به گزارش شما نیوز ،ماه مهر یادواره و موسم طبع شعر است و شاعرانگی. در تقویم پارسی هشتم مهرماه روز بزرگداشت حکیم جلالالدین مولوی نامگذاری شده و ۲۰ مهرماه نیز یادواره نکوداشت حضرت لسانالغیب؛ حافظ شیراز. از طرفی سهراب سپهریزاده ۱۵ مهر است و کمی عقبتر، ۲۷ شهریور روز شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار. تقدیر چنین نوشته شده که در بازهای ۲۵ روزه نقبی زده شود بر تاریخ دور و دراز شعر و ادبیات کهن و معاصر فارسی. شاید تلنگری باشد و شاید این یاد و یادوارهها چندباره متوجهمان کند که گوهر داریم و جوهر هستیم و چنانچه حضرت سعدی فرموده؛ قدر گوهر یکدانه جوهری داند.
شعر جادوانه و جاودانه میماند
گفتهاند که شعر جاودانه و جادوانه میماند و آنچه گفتهاند، ثابت کردهاند. حافظ و مولانا شعرای قرون شش و هفت هستند که نیمهزاره بعد همچنان کلامشان چون چشمهای جوشان است. نیما، سهراب و شاملو هم نظیر سالهای اخیر، دههها و سدهها زنده میمانند و نامشان جاودانه خواهد شد. این را مردم شعرپرور و خوشسرشت ایران ثابت کردهاند و نشان دادهاند که از هر ابزاری برای زنده نگه داشتن کلام بزرگان خود و به تأسی از آن برای تاثیر گرفتن از کلام آن بزرگان استفاده خواهند کرد.
موسیقی ابزاری تکاملیافته برای حفظ شعر
موسیقی یکی از ابزارهای تکاملیافته برای حفظ شعر است و بهمرور مبین شده که این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. شعر را باید خواند و چه خوش است اگر این خواندن به آواز و آهنگین باشد. موسیقی با کلام هم از دیرباز شعر فاخر طلبیده و همچنان هم هنرمندانی هستند که سره را از ناسره جدا میکنند و کلام فاخر را آواز میخوانند. کهن و امروزی هم توفیری ندارد. معیار، کلام فصیح است و فاخر؛ مثال آنچه که مثنویسرایان و غزلسرایان پیشین سرودهاند یا آنچه که به قلم شعرای نامی شعر نو آمده است.
رابطه عجیب شعرفاخر و موسیقی
رابطه میان شعر فاخر و موسیقی رابطه عجیبی است. شعر کهن فارسی به خودی خود آهنگین است و مخاطب این شعر به هنگام خوانش آن ناگزیر است به رعایت وزن و ملودی؛ چرا که شعر فاخر هم همچون موسیقی نت دارد و نت آن، همان عروض است. این ارتباط باعث شده که بسیاری از شعرای کلاسیک ازجمله مولانا، ضمن مهارت شگفتانگیز در سرودن شعر، موسیقی هم بدانند و از موسیقی در سرایش اشعار کمک بگیرند. آوردهاند که مولانا سازها، پردهها و مقامها را میشناخته و دستی در نواختن رباب داشته است. چنانچه دکتر شفیعیکدکنی اعتقاد دارد هیچ شاعری بهاندازه جلالالدین مولوی با نظام موسیقایی هستی و حیات انسان، هماهنگی و ارتباط نداشته است.
رنگ باختن اجرای اشعار کهن
قرابت شعر و موسیقی باعث شده که اشعار کلاسیک از قرنها قبل در موسیقی اصیل ایرانی به اجرا در بیاید و در محافل مختلف خوانده شود. گرچه نسخهای از آن آثار وجود ندارد ولی پیشینیان، غزلخوانی آوازخوانهای دوره قاجار را تأیید کردهاند. با این حال موسیقی ایرانی از زمانی که ثبت و ضبط شد، به سمت ترانهخوانی رفت و اجرای اشعار کهن در موسیقی اصیل ایرانی تا حدی رنگ باخت. یکی از دلایلش به وجود آمدن موسیقی کلاسیک ایرانی بود که علینقی وزیری آن را بنیان نهاد و سعی کرد موسیقی را نتنویسی و نظاممند کند. خود همین اتفاق موجب شد تا آهنگسازهای دهههای ابتدایی قرن حاضر نت بنویسند و به ترانهسرایان بسپارند تا آنها روی آن آثار کلام بگذارند. در نتیجه آهنگسازهای بزرگی چون اساتید صبا، دهلوی، خالقی، معروفی، یاحقی، خرم، وفادار، روحانی و... آثار ماندگاری ساختند که روی آنها ترانهنویسی شد و عمده آن ترانهها هم فاخر و ارزشمند بودند.
بازیابی شعر کهن در دهه ۶۰
در سالهای منتهی به انقلاب، موسیقی اصیل ایرانی دوباره به مکاتب قدما بازگشت و اینبار بسیاری از جوانان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و گروه چاووش دست به تولید موسیقی ردیفی و دستگاهی زدند و برای این مهم از اشعار کهن فارسی و همینطور اشعار شعرای نامدار آن دوره نظیر مشیری، منزوی و رهی معیری کمک گرفتند. در دهه ۶۰ که بسیاری از صاحبنظران آن را دهه طلایی موسیقی اصیل ایرانی پس از انقلاب میدانند، توجه آهنگسازان و آوازخوانها به شعرای عهد قدیم دو چندان شد و در بسیاری از کنسرتها و آلبومهای آن سالها اشعاری از بزرگان ادب فارسی خوانده شد و این روند در دهههای ۷۰ و ۸۰ هم ادامه پیدا کرد.
شجریان + لطفی + ابتهاج
اجرای اشعار کلاسیک همچنان هم در کانون توجه موسیقیدانهای موسیقی اصیل ایرانی است و بهویژه در سالهای اخیر، تجربههای متفاوتی در این زمینه صورت گرفته که از مهمترین آنها میتوان به ضبط و تولید آلبوم خیامخوانی، روایت داستانهای شاهنامه در کنسرتهای موسیقی، اجرای موسیقی همراه با سماع و برگزاری اپراهای مختلف ازجمله اپرای خیام، مولوی، حافظ و سعدی اشاره کرد. همه اینها در راستای حفظ کلام فاخر فارسی و ارزش نهادن به جایگاه ویژه موسیقی است. ضمن آنکه بازخورد موسیقیهای برگرفته از اشعار کلاسیک نشان داده که چنین آثاری بهحد کافی مخاطبان خاص خودش را هم دارد.
زمستان موسیقی ایرانی با امید
گرچه روند به موسیقی درآوردن اشعار کهن همیشه برقرار بوده و قطع نشده اما وضعیت شعر نو در موسیقی فارسی طور دیگری است. پیش از انقلاب تجربیاتی در این زمینه صورت گرفت و حتی برخی از خوانندگان پاپ آن دوره هم قطعاتی را بر گرفته از شعر مشیری و شاملو خواندند ولیکن این روند تداوم پیدا نکرد و در طول تاریخ معاصر کمتر آهنگسازی پیدا شد که عمده آثارش را برگرفته از اشعار سپید و نو خلق کرده باشد. در سالهای پس از انقلاب نیز چنین تجربیاتی بهصورت جستهگریخته انجام شد که بارزترین نمونه آن اجرای شعر «زمستان» اخوان ثالث توسط محمدرضا شجریان است و شهرام ناظری. ضمن آنکه شجریان و ناظری اشعار نو دیگری از نیما، شفیعیکدکنی، مشیری و سهراب هم اجرا کردهاند ولی عمده اشعار اجرا شده این آوازخوانها غزلیات و رباعیات شعرای کهن است.
شاید دلیل توجه کمتر به شعر نو در موسیقی ایران به دشواری آهنگسازی این اشعار برگردد اما آهنگسازانی بودهاند که نشان دادهاند با شعر نو هم میشود ملودی و نغمات روان و شنیدنی ساخت. مردم هم نشان دادهاند که اجرای اشعار نو با موسیقی ایرانی را دوست دارند و قطعاتی چون «زبان آتش» و «همراه شو عزیز» با صدای استاد شجریان گواه این مطلب است.
شجریان + ناظری
گرچه امروز شعر نو بهلحاظ کمی در خلق موسیقی نقش به خصوصی ندارد ولی قابل پیشبینی است که روزی یک موج و جریان جدید، آهنگسازها و خوانندگان را به سمت این دست از اشعار بکشاند؛ کما اینکه در سنوات گذشته موجی مشابه آمد و برخی از خوانندگان پاپ را به اجرای کلام شعرای کهن ترغیب کرد و اکنون نمود آن را در آثار برخی از این خوانندگان میتوان دید.
مسلم است که شعر و کلام را نمیباید و نمیتوان از موسیقی این مرز و بوم جدا کرد. در سراسر دنیا تولید موسیقی با استفاده از «لیریک» رواج دارد که طی یک دهه اخیر موزیسینهای جوان ایرانی هم به پیروی از فرهنگ موسیقی غرب سعی کردهاند به جای شعر و ترانههای نظاممند و موزون، از آنچه تحت مفهوم «لیریک» میگنجد استفاده کنند و این روند تا جایی ادامه پیدا کرده که امروز ترکیب چند واژه و چند حرف اضافه و ربط را ترانه مینامند و با آن موسیقی تولید میکنند. تمام این اتفاقات در شرایطی میافتد که پژوهشگران ادبیات جهان، ایران را مهد شعر میدانند و سالهاست بهدنبال پژوهش و ترجمه آثار شعرای کهن ایرانی هستند.
امیدوار باشیم؟
مردم ایران همیشه شعر میخوانند و همواره از نظام قرار گرفتن واژگان در کنار یکدیگر لذت میبرند. شعر فارسی پیوندی ناگسستنی با موسیقی دارد و بهتبع آن، موزیسینهای ایرانی هر زمان که بخواهند میتوانند به اشعار بزرگان این عرصه رجوع کنند و اشعار فاخر آنها را به زبان موسیقی در بیاورند. شاید این وظیفهای است که بر دوش موزیسینهای ایرانی نهاده شده و در شرایط فعلی بیش از هر زمانی نیاز به انجام این وظیفه احساس میشود. امید است که موزیسینهای ایرانی از نعمت ادبیات غنی شعرای کشور خود غافل نشوند و با اجرای اشعار فاخر، دین خود را به بزرگان ادب پارسی ادا کنند.
زوم
اغلب موزیسینها، نسبت به ادبیات معاصر بیسوادند
علی مینایی
اگرچه نزدیک به دو دهه است که موسیقی تلفیقی نسبت به جریانهای روز ادبیات کموبیش توجه نشان داده اما در موسیقی ایرانی همچنان شاهد بودهایم که آهنگسازان و خوانندگان ترجیح دادهاند از هوشنگ ابتهاج و استاد شهریار پیشتر نیایند. شاید همانطور که در بالا هم ذکر شده، توجه نشان ندادن نسبت به شعر پس از نیما به دلیل دشواریها و مصائبی باشد که آهنگسازی این آثار دارند به این دلیل ساده که شعر پس از نیما هرگز پایبند مصراع، بیت و سطرهای قرینه نبوده است اما متاسفانه تنها علت این آسیب و انسداد، به همین مورد منحصر نمیشود. جای دریغ فراوان دارد که آهنگسازان موسیقی ایرانی بهشدت نسبت به جریانهای ادبی چهار دهه اخیر بیاطلاع هستند و وضعیت آنان از بیسوادی گذشته است. بسیاری از آهنگسازان موسیقی ایرانی حتی نام جریانهای شعری پس از نیما و نام شاعرانشان را نشنیدهاند چه رسد به آنکه نسبت به آن اشراف داشته و بتوانند به فعالیت بر روی این اشعار اشتغال بورزند. کدام آهنگساز موسیقی اصلا نام جریان شعر حجم، موجنو، شعر ناب، شعر دیگر، شعر دهه۷۰ و... به گوشش خورده است حال آنکه این جریانها از دهه ۱۳۴۰ شمسی بروز ظهور کرده و ادبیات دوران خودشان را متحول کردهاند. متاسفانه عافیتطلبی تنها علت نبوده و نیست که آهنگسازان ما از چهرههای شعر معاصر فقط آنها که غزل مینوشتهاند را میشناسند و اشعار آنان را تبدیل به تصنیف و آواز میکنند. آنها هرگز سواد و اشرافی نسبت به جریانهای شعری معاصر نداشتهاند و حتی کنجکاو نشدهاند که تاکنون درباره شاعران دهه ۴۰ شمسی به بعد ادبیات معاصر اندکجستوجویی در اینترنت کنند. پس میشود گفت اوضاع خرابتر از آنچیزی است که تصورش را میکنیم. غرور را کنار بگذاریم و اعتراف کنیم بهجز چند استثنا موسیقی ما از فقر و خلأ سواد و اشراف نسبت به ادبیات در رنج و عذاب است.
سجاد مالمیر
نظر شما