به گزارش خبرگزاری ایمنا، در روزگاری که جهان هنوز در سایه قدرتهای مطلق و جنگهای بیپایان میزیست، فرمانروایی از شرق برخاست که نامش با واژههایی چون عدالت، مدارا و آزادی گره خورد. منشور کوروش یا استوانه کوروش بزرگ، یکی از شگفتانگیزترین اسناد باستانی است که تصویری بیسابقه از مفهوم انساندوستی در دل تاریخ ارائه میدهد؛ سندی گِلی که در میانه قرن ششم پیش از میلاد، به فرمان کوروش هخامنشی نوشته شد و تا امروز الهامبخش اندیشههای انسانی در سراسر جهان است.
کشف در ویرانههای بابل
سال ۱۸۷۹ میلادی، باستانشناس آشوریتبار «هرمزد رسام» در جریان کاوشهای خود در محوطه باستانی بابل (در نزدیکی بغداد امروزی)، به استوانهای گِلی با نوشتههای میخی دست پیدا کرد. این لوح در بخش شمالی شهر و در نزدیکی معبد بزرگ مردوک، خدای بابلیان، کشف شد. بعدها مشخص شد که استوانه درون دیوار یکی از بناهای مذهبی کار گذاشته شده بوده؛ رسمی که ریشه در سنتهای کهن میانرودان داشت، جایی که شاهان فاتح، فرمانهای خود را در دل خشتهای بناها ثبت میکردند تا برای خدایان و آیندگان باقی بماند.
ساختار و زبان استوانه
استوانه کوروش از گل پخته ساخته شده و حدود ۲۲ سانتیمتر طول و ۱۰ سانتیمتر قطر دارد. متن آن با خط میخی و به زبان اکدی (شاخهای از زبان بابلی نو) نگاشته شده است. نوشته در اصل شامل ۴۵ سطر بوده که بخشهایی از آن بر اثر گذر زمان از بین رفته است. نخستین بخش در سال ۱۸۷۹ در موزه بریتانیا نگهداری شد و نزدیک به یک قرن بعد، در سال ۱۹۷۱، پژوهشگر آلمانی «پاول-ریچارد برگر» قطعهی مفقود دیگری را در میان الواح دانشگاه ییل در آمریکا شناسایی کرد. این دو بخش پس از سالها دوباره به هم پیوستند و تصویری کاملتر از متن در اختیار پژوهشگران گذاشتند.

محتوای تاریخی و پیام انسانی
متن منشور در قالبی آشنا برای کتیبههای میانرودان تنظیم شده است: ابتدا توصیف وضع نابسامان بابل در روزگار آخرین شاهش، «نبونید»، سپس انتخاب کوروش از سوی خدای بزرگ مردوک برای بازگرداندن نظم و عدالت و در پایان شرح اقدامات پادشاه تازهتاجگذاریشده. اما آنچه این متن را از دیگر آثار همعصر خود متمایز میکند، لحن و نگاه متفاوت آن است. در این کتیبه، کوروش بهجای تأکید بر خونریزی و قدرتنمایی، از بخشش، بازسازی و آزادی سخن میگوید.
او مینویسد: سپاهیان من در آرامش به بابل وارد شدند؛ هیچکس از ترس یا وحشت آسیب ندید.
و سپس میافزاید: مردم را از یوغ ستم رهاندم، خانههایشان را بازگرداندم و معابد خدایان را آباد ساختم. این بخش از منشور، به باور بسیاری از مورخان، اشارهای است به تصمیم کوروش برای بازگرداندن اقوام تبعیدشده به سرزمینهای خود از جمله قوم یهود که سالها در اسارت بابل بودند. کتاب «عزرا» در عهد عتیق نیز از فرمانی مشابه نام میبرد که کوروش به یهودیان برای بازگشت به اورشلیم و بازسازی معبدشان دستور داده.
میراث چندفرهنگی کوروش
در ادامه متن، کوروش خود را «پادشاه جهان»، «پادشاه بزرگ، پسر کمبوجیه» و «برگزیده مردوک» مینامد. او اعلام میکند که همه خدایان را محترم میشمارد و پرستشگاههای آنان را بازسازی کرده است. این روحیه تساهل دینی، برخلاف سیاست رایج فرمانروایان باستان بود که اغلب خدایان اقوام مغلوب را سرکوب میکردند؛ کوروش اما بر وحدت در کثرت تکیه داشت؛ رویکردی که به گفته ایرانشناس بریتانیایی، «آملی کورت»، سبب شد امپراتوری هخامنشی نه از راه ترس بلکه از طریق احترام و همزیستی فرهنگی پایدار بماند.

از سند تاریخی تا نماد حقوق بشر
هرچند منشور کوروش در اصل متنی مذهبی-سیاسی برای مشروعیتبخشی به حکومت او در بابل بوده است، اما مضمون آن در دوران مدرن معنایی تازه یافته است. از قرن بیستم به بعد، بسیاری از اندیشمندان و نهادهای بینالمللی آن را پیشنمونهای از اندیشه حقوق بشر دانستهاند. در سال ۱۹۷۱، بهمناسبت جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، استوانه از موزه بریتانیا به تهران آورده شد و برای نخستین بار در کاخ گلستان به نمایش درآمد.
در نوامبر ۲۰۲۵، یونسکو در چهلوسومین نشست عمومی خود در سمرقند بهطور رسمی با اجماع اعضا، منشور کوروش را بهعنوان «نخستین سند مکتوب حقوق بشر جهان» به رسمیت شناخت؛ تصمیمی که جایگاه ایران را بهعنوان خاستگاه یکی از کهنترین میراث انسانیِ عدالت و آزادی تثبیت کرد.
فراتر از تاریخ، پیام برای آینده
استوانه کوروش تنها یک یادگار باستانی نیست، بلکه میتواند آیینهای از آغاز اندیشه انسانی در سیاست باشد؛ اندیشهای که قدرت را با مسئولیت، و فتح را با مدارا معنا کرده است، کوروش در زمانی سخن از آزادی و بازسازی آورده که جهان هنوز زبان چنین مفاهیمی را نمیدانسته است.
امروز، پس از گذشت بیش از دو هزار و پانصد سال، منشور کوروش همچنان پیامی روشن برای زمانه ما دارد: آنکه با احترام به انسان و تنوع فرهنگها حکومت کند، میراثش از مرزهای زمان خواهد گذشت.