شناسهٔ خبر: 75528901 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

گفتنی‌های کارگردان «رادیون» از آثار برگزیده جشنواره فیلم کوتاه؛

اگر هوشمند باشیم از چشمه جوشان تاریخ ادبیات‌ ایران برای اقتباس استفاده می‌کنیم

محسن جهانی، کارگردان فیلم کوتاه «رادیون» گفت: امروز فیلم‌های کوتاه و بلند زیادی را می‌بینیم که اقتباسی هستند، حتی برخی از سریال‌ها نیز از کتاب‌های مختلف برگرفته می‌شوند و این اتفاق بسیار مثبتی است.

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا جشنواره فیلم کوتاه تهران، امسال در چهل‌ودومین دوره خود بار دیگر به محفلی برای نمایش خلاقیت‌های تازه فیلمسازان جوان بدل شد. امسال اولین سالی بود که در بخش «کتاب و سینما» ۳۵ فیلم اقتباسی حضور داشت و این نشان دهنده علاقه فیلمسازان و رویکرد ویژه جشنواره به حوزه اقتباس است. یکی از این ۳۵ فیلم اقتباسی فیلم کوتاه «رادیون» به کارگردانی محسن جهانی از مشهد مقدس بود که با حال‌وهوایی نوستالژیک در بستر خانواده‌ای مشهدی روایت می‌کرد که برای این فیلم از هیئت داوران لوح افتخار دریافت کرد. این فیلم با زبانی طنزآمیز، پیوند میان خاطرات جمعی و دنیای رسانه را به تصویر می‌کشد؛ با کارگردان آن به گفت‌وگو نشستیم.

چطور شد که سراغ ساختن یک فیلم اقتباسی رفتید و فیلم کوتاه «رادیون» اقتباس از کدام کتاب است؟

این فیلم در فضای خانوادگی شهر مشهد می‌گذرد و من دوست داشتم حال و هوای فیلم، تداعی کننده فضای نوستالژی باشد و با رادیو گره بخورد. رادیو و تلویزیون در خانواده‌هایی که در شهرستان‌های کوچک‌تر زندگی می‌کردند نقش پررنگی داشتند. حتی اگر تلویزیون هم وجود داشت، رادیو معمولاً همیشه روشن بود؛ کنار قالی‌بافی، در جمع‌های خانوادگی، یا هنگام سفره ناهار و شام. خانواده‌ها دور هم جمع می‌شدند و به رادیو گوش می‌دادند. چنین فضایی را در این فیلم هم داشتیم.

در جریان گفت‌وگوهایی که انجام دادیم به ایده‌ای رسیدیم. آن ایده درباره خانواده‌ای دهه پنجاهی در مشهد بود که طبق عادت هر روز، هنگام ناهار، رادیو را روشن می‌کنند تا به برنامه مورد علاقه‌شان گوش دهند. اما در یکی از همین روزها، اتفاق غیرمنتظره‌ای می‌افتد دختری آهنگی را به پسر جوان این خانواده تقدیم می‌کند و همین موضوع، خانواده و آن پسر را وارد چالشی بزرگ می‌سازد. چنین فضایی مدنظر ما بود.

در روند پرداخت اثر، مطالعه مفصلی درباره تاریخچه‌ی رادیو و خاطرات مربوط به آن به‌ویژه دوران قبل از انقلاب، انجام دادم. یکی از کتاب‌هایی که در این زمینه بسیار به من کمک کرد، کتاب «شما و رادیو» بود که شامل خاطرات هنری شاهرخ نادری از تهیه‌کنندگان باسابقه رادیو پیش از انقلاب بود. ایشان برنامه‌های زیادی را تهیه و اجرا کرده بودند و فضای آن دوران را به‌خوبی ترسیم کرده است. این مطالعه به ما کمک کرد تا بتوانیم از آن فضا در کار خود بهره بگیریم. در نهایت به فیلمنامه‌ای رسیدیم که هم به نوعی با رادیو پیوند داشت، هم حال‌وهوای نوستالژیک خانواده‌ای مشهدی را بازتاب می‌داد، در عین حال در ژانر کمدی می‌توانست مخاطب را بخنداند.

از نظر شما، این پیوند میان فیلم کوتاه و ادبیات و داستان، چه نقشی می‌تواند در معرفی یک کتاب داشته باشد، به‌ویژه اگر نویسنده‌ای جدید باشد؟

به نظر من اقتباس به معنای آن نیست که حتماً باید وامدار آن اثر هنری باشیم که از آن اقتباس می‌کنیم. به‌نظر من، اقتباس می‌تواند به گونه‌ای انجام شود که مخاطب حتی متوجه شباهت آن با اثر اصلی نشود. یعنی نویسنده در قالب مطالعه آثار مختلف یا حتی یک اثر خاص، به ایده‌ای می‌رسد، در ذهنش اتفاقی می‌افتد، به فکر فرو می‌رود و در نهایت به خلق اثری تازه و مستقل دست می‌زند.

من همیشه سعی کرده‌ام از اثری که به نوعی باعث برانگیخته شدن این حس و ایده در من شده است یاد کنم؛ یعنی بگویم این کار، اقتباسی از فلان مستند، یا فلان کتاب، یا حتی فلان شعر است، چون در هر صورت آغاز این مسیر از همان اثر بوده که من را به موقعیتی تازه و خلق اثری جدید رسانده است.

ما صاحب میراث بزرگی در تاریخ ادبیات، به‌ویژه در شعر هستیم. اشعار ما نیز به نوعی با داستان درآمیخته‌اند و در ادبیات داستانی هم همین غنا و پیشینه وجود دارد. این یعنی برای من به عنوان فیلمنامه‌نویس، پنجاه درصد مسیر از پیش پیموده شده است. اگر فیلمنامه‌نویس هوشمندی باشم، باید از این چشمه جوشان که توسط هنرمندان بزرگ و تأثیرگذار تاریخ این سرزمین ایجاد شده، بهره بگیرم. این استفاده می‌تواند مستقیم یا غیرمستقیم باشد؛ ممکن است من مستقیماً از اثری تأثیر بگیرم یا در اثر خواندن آن به خلق اثری تازه برسم.

متأسفانه در سال‌های گذشته، نگاه درستی به موضوع اقتباس وجود نداشت و گاهی آن را با «کپی‌برداری» اشتباه می‌گرفتند و ارزش چندانی برای آن قائل نبودند. من یک فیلم کوتاه به نام «چتری برای باران» نوشتم که هرکس آن را می‌خواند، می‌گفت این همان قصه‌ای است که درباره ماجرایی در یک روستا روایت می‌شود: جایی که همه برای نماز باران از روستا بیرون می‌روند و دختری با چتر در میان آنان ظاهر می‌شود. من ادعا ندارم که این قصه را خودم خلق کرده‌ام؛ این داستان پیش‌تر روایت شده بود. اما من از آن قصه الهام گرفتم، از آن اقتباس کردم و روایت شخصی خودم را بیرون کشیدم.

خوشبختانه در سال‌های اخیر، شاهد توجه و تشویق بیشتر به اقتباس هستیم. در بسیاری از جشنواره‌ها بخش ویژه اقتباس اضافه شده و از آثار اقتباسی حمایت می‌شود. امروز فیلم‌های کوتاه و بلند زیادی را می‌بینیم که اقتباسی هستند، حتی برخی از سریال‌ها نیز از کتاب‌های مختلف برگرفته می‌شوند و این اتفاق بسیار مثبتی است. اگر به سینمای جهان و سریال‌های شاخص بین‌المللی نگاه کنیم می‌بینیم که بسیاری از آن‌ها اقتباسی هستند. با توجه به پیشینه غنی و تاریخ کهن ادبیاتمان ما می‌توانیم در زمینه اقتباس، بسیار موفق‌تر و خلاق‌تر عمل کنیم.

از نظر شما، چرا پیوند میان فیلم کوتاه و نویسندگانی که حالا کمتر شناخته‌شده یا گمنام‌تر هستند، شکل نمی‌گیرد؟ فیلمسازان برای فیلم اقتباسی معمولاً به سراغ داستان‌هایی می‌روند که پیش‌تر امتحان خود را پس داده‌اند یا داستان‌هایی که جاافتاده‌ترند، یا مثلاً سراغ نویسندگانی مانند آقای مرادی کرمانی می‌روند. به نظر شما، چرا این ارتباط میان فیلم‌سازان و نویسندگان برقرار نمی‌شود و مشکل کار دقیقاً کجاست؟

دو دلیل وجود دارد یکی از آنها عدم مطالعه کافی است. زمانی که من به‌عنوان نویسنده مطالعه کافی نداشته باشم و با نویسندگان مختلف آشنا نباشم و کتاب‌های متنوعی نخوانده باشم، طبیعتاً تنها به سراغ همان اساتید و کتاب‌های معروف خواهم رفت و تلاش می‌کنم از آن‌ها اقتباس کنم.

دوم این‌که گاهی مسیر اشتباه است؛ یعنی اینکه من به عنوان نویسنده تصور کنم کار اقتباسی این است که مثلاً یک کتاب را بردارم و بگویم می‌خواهم از این کتاب یک فیلمنامه بنویسم. به نظر من این یک دیدگاه اشتباه است. نویسنده باید آنقدر کتاب بخواند که یک اثر بتواند ذهن او را درگیر کند و با او بازی کند و او را به سمت خلق یک قصه جدید بر اساس آنچه در کتاب خوانده هدایت کند. موقعیتی که در اثر شکل می‌گیرد، باید نویسنده را رها نکند و او را وادار کند که اثری در راستای آن کتاب خلق کند. به این ترتیب، اقتباس باید به گونه‌ای اتفاق بیفتد که یک اقتباس درست و تکامل‌یافته باشد.

در نوع اول اگر بخواهیم سفارشی عمل کنیم، مثلاً یک کتاب شاخص را برداریم یا از یک نویسنده معروف اقتباس کنیم، معمولاً اتفاق خاصی نمی‌افتد. در این حالت، تنها داستان کتاب را تصویری می‌کنیم و بس. چنین اقتباسی ارزش هنری واقعی پیدا نمی‌کند.

اگر هوشمند باشیم از چشمه جوشان تاریخ ادبیات‌ ایران برای اقتباس استفاده می‌کنیم

درباره ادبیات کهن ایرانی و جهان چطور؟ فکر می‌کنید این دو چه ظرفیتی برای فیلم کوتاه می‌توانند داشته باشند؟

ترجیح خودم این است که در اقتباس از ادبیات کهن استفاده کنم. به هر حال سلیقه‌ای است. اما در هر صورت چیزی که باید اتفاق بیفتد این است که فیلمساز باید چیزی به اثر اضافه کند و دنیای خود را خلق کند. صرف اینکه از نویسنده‌ای درجه یک، چه ایرانی و چه خارجی، تصویری‌سازی کنیم، اقتباس محسوب نمی‌شود. اقتباس واقعی زمانی است که اثر جدیدی خلق شود و جهان جدیدی بر اساس آن کتاب شکل گیرد.

به نظر من، شاید برخی با این دیدگاه مخالف باشند، اما اقتباس هنری واقعی همان چیزی است که هم هنر خود نویسنده در آن دیده شود و هم از اثر شاخصی بهره گرفته شود، نه صرفاً گرته‌برداری از یک اثر موجود باشد.

در این دوره از جشنواره برخی از فیلمسازان از نمایشنامه‌ها نیز اقتباس کرده بودند. اکثر بچه‌های سینمایی چندان نمایشنامه‌ها و جریانات تئاتری را دنبال نمی‌کنند، در حالی که تئاتر و نمایشنامه‌ها می‌توانند فرصت خوبی برای اقتباس فراهم کنن. نظر شما درباره این موضوع چیست؟

اتفاقاً فکر می‌کنم اقتباس از نمایشنامه راحت‌تر باشد تا اینکه بخواهیم از کتاب، رمان یا ادبیات داستانی و شعر بهره بگیریم. زیرا در تئاتر، نمایشنامه‌نویس یک گام جلوتر رفته و داستانی را برای مخاطبان ارائه کرده است. من هم در فیلم قرار است داستانی را برای مخاطبانی روایت کنم که همان مخاطبان نمایشنامه را جذب می‌کند. موقعیت دراماتیک به نظر من در اقتباس یک فیلمنامه از نمایشنامه نسبت به ادبیات داستانی راحت‌تر شکل می‌گیرد.

در حوزه فیلم کوتاه، فیلمسازان مستعد زیادی فعالیت می‌کنند که لزوماً هدفشان رسیدن به فیلم بلند نیست. بسیاری از فیلمسازان فیلم کوتاه سال‌ها به ساخت این نوع فیلم‌ها می‌پردازند. به نظر شما، آیا این خلأیی که جریان فیلم بلند در حال حاضر با آن مواجه است، می‌تواند از طریق فیلم کوتاه جبران شود؛ آینده این جریان را چگونه می‌بینید؟

در دنیای فیلم کوتاه گاه به دلیل اینکه آن سیاست‌های حاکم بر فیلم بلند وجود ندارد، شاهد هنر و خلاقیت بیشتری هستیم. وقتی وارد جشنواره فیلم کوتاه می‌شویم و آثار را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که بسیاری از کارها سطح بالایی دارند و این در حالی است که چنین کیفیتی در سینمای بلند کمتر دیده می‌شود. در فیلم کوتاه، هم نویسنده و هم هنرمند بر اساس هنر خود مسیر و اثرشان را رقم می‌زنند، اما متأسفانه در سینمای بلند این وضعیت وجود ندارد. سیاست‌ها مسیر آثار را تعیین می‌کنند، منظورم سیاست‌های اقتصادی و چرخه سینماست. تهیه‌کننده فیلم می‌سازد تا فروش داشته باشد، پخش‌کننده نیز به همین شکل عمل می‌کند و کارگردان مجبور است در این فضا اثر خود را بسازد یا تغییراتی در آن ایجاد کند. تا زمانی که فضا به این شکل باشد، نمی‌توان انتظار داشت که با اضافه شدن موجی از کارگردان‌های فیلم کوتاه به آثار بلند، تغییرات قابل توجهی رخ دهد. طبیعتاً ممکن است گه‌گاه شاهد آثاری درخشان باشیم که سینما را برای مدتی از فضای کمدی به سمت فیلم‌های جدی سوق دهند، اما آنچه در سال‌های آینده مشاهده خواهیم کرد همچنان همان دسته فیلم‌های کمدی تولیدشده برای فروش است.

متأسفانه در سینمای بلند، بسیاری از این کمدی‌ها حتی نمی‌توانند شایسته این نام باشند. برخی از آن‌ها مانند یک فست فود مضر هستند؛ کمدی واقعی باید دارای قصه باشد، انسان را به تفکر وا دارد، در ذهن مخاطب ماندگار شود و احساسات ایجاد کند. این‌ها فاکتورهایی هستند که کمدی باید داشته باشد، نه اینکه صرفاً با یک حرکت ناشایست یک بازیگر در جو سالن مخاطب را بخندانند و آن فیلم را کمدی بنامند؛ متأسفانه در حال حاضر چنین وضعیتی حاکم است.

امسال شاهد حضور بازیگران چهره در فیلم‌های کوتاه جشنواره بودیم. تعامل با بازیگران چهره و دعوت به کار از این افراد معمولاً در فیلم کوتاه به چه شکل است؟

من خودم تجربه خوبی از حضور بازیگران چهره در فیلم داشتم. وقتی بازیگری وارد فضای فیلم کوتاه می‌شود و برای همکاری آماده است، معمولاً کار با او راحت است. به‌ویژه بازیگرانی که من تا به حال دیده‌ام، کسانی هستند که این فضا را پذیرفته‌اند و برای کار در آن آماده‌اند. تا به حال تجربه‌ای نداشته‌ام که بازیگری از پذیرش این فضا امتناع کند، هرچند ممکن است برای برخی از نظر مالی یا امکانات، این تجربه نسبت به کارهای حرفه‌ای سینمایی محدودیت‌هایی داشته باشد که نیازمند صبر و تحمل کار با یک گروه تازه‌کار باشد. در ابتدا، من کمی نگرانی داشتم که این موضوع ممکن است مشکل‌ساز شود، اما خوشبختانه آقای مسعودی بسیار استادانه با این فضا کنار آمد و نقش مؤثری در فیلم ما ایفا کرد.

اگر هوشمند باشیم از چشمه جوشان تاریخ ادبیات‌ ایران برای اقتباس استفاده می‌کنیم

چقدر احتمال می‌دادید که فیلمتان یکی از برگزیدگان باشد؟

بله من احتمال می‌دادم «رادیون» مورد استقبال مخاطبان قرار گیرد، زیرا حتی در مرحله فیلمنامه و روی کاغذ وقتی آن را به هر کسی برای مطالعه می‌دادم، لحظاتی او را می‌خنداند و با قصه ارتباط می‌گرفت. از آنجایی که کمدی معمولاً در جشنواره‌ها مورد پسند داوران نیست، پیش‌بینی می‌کردم که احتمالاً نادیده گرفته شود و در بخش اصلی جشنواره جایزه‌ای کسب نکند. در نهایت، کار در بخش اقتباسی قرار گرفت و جایزه دوم نیز به آن تعلق گرفت که این جای شکر دارد.

آیا در آینده باز هم فیلم اقتباسی می‌سازید؟

بله، احتمالاً اگر اثری بر من تأثیر بگذارد، حتماً به سمت اقتباس خواهم رفت و مسیر اقتباس را دنبال خواهم کرد؛ چه از آثار حوزه نمایشنامه، چه ادبیات داستانی، رمان، شعر و حتی احتمالاً اقتباس از یک فیلم سینمایی. این موضوع برای من دور از ذهن نیست و به صورت فعال در ذهنم قرار دارد، اما بستگی دارد که چه اثر و کجا و چه زمانی در ذهن من آن‌قدر تأثیر بگذارد که مرا درگیر خود کند و به سمت آن سوق دهد تا من هم قصه خود را بر اساس آن ایجاد کنم.