در دهههای اخیر با گسترش شبکههای اجتماعی، انسان بیش از هر زمان دیگر در معرض اخبار، تصاویر و روایتهای دردناک قرار گرفته است. این حجم از مواجهه عاطفی، پدیدهای را رقم زده که روانشناسان آن را خستگی همدلانه مینامند؛ حالتی که طی آن مغز و روان به دلیل همدلی افراطی با رنج دیگران، دچار فرسودگی میشوند.
مریم شالیها، روانشناس تربیتی و مدرس، در گفتوگو با خبرنگار آناتک درباره خستگی عاطفی و همدلی افراطی در شبکههای اجتماعی، از اثرات زیستی و روانی این پدیده و نیز راهکارهای بازسازی تعادل ذهنی سخن میگوید.
چرا مشاهده مکرر اخبار و تصاویر دردناک در فضای مجازی میتواند به فرسودگی روانی بینجامد؟
مشاهده مداوم اخبار و تصاویر ناراحتکننده در شبکههای اجتماعی، سبب ترشح بیش از حد هورمون کورتیزول در بدن میشود. هرچیز در زندگی که از حد طبیعی فراتر رود، پیامدهایی منفی بر عملکرد بدن دارد و مکانیزمهای طبیعی آن را مختل میکند. ترشح بیش از اندازه این هورمون که از آن با عنوان هورمون غم یاد میشود، میتواند بدن را از حالت تعادل طبیعی خارج کند.
در شرایطی که فرد بهطور افراطی درگیر هیجانات و همدلیهای عاطفی میشود، استرس ناشی از این وضعیت بهصورت ناپایدار عمل کرده و باعث اختلال در تنظیم روان و کارکرد شناختی میشود. وقتی ذهن در معرض پیوسته محرکهای دردناک قرار گیرد، مغز از حالت پردازش طبیعی خارج شده و واکنشهای خودکار جای تفکر و تعقل را میگیرند.
از سوی دیگر، در زندگی امروزی که انتخابهای روزمره اغلب بر اساس پیشنهادهای هوشمند و الگوریتمی شکل میگیرد، ذهن بهتدریج شرطی و مکانیکی میشود. در چنین وضعیتی انسان از فرایند اندیشیدن دور میماند، حال آنکه به تعبیر مازلو، نیاز نهایی انسان خودشکوفایی است و این هدف جز با تفکر و آگاهی حاصل نمیشود. زندگی هوشمند و مکانیکی، اگر بدون کنترل و تامل ادامه یابد، مانع حرکت انسان به سوی کمال و رشد درونی میشود.
چه تفاوتی میان همدلی سالم و همدلی فرساینده وجود دارد؟
در همدلی سالم، فرد ضمن درک و احساس همراهی با دیگران، قادر است مرز عاطفی خود را حفظ کند. این نوع همدلی به رشد تجربه و ارتقای آگاهی منجر میشود. اما در همدلی فرساینده، تماس مکرر با رنج دیگران بدن را از حالت تنظیم طبیعی خارج کرده و احساس ناتوانی در کمک، فشار روانی ایجاد میکند.
اگرچه زندگی هوشمند و دیجیتال، سرعت انجام امور را بالا برده است، اما اضطراب، کاهش عزتنفس و استرس ناخواسته از پیامدهای پنهان آن است. بازگرداندن پردازش ذهنی به خود فرد و پرهیز از وابستگی کامل به ابزارهای هوشمند، میتواند به ترمیم اعتمادبهنفس و کاهش اضطراب کمک کند
وقتی انسان نمیتواند در برابر درد دیگران اقدامی انجام دهد، احساس ناتوانی، عزتنفس را کاهش داده و روان را دچار فرسایش میکند. نمونهای ملموس از این موضوع را میتوان در وابستگی روزمره به فناوری دید؛ همانگونه که پیشتر شماره تلفنها در ذهن افراد حفظ میشد، اکنون این توانایی به تلفنهای همراه واگذار شده است. تکیه مفرط بر فناوری، ذهن را از کارکرد طبیعی دور میکند.
اگر انسان بتواند از فناوری در حد ابزار استفاده کند و پردازش ذهنی را به خود بازگرداند، مسیر رشد و خود شکوفایی را دوباره طی خواهد کرد؛ بنابراین مدیریت استفاده از شبکههای هوشمند و پرهیز از سپردن تمامی مسئولیتهای شناختی به دستگاهها، لازمه حفظ سلامت روان است.
چه گروههایی بیشتر در معرض خستگی عاطفی آنلاین قرار دارند؟
افرادی که شغلشان با ارتباط انسانی مداوم گره خورده است، بیش از دیگران در معرض خستگی عاطفی قرار دارند. خبرنگاران، رواندرمانگران و مشاوران، به دلیل مواجهه مداوم با مشکلات مردم، مستعد فرسایش روانیاند. این افراد حتی در صورت فعالیت غیرحضوری و در فضای مجازی نیز با حجم بالایی از احساسات و رنج انسانی مواجه میشوند.
ترشح مداوم و ناپایدار هورمونهای مرتبط با استرس در بدن، تعادل روانی را برهم میزند و به مرور زمان باعث کاهش عزتنفس و احساس ناکارآمدی میشود. در چنین شرایطی فرد بهتدریج از مسیر طبیعی زندگی فاصله گرفته و به سوی نوعی زیست رباتیک و بیعاطفه سوق داده میشود که پیامدهای آن در کیفیت روابط و سلامت ذهنی آشکار است.
نشانههای اولیه خستگی عاطفی در کاربران شبکههای اجتماعی چیست؟
نشانههای اولیه خستگی عاطفی را میتوان در تغییرات هورمونی و واکنشهای فیزیولوژیک مشاهده کرد. هورمونهایی مانند کورتیزول، آدرنالین، سروتونین و اندورفین در این میان نقش اصلی دارند. کورتیزول هورمون استرس است و در مواجهه با فشار روانی افزایش مییابد. آدرنالین در واکنش به تنش و خطر ترشح شده و موجب تپش قلب و افزایش فشار خون میشود. کاهش سروتونین به اختلال خلق و اضطراب منجر میشود، در حالی که اندورفین که به مورفین طبیعی بدن معروف است، در کنترل درد و احساسات منفی نقش دارد.
وقتی این تعادل هورمونی بر اثر تماس مداوم با محرکهای ناراحتکننده به هم میخورد، بدن از وضعیت طبیعی خارج میشود و علائمی، چون خستگی مزمن، تپش قلب، اضطراب و کاهش تحمل روانی بروز میکند. حتی رواندرمانگران و مشاورانی که در محیط واقعی فعالیت دارند نیز از این عوارض در امان نیستند و نیازمند مراقبتهای تراپی دورهای هستند؛ بنابراین کاربران فضای مجازی نیز اگر بدون کنترل در معرض رنج دیگران قرار گیرند، ناگزیر با همان پیامدهای فرسایشی روبهرو خواهند شد.
اگرچه زندگی هوشمند و دیجیتال، سرعت انجام امور را بالا برده است، اما اضطراب، کاهش عزتنفس و استرس ناخواسته از پیامدهای پنهان آن است. بازگرداندن پردازش ذهنی به خود فرد و پرهیز از وابستگی کامل به ابزارهای هوشمند، میتواند به ترمیم اعتمادبهنفس و کاهش اضطراب کمک کند.
روانشناسان چه راهکارهایی برای بازسازی تعادل عاطفی در این فضا پیشنهاد میکنند؟
روانشناسان توصیه میکنند استفاده از شبکههای اجتماعی باید دارای نظم زمانی باشد. افراد لازم است مدت زمان مشخصی را برای حضور در فضای مجازی تعیین کنند و از استفاده بیوقفه و اعتیادگونه پرهیز کنند. همچنین تمرینهایی، چون مدیتیشن، تنفس آگاهانه، آرامسازی عضلانی و ذهنآگاهی روزانه میتواند در تخلیه بار منفی و بازسازی تعادل روانی بسیار موثر باشد.
مهم آن است که فرد به جای انفعال در برابر محرکهای عاطفی شبکههای اجتماعی، بهصورت آگاهانه میزان تماس خود با محتوای ناراحتکننده را مدیریت کند و از ذهن خود مراقبت روانی به عمل آورد. این اقدامات تدریجی، در درازمدت به افزایش آرامش، تمرکز و پایداری عاطفی منجر خواهد شد.
انتهای پیام/