به گزارش قدس آنلاین، معصومه صفاییراد، نویسنده و مترجم ایرانی، متولد ۱۳۷۲ و فارغالتحصیل رشته گرافیک است. او از نویسندگان جوان و فعال در حوزه آثار اجتماعی و عاطفی به شمار میرود و در سالهای اخیر با انتشار چندین اثر پرمخاطب در قالب سفرنامه و روایتهای تجربی شناخته شده است.
صفاییراد به واسطه علاقه ویژهاش به ادبیات معاصر فرانسه، بهویژه آثار اریک امانوئل اشمیت، نویسنده سرشناس فرانسوی، به ترجمه آثار او از زبان فرانسه پرداخته است. ترجمههای او از اشمیت به دلیل وفاداری زبانی و انتقال لحن انسانی و فلسفی نویسنده، مورد توجه خوانندگان فارسیزبان قرار گرفتهاند.
وی در سال ۱۳۹۷ به کشور بوسنی و هرزگوین سفر کرد و حاصل این سفر را در قالب سفرنامهای با عنوان «به صرف قهوه و پیتا» به نگارش درآورد. این اثر، ترکیبی از روایتهای انسانی، مشاهدات فرهنگی و تأملات شخصی او دربارهی جامعهی پس از جنگ بوسنی است که توانست با استقبال خوبی از سوی مخاطبان علاقهمند به سفرنامهنویسی مواجه شود.
معصومه صفاییراد
صفاییراد پس از این تجربه، با رویکردی عمیقتر در حوزه روایتهای فرهنگی، سفرنامه تازه خود با عنوان «گاندی و شرکا» را منتشر کرد؛ اثری که حاصل سفر او به کشور هند و تماشای آیینها، فرهنگها و زیستجهان متفاوت مردم آن سرزمین است. این کتاب در سال ۱۴۰۴ از سو نشر سوره مهر منتشر شد و بهعنوان یکی از آثار شاخص در گونه سفرنامهنویسی معاصر ایران مورد توجه رسانهها و منتقدان قرار گرفت.
در آثار صفاییراد، نگاه انسانی، روایت صمیمی، و پیوند میان تجربه شخصی و تأمل اجتماعی از ویژگیهای شاخص قلم اوست. او در نوشتههایش میکوشد از خلال سفر و مواجهه با «دیگری»، معنای تازهای از زیستن، هویت و ارتباط میان فرهنگها را بازنمایی کند.
فرهنگی چند لایه
او در این کتاب با نثری صمیمی و روایتمحور، از تجربه حضور در شهرهای مختلف هند سخن میگوید؛ از خیابانهای دهلی و بازارهای رنگارنگ تا محافل مذهبی و مراسم محرم در میان شیعیان این کشور. کتاب، ترکیبی است از گزارش میدانی، مشاهده انسانشناسانه و برداشتهای شخصی نویسنده از مواجهه با فرهنگی چندلایه.
در نگاه نخست، «گاندی و شرکا» یادآور سفرنامههایی است که در سالهای اخیر در ایران با رویکرد مستندنگاری و مشاهدهی اجتماعی نوشته شدهاند، اما تمایز اصلی این اثر در زاویه دید زنانه و روایت از منظر تجربه زیسته است. نویسنده نه به عنوان یک گردشگر، بلکه به عنوان یک ناظر فرهنگی، وارد فضاهایی میشود که کمتر در سفرنامههای ایرانی دربارهی هند دیدهایم: حضور در مراسم مذهبی، گفتوگو با مردم محلی، و تلاش برای فهم نسبت میان سنت و مدرنیته در جامعهای که همزمان مدرن و آیینی است.
از نظر ساختاری، کتاب به شکل اپیزودیک یا فصلبندیشده پیش میرود؛ هر بخش بر محور یک تجربه یا مکان خاص نوشته شده است. نثر کتاب روایی و گاه شاعرانه است، اما در بسیاری از بخشها لحن گزارشگرانهی نویسنده دست بالا را دارد. توصیفهای دقیق از جزئیات محیط، از رنگها و صداها گرفته تا چهره مردم، به کتاب حالوهوایی تصویری میبخشد که با پیشزمینه هنری نویسنده نیز بیارتباط نیست.
دیگری بودن
«گاندی و شرکا» تلاشی است برای گفتوگو با مفهوم دیگریبودن. نویسنده در مواجهه با آیینهای دینی هند، میان شگفتی و فاصله در نوسان است؛ گاه مسحور رنگها و تنوع فرهنگی، و گاه منتقد ساختار طبقاتی و تناقضهای اجتماعی. در این میان، حضور او در مراسم محرم در هند، به یکی از نقاط اوج روایت تبدیل میشود. در این فصل، صفاییراد نشان میدهد که چگونه مناسک عاشورا در سرزمینی با اکثریت غیرمسلمان، معنایی متفاوت و درعینحال مشترک با تجربه ایرانی آن دارد.
از منظر انتقادی، کتاب گرچه در روایتهای جزئی و توصیفهای محیطی موفق است، اما در لایههای تحلیلی گاهی از عمق جامعهشناسانه فاصله میگیرد. نویسنده در برخی بخشها از سطح مشاهده فراتر نمیرود و تحلیلهای فرهنگی یا تاریخی را به حاشیه میبرد. با این حال، صداقت روایت و نگاه انسانی او موجب میشود که اثر از شعارزدگی و نگاه توریستی بهدور بماند.
آینهای برای بازشناسی خویشتن
«گاندی و شرکا» در میان آثار سفرنامهای اخیر، بهویژه از نویسندگان زن، جایگاهی خاص دارد؛ زیرا تجربه سفر در آن با دغدغه شناخت فرهنگی و معنوی درهمآمیخته است. صفاییراد از هند نه بهعنوان کشوری عجیب و رازآلود، بلکه بهعنوان آینهای برای بازشناسی خویشتن سخن میگوید. در روایت او، گاندی و «شرکا» استعارهای از جمعیت رنگارنگ و متکثر هند است؛ از مردمی که میان فقر و ایمان، سنت و مدرنیته، در جستوجوی معنا زیست میکنند.
بخشی از متن این کتاب:
من همه جای دنیا دنبال روضه خانگی بودم. توی باکو از هرکس که فکرش را میکردم پرسیدم. توی استانبول دنبالش کردم و توی عراق هم. قبل از سفر هند به هرکس که میشناختم سپرده بودم توی خانهای برایم روضه پیدا کنند و به واسطه از طریق دوستی که در هند زندگی میکرد اسم و شمارهای از خانمی در حیدرآباد به دستم رسیده بود که میتوانست من را همراه خودش به روضه ببرد؛ صغری دیدی!
روز دوم حیدرآباد بود و من شهر را به اندازهای که میخواستم دیده بودم و حالا باید زیر پوستش را کشف میکردم که با صغری دیدی قرار گذاشتم. گفته بودند اینطور صدایش کنم. آنجا یکدیگر را با پسوند و پیشوند خانم و آقا صدا نمیکردند. آبجی و داداش میگفتند. صغری دیدی یعنی آبجی صغری!
این کتاب ۲۶۴ صفحهای از سوی نشر سوره مهر در سال ۱۴۰۴ منتشر شده و اکنون در کتابفروشیها و سامانه فروش آنلاین این انتشارات در دسترس مخاطبان قرار دارد. «گاندی و شرکا» را میتوان هم بهعنوان یک سفرنامه فرهنگی و هم تأملی اجتماعی درباره زیستن در میان تفاوتها خواند؛ اثری که نشان میدهد سفر، گاهی بیش از حرکت در جغرافیا، حرکتی است در درون انسان.