صاحبخبر - کشور ایران را به سبب بلایای طبیعی فراوان باید سرزمین حادثهها نامید. هرساله کلکسیونی از خطرناکترین بلایای طبیعی چون زلزله، سیل، آتشسوزی، گردوغبار، خشکسالی و... در این کشور رخ میدهد. اما عوامل خطر ساز در ایران تنها به این بلایای طبیعی ختم نمیشود؛ حوادثی چون تصادفات جاده ای، دریایی، هوایی و ریلی، انواع آتشسوزیها مراتع، جنگل ها، ساختمانها و... بر دامنه این حوادث میافزایند و وقایع تلخ و جبرانناپذیری برجای میگذارند. پرواضح است آنچه که میتواند به طور معناداری در کم شدن این مخاطرات تاثیرگذار باشد استراتژی دقیق و منظم عامل انسانی در نحوه برخورد با این حوادث است. از آنجا که بسیاری از این حوادث مسبوق
به سابقه است انتظار میرود برخورد مناسب تر و پخته تری با این اتفاقات صورت پذیرد. قاعدتا امروز دست اندرکاران امر با شناختی که از این جور مخاطرات دارند میبایست استراتژی روشنی در بحث مدیریت بحران داشته باشند.
اما چیزی که در کشور ما عادی شده است نه برخورد صحیح با عوامل انسانی، نه کنار آمدن منطقی با این بلایای طبیعی است بلکه عادی شدن
غافلگیری مدیریت بحران است! اینجاست اگر بتوانیم از بلایای طبیعی جان سالم بدر ببریم سهل انگاری و عدم برنامه درست در برخورد با این حوادث میتواند از عامل اولیه خطرسازتر باشد. زلزله میآید جایی که بایست به موقع وارد عمل بشویم و آواربرداری کنیم آنقدر تعلل میکنیم تا کار از کار بگذرد و حتی کسانی که از زلزله جان سالم به در بردهاند یا جانشان در زیر آوار به خطر بیفتد یا میبایست زندگی مخاطرهآمیزی در بعد از حادثه تجربه کنند! همیشه آنقدر دست روی دست میگذاریم تا کار از کار بگذرد! قطار از خط خارج میشود و به جای نوکردن سیستم ریلی کشور تنها صورت مسئله را پاک میکنیم تا بار دیگر حوادث مشابهی را تجربه کنیم! اینجا دیگر دهقان فداکاری هم نیست تا اگر ما بیخیال حادثهای شدیم فداکاری کند و خطر را به نوعی گوشزد کند. حادثه پلاسکو اتفاق میافتد دست و پای خود را گم میکنیم و بعد از یکی دو روز که حریق مهار نمیشود عدهای آتشنشان مظلوم هم بدون رعایت اصول ایمنی و امکانات لازم قربانی سوءمدیریت میشوند تا با فروریختن ساختمان ایستاده بر آوار جان دهند و آتش خودبه خود خاموش شود! کشتی سانچی حادثه میبیند تازه بعد از یک هفته موفق میشویم عدهای برای نجات به منطقه ارسال کنیم تا از نزدیک تنها شاهد غرق شدن کشتی باشند! هواپیمای مسافربری سقوط میکند و برای پیدا کردن لاشه آن هیج راهبرد و برنامه مشخصی وجود ندارد تا بعد از چند روز از حادثه تازه کاسه چه کنم چه کنم دست بگیریم! در شرایط خاص جوی منطقه به جای استفاده از امکانات پیشرفتهای چون پهبادها، بالگردها و... دست به دامان افراد غیر متخصص در یک منطقه برفگیر و صعبالعبور میشویم تا به سادگی حیاتیترین فاکتور مدیریت بحران یعنی «زمان» را از دست بدهیم! بعد از ایجاد حادثه اولین اصل حیاتی مدیریت زمان است! در اینجا بحث صدم ثانیه است نه تاخیر چند روزه و...!
در چنین مواقعی چه در ایجاد حوادث انسانی و چه در عدم برخورد صحیح با بلایای طبیعی همه چیز را از نقص فنی، شرایط جوی، بلندی قله، تاریکی هوا و... مقصر میدانیم الا سهل انگاری خود! همه چیز را مقصر میدانیم الا عدم مسئولیتپذیری در اتخاذ مدیریتی صحیح و واحد! چه خوب است که در چنین مواقعی بیشتر از این مسئولیت پذیر باشیم و به اندازه قصوری که داشتهایم عذرخواهی کنیم و در پی جبران برآییم. با این حال و علیرغم برخی بیتدبیریها در بحث مدیریت بحران هنوز ندیدهایم مسئولی به خاطر قصور احتمالی خود بیاید عذرخواهی کند یا حتی استعفا بدهد، بلکه تسکینی بر آلام باشد. واقعیت آن است که در
بحث مدیریت بحران پیشگیری و پیشبینی دو اصل حیاتی در کاهش مخاطرات طبیعی و انسانی قلمداد میشود. اما آنچه که همواره ثابت میماند تکرار اتفاقات است چون اغلب اوقات از حادثه جامی مانیم! نکته شگفت انگیز در این ماجراهای تلخ این است که ما قبلا به نوعی با هر کدام از این حوادث روبه رو شدهایم اما هربار مبتدی تر از قبل با حوادث مشابه برخورد میکنیم! گویا هیچ وقت نمیخواهیم از اتفاقات درس بگیریم! در کتابهای درسی دوره ابتدایی چنین آمده است؛ دفع خطر احتمالی عقلا واجب است! گویا همین درس را هم به خوبی یاد نگرفتهایم! سیستم ریلی و هوایی ما کهنه است و باید نو شود اما مردم ما همچنان با این عوامل خطرساز دست و پنجه نرم میکنند! هواپیمای ما عمر مفید خود را از دست داده است اما عدهای میآیند نوسازی سیستم هوایی را به یک بحث سیاسی مبدل کرده و با آن دولت را تخریب میکنند! شرایط جوی نامناسب است اما هواپیماها پرواز میکنند و...! حلقه گم شده این روزهای مدیریت بحران کشور عدم آمادگی و تخصص لازم، نبود امکانات پیشرفته و به روز است. خوب است در چنین مواقعی همه مسئولیتپذیر باشیم. به جای زانوی غم بغل گرفتن در فکر مدیریت بحران واقعی باشیم که من بعد در صورت وقوع حوادث و بلایای طبیعی و انسانی در صورتی که توان پیشگیری نداریم حداقل دامنه خسارت و هزینههای جانی و مالی را کمتر کنیم. تیم مدیریت بحران را از افراد آماده، زبده، متخصص، متعهد و مسئولیتپذیر انتخاب کنیم تا بعد از مردم عادی وارد صحنه نشوند، تا نحوه برخورد صحیح با واقعه را به خوبی بلد باشند، تا به معنای واقعی کلمه به اهمیت و حیاتی بودن مدیریت زمان واقف باشند و با عمل به این مهم در نجات جان انسانها نقش بیبدیل خود را به نمایش بگذارند. جان کلام آنکه میخواهیم که در لحظه واقعه تیم مدیریت بحرانی مسئولیتپذیر باشد تا با تعهد خود به موقع حادثه را پیشبینی و پیشگیری کند و در حداقل زمان ممکن برای برخورد با آن حادثه وارد عمل شود، از بهترین و مطمئن ترین ابزار و امکانات بهرمند باشد و به طور کلی تمام اصول حیاتی در مدیریت بحران را رعایت کند و در تمامی مراحل قبل، حین و بعد از بحران وظایف خود را به انحو احسن انجام دهد. چه خوب است در چنین مواقعی که حادثهای رخ میدهد مسئولین مربوطه در مقابل وظایف خود پاسخگو باشند، در برابر قصور احتمالی خود مسئولیتپذیر باشند، خطاهای خود را بپذیرند و درپی جبران آن برآیند، شهامت عذرخواهی داشته باشند و یک جایی هم اگر لازم بود برای تسکین آلام استعفا دهند.∎
نظر شما