افشین خماند: حواسش نبود، يعني اين طور نبود كه يك دوربين را بكارد، حتي در آخر فيلم وقتي ميخواست عكس يادگاري بگيرند هم نميدانست كه يكی گوشي دوربينش را به سوي نشانه گرفته تا آن جمله شاهكار ثبت شود؛ فقط دست پدر و مادر، فهميدي! وقتي پسرك را بوسيد، وقتي انگشت دستش را به سوي او گرفت... خشمي واقعي را ميشد در رفتار و جملاتش حس كرد، درست مثل اين كه گلي خورده است و باخته... همه هم ميدانند كه او از باختن متنفر است...
علي دايي اصل جنس است، معترض، شاكي. ياغي زياد داشتيم اما او نه اعتراضش، نه حمايتش ژست نيست، تيپ نيست او آدمي است با اصول خودش، نه اين كه همه اين اصول درست باشد يا آن كه همه موضعگيريهايش عين صواب اما همه در يك چارچوب كلي تعريف ميشود، خارج نمي زند... براي همين است كه هيچ كس نميتواند بگويد اداست، رياست.
علي دايي با همين پرنسيبهاي اخلاقي است كه تبديل به همان آدمي شده كه شايد بتوان از او در لحظهها دلگير شد اما در يك بازه طولاني هميشه همان آدمي است كه ميتوان دوستش داشت، بايد دوستش داشت مگر چند نفر مثل او داريم؟
251 41
نظر شما