به گزارش خبرگزاری تسنیم در خرمآباد، از نخستین دقایق صبح، خیابانهای مسیر تشییع میزبان حضور گسترده پیر و جوان، زن و مرد، کودک و نوجوان بود. امروز برای مردم خرمآباد تنها یک مراسم نبود؛ روزی بود که عطر شهادت با اندوه فاطمی درهم آمیخته و قلبها را به تپش واداشته بود.
مادران بسیاری با چادرهای گِلی، تسبیح در دست، و چشمانی اشکبار در میان جمعیت دیده میشدند؛ مادرانی که خاطره فرزندان شهیدشان را در آغوش میفشردند و زیر لب زمزمه میکردند: «خداحافظ ای لاله بینشان…»
در میان جمعیت، زنانی دیده میشدند که سینهزنان پیش میآمدند، و برخی تصاویر امام خمینی(ره)، رهبر انقلاب و شهدا را بر دست گرفته بودند. قاب عکس شهدای تازهپرکشیده جنگ 12 روزه در دستان مادران داغدار، چهره مراسم را رنگی از حزن و حماسه بخشیده بود داغی که هنوز سرد نشده بود.
صحنههای تأثیرگذار؛ از نرگسهای مادرانه تا اسپندهای دودآلود
در بخشی از مسیر، مادر شهیدی با شاخههای نرگس در دست، آرام در کنار تابوتها قدم میزد. نرگسهایی که گویی پیامبر سکوت و تسلیم مادرانه بودند. مادری دیگر با دستان بر سینه، با وقار و اندوهی درهم آمیخته، به استقبال فرزندان وطن آمده بود. دود اسپند در فضا پیچیده بود و اشکهایی که آزادانه بر صورت بسیاری جاری میشد، تصویری بهیادماندنی از این بدرقه معنوی ایجاد کرده بود.

به کاروان شهدا که نزدیک میشدم حال و هوا عجیبتر بود همه چیز بوی تبریک میداد، یکی با تسبیح در دست، آرام به تابوت نزدیک میشد و دیگری گوشه چادرش را برای تبرک به آن میکشید. سربندها و چفیهها هم به نشانه ارادت و طلب شفا، به تابوت نزدیک میشدند. در میان این حرکت عاشقانه، صدایی آرام از جمعیت به گوش میرسید: «برای مریضم دعا کنید…»؛ گویی هر لمس و تبرک، امیدی دوباره برای دلهای نگران بود.
هنگام اوجگیری شعارها، ندای «لبیک» از دل جمعیت برخاست و دستها به نشانه بیعت و ارادت به سمت آسمان بالا رفت. جوانان و نوجوانانی که سربندهای «یا زهرا(س)» و «یا ابوالفضل(ع)» بر پیشانی بسته بودند، در موج جمعیت میدرخشیدند. باد سرد صبحگاهی، این سربندهای سبز و سرخ را به رقص درآورده و صحنهای سراسر معنویت و حماسه را شکل داده بود.

موکبها، سنتها و آیینهای عزاداری
در طول مسیر، موکبها مانند همیشه همراه مردم بودند؛ با چای داغ، اسپند، نذورات و خدماتی که رنگ همدلی به مراسم میبخشید. در کنار یکی از هیئت ها به رسم مردم لر حوضچه گِل آماده کرده بودند، که اینبار زنان و دختران در سنت دیرینه گلمالی پیشقدم تر بودند همه چیز امروز بوی مادر را گرفته بود، چادرهای گِل مالی شده و بر سر میزدند و زمزمهکنان میخواندند: «غریبم حسینم… شهیدم حسینم…»
این آیینها، مراسم تشییع را به تجلیگاهی از فرهنگ عزاداری، مقاومت و پیوند عمیق مردم با سنتهای دینی بدل کرده بود.
صدای مردم؛ روایتهایی از دل جمعیت
در میانه جمعیت، زن جوانی که همراهانش را در سوگ راهی عاشقانه همراهی میکرد، با چشمانی اشکبار گفت: «کمترین کاری که ما میتوانیم برای شهدا و انقلاب انجام بدیم همین حضور است، شهدا جایگاه خودشان را سالها پیش نزد خدا و ملائکه و حضرت زهرا گرفتند. ما امروز آمدیم تا تو روز شهادت حضرت زهرا(س)، ایشان و این شهدا را همراهی کنیم.»
کمی آنسوتر، مردی میانسالی ، چنین تصریح کرد: «حال و هوای امروز، حال و هوای روزهای حضرت زهراست؛ همان فرهنگ فاطمی و عاشورایی که شهدای ما با آن زندگی کردند. امروز این فرهنگ در سطح جامعه جاری است. چیزی که دشمن از آن میترسد همین تفکر شهدایی است ؛ همین که انها را زمینگیر کرده. همانطور که رهبر انقلاب فرمودند، زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.

مرد دیگری، که از میان جمعیت در کنار خبرنگار ما آمده بود، افزود: «مردم اعتقاد و عشقشان را از راههای مختلف به حضرت زهرا و شهدا نشان میدهند. یکی از این راهها همین مراسم تشییع شهدای گمنام است، مردم با این حضور، هم تشییع نمادین حضرت زهرا(س) رو انجام میدهند، هم ارادتشان به شهدای عزیز ثابت میکنند. مردم امروز اعلام میکنند که تا آخر پای نظام، انقلاب و ولایت ایستادند.
و فرد دیگری، در حالی که نگاهش را به تابوتهای مطهر دوخته بود، آرام گفت: «شهدا شمعهای پرنوری هستن که به نقاط تاریک زندگی ما میتابند. ما با نگاه به این شمعها، راه درست را پیدا میکنیم.
پایان مراسم؛ اما آغاز راهی روشن
آیین تشییع با حضور هزاران نفر و بدرقه عاشقانه مردم تا مصلی الغدیر ادامه یافت. پیکرهای مطهر شهدا عازم شدند تا در پایان این مسیر عاشقی در آغوش خاک آرام بگیرند، اما یاد و نامشان، همچون همیشه، زنده و برقرار خواهد ماند.
امروز خرمآباد بوی مادر داشت؛ بوی اسپند، بوی اشک، بوی چادرهای گِلی و قدمهایی که برای بدرقه لالههای بینشان وطن برداشته شد. این شهر بار دیگر ثابت کرد که فرهنگ مقاومت و ارادت به شهدا هنوز در رگهایش جاری است.
انتهای پیام/