شناسهٔ خبر: 75734077 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: برنا | لینک خبر

هنر پشت دیوارِ بازار سیاه؛ وقتی واسطه‌ها بر صندلی تماشاگران می‌نشینند

برنا- گروه فرهنگ و هنر: بلیت‌های کنسرت و تئاتر این روز‌ها در بازار سیاه و دیوار با قیمت‌های نجومی فروخته می‌شوند و بسیاری از مردم واقعی از تماشای هنر محروم مانده‌اند. این وضعیت، مسئولیت هنرمندان، دولت و رسانه‌ها را بیش از پیش آشکار می‌کند. برنا- گروه فرهنگ و هنر: بلیت‌های کنسرت و تئاتر این روز‌ها در بازار سیاه و دیوار با قیمت‌های نجومی فروخته می‌شوند و بسیاری از مردم واقعی از تماشای هنر محروم مانده‌اند. این وضعیت، مسئولیت هنرمندان، دولت و رسانه‌ها را بیش از پیش آشکار می‌کند.

صاحب‌خبر -

تبسم کشاورز_ به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ در روزگاری نه‌چندان دور، اگر دلت می‌خواست تئاتر ببینی یا به کنسرت بروی، کافی بود چند روز زودتر بلیت بخری و بروی در صف تماشاگران. اما حالا در روزگاری که هرچیز به کالایی برای سوداگری بدل شده، بلیت تئاتر و کنسرت هم از این قاعده مستثنا نیست.

امروز، صفحه فروش بلیت در سایت‌ها و اپلیکیشن‌های رسمی به چشم برهم‌زدنی خالی می‌شود، اما همان بلیت‌ها ساعتی بعد در بازار سیاه و پلتفرم‌هایی مانند دیوار با قیمتی چندبرابر فروخته می‌شوند.

نمایش «الیور توئیست» به کارگردانی حسین پارسایی یکی از همین نمونه‌هاست؛ نمایشی پرزرق‌وبرق با دکور گردان و طراحی صحنه درخشان سهیل دانش‌اشراقی و حضور چهره‌هایی، چون بهنوش طباطبایی، هوتن شکیبا، کاظم سیاحی و سیامک انصاری. بلیت رسمی این نمایش از حدود ۳۹۰ هزار تومان شروع می‌شود و تا یک میلیون و هشتصد هزار تومان بالا می‌رود، اما در دیوار، همین بلیت‌ها تا پنج یا شش میلیون تومان هم خرید و فروش می‌شوند.

هنر پشت دیوارِ بازار سیاه

هنر پشت دیوارِ بازار سیاه

در همین روزها، «رامسس دوم» به کارگردانی رضا گوران با بازی سحر دولتشاهی و علی شادمان در تئاترشهر با استقبال بی‌سابقه‌ای روبه‌روست، اما استقبال واقعی یا کاذب؟ چون در عمل، خرید بلیت از سایت رسمی تقریبا غیرممکن شده و بازار سیاه بلیت، کنترل اوضاع را در دست دارد. بلیت‌هایی که روی کاغذ از ۵۰۰ هزار تومان آغاز می‌شوند در فضای مجازی تا یک‌ونیم میلیون هم قیمت‌گذاری می‌شوند.

هنر پشت دیوارِ بازار سیاه

بازار سیاه هنر؛ وقتی واسطه‌ها بر صندلی تماشاگران می‌نشینند

اگر روزی واسطه‌ها دلال زمین و خودرو بودند، امروز دلالان هنر هم به صف پیوسته‌اند. پدیده بازار سیاه بلیت در تئاتر و موسیقی، به نوعی آینه جامعه‌ای است که در آن هرچیز حتی احساس، شور و هنر هم کالایی برای خریدوفروش شده است.

در این میان، پلتفرم‌هایی مثل دیوار به بستری تبدیل شده‌اند که خریدوفروش بلیت در آن بدون هیچ نظارتی انجام می‌شود. نمایش‌های محبوب، کنسرت‌های پرفروش و برنامه‌هایی مثل «کارناوال» رامبد جوان یا تئاتر سجاد افشاریان از پرتقاضاترین‌ها هستند. سود این دلالی نه به گروه اجرایی می‌رسد، نه به سالن‌ها و نه به تماشاگران؛ تنها عده‌ای سودجو هستند که از نبود نظارت و عطش فرهنگی مردم استفاده می‌کنند.

صندلی‌های خالی تئاتر‌های بی‌نام؛ آن‌سو، اما کسی نیست که بنشیند

در سوی دیگر ماجرا، نمایش‌های دانشجویی و آثار مستقل قرار دارند؛ نمایش‌هایی که با زحمت، عشق و هزینه شخصی ساخته می‌شوند، اما در نبود تبلیغ و حمایت، صندلی‌های خالی‌شان هم زنگ می‌زند. در حالی‌که برخی سالن‌ها با التماس از مخاطب می‌خواهند فقط بیاید و بنشیند، گروه‌های جوان با بلیت هدیه، خواهش و تماس با دوستان و فامیل، تلاش می‌کنند صحنه را از خاموشی نجات دهند.

جوانانی که سال‌ها در دانشگاه‌های هنر درس خوانده‌اند و رویای اجرای کارشان را داشته‌اند حالا در برابر واقعیتی تلخ ایستاده‌اند؛ مردمی که پول ندارند و هنری که دیده نمی‌شود. تناقضی که از دلِ نبود سیاست فرهنگی و نظام حمایتی برمی‌خیزد.

سهم مردم از هنر چیست؟/ آیا تئاتر و موسیقی کالای لوکس‌اند؟

مردم در شرایط اقتصادی دشوار امروز، حتی از تهیه مایحتاج روزانه هم ناتوان‌اند؛ در چنین وضعی تماشای یک تئاتر یا کنسرت چقدر می‌تواند واقع‌بینانه باشد؟ جوانی که در شبکه‌های اجتماعی صحنه‌هایی از نمایش‌ها و کنسرت‌های محبوب را می‌بیند، اما توان خرید بلیت ندارد، چه سهمی از این «هنر ملی» دارد؟

هنر در تعریف کلاسیک، باید برای مردم باشد، اما در عمل، هر روز بیشتر به کالایی لوکس برای طبقه‌ای خاص تبدیل می‌شود. آن هم در کشوری که سال‌ها شعار «هنر برای مردم» سر داده شد. آیا زمان آن نرسیده که بپرسیم مردم واقعا در کجای این دایره تماشاگران ایستاده‌اند؟

سکوت چهره‌ها در برابر تورم فرهنگی

بازیگران و خوانندگانی که با شور مردم بر صدر نشسته‌اند، بی‌تردید نقشی در اصلاح این وضعیت دارند. اگر هنرمندان بخواهند، می‌توانند در قراردادهایشان شروطی برای قیمت‌گذاری منصفانه بگذارند، اما اغلب ترجیح می‌دهند سکوت کنند و بگویند «دست ما نیست» ...

البته کسی منکر هزینه‌های سنگین دکور، لباس، موسیقی زنده یا سالن نیست، اما آیا نمی‌توان تعادلی یافت که هم کرامت هنرمند حفظ شود و هم احترام مخاطب؟ وقتی هنرمندی می‌پذیرد نامش بر تابلویی بدرخشد که بلیت‌هایش تا پنج میلیون تومان فروخته می‌شود، آیا مسئولیتی هم در برابر طبقه‌ای ندارد که او را روزی بالا برده است؟

هنر رهاشده در اقتصاد بازار

دولت در این میان بیش از هر چیز باید پاسخ‌گو باشد. نظارت بر بازار فرهنگی، همان‌قدر مهم است که نظارت بر نان و دارو. وقتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز اجرا می‌دهد، باید بر فرآیند فروش و قیمت‌گذاری هم نظارت کند. هیچ سامانه واحدی وجود ندارد که مشخص کند چه کسی چند بلیت می‌خرد و چرا ده‌ها بلیت در همان دقیقه اول از سایت ناپدید می‌شود. نتیجه؟ هنرمند دلخوش است که کارش «سولد اوت» شده، در حالی‌که بسیاری از تماشاگران واقعی پشت در مانده‌اند.

وقتی رسانه هم تماشاگر می‌شود

در میان همه این آشفتگی‌ها، رسانه شاید یکی از مقصران اصلی باشد. رسانه‌ای که باید چشم مردم باشد، گاه خود را در جایگاه تماشاگر قرار داده و نه ناظر. در سال‌هایی که بلیت تئاتر و کنسرت به کالای لوکس تبدیل شده، رسانه به جای پرسش از چرایی این روند، بیشتر در نقش تبلیغ‌کننده ظاهر شده است.

رسانه اگر قرار است حافظ فرهنگ باشد، باید حافظ عدالت فرهنگی هم باشد. ما نمی‌توانیم فقط درباره زیبایی صحنه بنویسیم و درد مردم را نادیده بگیریم. بی‌اعتمادی فرهنگی از همین‌جا آغاز می‌شود.

هنر اگر برای مردم نباشد، برای چه کسی است؟

ماجرا ساده است؛ تئاتر و موسیقی، بی‌تماشاگر، جان ندارند. اگر مردم از صحنه‌ها حذف شوند، هنرمند هم بی‌معنا می‌شود. این چرخه معیوب بلیت‌فروشی و بازار سیاه، تنها به سود دلالان است. شاید زمان آن رسیده که همه‌ی طرف‌ها، از دولت گرفته تا هنرمندان، رسانه‌ها و مرد کمی در آینه نگاه کنند. هنر، نه کالا است و نه امتیاز ویژه. هنر حق مردم است؛ مردمی که هنوز با وجود سختی‌ها، دوست دارند چند ساعت در تاریکی سالن، نوری ببینند که در زندگی‌شان کم است.

انتهای پیام/