شناسهٔ خبر: 75528426 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: دانشجو | لینک خبر

یادداشت دانشجویی|

نقش تشکل‌های دانشجویی انقلابی در نزاع گفتمانی دانشگاه، پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه چیست؟!

در جهانی که نظم نوین آن میان سلطه‌گر و مستقل در کشاکش است، انتخاب ملت‌ها نه صرفاً میان بودن یا نبودن، که میان «بودنِ محترم» و «ماندنِ تحقیرآمیز» است. مسئله اصلی ایران امروز، مسئله «چگونگی زیست قدرت» است: زیست بر محور تسلیم یا زیست بر مدار اراده و عزت.

صاحب‌خبر -
نقش تشکل‌های دانشجویی انقلابی در نزاع گفتمانی دانشگاه، پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه چیست؟!

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمد ناییج حقیقی، دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور، امروز صحنه تقابل این دو فلسفه، به متن دانشگاه رسیده است. تشکل‌های دانشجویی در خط مقدم نزاع گفتمانی‌اند؛ دانشگاه دیگر نه عرصه سیاست‌زدگی جناحی، بلکه میدان تکوین اندیشه تمدنی و تربیت عالم اثرگذار است. آنجا که باید ریشه‌ی مسائل را کاوید، نه شاخه‌هایش را برید.

حکمرانی در ایران معاصر، همواره تحت تأثیر یک دوگانگی عمیق در سطح فلسفه سیاست‌گذاری بوده است؛ تضادی که نه صرفاً فنی، بلکه ایدئولوژیک است و دو مسیر کاملاً متفاوت را برای تعریف مولفه‌های قدرت برای حفظ و ارتقای «امنیت ملی» و تحقق «پیشرفت اقتصادی» ترسیم می‌کند: مسیر «تلاش برای بقا از طریق تسلیم در برابر سیاست‌های مرسوم جهانی» و مسیر «استقامت و حرکت به سوی جامعه‌ای پیشرفته متکی بر اراده درونزای برون نگر».

 

این دو مسیر، نه تنها در نتایج عملی، بلکه در درک ماهیت کنشگری کشور در نظم نوین جهان، تفاوتی بنیادین ایجاد می‌کند.

 

از «انفعال محض» تا «استراتژی تسلیم فعال»: خوانشی از منطق غرب‌گرا

 

جریان غرب‌گرا، در تحلیل‌های خود، بر این فرض اساسی استوار است که بقای سیاسی و حرکت به سوی پیشرفت اقتصادی در کشور، تنها از طریق تعدیل فعالانه‌ی ظرفیت‌های ملی در برابر نظام سلطه غرب قابل تضمین است و هیچ مسیر دیگری قابل تصور نیست. رویکرد مذکور، که می‌توان آن را «استراتژی انفعال محض» نامید، ماهیت پیشرفت را به یک کالا تنزل می‌دهد که باید در ازای امتیازدهی به طرف مقابل خریداری شود؛ این بدین معناست که اگر خواست طرف مقابل تسلیم تمام ارکان قدرت آفرین باشد باید بِدَهی، اما برای مابه‌ازای دریافتی خیلی حق انتخابی نداری!

 

پذیرش «تسلیم بدون قید و شرط» از بیان رئیس جمهور مستکبر و سلطه‌جوی ایالات متحده آمریکا در این منطق، نه ابزاری برای روایت شکست، بلکه تکنیکی برای تحقق بقا و ماندن در هژمون خودخوانده غربی تلقی می‌شود.

 

شالوده این تفکر، اعتقاد به این منظومه معنایی است که پیشرفت در حوزه‌های پیشران (نظیر فناوری‌های بنیادین و علوم اقتدارآفرینی، چون هسته‌ای، موشکی، نانو، بایو، هوش مصنوعی و...)، یک عامل «تهدیدکننده» برای برقراری ارتباط عادی با ارکان نظم موجود جهانی است؛ لذا سانتریفیوژ، موشک، اقتصاد مستقل و دیگر عوامل و مظاهر تحقق پیشرفت مستقل درونزا، اما برون‌نگر، فدای تنفس مصنوعی مذاکره با غرب به منظور زنده ماندن اقتصاد کشور نه پیشرفت آن می‌شوند. در واقعیت اما، تجربه اثبات شده در طی تاریخ اینطور ثابت می‌کند که محاسبات این چنینی از ماهیت علوم و مولفه‌های اقتدارآفرین محاسباتی اشتباه و مهلک است؛ مظاهر قدرت بازدارنده، نه مانعی برای تحقق دیپلماسی، بلکه پایه و اساس دیپلماسی کنش‌گر، مستقل و عزت طلب است.

 

دهه‌ی سوخته: روایت شکست استراتژی آزموده شده

برای مشاهده روایت عینی موارد بیان شده رجوع به تاریخ به عنوان یک اصل جدی تلقی می‌شود؛ تجربه به تصویر کشیده شده توسط تاریخ اینطور بیان می‌دارد که نتیجه اجرای استراتژی بیان شده، نه تنها حفظ اصول و حرکت به سوی رشد رفاه عمومی مردم و پیشرفت جامعه نیست، بلکه خود عاملی برای به آتش کشاندن زیرساخت‌های اقتصادی کشور در دهه‌های متکی به لبخند کدخدا شده است. وقتی اراده برای اجرای اصلاحات ساختاری در نظامات تأمین مالی، بانکداری، تولید، مسکن و... به بهانه واهی گشایش از طریق رفع تخاصم، امنیتی‌زدایی از چهره و رفع اتهامات مطرح شده از سوی کشور‌های غربی به تعویق افتاد، اقتصاد دچار انجماد و حتی شکنندگی ساختاری شد. به عنوان مثال دهه ۹۰ به مثابه دهه‌ای از فرصت‌های از دست رفته برای تحول عمیق و حرکت به سوی جامعه مرفه و پیشرفته ایرانی ثبت شد؛ در این دهه ساخت شکل گرفته در دهه‌های قبل نه تنها حفظ نشد و به سمت پیشرفت حرکت نکرد، بلکه در تاریخ با عنوان دهه سوخته اقتصاد ماندگار گردید.

 

حکمرانی در نگاه امامین انقلاب: درون‌زا، برون‌نگر، عزت‌طلب و برپایه استقلال

در تقابل کامل با این تفکر، رکن اصیل مکتب فکری امامین انقلاب، بر منطق «پیشرفت» بنا شده است که استقلال را در درونزایی فعال در کنار برون نگری مستقل و عزت طلبانه جست‌و‌جو می‌کند. این دیدگاه، پیشرفت را نتیجه اراده‌ای داخلی می‌داند که بر ظرفیت‌های بی‌بدیل ملی (نظیر ظرفیت‌های موجود انسانی، فناورانه، طبیعی و...) و تعاملات سازنده با کشور‌های غیرمتخاصم و دوست برمبنای تحقق حداکثری منافع مردم تکیه می‌کند.

 

در این نگاه توانمندی‌های داخلی نه تنها یک ذخیره احتیاطی، بلکه منبع اصلی ارزش‌آفرینی تعریف می‌شوند. این رویکرد، پیشرفت را یک فرآیند خودکفا و مبتنی بر تصمیمات عاقلانه و شجاعانه برای اصلاحات ساختاری به نفع مردم می‌داند و با جسارت ریسک‌های کوتاه‌مدت را برای دستیابی به استقلال و عزت بلندمدت به جان می‌خرد.

 

دیپلماسیِ فعال و اقتدارمحور: از چانه‌زنی تا نقش‌آفرینی

در این چارچوب نظری، دیپلماسی نه یک ابزار برای «اعطای امتیاز بدون دریافت مابه‌ازای مشخص در جهت منافع مردم» و نه ابزای برای «چشم پوشانی نسبت به دستاورد‌ها و زیرساخت‌های پیشرفت کشور» است؛ بلکه ابزاری برای مدیریت تعاملات بین‌المللی بر اساس یک جایگاه قدرتمند است. پیشرفت در حوزه‌های استراتژیک، نه تنها مسیر را برای دیپلماسی سازنده (برون‌نگری) هموار می‌سازد، بلکه آن را از حالت انفعالی خارج کرده و به عنوان ابزار تعامل فعال با قدرت‌ها بین‌المللی می‌رساند.

 

شرایط کنونی، در یک معنا، تجلی مادی تقابل این دو فلسفه حکمرانی است. تداوم تفکر «تسلیم» به معنای پذیرش بی‌پایان یک چرخه‌ی انفعال، تعلیق و در نهایت، عقب‌ماندگی ساختاری است.

 

خروج از این وضعیت، مستلزم تغییر پارادایم اساسی به سوی منطق «پیشرفت از طریق اتکا به اراده مردم» است؛ اراده‌ای که قدرت را در ظرفیت‌های ذاتی کشور دنبال کرده و از دیپلماسی به عنوان اهرم پیشرفت این توانمندی‌ها بهره می‌برد، نه ابزاری برای معامله بر سر اصل استقلال و عزت ملی. این تحول، تنها راه برای تبدیل دهه پیش‌رو به «دهه پیشرفت مولفه قدرت و تحقق رفاه پایدار» است.

 

نزاع دو فلسفه؛ تعریف مأموریت جریان دانشجویی در نظم نوین جهانی

در پرتو این نزاع گفتمانی، پرسش محوری که پدیدار می‌شود، ماهیت دقیق وظایف و دامنه کنشگری تشکل‌های دانشجویی متناسب با اقتضائات جامعه است. پاسخ به این سؤال، بی‌شک، متوقف بر فهمی جامع از رسالت ذاتی تشکل‌های دانشجویی در بستر پیچیده و تعین‌بخش دانشگاه در چشم‌انداز نظم نوین جهانی است؛ رسالتی که از فهم عمق جایگاه دانشگاه و ظرفیت تشکل‌های دانشجویی نشأت می‌گیرد.

 

با گذار از مسیر‌های راهبردی ترسیم‌شده توسط منویات رهبر معظم انقلاب در ادوار مختلف، می‌توان اصلی‌ترین و اساسی‌ترین مأموریت تشکل‌های دانشجویی در برهه کنونی را این‌گونه صورت‌بندی کرد: تمرکز بر تحقق «ایران قوی و پیشرفته» به مثابه ظرف محقق‌کننده تمدن نوین اسلامی، و همزمان، مهندسی زیرساخت‌های لازم برای حرکت این موجودیت مترقی و پیشرفته (جمهوری اسلامی ایران) به سمت عاملیت تعیین‌کننده در موازنه نظم نوین بین‌المللی.

 

این نگاه کلان، اهمیت دانشگاه را به عنوان اصلی‌ترین بستر تحقق این امر سیاسی برجسته می‌سازد. دانشگاه، در مقام نهادی مستقل و موثر در تربیت عالم، تولید علم و جهت‌دهی به علم، اصلی‌ترین میدانِ نزاعِ گفتمانی است که تشکل دانشجویی ضرورتاً باید در آن کنشی فعال و تعیین کننده داشته باشد. این نزاعات گفتمانی، نه صرفاً با هدف درگیر کردن کانون توجه نهاد علم به درگیری‌های جناح زده‌ی سیاسی، بلکه با نقشی جدی در تولید دانش نافع و تربیت عالمان تأثیرگذار برای تحقق آرمان ایران قوی شکل می‌گیرند. به تعبیری دقیق‌تر، کنش‌گری در دانشگاه در این معنا، مترادف با طرح نزاع گفتمانی به قصد مبارزه با ریشه مسائل به جای نزاع با شاخه‌ها و میوه‌ها در متن اجتماع است. با این حال، این پرسش مهم مطرح می‌شود که آیا صرف مواجهه‌گری گفتمانی در محیط دانشگاه، به خودی خود، عاملی مؤثر برای تحقق این اهداف است؟

 

جهاد تبیین؛ از نقد مسئولانه تا گفتمان‌سازی بر پایه امیدآفرینی با نگاه تمدنی

اگرچه در یک معنا پاسخ مثبت است، اما مشروط بر آنکه پرداختن به مسائل کانونی دانشگاه، به ایجاد حرکت عمومی و بسیج ظرفیت‌های مردمی در سطح جامعه برای حل مسئله بدل شود. در این نقطه است فرمان جهاد تبیین مقام معظم رهبری، راهبرد تشکل‌های دانشجویی را تعیین می‌کند؛ اشکال متنوع تبیین و گفتمان‌سازی ابزاری است در دست دانشجویان تا با بهره‌گیری از ایده‌های بدیع و نوآورانه برخاسته از عنصر جوان انقلابی متعهد، اقشار گوناگون جامعه را به هم‌گرایی و انسجام برای حل مسائل واقعی و اساسی متکی بر ظرفیت درونزا و برون‌نگر دعوت کرده، جریان حرکت عمومی را برای فائق آمدن بر چالش‌های اصلی به میدان آورد و غفلت‌های به وجودآمده ناشی از درگیری با نامسئله‌های ساخته شده در اذهان آحاد مردم جامعه را بِزُداید.

 

در این رویکرد، ارائه هنرمندانه دستاورد‌ها و نقاط درخشان و مثبت موجود، در کنار نقد دلسوزانه، صریح و مطالبه‌گری مسئولانه، به‌مثابه بازوان پرقدرتِ تبیینیِ جریان دانشجویی عمل می‌کند. این امر نه تنها موجب برهم زدن انسجام ملی و ایجاد یأس و ناامیدی در جامعه نیست، بلکه خود محرکی نیرومند برای شکل‌گیری حرکت عمومی مردم در جهت یاری به حاکمیت نظام اسلامی و حل مسائل بنیادین کشور به‌شمار می‌آید.

 

از زیست در حاشیه تا کنش در متن تاریخ

از این‌رو، انسانِ مسئولِ انقلاب اسلامی باید در این فرصتِ پدید آمده پس از تجاوز دوازده‌روزه آمریکا به خاک ایران عزیز، در این نزاعِ گفتمانیِ تمدنی با غرب، آستین همت را بالا زده و با رویکردی فعالانه به مواجهه با مسائل اساسی کشور بپردازد. او باید در برابر پدیده «مسئله‌پنداریِ نامسئله‌ها» که از سوی تمدن غرب و پیاده‌نظام داخلی آن ترویج می‌شود، عرصه تنگ شده این جریان تمدنی را به میدانی برای تحققِ مرگِ گفتمانیِ تمدن غرب بدل سازد.

 

غفلت از این فرصت طلایی، انفعال در برابر پرده‌دری‌های گسترده مقامات آمریکایی و هم‌پیمانان داخلی‌شان، و بی‌توجهی به مسائل بنیادین اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در متن دانشگاه، بی‌تردید پیامد‌هایی غیرقابل جبران در پی خواهد داشت.

 

محمد ناییج حقیقی، دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور

*انتشار یادداشت‌ها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.

 

*انتشار یادداشت‌ها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.

*انتشار یادداشت‌ها به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.