هشتم آبان برای دوستداران شعر و ادبیات فارسی، روزی تلخ و خاطرهانگیز است؛ روزی که قیصر امینپور، شاعر چشمهزبان و روداندیشه، از میان ما رفت. او در ۴۸سالگی درگذشت اما اثر حضورش در ادبیات کودک و نوجوان همچنان زنده است. قیصر امینپور از جمله شاعرانی بود که شعر را نه فقط برای مخاطب بزرگسال، بلکه برای کودک و نوجوان نیز جدی گرفت. زبان روان و شفاف او در شعرهایی که به حافظه جمعی راه یافتهاند، از «ناگهان چه زود دیر میشود» تا «این روزها که میگذرد شادم»، نمونهای از همین پیوند سادگی و عمق است. در دهههای ۶۰ و ۷۰، او سردبیری مجله «سروش نوجوان» را برعهده داشت؛ نشریهای که آغاز بسیاری از استعدادهای ادبی نوپا شد و بستری برای شکلگیری نگاه تازه به شعر نوجوان را فراهم آورد. رگههای کودکانه در اندیشه قیصر فقط محدود به آثار ویژه نوجوانان نیست، بلکه در تمام شعرهایش حضور دارد؛ حضوری که یادآور ذهنی تازه، خیالپرداز و صادق است. امینپور شاعری بود که میان جهان کودکانه و بزرگسالانه مرزی نمیدید. نخستین دفترهای او، «تنفس صبح» و «در کوچه آفتاب» در آغاز دهه ۶۰ منتشر شدند و نخستین مجموعه ویژه نوجوانانش، «منظومه ظهر روز دهم» در سال ۱۳۶۵ با موضوع عاشورا به چاپ رسید.
قیصر در فاصله همین سالها مجموعههای بزرگسال خود را نیز منتشر میکرد، از همین رو، شعرش همیشه در رفت و آمد میان دو گروه سنی بود. شاید همین ویژگی موجب شده نوجوان امروز هم با شعرهای او ارتباطی زنده و صمیمی برقرار کند؛ چراکه صداقت، زبانی ساده و اندیشهای روشن در همه آثارش دیده میشود.
موفقترین شاعر شعر نوجوان ایران
گرچه آثار قیصر در حوزه نوجوان از نظر حجم محدودند، اما تأثیر آنها انکارناپذیر است. منتقدان ادبی او را یکی از مؤثرترین چهرهها در تثبیت شعر نوجوان در ایران میدانند. در حقیقت، امینپور برای نخستین بار کوشید شعر نوجوان را از شعر کودک تفکیک کند و جایگاهی مستقل برای آن بسازد. فعالیت ۱۵سالهاش در مقام سردبیر «سروش نوجوان» نیز بازتاب همین نگاه حرفهای بود. از سوی دیگر، بسیاری از شاعران پس از او، از جمله افشین علا و بیوک ملکی از اشعارش تأثیر گرفتند و راه او را ادامه دادند.
کودکی، منبع الهام همیشگی
در کنار کارهای شعری، قیصر امینپور پژوهشگر نیز بود. کتاب «شعر و کودکی» حاصل نگاه علمی او به ارتباط میان کودکی و خلاقیت شاعرانه است. در این اثر، او با الهام از نظریات ژان پیاژه نشان میدهد که شاعر هنگام سرودن شعر به کودکی خود بازمیگردد. در شعرهای او نیز همین ذهن کودکانه و بازیگوش دیده میشود؛ از تکرار واژهها در شعر «باران! باران! دوباره باران!» تا تکگوییهای صادقانه و بازیهای زبانی:
«این روزها که میگذرد شادم/ که میگذرد این روزها شادم که میگذرد».قیصر در شعرهایش مانند کودکی است که از دلِ بازی و خیال به جهان بزرگسالان نگاه میکند؛ نگاهی که سرچشمه طراوت شعر او است.
رگههای کودکی در شعرهای بزرگسالانه
شاید برخی مجموعه «مثل چشمه مثل رود» را تنها اثر او در ادبیات نوجوان بدانند، اما نگاهی ژرفتر نشان میدهد روح کودکی در تمام شعرهایش جریان دارد. رسول آبادیان، منتقد ادبی در این باره نوشته است: «قیصر امینپور در آثارش کودکی را بهعنوان نمک سرودههایش حفظ کرد». شعر معروف او با مطلع «کودکیهایم اتاقی ساده بود...» نمونهای از همین نگاه است؛ شعری که در عین سادگی، عمیقاً نوستالژیک است و در ذهن نوجوانانِ دیروز جاودانه مانده. نگاه کودکانه در شعر قیصر چنان پررنگ است که در کتاب «شعر و کودکی»، شاعر را در هر سن و سالی کودکی میداند که در جستوجوی بیان رؤیاهایش است. او خود را «کودک- بزرگ» مینامد؛ انسانی که در میان دنیای غم و شادی، سادگی را گم نمیکند.
بازگشت به خاطرات نوجوانی
در شعرهایی چون «باز آن احساس گنگ و آشنا» و «پیش از اینها فکر میکردم خدا...» میتوان امتداد همان ذهن کودکانه را یافت. قیصر در اولی با حسی نوستالژیک به سالهای بازی و قصه و مهتاب برمیگردد و در دومی، تصویری از خدا میسازد که از ذهن ساده یک کودک آغاز میشود و در تجربههای بزرگسالی تکامل مییابد. در این شعرها، فاصله میان کودک و بزرگسال برداشته شده و شعر زبان مشترک هر دو میشود. این نگاه موجب شده تا نوجوانان حتی در عصر دیجیتال امروز با شعرهای او ارتباطی تازه برقرار کنند؛ چراکه شعرهای قیصر با وجود گذشت زمان همچنان حس صمیمیت و صداقت دارند.
شاید راز ماندگاری قیصر امینپور همین باشد: او توانست از دنیای کودک و نوجوان عبور نکند، بلکه آن را درون خود حفظ کند. در شعرش، کودک و بزرگسال، سادگی و اندیشه، شادی و اندوه، همه در کنار هم نفس میکشند. هشتم آبان یادآور فقدان شاعری است که با شعرهایش قد کشیدیم و با کلماتش هنوز به دنیای روشن نوجوانی برمیگردیم؛ جهانی که در آن، هر واژه هنوز بوی باران میدهد و صدای کودکی از میان سطرها به گوش میرسد.