شناسهٔ خبر: 75533660 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

گفت‌وگوهایی درباره نقش رسانه در رفتار و تغذیه سالم کودک و نوجوان؛

چطور می‌شود بچه‌ها را از بمباران محصولات پررنگ و لعاب نجات داد؟

تهران- ایرنا- ناتوانی شناختی کودکان در تمایز هدف تجاری از محتوای سرگرمی، آنها را به قربانیان خاموش تبلیغات هدفمند محصولات ناسالم در رسانه‌های امروزی تبدیل کرده است. بازنگری در سیاست‌گذاری‌های سلامت و ارتقای سواد رسانه‌ای می‌تواند کودکان را از این آسیب دور نگه دارد.

صاحب‌خبر -

دنیای دیجیتال این روزها دیگر مختص سرگرمی کودک و نوجوان نیست؛ تلفن‌های همراه و تبلت‌ها به دروازه‌ای تبدیل شده‌اند که حجم عظیمی از انواع پیام‌ها را مستقیم و غیرمستقیم به ذهن مخاطبانشان سرازیر می‌کنند.

بخشی از این پیام‌ها، تبلیغات آنلاین مواد غذایی هستند؛ محتواهای صوتی و تصویری با رنگ‌های خیره‌کننده، سرعت بالا و موسیقی‌های بعضا اعتیادآور که برای کودکان جذابند. این آگهی‌ها نه تنها محصولات ناسالم را می‌فروشند، بلکه ذائقه‌ و سلیقه کودکان را هم تحت تاثیر قرار می‌دهند. این نفوذ پنهان، یک نبرد خاموش است که در آن، جذابیت‌های لحظه‌ای تبلیغات، با الگوی سالم زندگی که خانواده‌ها تلاش می‌کنند بسازند، در تضاد قرار می‌گیرند.

امروزه کودکان بیشترین زمان ممکن را صرف تماشای صفحه نمایش می‌کنند که این روند، آنها را به هدف اصلی بازار مواد غذایی ناسالم تبدیل کرده است. بر اساس گزارش‌های معتبر از نهادهایی مانند سازمان جهانی بهداشت، در بسیاری از کشورهای جهان، بخش مهمی از آگهی‌هایی که کودکان در طول روز مشاهده می‌کنند، به محصولاتی اختصاص دارد که دارای مقادیر بالای قند، چربی یا نمک هستند.

این مواجهه گسترده، یک پیامد مستقیم و ملموس دارد؛ افزایش شدید اضافه وزن و چاقی کودکان در سطح جهان. این سازمان هشدار می‌دهد که تعداد کودکان و نوجوانان مبتلا به چاقی در سطح جهانی، طی دهه‌های اخیر چندین برابر شده و این معضل، دیگر تنها یک چالش رفتاری نیست، بلکه یک بحران جدی سلامت عمومی است که مستقیما با تأثیرات مخرب رسانه‌ها بر الگوهای تغذیه پیوند خورده است.

پژوهشگر ایرنا در این زمینه با «سیما یوسف‌خانی» روانشناس و متخصص مشاوره کودک و «ملیحه غنی‌نژاد» کارشناس حوزه تغذیه گفت‌وگویی داشته که در ادامه می‌خوانید:

تبلیغاتی که کودکان را با خود به دنیایی جادویی می‌برند!

یوسف‌خانی روانشناس: محتوای آموزشی اغلب با چالش‌های جدی روبرو است؛ عموما زمان بیشتری نسبت به تبلیغات دارند و در بسترهای کند و کسالت‌آور ارائه می‌شوند. در مقابل، تبلیغات کوتاه، سریع و دارای پاداش‌دهی فوری هستند و به همین دلیل بسیار تأثیرگذارترند

سیما یوسف‌خانی اشاره می‌کند که توانایی کودک برای تمایز قائل شدن میان محتوای اصلی برنامه و آگهی‌های تجاری، به طور مستقیم به رشد تفکر نقادانه‌ای وابسته است که تنها در سنین پنج تا ۶ سالگی در کودکان شکل می‌گیرد. تا قبل از این مرحله، کودک با عدم برخورداری از ابزارهای ذهنی لازم برای درک هدف واقعی آگهی‌ها، صرفا دریافت کننده محتوای تبلیغاتی است. البته که الگوهای آموزشی خاص یا تلاش والدین برای القای توضیحاتی درباره هدف تبلیغ، ممکن است استثنائاتی ایجاد کند.

او می‌افزاید: در حوزه تبلیغات، تولیدکنندگان با استفاده از محتوای بصری و شنیداری قوی، ضمیر ناخودآگاه کودک را جذب می‌کنند. استفاده از موسیقی‌های متن هیجان‌انگیز، صداهای جذاب و رنگ‌های قدرتمند، همگی بر این ناخودآگاه تأثیر می‌گذارند. مساله حیاتی دیگر، بهره‌گیری از کاراکترهای جذاب است؛ کاراکتری که محصول غذایی را مصرف می‌کند و به دنبال آن، وارد یک دنیای جادویی می‌شود، قدرتی عجیب کسب می‌کند مانند سوپرمن شدن یا پرواز کردن. این عناصر، به طور مضاعف بر مکانیسم‌های پاداش در مغز کودک اثر گذاشته و تمایل او را به انتخاب آن ماده غذایی به شدت افزایش می‌دهند.

وی درباره رفتارهای تکانشی کودکان نیز توضیح می‌دهد که کنترل این رفتارها قبل از سه سالگی، کاملاً تحت مدیریت والدین است. چنانچه کودک در معرض یک ماده غذایی خاص قرار گیرد، وظیفه والد است که با کنترل و حفظ تعادل، آن را در اختیارش بگذارد یا از دسترس او دور کند. به این معنا که اگر والدی نمی‌خواهد فرزند سه‌ساله خود از پفک استفاده کند، نباید آن را در دسترس او قرار دهد.

چرا برنامه‌های آموزشی کارآمد نیست؟

به گفته این روانشناس، تأثیرگذاری آموزش سواد رسانه‌ای در این زمینه منوط به آن است که مخاطب اصلی برنامه، تنها والدین نباشند. اگر برنامه‌های ارتقای سواد رسانه‌ای صرفاً برای والدین طراحی شوند، با توجه به وجود چالش‌ها و تنش‌های قبلی میان والدین و کودکان و نوجوانان بر سر استفاده از رسانه، این اطلاعات جدید می‌تواند تنش‌ها را افزایش دهد. والدین سعی می‌کنند اطلاعات دریافتی را منتقل کنند و فرزندان را به تبعیت وادارند، در نتیجه احتمال موفقیت کم خواهد بود. برای اثربخشی، محتوای سواد رسانه‌ای باید برای خود کودک و نوجوان طراحی شود.

یوسف‌خانی می‌افزاید: محتوای آموزشی اغلب با چالش‌های جدی روبرو است؛ عموماً زمان بیشتری نسبت به تبلیغات دارند و در بسترهای کند و کسالت‌آور ارائه می‌شوند. در مقابل، تبلیغات کوتاه، سریع و دارای پاداش‌دهی فوری هستند و به همین دلیل بسیار تأثیرگذارترند. برای اینکه محتوای سواد رسانه‌ای بتواند تأثیر قابل توجهی داشته باشد، باید به همان اندازه جذاب و جالب طراحی شود. راهکار مؤثر این است که آموزش از طریق اشخاص یا برنامه‌هایی انجام شود که از قبل برای کودک و نوجوان در آن رده سنی، جذاب و پرطرفدار بوده‌اند مانند استفاده از اینفلوئنسرهای جذاب.

بهترین استراتژی آموزشی، به ویژه برای محدوده سنی پیش‌دبستانی، استفاده از داستان‌ها و قصه‌های آموزنده در قالب فعالیت‌های گروهی است. می‌توان گروه‌هایی را برای آموزش مهارت‌های زندگی در پیش‌دبستانی‌ها طراحی کرد که همراه با داستان، بازی، هیجان و در کنار آن آموزش باشند. بخشی از این آموزش‌ها می‌تواند به سبک زندگی سالم اختصاص یابد. پس از آموزش، اجرای آن در محیط مثلا طراحی برنامه غذایی پیش‌دبستانی بر اساس آموزش‌های تغذیه سالم برای نهادینه شدن آن ضروری است.

چطور می‌شود بچه‌ها را از بمباران محصولات پررنگ و لعاب نجات داد؟

به گفته این کارشناس، برای کودکان دبستانی و بزرگتر، بارش فکری یا طوفان ذهنی می‌تواند مؤثرتر از آموزش مستقیم باشد. می‌توان در کلاس‌ها و آموزش‌های گروهی، دانش‌آموزان را در قالب تفکر نقاد و بارش فکری، به سمتی هدایت کرد که خودشان به محاسن تغذیه و سبک زندگی سالم دست یابند. این روش تفکر غیرمستقیم، در این سنین تأثیرگذاری بیشتری دارد.

یوسف‌خانی در خصوص بازی‌های آموزشی و نیز فعالیت اینفلوئنسرهای سلامت و رسانه‌های دیجیتال معتقد است که تأثیر بازی‌های آموزشی بیشتر بر محدوده سنی زیر پنج سال است؛ بازی‌هایی که کودک در آن با خوردن خوراکی سالم امتیاز می‌گیرد یا رشد می‌کند، برای این سنین جذاب هستند. اما با وجود بازی‌های بسیار جذابی مانند «کال آف دیوتی» و «ماینکرافت» که در حال حاضر از پنج سالگی به بالا در دسترس کودکان قرار گرفته‌اند و تأثیر منفی گذاشته‌اند، چالشی بزرگ پیش روی ما قرار دارد: آیا می‌توانیم بازی‌ای طراحی کنیم که به اندازه این بازی‌ها برای کودکان بالای پنج سال جذاب و گیرا باشد؟

صرفِ رعایت اصول تغذیه سالم در خانه کافی نیست

یوسف‌خانی در ادامه بیان می‌دارد: نقش محیط خانه در این زمینه حیاتی است اما هر والدی لزوماً نمی‌تواند الگو باشد. صرف اینکه والدی تمام اصول تغذیه‌ای سالم را رعایت کند، به معنای الگوی خوب بودن برای فرزند نیست. ممکن است کودک، درست نقطه مقابل والد عمل کند. والد الگو، کسی است که ضمن رعایت اصول، دارای سبک فرزندپروری مقتدر مهربان باشد. در سبک‌های سخت‌گیرانه یا سهل‌گیرانه، والد الگو نخواهد بود.

غنی نژاد متخصص تغذیه: آموزش دهیم که هزینه شخصیت‌های کارتونی جذاب روی بسته‌های خوراکی، در واقع از جیب خود ما پرداخت می‌شود. این شیوه، با بهره‌گیری از حس استقلال‌طلبی کودکان، به صورت همزمان، سواد مالی و سواد تغذیه‌ای را تقویت می‌کند و تاثیر تبلیغات فریبنده را کاهش می‌دهد

اگر فرض را بر این بگذاریم که والدین با تعریف فوق، یک الگوی مناسب برای کودک هستند، قطعاً تأثیر بسزایی در شکل‌گیری عادات غذایی خواهند گذاشت. با این حال، تأثیر خانواده صد در صدی نیست؛ چرا که ما نیروی قدرتمند دیگری تحت عنوان فضای مجازی و جامعه اطراف مثل دوستان، همکلاسی‌ها، آشنایان را داریم که اثرگذارند. وزن تأثیرگذاری، بیشتر با خانواده و الگوی صحیح والد است اما برای یک اثرگذاری اصولی و بنیانی، باید هر سه وزنه خانواده، جامعه پیرامون مثل مدرسه و سواد رسانه‌ای و برنامه‌های مجازی به صورت متعادل باید مدیریت و تقویت شوند.

این روانشناس در مورد میزان استفاده کودکان از رسانه هشدار می‌دهد که محدود کردن به خودی خود یک توانمندی و هنر است. او می‌گوید: چند درصد از والدین، هنر محدود کردن متعادل در استفاده از موبایل، رسانه، و انتخاب محتواپ را بلد هستند؟ اغلب والدین به دلیل ناآگاهی یا چالش‌هایی مانند تکالیف مدرسه فرزندان در دوران پساکرونا، به صورت صفر و صدی عمل می‌کنند؛ یعنی یا هیچ محدودیتی اعمال نمی‌کنند یا محدودیت‌های سخت‌گیرانه و ناکارآمد اعمال می‌کنند. به همین دلیل، قبل از افزودن هر فاکتور جدید به محدودسازی، باید دید که چند درصد از والدین اصول همان محدودسازی متعادل را می‌دانند.

سبک «مقتدر مهربان» برای کنترل عادت‌های کودکان

یوسف‌خانی تصریح می‌کند که تأثیر تبلیغات آنلاین بر عادات غذایی کودکان، نه یک عامل ساده، بلکه یک پدیده چندوجهی و پیچیده است که ریشه در رشد شناختی، سازوکارهای روانشناختی و بستر فرهنگی-اجتماعی دارد. کودکان زیر شش سال به دلیل عدم شکل‌گیری کامل تفکر نقادانه، قادر به تمایز میان محتوای سرگرمی و هدف فروش آگهی‌ها نیستند و در برابر محرک‌های قوی تبلیغاتی مانند رنگ، موسیقی و شخصیت‌های جادویی، آسیب‌پذیرند.

هرگونه مداخله مؤثر مستلزم تعادلی سه سویه میان الگوهای صحیح فرزندپروری در خانواده با تأکید بر سبک مقتدر مهربان، جامعه اطراف مانند مدرسه و همسالان و ارتقای سواد رسانه‌ای خود کودکان و نوجوانان است. از این رو، محدودسازی صرف و صفر و صدی رسانه، به دلیل نابلدی بسیاری از والدین، راهکار نهایی نیست و در عوض، باید به توسعه محتواهای مثبت و جذاب مانند انیمیشن‌های کوتاه و بازی‌های آموزشی خلاقانه با همان قدرت تأثیرگذاری تبلیغات ناسالم روی آورد. در نهایت، تمرکز بر آموزش‌های گروهی و روش‌های تفکر نقاد مانند بارش فکری برای سنین بالاتر، کلید گذار از یک مصرف‌کننده صرف به یک انتخاب‌کننده آگاه و متعادل است.

تبلیغاتی که «اشتهای کاذب» می‌سازند

غنی ‌نژاد در گفت‌وگو با پژوهشگر ایرنا اظهار می‌دارد حیاتی‌ترین نقطه برای درک هدف پشت پرده تبلیغات، در سنین بین ۶ تا هشت سالگی شکل می‌گیرد. کودکان پیش از این سن، در یک محدوده آسیب‌پذیری ذهنی قرار دارند؛ به این معنا که قادر نیستند منظور و نیت واقعی سازنده پیام را درک کنند. آمارهای جدید نشان می‌دهد که تنها حدود ۳۰ درصد از کودکان پیش‌دبستانی، متوجه می‌شوند که هدف اصلی از نمایش این آگهی‌ها، صرفاً ترغیب به خرید است.

بنابراین، کودکان پیام تبلیغاتی مواد غذایی را به عنوان یک پیشنهاد واقعی و ارزشمند می‌پذیرند، نه یک معامله تجاری. این وضعیت باعث می‌شود که جذابیت‌های ظاهری تبلیغ، مستقیماً به عنوان ارزش واقعی آن خوراکی در ذهن کودک ثبت شود و به همین دلیل، در برابر محصولات ناسالم بسیار آسیب‌پذیر می‌شوند.

چطور می‌شود بچه‌ها را از بمباران محصولات پررنگ و لعاب نجات داد؟

تبلیغات خوراکی‌های پُرکالری و کم‌ارزش غذایی، با استفاده از ترفندهای روانشناختی، مسیرهای اصطلاحا لذت و پاداش فوری در مغز کودک را به شدت فعال می‌کنند. این خوراکی‌ها به دلیل قند و چربی بالا، باعث ترشح سریع ماده شیمیایی دوپامین در مغز می‌شوند که حس لذت قوی را به همراه دارد.

تبلیغات با نمایش هیجان‌انگیز این غذاها، مغز کودک را به صورت شرطی برای دریافت این پاداش لحظه‌ای آماده می‌کند. این شرطی‌سازی پیوسته، تعادل طبیعی هورمون‌های تنظیم‌کننده گرسنگی و سیری در بدن کودک را بر هم می‌زند. نتیجه آن است که کودک حتی وقتی سیر است، تحت تأثیر تصاویر تبلیغاتی، دچار اشتهای کاذب یا هوس شدید شده و به صورت ناخودآگاه، دست به انتخاب همان غذاهای ناسالم می‌زند. این فرآیند، ذائقه کودک را به سمت طعم‌های تند، شور و شیرین افراطی سوق می‌دهد.

رسانه را برای سلامت تغذیه کودک چگونه باید به کار گرفت؟

غنی‌نژاد ادامه می‌دهد: برای آنکه آموزش سواد رسانه‌ای تغذیه‌ای مؤثر واقع شود، باید به کودک بیاموزیم که نقشی فعال داشته باشد و صرفاً گیرنده منفعل نباشد. تحقیقات اخیر نشان داده که صرفاً هشدار دادن درباره بدی‌ها تأثیر کمتری دارد. بهترین روش برای سنین پیش‌دبستانی، استفاده از بازی‌های نقش‌آفرینی است؛ مثلاً کودک نقش یک بازرس تغذیه را بازی کند و یاد بگیرد که جذابیت‌های بیرونی مانند جایزه یا بسته‌بندی را از محتوای غذایی واقعی جدا کند. برای سنین دبستانی، بهتر است روی درک اقتصادی و تجاری تبلیغات کار کنیم؛ برای مثال، آموزش دهیم که هزینه شخصیت‌های کارتونی جذاب روی بسته‌ها، در واقع از جیب خود ما پرداخت می‌شود. این شیوه، با بهره‌گیری از حس استقلال‌طلبی کودکان، به صورت همزمان، سواد مالی و سواد تغذیه‌ای را تقویت می‌کند و تأثیر تبلیغات فریبنده را کاهش می‌دهد.

رسانه‌های دیجیتال می‌توانند نیروی قدرتمندی در جهت مقابله باشند، به شرط آنکه بتوانند از همان تکنیک‌های جذاب و سریع تبلیغات ناسالم استفاده کنند. در فضای مجازی، باید از افراد پرطرفدار و اینفلوئنسرها که در زمینه سلامت کودک فعالیت می‌کنند، به صورت هدفمند استفاده شود. اما این افراد نباید صرفاً دستور رژیم دهند؛ بلکه باید فرهنگ آشپزی دسته‌جمعی یا تجربه مزه‌های جدید را به شیوه‌ای هیجان‌انگیز ترویج کنند.

نکته کلیدی این است که محتوای سالم باید از نظر کیفیت بصری، سرعت ارائه و ریتم موسیقی، هم‌سطح تبلیغات ناسالم باشد. همچنین، می‌توان از بازی‌های آموزشی کوتاه و پاداش‌دهنده استفاده کرد که در آن‌ها، کودک با خوردن میوه یا سبزیجات، امتیاز یا قدرت ویژه‌ای در بازی کسب کند و به این ترتیب، مسیر پاداش مغز را به انتخاب‌های سالم گره زد.

بر اساس مطالعات سلامت، محیط خانه، قوی‌ترین و مهم‌ترین عامل در تعیین عادات غذایی کودکان است و به عنوان یک صافی و فیلتر برای پیام‌های رسانه‌ای عمل می‌کند. اگر والدین الگوی تغذیه سالم داشته باشند و مهم‌تر از آن، قوانین استفاده از رسانه مانند عدم استفاده از موبایل و تبلت هنگام غذا خوردن را اجرا کنند، تأثیر مخرب تبلیغات کاهش می‌یابد.

تبلیغات مداوم، باعث افزایش اصرار و درخواست کودک برای خرید آن محصول می‌شوند. با این حال، اگر اصل «تنها مواد غذایی سالم در دسترس قرار گیرند» در خانه رعایت شود، کودک مجبور به انتخاب از میان گزینه‌های سالم می‌شود. به عبارت دیگر، قدرت خانه، در تنظیم آنچه که کودک می‌تواند بخورد و الگوی عملی مصرف والدین است که تأثیر پیام‌های رسانه را ضعیف می‌کند.

این متخصص تغذیه تاکید دارد که به جای صرف محدود کردن که غالبا کودکان را سرکش می‌کند، باید از تکنولوژی برای ایجاد محیط‌های حمایتی مثبت استفاده شود. می‌توان برنامه‌ها و اپلیکیشن‌هایی طراحی کرد که کودک را در انتخاب منوی غذایی هفته یا تهیه میان‌وعده‌های سالم مشارکت دهد.

مثلاً، می‌توان چالش‌های هفتگی تغذیه را در قالب یک بازی طراحی کرد که در آن، با معرفی و مصرف یک غذای جدید مثل یک نوع سبزی جدید، کودک جایزه یا امتیاز کسب کند. همچنین، می‌توان از ابزارهای فنی برای ساده‌سازی خواندن برچسب‌های تغذیه استفاده کرد و اپلیکیشن‌هایی ساخت که با اسکن بسته‌بندی، میزان قند یا چربی را با نمادهای ساده و قابل فهم و نه عدد و رقم برای کودک نمایش دهند؛ این شیوه، مشارکت فعال و آگاهانه کودک را در فرآیند انتخاب غذایی افزایش می‌دهد.

گزارش از:

محمدرضا خدایار