شناسهٔ خبر: 22935970 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ابتکار | لینک خبر

حل پارادوکس‌های سنت و مدرنیته برای پرورش زنان آگاه

صاحب‌خبر - آرزو پارسی*-از دیرباز تاکنون جنسیت، یکی از چالش‌برانگیزترین بحث‌های در بین اندیشمندان حوزه‌های مختلف علوم بوده و شاید بتوان گفت کارل یونگ تاکنون جواب جامع‌تری از باب روانشناسی، به این پرسش بشری داده است. او معتقد است انسانی در نهایت می‌تواند به کمال انسانیت خود برسد که آنیما (روان زنانه در بخش ناخودآگاه مرد) و آنیموس (روان مردانه در بخش ناخودآگاه زن) در وجود او به یگانگی رسیده باشند.
از گفته یونگ می توان به این نتیجه رسید که تعادل در طبیعت همواره باعث تضمین بقا و پیشرفت (نوع انسان) می ‌شود. این نکته با اهمیت، که زنان بدانند چگونه می‌توانند از جنبه‌های مختلف زنانه - مردانه خود، شرایط برابر مطلوب را کسب کرده و اثر آن را در زندگی فردی و اجتماعی خود، تجربه کنند، نیازمند پرورش و تربیت زنان و دخترانی است که باور دارند تفاوت‌های جنسیتی نه یک نقطه ضعف بلکه برعکس نقطه شروع خلاقیت و پویش سازنده آنان است. آگاهی دادن به این بخش نیمه‌فعال جامعه و یادآوری این حقیقت که آنان به‌عنوان یکی از ارکان و بازوهای قدرتمند تغییر و تحول در نظام خانواده و بیش از آن در جامعه نقشی نه‌تنها اثرگذار بلکه برابر دارند، و آن میسر نمی‌شود مگر با آموزش به جهت شناخت و باور وجود خود و ایجاد گفتمان‌ها و باورهای جدیدی که بر پایه علم و کسب تجربه عملی ایجاد شده است.
حال علم اعصاب چگونه این برابری ساختاری مغز را توجیه و تفسیر می‌کند. پروفسور دافنه جوئل و همکارانش، باور رایجی که به اشتباه مغز را به صورت مردانه یا زنانه تعریف می‌کرد را بررسی و البته مخدوش کرد. آنان به این چرایی که چرا مردان و زنان متفاوت هستند را با اطلاعات به‌دست آمده از مغز و رشته‌های عصبی انسان به‌دست آورد. او ثابت می کند که مغز ما یک موزاییک منحصر به فرد از ویژگی‌های مرد و زن است و یک مغز Intersex (زنانه-مردانه) است. این بدین معناست که ساختار (Morphology) مغز، جنسیت‌پذیر نیست بلکه ترکیبی از هر دو جنس است.
حالا این سوال مطرح است که چه عوامل یا عاملی باعث تبعیض‌های جنسیتی در خانه و جامعه می‌شود و رابطه آن با آمار زنان شاغل در ایران چیست؟ طبق داده‌های مرکز آمار ایران در سال 1396 تنها 16درصد زنان در ایران شاغل هستند. با اطلاعات علمی حاضر، می‌دانیم که این میزان از مشارکت به دلیل کمبود در توانایی‌های فردی، هوش و تفکر جانبی که از عوامل تاثیرگذار در میزان رشد زنان شاغل است، نیست. پس عواملی بیرون از دایره علم می تواند تاثیرگذار باشد. امروزه از کسی پوشیده نیست که محیط و سنت و عدم وجود قوانین برابر بیشترین تاثیر را در عدم افزایش مطلوب، مشارکت زنان دارد. از سوی دیگر، بارها دیده ایم که حتی زنان به اصطلاح امروزی نیز تمایل چندانی جهت مشارکت برابر در تامین اقتصاد خانوده را ندارند زیرا به دلیل باورهای عمیق سنتی، این مرد است که به دلیل قدرتمند بودن باید تامین‌کننده زندگی باشد. در این میان، همواره قدرت از آن کسی است که منابع مالی در دست اوست و زمانی که این منبع قدرت برابر شود به مفهوم برابری در سطوح دیگر است و این برابری صورت نمی‌گیرید مگر آنکه زنان ما بدانند که توانایی و استعداد که زیربنای رشدی انسان را به وجود می‌آورد در هر دو جنس به یک نسبت وجود دارد و نگاه کلیشه‌ای به زنان و مردان باید مورد نقد دوباره در جامعه قرار بگیرد.
و مطلب آخر اینکه آمار زنان شاغل می‌تواند اولین زنگ خطر باشد، زیرا نشان‌دهنده این موضوع است که لزوم داشتن شرایط برابر هنوز برای بخش عمده‌ای از جامعه زنان غیرضروری به نظر می‌آید و اگر مدافعان حقوق زنان به دنبال تاثیرگذاری بیشتری هستند باید بدانند که نیازمند پرورش و همراهی زنان آگاه بیشتری هستند که پارادوکس‌های سنت و مدرنیته را برای خود حل و فصل کرده‌اند و آماده چالش‌های موجود و هزینه‌ساز هستند و می‌دانند چه سبک از زندگی برای خود و فرزندان‌شان متصورند. و به قول مولانا: این نکته رمز اگر بدانی دانی / هر چیزی که در جستن آنی آنی
* فعال حوزه زنان

نظر شما