شناسهٔ خبر: 23730838 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: آرمان امروز | لینک خبر

دوست دارم از بازیگران جدید استفاده کنم

صاحب‌خبر -

آرمان- نام و چهره «سروش صحت» برای بسیاری از مخاطبان با لبخند همراه است که به واسطه حضور او در سال‌های متمادی در آثار طنز است. اقبال مجموعه «لیسانسه‌ها» در جذب مخاطب بهانه‌ای شد تا گفت‌و‌گویی با سروش صحت درباره این سریال داشته باشیم. گفت‌و‌گوی فارس با سروش صحت در ادامه می‌آید:

آقای صحت شما آلودگی شیمیایی دریا خوانده‌اید، اما بعد از آن به هنر و بازیگری روی آوردید، چه سنخیتی بین این دو یافتید؟

در حقیقت من فوق دیپلم رادیولوژی و لیسانس شیمی کاربردی و فوق لیسانس آلودگی و حفاظت محیط‌زیست دریا دارم. از قبل به ادبیات علاقه مند بودم ولی خانواده ام خیلی دلشان می‌خواست که من پزشک شوم. به همین دلیل می‌گفتند که پزشکی بخوان ولی اگر خواستی برو ادبیات کار کن!ولی چون درسم خیلی خوب نبود پزشکی قبول نشدم و در ابتدا فوق دیپلم رادیولوژی قبول شدم و بعد از آن که دوباره کنکور دادم، شیمی قبول شدم و به آن خیلی علاقه‌مند شدم. بعد از آن متداول بود که همه به تحصیلات تکمیلی روی می‌آوردند و من فکر کردم که شیمی تجزیه و شیمی عالی سخت است و احتمال قبولی ام سخت به نظر می‌رسید آلودگی و حفاظت محیط‌زیست دریا را خواندم ولی در همه این سال‌ها به ادبیات علاقه داشتم.

و در نهایت هم به سمت ادبیات روی آوردید؟

دلم می‌خواست یک روزی رمان نویس شوم. بعد از آن فکر کردم حالا که وارد زندگی شده‌ام چگونه می‌توانم به علاقه ام برسم؟ دیدم اگر بخواهم سراغ ادبیات بروم، اوضاع مالی ام چندان مناسب و مساعد نیست، فکر کردم شاید فیلمنامه نویسی بتواند پلی باشد که هم آن علاقه ام به ادبیات و نوشتن را پوشش دهد و هم شاید بتوانم از آن طریق پول دربیاورم. و این‌طوری شد که وارد حوزه فیلمنامه نویسی و بازیگری شدم و بعد از آن هم کارگردانی.

در رابطه با سریال لیسانسه‌ها در جاهایی احساس می‌شود سریال لیسانسه‌ها در پوسته بیرونی خود طنز را به یدک می‌کشد اما اصل داستان ملودرامی تلخ از وضعیت جامعه است.

اصلا مدل سلیقه من و ایمان اینطوری است. یعنی الان فیلم سینمایی که داریم با هم می‌نویسیم را وقتی برای بقیه تعریف می‌کنیم، می‌گویند چه شده که می‌خواهید یک فیلم به این تلخی بسازید؟ می‌گویم که این کمدی است! اما به نظرشان می‌رسد که به چه چیز این قرار است بخندند؟! خیلی جاها می‌توانند بفهمند که قرار است برایش گریه کنند و اشک بریزند ولی قسمت خنده دارش باید کجا باشد؟ در این باره می‌توان به موضوعاتی مثل دغدغه‌های مسعود اشاره کرد که به سختی جویای کار است. این داستان تلخی است که خیلی از خانواده‌ها هم با آن درگیر هستند اما همان پوسته بیرونی باعث شده که به این دغدغه بخندند. اصلا این در واقع خیلی فکر شده بود. یعنی ما حتی مثلا درباره مازیار که سرطان می‌گیرد خیلی فکر کردیم که در کار طنز، پرداختن به یک بیماری صعب العلاج صحیح است؟ قسمتهای اول هم که پخش شد و معلوم شد که مازیار بیمار است، مردم واکنشهای زیادی داشتند. در واقع پیغام‌هایی داشتند که حواست هست چکار می‌خواهی بکنی؟ این کار طنز است و چه بلایی می‌خواهی سرش بیاوری؟ حتی خیلی از خانواده‌ها که بیماری داشتند که مبتلا به سرطان بود، پیغام می‌دادند که ما نگران هستیم و چه چیز قرار است که ببینیم؟ ولی ما فکر می‌کردیم که زندگی تلخ و شیرین با هم است و هیچوقت شیرینی یا تلخی مطلق نیست. و چقدر خوب است که در این کار اتفاقا سراغ مسائل داخلی مردم بیاییم. الان با این آلودگی هوا و فشارهای عصبی و غذاهای فست فودی بیماری روزبه‌روز بیشتر شده و ما این را نشان دادیم. ولی نه ناامیدانه، اتفاقا با امید. با ایمان خیلی رفتیم و تحقیق کردیم. از دکتر امید رضایی که متخصص آنکولوژی است مشورت و راهنمایی گرفتیم و آن‌قدر با دکتر امید رضایی دوست شدیم که از او خواستیم خودش، نقش خودش را بازی کند. لطف کرد و دکتر سرطان ما که در فیلم است، خودش فوق تخصص آنکولوژی است. بعد خواستیم حالا که آمده از این موقعیت استفاده کنیم و یکسری سوالات واقعی مردم را مطرح کنیم و حرفهایی که یک عمر نمی‌توانستیم به مردم بگوییم را به زبان بیاوریم. در واقع هم بازیگر کار بود و هم در جای خودش دکتر امید رضایی، فوق تخصص آنکولوژی.

در بحث روانشناسی اعتیاد هم همین را داشتید.

در اعتیاد و بحث مراقبت ازحیوانات و طبیعت همین‌طور. درواقع فردی که در مورد اعتیاد صحبت می‌کرد خودش یکی از کارشناسان ترک اعتیاد است که خیلی هم خبره است. آقایی که در مورد حیوانات صحبت کرد، خودش کمپین نگهداری از حیوانات و دوستی با طبیعت دارد. خواستیم که سراغ خود واقعی‌شان برویم و لطف کردند و آمدند.

و یک بخش درام را با یک بخش طنز که فانتزی بود درهم آمیختید. درواقع هم آن تلخی‌ها و هم آن شیوه روایتی که برایش ایجاد کردید منجر به تجربه جدیدی برای خود شما هم شد.

بله. ولی من فکر می‌کنم که بد نیست. همان‌طور که همه می‌دانیم بهتر است نمک و سرخ کردنی کمتری بخوریم. فکر کردیم اگر جایی هست این را مستقیم بگوییم. خیلی‌ها فکر می‌کردند که وزارت بهداشت اسپانسر ماست که هرکس می‌خواست نمک بزند می‌گفتیم نمک نزنید. ولی این حرف خوبی است که در دل سریال باشد. اتفاقا خیلی بی واسطه رو به دوربین می‌گفتیم که نمک نخورید و حالا که جایش هست بگذار بگوییم که نمک کمتر بخورید.

یک بخش‌هایی هم شما با سیاستمداران شوخی‌هایی داشتید. این شوخی‌ها قطعا به منظور تلنگر بر این افراد و گوشزد برخی مسائل است، به نظرتان آنها این تلنگرها را دریافت می‌کنند؟

وزیر بهداشت، وزیر کار، رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست که خانم ابتکار بودند، از جمله افرادی هستند که ما با آنها شوخی‌هایی داشتیم. همین که برخورد بدی با ما نشده، به نظرم خیلی خوب است. من واقعا از احسان علیخانی متشکرم برای اینکه ما با او خیلی شوخی کردیم. من از آقای رضا رشیدپور واقعا متشکرم. از علی ضیا و وزرای مختلف تشکر می‌کنم. ما با وزیر بهداشت خیلی شوخی کردیم و وزارت کار به ما اجازه داد که در این وزارتخانه فیلمبرداری کنیم. سازمان حفاظت محیط‌زیست و خانم ابتکار اجازه فیلمبرداری به ما دادند. وزارت مسکن و شهرسازی به ما اجازه داد که در خود وزارتخانه فیلمبرداری کنیم. نیروی انتظامی کلی نیرو و موتور و ماشین در اختیار ما گذاشتند. من الان خیلی خوشحالم که این اعتماد را کردند که با آنها شوخی شود. این خیلی مهم است. وقتی می‌خواهید تبلیغ یک چیزی را بکنید تا وقتی می‌خواهید با آن شوخی کنید، متفاوت است. اگر اعتماد کنند و اجازه دهند که شوخی شود، خیلی گام مهمی است.

در بحث انتخاب بازیگر هم نشان دادید که علاقه دارید شخصیت‌های اصلی از میان آدم‌هایی که دیده نشدند، باشند. مثلا محمد نادری و آقای پژمان جمشیدی و اینجا هم هوتن شکیبا. بهنام تشکر هم بود. این رویه شماست یا اتفاقی است؟

ببینید! من که خیلی دوست دارم از بازیگران جدید استفاده کنم. خیلی خیلی خیلی به این کار علاقه دارم. ریکشن ها، اکت شان و بازی شان برای تماشاچی جدید است. اصولا معرفی یک بازیگر جدید خیلی خوب است.

و خیلی هم سخت است و برای شما ریسک محسوب می‌شود.

در واقع کمی ریسک بالایی دارد. اصلا برای تلویزیون هم ریسک دارد. چون می‌گویند وقتی یکسری چهره هست، مردم هم برایشان خیلی عجیب است. ولی خدا را شکر بعد از این چند تا کار هم تلویزیون و هم مردم به من کمی اعتماد کردند. و اینها هیچ‌کدام بازیگرهای تازه کاری نبودند. غیر از آقای جمشیدی که فوتبالیست بود، بقیه بازیگرهای بسیار کارکشته‌ای بودند. چه آقای تشکر و چه محمد نادری و چه هوتن شکیبا که کمتر دیده شده بودند والا بازیگرهای خیلی قدر و توانایی بودند. یعنی من با اعتماد کامل و خیال راحت استفاده می‌کردم. اینکه در کار بعدی هم این‌طوری باشد یا نه را نمی‌دانم چون بستگی به نقش و کار و شرایط دارد.

نکته دیگری که در سریال لیسانسه‌ها اتفاق می‌افتد این است که میزان شوخی و طنز یک قسمت خیلی زیاد است و حسابی مخاطب را می‌خنداند اما شاید در قسمت‌های بعد این طور نباشد و بعد دوباره همین جریان ادامه دارد این شیوه روایت شما در تقسیم قسمت‌هاست یا روایت داستان به این شکل بوده؟

ما خیلی دلمان می‌خواست که در بیشتر قسمت‌ها آدم‌ها بخندند ولی گاهی وقت‌ها داستان به سمت و سویی رفته که نمی‌توان کاری کرد. به هر حال وقتی این کار بالای 60 قسمت بوده نمی‌توانید تمام قسمت‌ها را به یک نحو هدایت کنید. ضمن اینکه داستان است و زندگی. شما هم دلتان می‌خواهد که هر روز به شما خوش بگذرد ولی یک روزهایی به سمت و سویی می‌روید که بد می‌گذرد.

نکته‌ای که عجیب بود و تلویزیون با آن به خوبی کنار آمد، ماجرای عاشقی‌های حبیب است که هر روز عاشق یکی می‌شد و روند عاشقی خود را هم در دفترچه خاطراتش ثبت می‌کرد.

برای اینکه حبیب بی‌احترامی نمی‌کرد. آزار و اذیت ایجاد نمی‌کرد. خانواده‌اش در جریان بودند و قصدش هم ازدواج بود و طرف مقابلش بود که نمی‌خواست ازدواج کند والا حبیب واقعا می‌خواست ازدواج کند. آدمی که خاطراتش را بنویسد و مثل حبیب باشد، دفتر خاطراتش همین طوری است. اما نیتش واقعا پلید نبود و به شدت نیت درست و خوبی داشت.

یکی از بحثهایی هم که اتفاق افتاد این بود که از یک نسلی از بازیگران به‌جای نسل بعدی شان استفاده کردید. یعنی مثلا بیژن بنفشه خواه تا حالا پسر جوانی بوده که به خواستگاری می‌رفته اما در اینجا پدر عروس بود! یا پدر مازیار (کاظم سیاحی) این چرخش سنی را چطور درآوردید با توجه به اینکه تفاوت سنی چندانی هم با فرزندانشان نداشتند.

اختلاف سنی کمی دارند و در بعضی موارد تقریبا هم سن هستند ولی با بازی ای که کردند و با کمک گریم و لباس و بخصوص بازی خودشان هیچ‌مشکلی پیش نیامد. یعنی ما بر سر این هیچ‌مساله‌ای ند اشتیم که مگر می‌شود این دو پدر و پسر باشند. خیلی زود در درجه اول به واسطه بازی و گریم و لباس پذیرفتند و مشکلی پیش نیامد. سر انتخاب بازیگر با توجه به اینکه آدم همیشه سعی خودش را می‌کند ولی گاهی اشتباه می‌کند، ولی خیلی سعی خودم را می‌کنم که انتخاب‌ها تا جایی که می‌شود درست باشد. گاهی مثل این کار که مردم دوست داشتند می‌شود و گاهی هم آدم سعی خودش را کرده و نتیجه هم نگرفته.

از بیژن بنفشه خواه چه دیده بودید؟

ما برای سه تا پسرمان که مهم‌ترین بازیگرهایمان بودند، از زمانی که شمعدانی را می‌ساختیم، می‌دانستیم که نقش مازیار را امیر کاظمی می‌خواهد بازی کند و با خودش هم صحبت کرده بودیم. بعد هم که تصمیم گرفتیم نسازیم باز قرار بود که امیر کاظمی بازی کند و نشد. بعد هم که دوباره خواستیم در تمام مراحل هم امیر در جریان بوده است. یعنی همه بازنویسی‌ها را هم می‌خواند یعنی همه نسخه را برایش می‌فرستادیم. من کاغذی داشتم که با ایمان درست کرده بودیم و نوشته بودیم که حبیب، مازیار، مسعود و سه تا ستون که آدم‌های مختلف را کنار هم بچینیم و ببینیم که کی هست؟ یک ردیفش امیر کاظمی را نوشته بودیم و این دو طرف را سعی می‌کردیم که آدم‌های مختلف را بگذاریم و ببینیم که چه کسانی هستند. در کارهای قبلی هم به هوتن گفته بودم و تئاترهایش را دیده بودم.خیلی خیلی بازی‌اش را دوست داشتم. اصلا یک کار تئاتر با هم بازی کرده بودیم به اسم «آوازه خوان تاس» که هر دوی ما بازیگر آن کار بودیم. می‌دانستم که توانایی‌هایش چقدر زیاد است. از زمان پژمان و شمعدانی هم برای بازی به او گفته بودم. ولی جور نشده بود. اینجا وقتی که گفتم متن را بخوان خیلی دلم می‌خواست که حبیب را بازی کند. ولی برای اینکه ذهنیتی نداشته باشد نگفتم حبیب یا مسعود و فقط متن را برای خواندن در اختیارش گذاشتم تا ببینم دوست دارد بازی کند و کدام نقش را ترجیح می‌دهد؟ من دلم می‌خواست حبیب را بازی کند و فکر می‌کردم که مسعود را انتخاب کند. حدسم این بود که مسعود را انتخاب کند چون مسعود، نقش شیک‌تری بود. گفتم این آدمی است که تلاشهای ناموفقی دارد و برخوردها با او کمی بد است و شاید دوست نداشته باشد. وقتی که خواند، گفت که خیلی خوشش آمده ولی فقط حبیب را حاضرم بازی کنم. گفتم اتفاقا من هم دلم می‌خواست که تو فقط حبیب را بازی کنی و برای همین گفتم که هر دو نقش را بخوانی. به این ترتیب امیر کاظمی و هوتن انتخاب شدند و برای نفر سوم به خیلی‌ها فکر کردیم حتی روی کسانی که تا به‌حال بازی نکرده بودند. نمی‌دانم چرا اصلا یاد امیرحسین رستمی نبودیم. خیلی عجیب است! یکباره روزهای آخر یاد امیرحسین رستمی افتادیم و همگی خیلی خیلی خوشحال شدیم. امیرحسین رستمی هم لطف کرد و آمد و کنار هم که نشستند و یک‌بار متن را خواندند، ترکیبشان خیلی درست و خوب در آمد.

بحث شوخی با دماغ بعد از پیوستن آقای رستمی اضافه شد؟

بله به متن اضافه شد. البته از او اجازه گرفتیم. خودش می‌گوید که من دماغم را عمل نکردم! خودش هنوز هم همین را می‌گوید ما هم می‌گوییم باشه ولی اجازه بده که با آن شوخی کنیم.

انتخاب خانم‌ها چطور صورت گرفت؟

در ابتدا که خیلی مردمحور بود و یکی از نگرانی‌هایمان این بود که تعداد خانم‌های کار خیلی کم است. برای خواهر پلیس از روزی که نوشتیم به رویا میرعلمی فکر کردیم. یکی از علت‌ها هم این بود که دیدیم همه مرد هستند و حالا بد نیست که پلیس‌مان یک خواهر داشته باشد و وارد ماجرا شود. باعث می‌شود که بعدا با ترانه یکسری کنش‌ها داشته باشند. از جایی که فکر کردیم بلافاصله انتخاب اول ما رویا میرعلمی بود که خیلی لطف داشت و قبول کرد. به او گفتم که از قسمت 9 یا 10 وارد داستان می‌شوی و از روز اول با او قرارداد را بستیم. سر ترانه که نقش اصلی زن در بخش‌های اول بود خیلی گیر داشتم. برای اینکه باید بین این سه نفر می‌آمد و یک چیز خیلی سختی که داشت اینکه هم باید جدی می‌بود و هم لوس بازی‌هایی داشت که در ذوق نزند. مثلا اینکه آدم بگوید عجقم! گفتنش خیلی سخت است و به هر حال وقتی کل مردم دارند می‌بینند نباید خیلی در ذوق بزند. بعضی‌ها ممکن است خیلی لوس بگویند و بعضی خیلی جدی و ترکیب این خیلی سخت بود. خانم ستوده را هم متاسفانه خیلی خوب نمی‌شناختم. وقتی آمد چون ماشاا... خیلی قدبلند و رشید است فکر کردم شاید برای این نقش خوب نباشد. گفتم شما خیلی به نظر من قابلیت‌های زیادی دارید ولی ان شاا... در کارهای بعدی چون یک فکری دارم که به یک خانم قدبلند احتیاج دارم و بگذاریم برای آن کار. ولی خودش لطف کرد و متن را خوانده و به من زنگ زد و گفت که دوست دارد یک تست بدهد. البته معمول نیست که از بازیگر حرفه‌ای تست بگیریم ولی ایشان لطف کرد و خودش این پیشنهاد را داد. و وقتی آمد خیلی خوب بود. من باز هم بین ایشان و یک نفر دیگر مردد بودم. دفعه دوم آمد و گفت بگذار یک‌بار دیگر بخوانم و آن‌قدر خوب بود که اصلا دیگر شک نکردم. و الان به نظرم متین ستوده واقعا یک استعداد عجیب و غریب است. چون می‌تواند هم لحظات درام و احساسی که قرار است تاثیر روی روح بگذارد را به همان قدرتی بازی کند که لحظات شاد و مفرح. یعنی می‌تواند هم برای کارهای کمدی یک بازیگر بی‌نظیر و درجه یک باشد و هم برای کارهای غیرکمدی و جدی و با حضور ذهن بسیار بالا خیلی در خدمت کار است و گیرایی بالایی دارد. الان واقعا خوشحالم و هیچ‌کسی را جز متین ستوده برای این نقش نمی‌توانم تصور کنم.

شوخی‌ها و کل‌کل‌هایی که با خانم میرعلمی داشت هم از نکات قابل توجهی است که به نظر می‌رسد مخاطبان بدشان نیامده بود.

من سر کار متوجه شدم که هم خانم ستوده خیلی خوب می‌تواند صداها را بگوید و هم خانم میرعلمی. در عین حال یک کل کل هم در سریال بینشان پیش آمده بود. لذا فکر کردم اگر کل کل است بگذار از این هم استفاده کنم. یک روز سر صحنه هر دو داشتند این کار را می‌کردند. همان را وارد کار کردم. برای اینها تک تک متن نوشته می‌شد. یعنی مطلقا چیزی به اسم بداهه حتی یک جمله هم نداریم.

فصل سوم لیسانسه‌ها هم همین ساختار دو فصل قبلی را دارد؟

من و ایمان الان درحال نوشتن یک فیلمنامه سینمایی هستیم که تهیه‌کننده آن آقای محمد شایسته است و قرار است که من بسازم. درواقع اولین فیلم سینمایی من است و احتمالا اوایل سال بعد شروع به ساخت کنم. بعد که تمام شود، در این فاصله هم البته به متن‌های فوق لیسانسه‌ها هم فکر می‌کنیم ولی آن موقع سراغ ساختن فوق لیسانسه‌ها می‌رویم.

نظر شما