنی است؛ نخست اینکه زبان بسیار فاخر و در عین حال معانی بسیار بلند وی در آثارش، به دلیل زیبایی و لطافت در نهاد ملت ما چنان جاری و ساری شده است که بیاغراق بیان و بنانش جزء ذاتی فرهنگ ملی ما محسوب میشود. از جمله دلایل این معنا و به عبارتی جریان وسیع و عمیق، نسبت گسترده سیر انفسی و آفاقی اوست. حکمای بزرگی هستند که در بیان ژرفترین معانی و جامعترین مفاهیم استادی مسلم در حکمت و عرفان اسلامی به شمار میآیند، اما گستره مخاطبانشان را صرفاً حوزهای خاص در بر میگیرد. وسعت این مخاطبان چندان نیست و به ویژه هرگز قادر نیست مخاطبان عام را در برگیرد.
بلخاری افزود: سعدی از جمله حکمای بزرگ ایران است که همان معانی را در دستگاه و ساختاری خاص عرضه میکند که همان سبب گسترش عام آن و داشتن مخاطبانی وسیع میشود. کلام من این است که یکی از عوامل مؤثر در این وسعت مخاطب و ارتباط گسترده با عامه مردم، سیر آفاقی کسانی چون سعدی است. سعدی بنا بر روایت زندگیاش سفرهای بسیار داشته، با مردم مراوده مستقیم داشته و دردهای آنها را کاملاً میشناخته است. این سیر آفاقی، جان او را فراخ و حکمت او را چنان عمیق کرده که در ساختاری لطیف با عامه مردم ارتباط عظیم ایجاد کرد. این معنا را ابن عربی ندارد، قونوی و قیصری و حتی حافظ ندارند. فلذا این ویژگی بلند کلام و حکمت اوست.
وی اظهار کرد: نکته دوم این که محبوب مطلق حافظ در دیوانش پیرمغان است. «به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید/ که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها». در سی بیت دیوان حافظ به نوعی ذکری از پیرمغان دارد. بیانی که نشان میدهد از منظر حافظ پیر مغان الگو و مراد مطلق است. حال سؤال این که محبوب مطلق و مراد کامل در ابیات و آرای سعدی کیست؟
بلخاری گفت: محبوب مطلق سعدی بنا بر تأمل در تمامی آثارش «عارف ربانی» است. در قصیده چهارم از قصایدش میگوید «عالم و عابد و صوفی هم طفلان رهند/ مرد اگر هست به جز عارف ربانی نیست». در این باب دو سه نکته عمیق وجود دارد؛ نخست اینکه سعدی با صوفیان چندان روی خوشی ندارد. در آن کلام مشهورش پیرامون صوفیان چنین میگوید: «یکی را از مشایخ شام پرسیدند از حقیقت تصوف. گفت پیش از این طایفهای در جهان بودند به صورت پریشان و به معنی جمع، اکنون جماعتی هستند به صورت جمع و به معنی پریشان» اما در باب عارف سخنان نغز بسیار دارد: «غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد/ ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست/ غوغای عارفان و تمنای عاشقان/ حرص بهشت نیست که شوق لقای توست/ چشم کوته نظران بر ورق صورت خوبان/ خط همی بیند و عارف حکم صنع خدا» بنابراین در منظر سعدی عارف جایگاه بلند مرتبهای دارد.
وی افزود: اما صفت دوم ربانی است. به نظر میرسد سعدی در بیان صفت ربانی متأثر از آیتی از آیات قرآن و کلامی از امیرالمؤمنین علی (ع) است. قرآن ربانی را گاه به عنوان صفت عام، صفت علمای اهل کتاب میداند و یک بار در وجه خاص به عنوان صفت عالمان خداشناس. در آیه 79 آل عمران «مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ». در این آیه امر به ربانی بودن میشود و ربانی کسی است که تعلیم کتاب میدهد و تدریس معنا میکند و دوم این که ربانی از رب است یعنی تربیت، رشد و ارتقای مخاطب. بنابراین شخصیت محبوب سعدی کسی نیست که صرفاً به دنبال نجات خود باشد، بلکه از کوثر عرفان لبریز میشود و سپس مردمان را تعلیم میدهد و به حکمت و معرفت رشد و ارتقا میبخشد.
بلخاری بیان کرد: عارف ربانی سعدی معلمی است که خود از حقیقت معنا در طریقت عرفانی لبریز گشته و در سیر نزولی خود مردمان را دستگیری میکند. وی نه عالم است که صرفاً هدفش علماندوزی باشد، نه عابد که تنها گلیم خود را از آب بیرون کشد و نه صوفی که ظاهرگرایی، مشی و مرامش باشد. وی در خلوت و شیدایی شهود خود، باردار معانی میشود و در جلوت و مخاطبت با عامه، زبان و بیان بلند معنا، نمونهای از عرفای عامل و جامع.
انتهای پیام
نظر شما