شناسهٔ خبر: 75804997 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

روزبه زرین‌کوب در شب بخارای عبدالحسین زرین‌کوب و قمر آریان؛

برای عبدالحسین زرین‌کوب، ایران یاد مدام بود

روزبه زرین‌کوب گفت: برای استاد عبدالحسین زرین‌کوب ، ایران یاد مدام بود. او چه در تاریخ، چه در ادب فارسی و چه در تصوف و عرفان، همیشه با یاد ایران زیست و هیچ‌گاه از تامل در گذشته، اکنون و آینده این سرزمین غافل نماند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) فاطمه مهاجری: نهصد و هفتمین شب از سلسله شب‌های بخارا، با یاد و بزرگداشت عبدالحسین زرین‌کوب و قمر آریان، شامگاه دوشنبه ۱۹ آبان‌ماه ۱۴۰۴، با همکاری مجله بخارا و دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، در تالار فردوسی این دانشکده برگزار شد. در این برنامه استادان و پژوهشگران برجسته‌ای چون محمود درگاهی، روربه زرین‌کوب، حبیب‌الله عباسی، محمود فتوحی رودمعجنی، روح‌الله هادی و علی دهباشی حضور داشتند.

عکس‌ها از: پریسا احدیان

تاریخ‌نگار عجیب و ژرف‌نگر

در ابتدای این مراسم، علی دهباشی، مدیر مجله بخارا گفت: «از آقای دکتر جواد اصغری، رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سپاسگزاریم که همکاری صمیمانه‌ای با ما داشتند. این دومین همکاری ما با دانشکده ادبیات است و بسیار خرسندیم که امشب به پاس تجلیل از استاد گران‌مایه‌مان، دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، و همسر دانشمندشان، دکتر قمر آریان، گرد هم آمده‌ایم».

دهباشی در ادامه افزود: دکتر زرین‌کوب در دوره‌ای به تحصیل در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران پرداخت که هنوز استادان بزرگ زبان و ادبیات فارسی همچون بدیع‌الزمان فروزانفر، ملک‌الشعرای بهار، دکتر ذبیح‌الله صفا، دکتر محمد معین، عباس اقبال آشتیانی و دیگر چهره‌های برجسته در قید حیات بودند. ویژگی خاص این گروه از استادان آن بود که همگی به واسطه دانش‌آموختگی در مدارس سنتی، بر مباحث و مبانی اصیل ادب ایرانی اسلامی تسلط داشتند. آنان در کنار لغت، معانی، بیان و بدیع، با علوم دیگری چون حکمت، تصوف، قرآن و حدیث نیز به‌خوبی آشنا بودند و همین پیوند میان علوم مختلف در شکل‌گیری نگاه جامع استادان آن نسل نقشی بنیادین داشت.

وی در ادامه با اشاره به ویژگی ممتاز دکتر زرین‌کوب گفت: «استاد ما تاریخ‌نگاری عجیب و ژرف‌نگر بود. او تاریخ و ادبیات را در هم آمیخته بود؛ تاریخ را از چشم ادبیات می‌دید و در ادبیات، ردپای تاریخ را جست‌وجو می‌کرد. خود دکتر زرین‌کوب در این باره گفته است: «در هیچ زمینه‌ای به اندازه تاریخ وقت صرف نکردم و در هیچ زمینه‌ای نیز به قدر تاریخ با دشواری‌های یاس‌آمیز مواجه نشدم. حتی در اشتغال به حکمت و عرفان و در مطالعات مربوط به کلام و ادیان، همه‌چیز را از پشت عینک تاریخ نگاه کردم. تاریخ برای من تبلور اندیشه‌ها و تجربه‌های انسانی بود. در حکمت و عرفان و در هنر و ادبیات، مواردی بود که به جد و با تامل، جوهر و حقیقت نکته مورد نظر را در تاریخ می‌افتم. از همان ایام با تاریخ بزرگ شدم».

دهباشی ادامه داد: این جامعیت در آثار دکتر زرین‌کوب، نه‌تنها نتیجه پژوهش و تدبر در متون کهن فارسی بود، بلکه به همان میزان، حاصل تسلط و آشنایی او با تحقیقات جدید و روشمند اروپایی نیز به‌شمار می‌رفت. دکتر زرین‌کوب در سال‌های نوجوانی زبان‌های انگلیسی و فرانسه را فراگرفت و در دوران جنگ جهانی دوم، از صاحب‌منصبان ایتالیایی و آلمانی حاضر در ایران، در همین دو زبان آموزش دید. بعدها نیز در دوران تدریس در دانشگاه کالیفرنیا، به یادگیری زبان اسپانیایی پرداخت.

به گفته وی، آشنایی دکتر زرین‌کوب با این زبان‌ها، این امکان را برایش فراهم کرد تا از آخرین پژوهش‌ها و تحقیقات اروپاییان در زمینه ادبیات ایران و شرق‌شناسی، همچنین در حوزه ادبیات تطبیقی، بهره‌مند شود. افزون بر آن، وی در بنیان‌های فکری غربیان نیز به‌خوبی تفکر و تأمل کرد و این آگاهی ژرف از سنت و تجدد را در آثار خود در هم آمیخت.

دهباشی در پایان بخش آغازین سخنان خود گفت: آنچه از دکتر زرین‌کوب نقل کردم، برگرفته از مقاله مفصل و ماندگار "حکایت همچنان باقی است" است؛ مقاله‌ای که همچون نامش، روایتگر تداوم اندیشه و میراث فکری اوست.

در ادامه برنامه، دیگر سخنرانان این نشست، هر یک از زاویه‌ای به بررسی و بازخوانی زندگی و آثار استاد زرین‌کوب و دکتر قمر آریان پرداختند. در این مراسم یاد و نام دو چهره‌ی ماندگار ادب و اندیشه‌ی ایران‌زمین گرامی داشته شد.

سخنرانی دکتر محمود درگاهی در شب «عبدالحسین زرین کوب»

محمود درگاهی، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبیات، سخنرانی خود را با نگاهی انتقادی و تحلیلی درباره جایگاه علمی و فکری دکتر زرین‌کوب ایراد کرد. درگاهی در ابتدای سخنرانی خود افزود: از جناب آقای دهباشی سپاسگزارم که زرین‌کوب را به دانشگاه بازگرداندند. زرین‌کوب سال‌هاست که در دانشگاه نیست و این در حالی‌ست که گروه‌های ادبیات باید خود پیش‌قدم چنین بزرگداشت‌هایی باشند. کاری که آقای دهباشی انجام دادند، در واقع انجام وظیفه‌ای‌ست که بر عهده‌ی گروه‌های ادبیات بود.

وی سپس با لحنی انتقادی به وضعیت کنونی دانشگاه اشاره کرد و گفت: «دکتر زرین‌کوب خود گفته بود که حتی در گروه‌های ادبیات فارسی، در برخی موارد ناشناخته مانده است. انگیزه‌های گوناگونی در این مسئله دخیل است، اما یکی از آن‌ها به گمان من، اعتماد به‌نفس افراطی برخی اعضای هیئت علمی‌ست. امروز گویی برخی خود را هم‌پایه‌ی زرین‌کوب می‌دانند و نیازی به یاد و طرح نام او در دانشگاه احساس نمی‌کنند. اگر امروز دکتر زرین‌کوب به دانشگاه بازگردد، شاید بسیاری از اعضای هیئت علمی حتی ندانند نقد ادبی چیست که بخواهند در محضر او درس دهند. این تصور که "ما نیز دکتر هستیم و زرین‌کوب هم یکی از ماست"، تصوری خطاست.»

درگاهی افزود: از نخستین روزهای فعالیت علمی، دکتر زرین‌کوب کارهایی حیرت‌انگیز انجام داد. نوشته‌های او چنان فراتر از سن و سالش بود که حتی پدر همسرش، و نیز خانلری و صادق هدایت، باور نمی‌کردند که نویسنده‌ی آن مقالات زرین‌کوب باشد. هدایت که خود از پرکارترین چهره‌های معاصر بود، در مقایسه با زرین‌کوب درمی‌یافت که گستردگی ارجاعات و عمق منابع او از بسیاری جهات از خود هدایت نیز فراتر است.

او ادامه داد: وقتی آدم در برابر دریایی از دانش همچون زرین‌کوب قرار می‌گیرد، نمی‌داند از کجا آغاز کند. به‌ویژه وقتی زمان کوتاه است، باید به کلیات پرداخت و تصویری از این مرد بزرگ ارائه داد تا کسانی که شاید نامی از او نشنیده‌اند بدانند که او که بود و چه کرد.

درگاهی با اشاره به تعبیر «دریای دانش» درباره زرین‌کوب افزود: «این تعبیر اغراق‌آمیز نیست. خود دکتر زرین‌کوب در مقاله‌ی معروف "خاموشی دریا" که برای درگذشت زریاب خویی نوشت، این تعبیر را به کار برد. اما به‌راستی اگر زریاب را در میان استادان برجسته بدانیم، زرین‌کوب بی‌تردید سر و گردنی بالاتر از همه‌ی استادان دانشگاه و حتی چهره‌های برجسته‌ی جهانی داشت. در میان مستشرقان بزرگ چون نولدکه، پتروشفسکی و اولریش، در هر حوزه‌ای که زرین‌کوب کار کرده است چه دین‌شناسی، چه کلام‌شناسی و چه تاریخ و ادب آثارش با کار بهترین متخصصان جهان برابری می‌کند.

او در ادامه، برای نشان دادن جایگاه علمی زرین‌کوب، به چند مقایسه پرداخت و گفت: «در حوزه حافظ‌شناسی، کافی است "از کوچه رندان" زرین‌کوب را با "مکتب حافظ" استاد مرتضوی که هر دو شاگرد فروزانفر بودند مقایسه کنیم. ما در دوران دانشجویی در تبریز، مکتب حافظ را شاهکار می‌پنداشتیم، اما وقتی از کوچه رندان را خواندیم، دریافتیم که کتاب مرتضوی در برابر آن هیچ ندارد. نه طرح دارد، نه ساختار درست، نه اندیشه‌ی منسجم. حتی باب‌بندی کتاب و مقدمه‌اش نادرست است. در مقابل، از کوچه رندان سرشار از خلاقیت و نوآوری است؛ زبانی تازه دارد و روایت آن همچون رمانی دل‌انگیز است. زرین‌کوب در این اثر چنان با حافظ یکی شده که نثرش بوی شعر حافظ می‌دهد.»

درگاهی سپس با خواندن چند جمله از این کتاب گفت: زرین‌کوب در این جملات با همان لحن شاعرانه حافظ، به نقد ریا، تزویر و قدرت می‌پردازد: «در محیطی که قدرت وسیله‌ای برای خفه کردن تلقی می‌شود و دین دامی برای فریب دادن شناخته می‌آید…».

یا آنجا که می‌گوید: «وقتی حافظ قرآنی در شهری که از در و دیوار آن بانگ نماز برمی‌آید، از خرابات سخن می‌گوید، این خود اعلان جنگی‌ست به محتسب.»

و در جای دیگر می‌نویسد: «در روزگاری که مردم از ترس محتسب نفس‌ها را در سینه حبس می‌کنند، اگر نغمه‌ای مخالف برمی‌خیزد، تنها از کوچه‌ی رندان است.»

درگاهی افزود: در سراسر "از کوچه رندان"، اندیشه جاری‌ست، اما در «مکتب حافظ» چنین نیست. آنجا نویسنده از تناقض در اندیشه رنج می‌برد. این مقایسه نشان می‌دهد که زرین‌کوب چگونه از هم‌درسان خود فاصله گرفته و مرتبه‌ای فراتر یافته است.

او در بخش دیگری از سخنان خود به جنبه دین‌شناسی آثار زرین‌کوب پرداخت و گفت: «زرین‌کوب دین‌شناسی برجسته بود و همین آشنایی عمیق با معارف دینی، به نقد ادبی او نیز غنا بخشیده است. کتاب‌های "کارنامه اسلام" و "بامداد اسلام" از مهم‌ترین آثار علمی او در این حوزه‌اند. در سال‌های ۱۳۴۷ و ۱۳۴۸ حسینیه ارشاد مجموعه‌ای منتشر کرد که در آن بزرگ‌ترین اسلام‌شناسان مقالاتی نوشتند؛ از جمله علامه طباطبایی و علامه جعفری. در همان مجموعه، مقاله زرین‌کوب با عنوان کارنامه اسلام درخشید و از حیث دقت علمی و خلاقیت، به مراتب بالاتر از سایر آثار آن مجموعه بود.»

درگاهی در پایان گفت: «با همه‌ی این توصیف‌ها، من هیچ‌گاه شاگرد چشم‌وگوش‌بسته‌ی او نبودم. او شاگرد مرید نمی‌خواست، بلکه پژوهشگر جست‌وجوگر می‌خواست. هرچند نتوانستم آن‌گونه که باید در مسیر استاد پیش روم، اما همواره در برابر اندیشه‌های او اهل پرسش بودم. در جلسه‌ی دفاع رساله‌ام، شاخه‌ای تازه از نقد ادبی را با عنوان "نقد اقتصادی" مطرح کردم. استاد پرسید این چیست؟ و من توضیح دادم که اقتصاد دیگر شاخه‌ای از جامعه‌شناسی نیست، بلکه دانشی مستقل است و نقد نیز باید در پیرامون آن شکل گیرد. همان‌گونه که افلاطون گفته بود، نقاد باید همه‌ی پیشه‌ها را بشناسد، زیرا هر دانشی در کار نقد ابزار شناخت انسان است.»

یاد مدام ایران در اندیشه عبدالحسین زرین‌کوب

روزبه زرین‌کوب در سخنانی با عنوان «یاد مدام ایران از گذشته تا آینده» به تبیین محور اندیشه و زندگی علمی و انسانی دکتر عبدالحسین زرین‌کوب پرداخت.

او در آغاز سخنانش گفت: در این سال‌ها درباره وجوه علمی استاد بسیار سخن رفته است، اما شخصیت انسانی و اخلاقی او نیز کمتر از جنبه علمی‌اش اهمیت ندارد. وی افزود که در این نشست قصد دارد درباره «محور اساسی اندیشه زرین‌کوب» سخن بگوید؛ محوری که آن را در دو مفهوم خلاصه کرد: عشق به ایران و تعلق خاطر عمیق به اخلاق و انسانیت.

زرین‌کوب در ادامه بخشی از یادداشت‌های شخصی پدرش را در شهریور ۱۳۲۰، هنگام اشغال ایران توسط متفقین، خواند و گفت: استاد در نوزده‌سالگی نوشته بود: «احساس می‌کنم وطنم را بیش از همیشه دوست دارم؛ چنان‌که اگر آن را از من بگیرند، جانم را نیز در راهش خواهم داد." این یادداشت، روح جوان عاشق ایران را نشان می‌دهد، همان‌گونه که در واپسین نوشته‌های او می‌توان پژواک معنویت و اخلاق را شنید.»

او سپس به آخرین کتاب دکتر زرین‌کوب با عنوان «صدای بال سیمرغ» اشاره کرد و افزود: این اثر، واپسین نوشته استاد است که در سال ۱۳۷۸ منتشر شد. در آخرین فصل، خطاب به عطار می‌نویسد: «دنیای بی‌روح ما برای بقا به جستجوی روح برخواهد خاست. آرمان تو آینده را در عطر روح غوطه‌ور خواهد ساخت و آینده از آن مرغان سیمرغ‌جو خواهد بود.»

برای عبدالحسین زرین‌کوب، ایران یاد مدام بود

زرین‌کوب تاکید کرد: برای استاد، ایران یاد مدام بود. او چه در تاریخ، چه در ادب فارسی و چه در تصوف و عرفان، همیشه با یاد ایران زیست و هیچ‌گاه از تامل در گذشته، اکنون و آینده این سرزمین غافل نماند.

وی با اشاره به روحیه آرام و بی‌ادعای دکتر زرین‌کوب گفت: اگر احساس می‌کرد تاریخ و فرهنگ ایران در خطر است، بی‌درنگ در صف نخست می‌ایستاد. در دهه شصت، هنگامی که برخی مجامع خارجی نام جعلی «خلیج عربی» را به جای خلیج فارس به کار می‌بردند، استاد با استدلال‌های علمی نشان داد که این نام ساخته سیاستمداران مغرض است. همچنین در نشست یونسکو در سال ۱۳۴۸، با دلایل مستند اثبات کرد که ایران هرگز جزو آسیای مرکزی نبوده است و نباید در مجموعه تاریخ تمدن‌های آسیای مرکزی در آن چارچوب ذکر شود.

زرین‌کوب سپس به سرگذشت کتاب «تاریخ ایران بعد از اسلام» اشاره کرد و گفت: این اثر در سال ۱۳۴۲ تالیف شد، اما به سبب یادداشتی انتقادی در پایان کتاب، از سوی مسئول سانسور وقت توقیف شد. جلد دوم از میان رفت و جلد نخست نیز تا سال ۱۳۵۰ منتشر نشد. در بخشی از همان موخره حذف‌شده آمده است:

«احساس می‌کنم این سرزمین در تاریخ انسانیت آن اندازه سهم و تاثیر سودبخش داشته که دنیای بی‌ایران برای انسانیت قابل تصور و تحمل نیست.»

وی افزود: زرین‌کوب هرگز در گذشته متوقف نماند و میان درک گذشته و آینده تعادلی شگرف برقرار کرد. او بر این باور بود که اهل دانش باید راهنمای اهل سیاست باشند و تصمیم‌های کلان کشور باید بر پایه خرد و آگاهی استوار شود.

در پایان، روزبه زرین‌کوب با اشاره به دغدغه همیشگی استاد نسبت به آینده ایران گفت: او هشدار می‌داد که تکرار تجربه‌های تاریخی نمی‌تواند ضامن بقای همیشگی ایران باشد. ساده‌انگاری نسبت به آینده، نوعی احساس امنیت دروغین است و بقای فرهنگی ایران تنها با آگاهی و مسئولیت‌پذیری ممکن خواهد بود.

او سخنان خود را با یادکرد از دکتر قمر آریان، همسر و همراه علمی دکتر زرین‌کوب، به پایان برد و گفت: بی‌تردید بدون حضور و پشتیبانی ایشان، زندگی و مسیر علمی استاد زرین‌کوب چهره‌ای دیگر می‌داشت.

زرین‌کوب توانست میان سر و پای اندیشه خود هارمونی ایجاد کند

در ادامه نشست «شب دکتر عبدالحسین زرین‌کوب»، حبیب الله عباسی گفت: من تازه از شهر هزار و یک شب آمده‌ام و خوشحالم که آقای دهباشی در تهران هزار و یک شبی برای ایران رقم می‌زند. ایشان نشان داده‌اند که چگونه می‌توان ادبیات و فرهنگ را در پایتخت زنده نگاه داشت.

عباسی با اشاره به جایگاه استاد زرین‌کوب در فرهنگ و اندیشه ایران افزود: ما دانشگاهیان، از فردوسی تا تبریز و از بابلسر تا بندرعباس، دین‌دارِ استاد زرین‌کوب هستیم و خواهیم بود. گستره آثار او چنان است که اگر کسی همه آنها را با دقت بخواند، بی‌نیاز از دکترای ادبیات می‌شود.

او با یادآوری آثار برجسته زرین‌کوب گفت: زرین‌کوب توانست میان سر و پای اندیشه خود هارمونی ایجاد کند؛ او بر خلاف بسیاری از ما که فقط بر فراز ذهن سیر می‌کنیم، بر زمین تاریخ گام می‌نهاد. تحقیقاتش بر بستر تاریخ بود و نه نظریه‌هایی که کهنه می‌شوند. از همین‌رو آثارش همیشه تازه می‌مانند.

عباسی به مقاله‌ای که با همکاری یکی از شاگردان استاد نوشته اشاره کرد و گفت: در مقاله‌ای با عنوان "نشانه‌شناسی گفتمان‌ها در آثار عبدالحسین زرین‌کوب" نشان دادیم که او در سه گفتمان عمده می‌اندیشید: تاریخ، هویت و معرفت. اما ستون فقرات همه این آثار تنها یک جمله است: ایرانی بودن ما در پیوند با معنویت اسلامی ماست.

وی با بیان اینکه شناخت بغداد در کتاب «کارنامه اسلام» زرین‌کوب همچون بازخوانی دوباره «الفهرست ابن ندیم» است، افزود: زرین‌کوب در این کتاب نشان داد که چگونه ایرانیان در شکل‌گیری تمدن اسلامی، به‌ویژه در بغداد، نقشی بنیادین داشته‌اند. او شعر بدوی عرب را شهری کرد و نشان داد ادب اسلامی دو بال دارد که یکی از آنها زبان فارسی است.

عباسی همچنین از آشنایی خود با زرین‌کوب به واسطه استاد محمدرضا شفیعی کدکنی یاد کرد و گفت: ما مدیون دکتر شفیعی هستیم که ما را به شاگردی زرین‌کوب رساند. خاطرم هست روزی که برای نخستین‌بار به دیدارش رفتیم، هیبت علمی‌اش بر ما چیره شد. او اصول دانشگاهی را دقیق رعایت می‌کرد و به ما آموخت که متن را باید با جان خواند. تمرین‌هایش جهت‌دار و آموزنده بود.

وی در ادامه به خاطراتی از کلاس‌های زرین‌کوب اشاره کرد: او برای ما مثال‌هایی می‌زد تا نسل ما بفهمد که هر دوره‌ای باید خود گوشت دانش را بجود و نسل‌های بعد فقط استخوان نمانند. استاد زرین‌کوب روحی نبوت‌گونه داشت و وقت‌شناسی، دقت و مسئولیت‌پذیری را به ما آموخت.

عباسی زرین‌کوب را «روشنفکری در خانه» دانست و گفت: او روشنفکری بود که در خلوت پژوهش می‌زیست، نه در هیاهوی خیابان. در دو جهان سیر می‌کرد؛ دنیای تاریخ و دنیای عرفان. او هم در درون خود می‌زیست و هم در فراسوی خویش.

در پایان سخنان خود، عباسی با اشاره به اصالت خراسانی استاد و همسرش قمر آریان گفت: زرین‌کوب خراسانی بود، همان‌گونه که قمر آریان خراسانی بود. او در هر دو جهان، جهان درون و برون، زیست و از خود میراثی ماندگار در تاریخ و ادبیات ایران بر جای گذاشت.

عدالت و تسامح دو جوهر اصیل ایرانیت در اندیشه زرین‌کوب

در ادامه نشست «شب دکتر عبدالحسین زرین‌کوب»، سیدمحمود فتوحی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد، سخنانی با محور «نظریه ایران در آثار زرین‌کوب» ایراد کرد و گفت: «در میان استادان و پژوهشگران ادبیات فارسی، هیچ‌کس به اندازه زرین‌کوب درباره ایران تأمل نکرده است. در آرشیوهای ملی بیش از ۴۴۰ اثر از او ثبت شده و بخش عمده آنها به ایران اختصاص دارد؛ چه در مقام یک کل تاریخی و فرهنگی و چه در قالب عناصر هویت‌بخش همچون شعر فارسی، تصوف ایرانی و مشاهیر ملی.»

فتوحی افزود: پرسش از چیستی ایران از روزگار باستان تا امروز همچنان مطرح است. زرین‌کوب از معدود متفکرانی است که کوشید برای این پرسش نظریه‌ای فرهنگی و تاریخی ارائه کند؛ او ایران را نه مفهومی اسطوره‌ای یا سیاسی صرف، بلکه واقعیتی زنده و پویا در بستر تاریخ می‌دانست.

این استاد دانشگاه سپس به دو تصور از ایران در آثار زرین‌کوب اشاره کرد و گفت: در آثار اولیه‌اش همچون "دو قرن سکوت"، با رویکردی رمانتیک و سوگوارانه به گسست تمدن ایرانی می‌نگرد. اما در آثار متاخر، از جمله "روزگاران ایران" و مقالات دهه پنجاه، حرکت آشکاری از نگاه گسسته به سوی درک تداومی از تاریخ و هویت ایران دیده می‌شود. زرین‌کوب از "ایران خاموش" به "ایران پیوسته و زاینده" گذر می‌کند.

او نظریه «تداوم ایران» را اصلی‌ترین بنیان فکری زرین‌کوب دانست و گفت: زرین‌کوب از آغاز تمدن مکتوب تا روزگار معاصر، خطی پیوسته از فرهنگ ایرانی را دنبال می‌کند. در تاریخ سیاسی، در تصوف و عرفان، و در ادبیات، همواره نشانه‌هایی از تداوم معنا و حافظه ایرانی را جستجو کرده است.

فتوحی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به نگاه زرین‌کوب به تصوف گفت: زرین‌کوب در آثار خود از جمله "جستجو در تصوف ایران" و "تصوف ایرانی" ریشه‌های عرفان پس از اسلام را در متون زرتشتی و حتی آیین بودایی خراسان شرقی جستجو می‌کند. او فره ایزدی در پادشاهی با مفهوم ولایت در عرفان را پیوند می‌دهد و نشانه‌های استمرار تجربه شهودی ایرانی را از زرتشت تا مولوی دنبال می‌کند.

وی ادامه داد: زرین‌کوب هر جا که ایرانیان به «مجوسیت» یا «زرتشتی‌گری» متهم می‌شوند، در پی ریشه‌های فکری ایرانی در پس آن اتهامات است. او در سلمان فارسی نشانه‌ای از پیوند میان حکمت ایرانی و دیانت اسلامی می‌بیند و با لحنی محتاطانه و علمی از تداوم این سنت‌ها سخن می‌گوید.

فتوحی همچنین از زرین‌کوب به‌عنوان «نشانه‌شناس فرهنگی» یاد کرد و گفت: زرین‌کوب در تحلیل پدیده‌هایی چون نوروز، عروض فارسی، سفره ایرانی و آیین‌های مردمی، با دقتی نشانه‌شناسانه به جستجوی معناهای فرهنگی می‌پردازد. او به‌تدریج از مورخ به نشانه‌شناس فرهنگی بدل شد؛ کسی که تداوم فرهنگ ایران را در نشانه‌های زبان، آیین و ادب می‌کاود.

او عدالت و تسامح را دو جوهر اصیل ایرانیت در اندیشه زرین‌کوب دانست و افزود: زرین‌کوب ایران را نه بر پایه نژاد یا خون، بلکه بر محور تسامح کوروشی و عدالت می‌فهمد. هر جا این دو حضور دارند، آن‌جا ایران است؛ و هرجا غایب‌اند، ایرانیت نیز غایب است.

فتوحی در پایان گفت: پرسش از چیستی ایران مسئله‌ای دیرینه است. زرین‌کوب با نگاه نشانه‌شناسانه خود نشان داد که ایران مفهومی تاریخی و زبانی است؛ متنی ماندگار در حافظه تمدن، از شعر و فلسفه تا معماری. او با گذر از دوره اندوه و گسست به مرحله تداوم و آشتی رسید و در نهایت ایران را به‌مثابه کلیتی زبانی، فرهنگی و معنوی با حافظه‌ای پایدار تصویر کرد.

اگر دکتر آریان همسر زرین‌کوب نمی‌بود، شاید زرین‌کوب امروز را نیز نمی‌داشتیم

روح الله هادی استاد دانشگاه تهران در آغاز سخنان خود با اشاره به فیلم کوتاهی از گفتار استاد زرین‌کوب که در ابتدای برنامه پخش شد، گفت: دیدن آن فیلم مرا به یاد رباعی اوبای ولی انداخت که فرمود:

"صیدم به کمند است، از همت مردان خدا بخت بلند است؛

افتادگی آموز اگر طالب فیضی، هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.

وی در ادامه تاکید کرد که در میان استادان حاضر، نگاه علمی و فاضلانه لحظه‌به‌لحظه ژرف‌تر شد و افزود: اما اجازه دهید من از زاویه‌ای معلمانه‌تر و ساده‌تر با دانشجویان سخن بگویم. شاید برخی از نکات عالمانه‌ی مطرح‌شده برای ذهن‌های جوان هنوز ثقیل باشد. من از تجربه‌ی شخصی خود با استاد زرین‌کوب می‌گویم.

او تاریخ نخستین آشنایی‌اش با آثار دکتر زرین‌کوب را به بیش از چهل سال پیش دانست: در سال ۱۳۶۴، دانشجوی ادبیات در دانشگاه اصفهان بودم. در درس عرفان و تصوف، استاد فلسفه‌مان، آقای دکتر دهباشی، از کتاب "ارزش میراث صوفیه" یاد کردند و همان‌جا نخستین‌بار نام دکتر زرین‌کوب در ذهنم نشست. همان شب، کتاب را تهیه کردم و از همان‌جا راهی شدم که هنوز ادامه دارد.

هادی افزود: دیشب به احترام این مجلس به یادداشت‌های آن سال‌ها نگاه کردم؛ تاریخ مطالعه‌ام برمی‌گشت به سال‌های ۶۴ و ۶۵. از آن زمان تا امروز، زرین‌کوب برای من نه فقط یک نویسنده، بلکه الگویی برای زیستن و اندیشیدن بوده است.

او در ادامه با نگاهی تحلیلی به جایگاه علمی زرین‌کوب گفت: به باور من، استاد زرین‌کوب حاصل سه ویژگی بزرگ در چهار حوزه ادب، تاریخ، فلسفه و عرفان بود. اگر بخواهیم آثارش را در قالب یک مربع ترسیم کنیم، اضلاع آن را باید بر سه پایه دانست: وسعت مطالعات، قدرت استنباط، و هنر نگارش.

هادی توضیح داد: زرین‌کوب دانشوری بود با پشتکار بی‌پایان، نظمی آهنین و بهره‌مندی از امکانات علمی و خانوادگی کم‌نظیر. از سال ۱۳۲۷ تا اواخر عمرش، بیش از پنجاه سال از زندگی‌اش صرف مطالعه و تأمل شد. آثارش نشان می‌دهد که کمتر روزی را بدون کتاب گذرانده است.

او وسعت مطالعات زرین‌کوب را شگفت‌انگیز دانست و گفت: در کتاب "شعر بی‌دروغ، شعر بی‌نقاب" که مجموعه‌ای از گفت‌وگوهای استاد در دهه چهل است، تنها در بخش منابع، نزدیک به صد عنوان کتاب در زبان‌های گوناگون آمده است. اگر آثار او را حدود چهل کتاب بدانیم، یعنی او برای هر کتاب خود، نزدیک به چهار هزار منبع را خوانده و سنجیده است.

هادی خطاب به دانشجویان گفت: جوانان عزیز باید بدانند که وسعت مطالعاتی به آسانی به‌دست نمی‌آید. این سه شرط می‌خواهد: پشتکار، نظم و امکانات. اگر هر روز تنها یک ساعت مطالعه غیردرسی داشته باشید، در پایان یک سال، ۳۶۰۰ صفحه کتاب خوانده‌اید و در پایان ده سال، ۳۶ هزار صفحه. همین نظم است که زرین‌کوب‌ها می‌سازد.

هادی سپس با اشاره به نقش خانواده در موفقیت زرین‌کوب افزود: یکی از عوامل توفیق استاد، خانواده‌ای بود که در آن پرورش یافت و نیز خانواده‌ای که خود بنا نهاد. پدرش کتاب را به عنوان سوغات برای فرزندان می‌آورد. اما مهم‌تر از آن، همراهی دکتر قمر آریان بود. زیستن با کسی که هر روز و هر شب در کتاب و اندیشه غرق است، کاری ساده نیست. به باور من، اگر دکتر آریان همسر زرین‌کوب نمی‌بود، شاید زرین‌کوب امروز را نیز نمی‌داشتیم.

او سپس به قدرت استنباط استاد اشاره کرد و گفت: زرین‌کوب در هر کتاب خود از میان انبوه داده‌ها به جوهر معنا می‌رسد. درباره گلستان می‌گوید این اثر جهان واقعی سعدی است و بوستان جهان آرمانی او. در مورد غزل نخست حافظ نیز می‌نویسد: "این غزل فهرست همه دیوان است، همان‌گونه که نی‌نامه سرآغاز مثنوی است." این نمونه‌ها نشان از نبوغ استنباطی او دارد.