شناسهٔ خبر: 75773272 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

تجربه‌ای ایرانی در سینمای فانتزی کودک

فیلم «ملکه آلیشون» به کارگردانی ابراهیم نورآورمحمد جزو معدود فیلم‌های کودک و نوجوان است که این روزها بر پرده سینماست. نورآورمحمد پیش از ساخت این فیلم تجربه ساخت فیلم نداشته اما زمینه کاری‌اش را از نقاشی و کاریکاتور وام گرفته است. او تمام مراحل ساخت فیلمش اعم از فیلمنامه‌نویسی، فیلمبرداری، طراحی صحنه، نورپردازی، ساخت موسیقی و... را به جز بازیگری به تنهایی انجام داده و به همین دلیل ساخت فیلمش حدود ۹ سال زمان برده است.

صاحب‌خبر -
 
این فیلم که با الهام از طبیعت ساخته شده، در جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان در سال‌های گذشته توانست جوایزی همچون «بهترین دستاورد فنی یا هنری»، «پروانه زرین ویژه هیأت داوران» و «بهترین بازیگر کودک و نوجوان» را به‌دست آورد. یکی از انتقادها نسبت به این فیلم شباهت فضای آن با فیلم‌های خارجی بود و در گفت‌وگویی که با این کارگردان داشتیم، این موضوع را به‌طور قاطع رد کرد. ماحصل این گفت‌و‌گو را در ادامه می‌خوانید:

دلایل اصرار شما برای تخیلی کردن فضای فیلمی که تولید آن ۹ سال زمان برده، چیست؟
ملکه آلیشون کاری مربوط به حوزه کودکان است؛ کدام کودک ذهنی عادی دارد؟ مگر بچه‌ها با ذهنیت تخیلی خودشان همه چیز را به‌هم نمی‌بافند و قصه‌سازی نمی‌کنند؟ معمولا کودکان صحبت‌هایی می‌کنند که از حالت عادی خارج است و اگر بچه‌ها این ذهنیت تخیلی را نداشتند، هرگز به زبان نمی‌آوردند. ما برای این‌که علایق یک کودک را به تصویر بکشیم تا  محتوای ارائه شده را دوست داشته باشد، سعی می‌کنیم یک چیز عادی را به تخیلی و ماورایی تبدیل کنیم تا با ذهن آنها هماهنگ شود، چون نیاز داریم که حواس بچه‌ها را متمرکز کنیم. معمولا چیزهای غیرعادی حواس کودک را بیشتر جلب می‌کند، چون تخیل موجود در فیلم با ذهن خودش هماهنگ‌تر است. به آرامی وقتی سن کودک بالاتر می‌رود، منطقی‌تر می‌شود و ممکن است فیلم‌های این سبکی را کمتر بپسندد. علاوه بر این، تخیلی بودن نیاز به رنگارنگی در ارائه فضا، لوکیشن و لباس بازیگران دارد و رنگ‌شناسی در این زمینه خیلی اهمیت دارد. رشته اصلی‌ام  نقاشی و کاریکاتور است و از۱۱سالگی معلم نقاشی شدم وشایدزمینه فیلمسازی ازآنجا دروجودم شکل گرفت.برای مردم زیادنقاشی‌می‌کشیدم‌و رنگ‌هایی که آنها انتخاب می‌کردند و چیزهایی که می‌خواستند، نشان می‌داد که دنیای رنگ تا چه اندازه تأثیرگذار است. اگر همین دنیای رنگی را یک لحظه سیاه و سفید تصور کنیم، قطعا به جنون نزدیک می‌شویم. به هرحال نوع ترکیب رنگی که در فیلم تصحیح و از آن استفاده کردم به‌گونه‌ای است تا بچه‌ها جذب شده و ترغیب به تماشای فیلم شوند. این حالت، مثل این است که وسط یک انبار سیب سبز، سیب قرمز بگذارید و به‌طور قطع یک‌دفعه رنگ سیب قرمز، چشم شما را جذب می‌کند. 

از فیلم شما این انتقاد را می‌کنند که به نظر می‌رسد اصلا برای ایران ساخته نشده؛ انگار فضای آن متعلق به ایران نیست و بیشتر برای جشنواره‌های بین‌المللی طراحی شده تا جایزه بگیرد. پاسخ شما به این انتقادها چیست؟
اگر فیلم‌ها و انیمیشن‌های هر کشوری مانند روسیه یا ژاپن را ببینید؛ به‌طور مطلق مختص همان کشور با پوشش، لهجه یا نشانه‌های محلی‌شان فیلم نمی‌سازند. در این آثار ناگهان می‌بینید فیلمی در روسیه ساخته شده اما بازیگرانش از کشورهای دیگر هستند و ارتباط آن با کشوری غیر از کشور خودشان است. این دلیل نمی‌شود بگوییم سازنده‌اش غربگراست یا به کشور خودش فکر نکرده. هدف ما این است که اثر برای هر قشر، کشور و ملتی قابل پذیرش باشد و هضمش کنند. ما ملکه آلیشون را با توجه به زیست‌بوم یا فرهنگ کشورهای دیگر نساختیم و به نظرم این فیلم به‌طور کامل ایرانی است و چیزی از غربگرایی در آن نیست. بعضی به لباس دو شخصیت اشاره می‌کنند اما من می‌گویم چه ایرادی دارد و چرا خودمان را محدود کنیم؟ به نظرم محتواست که اهمیت دارد. اگر کار را فقط به ایران محدود کنیم، فضا برای صحبت و گفت‌وگو درباره آن بسته‌تر می‌شود. در حال‌ حاضر اگر جست‌وجو کنید خواهید دید که هیچ اثر ایرانی کودک و نوجوانی در سطح جهانی که جایزه گرفته باشد، وجود ندارد. لازم است توضیح دهم که تمام نشانه‌ها و نام‌های به‌کار رفته بازیگران فیلم، ایرانی است. علاوه بر این، جنگل‌ها و فضاها همه ایرانی هستند. فرقی نمی‌کند قصه مربوط به چه جغرافیایی باشد، مهم جذابیت آن است. ما یک کار متفاوت انجام دادیم که مخاطبان و حتی تماشاگران فیلم را در جشنواره فجر غافلگیر کرد. داستان ملکه آلیشون برگرفته از ذهن خودم است و از روی هیچ قصه‌ای تقلید نکردم.

چه چالش‌ها و سختی‌هایی برای ساخت این فیلم داشتید؟
روند ساخت این فیلم به‌دلیل نوع کارم یعنی فانتزی و تخیلی بودن، موجب شد تمام کسانی که قصد کمک داشتند، پا پس بکشند و من تنها بمانم؛ یعنی کسانی که قصد ساخت فیلم داشتند، معتقد بودند روند ساخت فیلم‌های فضای فانتزی خیلی سخت و زمانبر است. در واقع تنها ۲۵ درصد صحنه‌ها واقعی و بقیه ساختگی بود. من یک نفری تمام کارهایی را که معمولا در پروژه‌های سینمایی یک گروه انجام می‌دهند به‌عهده داشتم؛ یعنی فیلمنامه‌نویسی، فیلمبرداری، گریم، طراحی صحنه، نورپردازی، ساخت موسیقی و تمام کارها را به جز بازیگری انجام دادم. به عنوان مثال، من همزمان با فیلمبرداری راهنمای بازیگران برای ایفای بهتر نقش‌شان بودم و به‌رغم این‌که غیرممکن به نظر می‌رسد، به یک‌باره چند کار را همزمان با هم انجام می‌دادم. به همین دلیل این کار ۹ سال طول کشید، اما ۴۰ سال پیرم کرد. من باید آنچه به‌عنوان فیلمنامه نوشته‌ام را به تصویر می‌کشیدم و تخیلی‌بودن، کار را سخت‌تر کار می‌کرد. من  در سوله‌های ۵۰۰متری۱۸۵جنگل برای لوکیشن‌های مختلف ساختم و و دقیقا به‌همین‌دلیل، پروژه تا این اندازه زمان‌بر شد. به عبارت دیگر، چهار سال تمام صرف آهنگسازی، ساخت افکت‌ و انجام کلیه مراحل فنی فیلم شد، بدون این‌که در این مسیر کسی کمکم کند. گاهی‌اوقات اتفاقات بدی می‌افتد. به‌عنوان‌مثال، داشتم این فیلم را در ارتفاع یک‌متری می‌ساختم که ناگهان ستون‌ها افتاد و کل جنگل روی سرم خراب شد و حدود ۴۸ساعت زیر آوار بودم. دو روز دنبالم گشتند تا این‌که توانستند مرا پیدا کنند. برای این‌که مشخص نباشد در چه سال و ماهی فیلمبرداری می‌کنیم، نیاز به این لوکیشن بکر داشتیم. زمان فیلمبرداری نباید دیروقت انجام می‌شد، چون حیوانات از یک ساعتی به بعد تازه شروع به حرکت درجنگل می‌کردند.حضور پدر ومادرم در این پروژه ازجمله خاطرات خوبم محسوب می‌شود که متأسفانه در میانه انجام کار به فاصله یک هفته هر دوی آنها را به‌دلیل کرونا از دست دادم. 

انجام تمام کارهای یک فیلم به‌تنهایی، خودش یک رکورد هم محسوب می‌شود.
شاید. درست است ساخت این فیلم زمان‌بر بود و هرکسی چنین روند طولانی‌ای را برای یک فیلم پشت‌سر نمی‌گذارد  اما مقصود اصلی‌ام از ساختن آن به‌تنهایی این بود که اگر اراده کنیم و بخواهیم کاری انجام دهیم یا فیلمی بسازیم، می‌توانیم.

لوکیشن‌های فیلم شما کجا بود؟
تمام لوکیشن‌های فیلم را در تنکابن ساختیم و بیشتر از جنگل‌های منطقه ۲۰۰۰ و ۳۰۰۰استفاده کردیم، چون به مناطقی احتیاج داشتیم که در آنجا تیر برقی وجود نداشته باشد. بنابراین، برای این‌که معلوم نباشد لوکیشن مربوط به چه سال و زمانی است، مجبور بودیم چنین جایی را انتخاب کنیم. بالاخره آنجا هم خطرات خود را داشت، چون معمولا حیوانات درنده و خطرناک در جاهایی دور از حضور انسان‌ها زندگی می‌کنند. 

با توجه به مدت‌زمان طولانی ساخت فیلم و حضور بازیگران کودک‌ونوجوان، چطور با آنها همکاری کردید که ضمن حفظ راکورد نقش،‌ مخاطب هم متوجه بزرگ‌شدن آنها نشود؟
در این فیلم امیررضا اسماعیلی نقش «آدو» را به عهده داشت. او از هفت تا ۱۴سالگی همراه ما بود، اما چهره‌اش به شیوه‌ای پردازش شده که از ابتدا تا انتهای فیلم متوجه بزرگ‌شدنش نمی‌شوید. همچنین نسترن سیفی و سعید فاضل ساعتچی نقش‌های دیگر فیلم را به عهده داشتند. 

سینمای کودک‌ونوجوان امروز با چه چالش‌هایی روبه‌روست؟
این روزها کار کردن در سینمای کودک با توجه به افزایش هزینه‌های ساخت فیلم سخت و کم‌توجهی نسبت به این ژانر زیاد است. علاوه‌براین، بعضی از فیلمسازان آشنایی خاصی با فیلم کودک ندارند و می‌خواهند در این زمینه کار کنند،‌ اما تا زمانی که ذهنیت کودکان را نشناسیم، انتخاب رشته‌های کاری در این زمینه اشتباه محض است. معمولا برای تصویری‌کردن این ژانر در رسانه به آن کم‌توجهی می‌شود. ما به بودجه و کمک‌های معنوی نیاز داریم و این حمایت‌نکردن موجب می‌شود بسیاری ترجیح دهند که وارد این ژانر نشوند. 

واکنش مخاطبان پس از تماشای فیلم چطور بوده است؟
سلیقه‌ها در تماشای فیلم - از ۴ تا ۸۰ سال - متفاوت است اما اکثریت آن را دوست داشتند. چه اشکالی دارد اثری بسازیم که رنگ‌وبوی خاص یک ژانر را نداشته باشد؟ متأسفانه دست‌وبال‌مان برای ارائه بسته است اما این نگاه مخاطب است که اهمیت دارد. من اکران خصوصی زیادی داشتم؛ حداقل ۴۰۰ خانواده با بچه‌های‌شان به تماشای فیلم آمدند و فقط یکی دو شاکی داشتم و ۳۹۰ نفر دیگر عاشق فیلم بودند. بچه‌ها با ذوق و شوق درباره زمان اکران فیلم می‌پرسیدند تا آن را دوباره به همراه دوستان خود روی پرده سینما ببینند. علاوه‌براین، در جشنواره، فیلم ویرایش ‌نشده بود و برای اکران عمومی ۱۵دقیقه از زمان آن کم و ریتم تندتر شد. درحال‌حاضر نیز نظرات پرازتعریف وتمجید است.متأسفانه درجشنواره با ذهنیت بزرگسال به فیلم نگاه نکردند و گفتند غربگراست، اما کار برای کودک و نوجوان است. 

درختی که منبع الهام ساخت فیلم شد
ابراهیم نورآور محمد درباره انگیزه‌اش از ساخت «ملکه آلیشون» به جام‌جم گفت:خیلی طبیعت را دوست دارم، چون زندگی ما وابسته به طبیعت، گل و گیاه و درخت است. درحقیقت داستان درخت ۳۰۰۰ساله آلیشون موجب شد که من این فیلم را بسازم. این درخت درکشور تایوان است وبعداز۳۰۰۰سال عمربه‌دلیل سهل‌انگاری واین‌که طاقت بادشدید را نداشت، شکست و افتاد و مردم این کشور برای این درخت مراسم تشییع گرفتند. همین موجب شد درخت آلیشون تبدیل به سمبل فیلمم و ملکه آلیشون به‌عنوان شخصیت اصلی برای ایده‌پردازی شود. خواستم در فیلم به این اشاره کنم که طبیعت را دوست داشته باشیم؛ چون طبیعت دوست ماست. یکی از معضل‌های بزرگ ما روی کره‌زمین به‌دلیل توسعه تکنولوژی و افزایش جمعیت، فقدان نگهداری از طبیعت و از بین رفتن آن است. شاید بتوانیم قدمی جزئی و ناچیز برای این‌که طبیعت را به شکل خیلی مثبت و عالی معرفی کنیم برداریم تا آدم‌ها کمتر طبیعت را نابود کنند و بگوییم این طبیعت پر از منفعت است.