امیر پیمانی، کارشناس مدیریت شهری نوشت: در دهه اخیر، موج تازهای از شرکتهای شهری ظهور کرده است که بهجای تمرکز صرف بر پروژههای عمرانی، مأموریت خود را در بازتعریف زیست شهری و خلق ارزش پایدار دنبال میکنند. این شرکتهای نسل دو، با ترکیب نگاه فناورانه، فرهنگی و اجتماعی، توانستهاند سهمی کلیدی در گذار شهرها به سمت پایداری داشته باشند.
عرصه مدیریت شهری در دهه اخیر شاهد ظهور نسل جدیدی از شرکتها بوده است؛ شرکتهایی که نه صرفاً پیمانکار پروژههای عمرانی، بلکه بازیگران خلاق در زیستبوم تحول شهری بهشمار میروند. این بنگاههای تجاری، با ترکیب دانش مهندسی، فناوریهای دیجیتال و نگاه اجتماعی، در حال بازتعریف رابطه شهر با شهرونداناند. مطالعات انستیتوی سیاستهای شهری سئول (2023) نشان میدهد که بیش از ۶۰ درصد شاخصهای پایداری شهری متأثر از نحوه عملکرد نهادهای مدیریتی میانی است؛ یعنی همان شرکتهایی که مرز میان سیاستهای کلان و نیازهای خرد شهروندی را پر میکنند. نگاه سیستمی، دادهمحور و منعطف، مهمترین ویژگی این نسل از نهادهاست که میتواند چرخه عمر پروژههای شهری را به سمت بهرهوری هدفمند و پایدار سوق دهد.
از سازندگی تا بازآفرینی
در شهرهای در حال توسعه، مفهوم "بازآفرینی" جایگزین "ساخت" شده است. پروژههای عمرانی دیگر فقط کالبد نمیسازند؛ بلکه تجربه زیست شهری را بازطراحی میکنند. از رودپارکها تا دریاچههای مصنوعی و مجموعههای چندمنظوره فرهنگی، فلسفه حاکم بر بهرهبرداری چندبعدی از فضاهای عمومی است. پژوهش دانشگاه UCL لندن (2022) تأکید دارد که بازآفرینی موفق، زمانی تحقق مییابد که شرکتهای اجرایی نگاه اکولوژیک، فرهنگی و فناورانه را توأمان بهکار گیرند.
این رویکرد مستلزم فراتر رفتن از مدل سنتی ساختوساز است. در گذشته، تمرکز بر تکمیل پروژه در چارچوب زمان و بودجه بود؛ اما اکنون، موفقیت بر اساس میزان ارزش اجتماعی و زیستمحیطی تولید شده سنجیده میشود. به عنوان مثال، پروژهای که یک فضای خالی شهری را به یک پارک با قابلیت جذب دیاکسید کربن و تسهیل تعاملات اجتماعی تبدیل میکند، نمونهای بارز از کارکرد شرکتهای نسل دو است. این شرکتها از مدلهای طراحی مشارکتی (Co-design) استفاده میکنند تا اطمینان حاصل کنند که فضاهای بازطراحی شده، نه تنها زیبا، بلکه کاربردی و مورد پذیرش جامعه محلی باشند.
انرژی، هوشمندی و زیست دیجیتال
یکی از محورهای تعیینکننده در شهر پایدار، مدیریت منابع و انرژیهای تجدیدپذیر است. نسل جدید شرکتهای شهری با بهرهگیری از سامانههای مانیتورینگ هوشمند و اینترنت اشیاء (IoT)، در حال تبدیل زیرساختهای سنتی به شبکههای زنده شهریاند. این شرکتها، با استفاده از حسگرها و تحلیل کلاندادهها (Big Data)، الگوی مصرف انرژی ساختمانها، ترافیک شهری و کیفیت هوا را در لحظه رصد میکنند.
در متروپولهایی مانند دوبی و بارسلونا، ادغام دادههای ترافیکی، آبی و زیستمحیطی در یک "داشبورد واحد تصمیمسازی" طی پنج سال گذشته، تا ۲۸٪ مصرف انرژی را کاهش داده است (Smart City Expo, 2024).
این کاهش مصرف صرفاً ناشی از بهینهسازی فنی نیست، بلکه نتیجه تصمیمگیری آگاهانه بر مبنای دادههای لحظهای است.
برای مثال، در مدیریت شبکه توزیع برق، الگوریتمهای مبتنی بر یادگیری ماشین میتوانند الگوهای اوج مصرف را پیشبینی کرده و بهطور خودکار منابع انرژی خورشیدی یا بادی موجود در شبکه توزیع شهری را فعال سازند. این فرآیند پیچیده، نیازمند یکپارچهسازی سامانههای سختافزاری (حسگرها و کنتورهای هوشمند) و نرمافزاری (پلتفرمهای ابری تجزیه و تحلیل داده) است که تخصص اصلی شرکتهای نسل دومی محسوب میشود.
سرمایهگذاری پایدار؛ اقتصاد سبز شهری
پایداری بدون مدل اقتصادی روشن، دوام نمیآورد. شرکتهای نسل دو، با ورود به چرخه تأمین مالی نوین — از اوراق سبز شهری (Green Bonds) گرفته تا مشارکت عمومی-خصوصی (PPP) — نقش تسهیلگر میان دولت و سرمایهگذار را بازی میکنند. این شرکتها با استانداردسازی پروژهها بر اساس معیارهای زیستمحیطی شناختهشده (مانند ESG)، جذابیت سرمایهگذاری را برای صندوقهای اخلاقی و پایدار بینالمللی افزایش میدهند.
گزارش بانک جهانی (2023) تأکید میکند که ۴۰٪ از پروژههای موفق شهر هوشمند، در قالب تعامل نهادهای میانسطحی اجرا شدهاند که توانستهاند ریسک سرمایهگذاری را با ارزش اجتماعی ترکیب کنند. این ترکیب ریسک معمولاً از طریق فرمولبندی دقیق بازده سرمایهگذاری (ROI) صورت میگیرد که نه تنها سود مالی، بلکه معیارهای کاهش آلودگی هوا، کاهش ترافیک، و افزایش فضاهای سبز را نیز در محاسبات خود لحاظ میکند.
این امر باعث میشود که پروژههای شهری از حالت هزینهبر به حالت تولیدکننده ارزش بلندمدت تبدیل شوند.
انسانمحوری در طراحی آینده شهر
در نهایت، پایداری بدون مردم معنا ندارد. بازطراحی فضاهای شهری تنها زمانی اثربخش است که نیازهای اجتماعی، فرهنگی و زیباشناختی ساکنان در آن بازتاب یابد. رویکرد «ارزش افزوده با حفظ هویت محلی» هماکنون در برنامههای شهرهایی چون توکیو، وین و مشهد در حال پیادهسازی است و یافتهها نشان میدهند که حفظ عناصر بومی، حس تعلق و مشارکت اجتماعی را تا سه برابر تقویت میکند.
شرکتهای نسل دو با استفاده از ابزارهایی نظیر نقشهبرداری اجتماعی (Social Mapping) و برگزاری کارگاههای طراحی مشترک با گروههای ذینفع مختلف (از کسبوکارهای کوچک تا سالمندان محله)، اطمینان حاصل میکنند که تغییرات کالبدی بافت اجتماعی سازگار باشند. این امر منجر به کاهش مقاومت در برابر تغییر و افزایش پذیرش طرحهای توسعهای میشود. به بیان دیگر، فناوری باید ابزاری برای تقویت انسجام اجتماعی باشد، نه عاملی برای بیگانهسازی.
جمعبندی
شهر پایدار، محصول همزیستی خلاق میان فناوری، فرهنگ و سرمایه انسانی است. شرکتهای نسل دو با درک پیچیدگیهای اقتصاد دادهمحور و زیستاکولوژیک، از مجریهای سنتی به "معماران آینده شهری" بدل شدهاند. آینده مدیریت شهرها نه در ادارات پشت میز، بلکه در زیستافزارهایی رقم میخورد که به اندازه شهر، پویا، یادگیرنده و زندهاند. این شرکتها با ارائه راهحلهای یکپارچه و انعطافپذیر، پل ارتباطی حیاتی میان آرمانهای پایداری و واقعیتهای روزمره شهری هستند.
انتهای پیام/