شناسهٔ خبر: 75471193 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

کارگردان «یادداشت‌های زیرزمینی» در گفت‌وگو با ایبنا:

فیلم کوتاه فقط هنر نیست، می‌تواند وسیله‌ای برای اصلاح قانون باشد

عباس شکوری، کارگردان فیلم کوتاه «یادداشت‌های زیرزمینی» معتقد است، جو کنونی تولید سینما، جو واقع‌گرایانه جامعه است؛ یعنی کشور باید تا حدی از واقع‌گرایی اشباع شود تا پس از آن فیلم‌سازان به مقوله هنر و ادبیات به صورت ویژه و جدی‌تری نگاه کند.

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -بهاره گل‌پرور؛ گاهی فیلم کوتاه، در کنار کارکرد روایی و هنری خود، می‌تواند فرصتی مؤثر برای طرح و واکاوی مسائل اجتماعی باشد. این نوع سینما، به دلیل ایجاز، تمرکز و قدرت تأثیرگذاری عاطفی، این توانایی را دارد که معضلات کمتر دیده‌شده جامعه را به تصویر بکشد و افکار عمومی را نسبت به آن‌ها جذب کند، همچنین می‌تواند نقش آگاهی‌بخش و حتی هشداردهنده‌ای نسبت به خلاءها و کاستی‌های موجود در نظام قانون‌گذاری ایفا کند.

فیلم کوتاه «یادداشت‌های زیرزمینی» ساخته عباس شکوری، فیلمی تجربی است که از رمان «یادداشت‌های زیرزمینی» فیودور داستایفسکی اقتباس شده و در چهل‌ودومین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران حضور دارد. با نویسنده، کارگردان و تهیه کننده این فیلم گفت‌وگو کردیم.

کمی درباره فیلم کوتاه «یادداشت‌های زیرزمینی» توضیح دهید؛ این فیلم از چه رمانی اقتباسی شده و چه موضوعی باعث شد سراغ ساخت این فیلم بروید؟

این فیلم برگرفته از رمان «یادداشت‌های زیرزمینی» اثر داستایفسکی است. من قاضی دادگاه کیفری هستم و مدت‌هاست که بر اساس پرونده‌های خود فیلم می‌سازم. این فیلم به‌دلیل مواجهه من با یک مشکل قانونی در یکی از پرونده‌هایم ساخته شد و برای حل این مشکل قانونی، نیاز داشتم تبعات این نقص قانونی و چالش‌هایی که قاضی چنین پرونده‌ای با آن‌ها مواجه می‌شود را به تصویر بکشم. زیرا هرچقدر این مشکل را به صورت شفاهی مطرح کنیم یا از طریق مکاتبات بیان کنیم، با قدرت سینما قابل مقایسه نبوده و به درستی قابل تفهیم نیست.

پایان‌نامه کارشناسی ارشد من در دانشگاه شهید بهشتی درباره تأثیرات متقابل سینما بود و در یکی از فصل‌های آن، به بررسی میزان تأثیر سینما بر آرای قضات دادگاه‌ها و حتی قانون‌گذاری کشورها پرداختم. در همین راستا، در ادامه جریان فیلمسازی، فیلم جدیدم را با امید آنکه بتوانم موضوع را برای نمایندگان مجلس و مدیران ارشد قوه قضاییه به‌صورت ملموس توضیح دهم، بر اساس یک پرونده واقعی و با نگاهی ادبی به رمان فیودور داستایوفسکی ساخته‌ام.

آیا از نظر شما اقتباس در فیلم کوتاه حتماً باید از یک داستان کوتاه بوده باشد؟ در غیر این صورت، اقتباس از یک داستان بلند در یک فیلم کوتاه چه چالش‌هایی دارد؟

وقتی درباره داستان کوتاه صحبت می‌کنیم، منظور صرفاً خلق یک اثر داستانی نیست. به عبارت دیگر، یک هنرمند فعال در عرصه سینما می‌تواند فیلم داستانی بسازد، اما این بدین معنا نیست که سینما محدود به روایت داستانی باشد؛ چراکه ممکن است فیلم، جنبه‌ای غیر داستانی داشته باشد و به عنوان فیلم مستند یا غیرداستانی تلقی شود. بنابراین، قطعاً نیازی نیست که فیلم حتماً مبتنی بر یک داستان کوتاه یا حتی داستان باشد.

درباره چالش‌های اقتباس از یک رمان باید بگویم برخلاف سایر دوستانی که رمان را انتخاب کرده و بر اساس آن یا خلاصه‌ای از داستان، یا قسمتی از آن یا مفهوم کلی‌اش را به فیلم تبدیل می‌کنند، ما چنین روشی را در پیش نگرفتیم. ما پرونده‌ای واقعی در اختیار داشتیم؛ بنابراین می‌توان گفت دو نوع اقتباس انجام دادیم: یکی اقتباس از پرونده واقعی و دیگری اقتباس از رمان. اقتباس اصلی ما از پرونده واقعی است، اما در کنار آن، با توجه به اینکه می‌خواستیم علاوه بر جزئیات پرونده، وضعیت روانی قاضی را نیز برای مخاطب تشریح کنیم، چالشی که قاضی در طول سال‌ها قضاوت روبرو می‌شود را به نمایش بگذاریم.

برای این منظور در ادبیات به دنبال کاراکتری مشابه با قاضی بودیم تا بتوانیم از طریق اطلاعات متنی، وضعیت روانی شخصیت فیلم را به مخاطب منتقل کنیم. بین رمان‌هایی که بررسی کردیم، شخصیت اصلی رمان «یادداشت‌های زیرزمینی» اثر داستایفسکی، به دلیل تضادها و چالش‌های روانی و گفتمان‌های متفاوتش که دائماً در حال تغییر است، وضعیتی را که یک قاضی پس از سال‌ها قضاوت با آن مواجه می‌شود، بهتر بازتاب می‌دهد.

از این رو، علاوه بر پرونده، بخش‌های زیادی از کتاب را ترجمه کردیم و به صورت متنی، متناسب با اتفاقاتی که در فیلم رخ می‌دهد، از زبان قاضی که در حال خواندن کتاب است، در فیلم قرار دادیم تا وضعیت پیچیده روانی قاضی در کنار جزئیات واقعی پرونده، هر دو به طور همزمان روایت شوند.

فیلم کوتاه فقط هنر نیست، می‌تواند وسیله‌ای برای اصلاح قانون باشد

شما در واقع از ادبیات برای روایت فیلمتان استفاده کردید تا بتوانید موضوع را بهتر به مخاطب منتقل کنید.

در واقع قسمت روانی شخصیت اصلی خود را با استفاده از ادبیات به شکل شفاف‌تر بیان کردیم. این ترکیب به‌نوعی تلفیقی است از جزئیات یک پرونده کیفری است که به صورت لخت، صریح و استاندارد مطرح شده، همراه با بخش‌هایی لطیف و روان از ادبیات. چنین ترکیبی می‌تواند بستری مناسب برای ساخت یک فیلم کوتاه فراهم آورد.

از آنجا که معمولاً فیلم‌سازان ما به سراغ داستان‌هایی می‌روند که قبلاً امتحان خود را پس داده‌اند، به نظر شما ادبیات چه زمینه‌ای می‌تواند برای این نوع آثار فراهم کند؟

از نظر من، آنچه که در ادبیات برای یک فیلم‌ساز در حال حاضر بیشترین فایده را دارد، ایده‌ها و گره‌های دراماتیک است، نه قابلیت‌های صرفاً ادبی کتاب. قابلیت‌های ادبی کتاب، مانند واژگان زیبا و توصیفات دقیق، ویژگی‌هایی هستند که فقط در مدیوم کتاب قابلیت بروز دارند. هنگامی که این ویژگی‌ها به مدیوم سینما منتقل می‌شوند، فیلم وارد ژانری خاص می‌شود که به آن‌ها «فیلم‌های ادبی» گفته می‌شود؛ یعنی فیلم‌هایی که الفاظ و بیان‌شان شباهت به کتاب دارد.

به همین دلیل، به طور کلی به نظر من استفاده اصلی و فعلی از کتاب‌ها در سینما، یافتن گره‌های دراماتیک است، نه پرداخت ادبی خاص آن‌ها. این گره‌های دراماتیک همان نکاتی هستند که می‌توانند بین کتاب، پرونده و حتی اتفاقات خیابانی مشترک باشند. در حال حاضر بیشتر دوستان از همین گره‌های دراماتیک کتاب‌ها بهره می‌برند. البته گروهی اندک با علاقه ویژه به حوزه ادبیات مکتوب، اقتباسی از کتاب‌ها انجام می‌دهند که فیلم‌هایشان سبک نگارش کتاب را به خود می‌گیرد. این دسته کم هستند. در فیلم خودم، انبوهی از جملات کتاب روایت می‌شود و به همین دلیل جزو گروه اقلیت اقتباس محسوب می‌شود، زیرا ما به متن کتاب وفادار مانده و واژگان آن را حفظ کرده‌ایم.

به نظر شما مشکل پیوند بین فیلم کوتاه و نویسندگان کجاست؟ چرا فیلم‌سازان ما کمتر سراغ اقتباس می‌روند؟

دلیلش این است که نیازی به این کار ندارند؛ زیرا سینمای ما و تفکر کارگردانان اغلب مبتنی بر نگاه واقع‌گرایانه است. فیلم‌ها بیشتر واقع‌گرا هستند، نه ادبی یا فانتزی. با این دیدگاه واقع‌گرا، منبع اصلی مورد استفاده آن‌ها برای نوشتن فیلمنامه، اتفاقات اطرافشان است؛ حتی روزنامه‌ها، اخبار، جراید و خاطرات دوستانه.

زمانی که به سمت کتاب می‌رویم، فراتر از اتفاقات معمولی به دنبال جستجو هستیم؛ به دنبال هنری هستیم که در رمان به کار رفته و گروه اقلیتی از فیلم‌سازان قصد دارند آن هنر را در فیلمشان استفاده کنند.

امروزه منابع غنی برای یافتن گره‌های دراماتیک فراتر از کتاب در جامعه وجود دارد. به همین دلیل دوستان فیلمساز کمتر به سراغ اقتباس می‌روند که این موضوع موجه است؛ زیرا خودشان متن را می‌نویسند. حتی فیلم‌هایی که روی پرده سینمای بلند هستند، اغلب مربوط به اتفاقاتی است که با چشم خود می‌بینیم و برای یافتن آن‌ها نیازی به مراجعه به کتاب نداریم.

به هر حال داستان‌های کوتاه زیادی از نویسندگان جدید وجود دارد که زمینه مناسبی برای اقتباس مهیا می‌کنند. حتی از طریق فیلم، مخاطب ترغیب می‌شود که خود کتاب را تهیه کند.

به نظر من، جو کنونی تولید سینما، جو واقع‌گرایانه جامعه است؛ یعنی کشور باید تا حدی از واقع‌گرایی اشباع شود تا پس از آن فیلم‌سازان به مرحله بالاتری از هنر تمایل پیدا کنند. ما هنوز فیلم‌هایی که بتوانیم با گره‌های واقع‌گرایانه بسازیم و وسوسه‌کننده باشد، به اندازه کافی نساخته‌ایم و به همین دلیل هنوز اشباع نشده‌ایم تا پس از آن به مقوله هنر و ادبیات به صورت ویژه و جدی نگاه کنیم.

اقتباس‌هایی که در حال حاضر رخ می‌دهد، اغلب ناشی از علاقه‌مندی ویژه فیلمساز است؛ یعنی آن‌ها آن‌قدر به ادبیات تعلق خاطر دارند که به سراغ آن می‌روند، نه اینکه الزاماً به آن نیاز داشته باشند. به عنوان مثال، فیلم‌هایی که تاکنون اوکتای براهنی، کارگردان فیلم «پیرپسر» ساخته اقتباسی بوده که ناشی از علاقه ویژه این کارگردان به ادبیات است. اما فیلم‌سازانی که اکنون در حال ساخت فیلم هستند، بیشتر به نیازهای خود و نیازهای جامعه نگاه می‌کنند؛ نیازهایی که تا زمانی که تعداد بالای فیلم‌ها به حد اشباع نرسد، به سمت علاقه صرف به ادبیات پیش نمی‌روند، جز همان فیلمسازان خاصی که از ابتدا تعلق خاطر ویژه‌ای به ادبیات دارد.

آیا فیلم‌سازان ما آن‌قدر مطالعه دارند که بخواهند به سمت ساخت فیلم‌های اقتباسی بروند؟

به نظر من، این احتمال کم است. فیلم‌سازان ما بیشتر فیلم می‌بینند تا اینکه کتاب بخوانند.

اما موفق‌ترین فیلم‌های جهان، فیلم‌های اقتباسی هستند؛ فیلم‌های موفقی داشتیم که اقتباس‌های وفادارانه‌ای بوده‌اند؛ یعنی مخاطب، حتی می‌داند داستان قرار است چگونه پیش برود، باز هم به سینما می‌رود تا آن فیلم را ببیند.

منظورم همین است که ما فاصله زیادی با جایگاهی که اقتباس در فیلم‌هایی مانند «ارباب حلقه‌ها» به عنوان یک فیلم عامه‌پسند از روی یک کتاب دارد، داریم؛ یا «گادفادر» که به گفته شما یکی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینماست و از روی کتاب‌ها ساخته شده‌اند. اما ما هنوز فاصله زیادی تا رسیدن به آن سطح داریم، به ویژه در سینمای هالیوود که بیشتر مد نظر شماست. در اروپا این مسئله کمتر مطرح است. سینمای غرب آنقدر در ساخت فیلم‌های بدون کتاب محصول دارند که اکنون واقعاً به بستر جدیدی برای ساخت فیلم‌هایی متفاوت از آنچه در جامعه‌شان رخ می‌دهد، نیاز دارند. برای مثال، آمریکا وقتی می‌خواهد درباره مافیا فیلم بسازد و اطلاعات کافی پیرامون این موضوع ندارد، به سراغ کتاب‌ها می‌رود و به آن‌ها نیاز پیدا می‌کند. یا پیتر جکسون که می‌خواهد شاهنامه را به فیلم تبدیل کند، به خاطر علاقه ویژه‌ای است که به آن دارد و دنبال آن می‌رود.

اما در کشور ما هنوز ظرفیت بسیار زیادی برای ساختن فیلم‌هایی با موضوعات و اتفاقات اطرافمان وجود دارد و تنها علاقمندان خاص ادبیات هستند که به سراغ اقتباس می‌روند و به آن علاقه دارند.

فیلم کوتاه فقط هنر نیست، می‌تواند وسیله‌ای برای اصلاح قانون باشد

برخی از منتقدان هم معتقدند که در حال حاضر سینمای اجتماعی ما و سبک اصغر فرهادی و سعید روستایی ساختن واقعاً دیگه اشباع شد و مخاطب ندارد.

منظورم سینمای اجتماعی نیست؛ بحث من درباره آزادی عمل فیلم‌ساز است. تا زمانی که فیلم‌ساز در انتخاب و ساخت موضوعات مورد علاقه‌اش آزادی نداشته باشد، میل و عطش او برای ساختن اتفاقاتی که برایش جذاب است، بر علاقه‌اش به اقتباس غلبه می‌کند.

من در زندگی شخصی خودم و اطرافیانم آن‌قدر داستان‌های عجیب و الهام‌بخش دیده‌ام که همین‌ها در من میل و انگیزه فیلم ساختن را ایجاد می‌کند. اگر این عطش درونی خاموش یا ارضا نشود، فیلم‌ساز هنوز به فکر اقتباس از کتاب نمی‌افتد؛ مگر در مورد آن دسته از فیلم‌سازانی که به‌طور ویژه به ادبیات و کتاب وابستگی و علاقه دارند.

گفتید که شما قاضی دادگستری هستید. چه شد که به عرصه سینما وارد شدید؟

البته من در ابتدا فیلمساز بودم و همواره نگاهم به اتفاقاتی که می‌توانستند به فیلم تبدیل شوند، نگاهی کیفری بود؛ یعنی بیشتر به ژانر تریلر و کارآگاهی علاقه‌مند بودم. کشف حقیقت برای من، پیش از قاضی شدن نیز جذابیت داشت و اکنون که به آثار پیش از دوره قضاوت خود نگاه می‌کنم، می‌بینم تمامی آن‌ها کاملاً با مسائل کیفری و جرم‌شناسی ارتباط دارند. در واقع، باید از من بپرسید: «شما که فیلم می‌ساختید، چرا قاضی شدید؟»

من به سینما کاملاً به شکل هنر نگاه می‌کنم، نه به عنوان یک شغل. نه‌تنها چنین باوری دارم، بلکه در عمل نیز معتقدم راهی روشن برای تبدیل سینما به شغل وجود ندارد. از میان یک میلیون نفری که به سینما به عنوان شغل نگاه می‌کنند، شاید تنها یک نفر واقعاً بتواند آن را به عنوان حرفه به دست آورد و دیگران در بهترین حالت به اپراتورهایی فنی تبدیل می‌شوند. بنابراین، هم بر اساس باورم مبنی بر هنری بودن سینما در پی آن نبودم که از آن شغلی بسازم. همچنین از نظر واقعیت‌های موجود، امکان تحقق آن را چندان نمی‌دیدم.

از این رو، در کنار فیلم‌سازی وارد عرصه قضاوت شدم و در عین حال، نوعی وسوسه نیز در من وجود داشت که سینما را از درونِ مسند قضاوت درک کنم. اگر قسمت‌های تعاملی سریال Black Mirror را دیده باشید، در آن مجموعه، شگردی نو در سینما خلق شد که مخاطب می‌توانست در روند فیلم دخالت کند؛ تلویزیون دیجیتال یا هوشمند این امکان را به تماشاگر می‌داد که انتخاب کند داستان از این نقطه به چه شکل ادامه پیدا کند یا مسیر دیگری را در پیش گیرد.

من چنین حالتی را در قضاوت می‌دیدم؛ گویی وارد یک فیلم شده‌ام و می‌توانم در آن دست ببرم، و به جای کارآگاه، حقیقت را کشف کنم. این تجربه برایم لذتی عمیق‌تر از کارگردانی داشت، چرا که کارگردانی، هرچند از دور بسیار زیبا به نظر می‌رسد، اما از نزدیک چنان درگیر مسائل فنی و جزئیات غیرهنری می‌شود که آن لذت ناب هنری در عمل کاهش می‌یابد. به همین دلیل، قضاوت در واقع بخشی از همان علاقه‌مندی من به سینماست.

آیا به ساخت فیلم بلند نیز فکر می‌کنید؟

بله، همه کسانی فیلم کوتاه می‌سازند، به ساخت فیلم بلند نیز فکر می‌کنند. این موضوع صرفاً به این معنا نیست که هرکسی که فیلم کوتاه می‌سازد، باید الزاماً فیلم بلند نیز بسازد، بلکه به این دلیل است که بسیاری از ایده‌ها و فیلم‌نامه‌های ما قالبا سینمایی و بلند هستند. نه تنها به ساخت فیلم بلند فکر می‌کنم، بلکه به تولید سریال هم فکر می‌کنم. در تمام مراحل و بخش‌های مختلف فیلم کوتاه، ایده‌ها و فیلم‌نامه‌های زیادی وجود دارد و عطش زیادی برای تولید داریم؛ اما متأسفانه در زمینه تأمین سرمایه و بودجه، حتی برای فیلم کوتاه نیز با مشکلات فراوانی مواجه هستیم.

درباره حضور رضا کیانیان در این فیلم توضیح دهید؟ چطور شد به ایشان رسیدید؟

می‌توان گفت که رضا کیانیان اهمیت فیلم کوتاه را واقعاً با حضورش در فیلم ما چند برابر کرد. پیش از این شهاب حسینی در فیلم کوتاه «همین یک ساعت پیش» بازی کرده بود که آن هم در آن اوج قله شهرت‌شان نبود. اما رضا کیانیان در شلوغ‌ترین دوران هنری خود و در اوج شهرت در فیلم کوتاه ما حضور یافت.

قطعاً این اتفاق در عمل نمی‌توانست رخ دهد، مگر به واسطه علاقه‌مندی خاص خود رضا کیانیان. او فراتر از هنر، به مسائل اجتماعی، اخلاقی، بشری و امثالهم علاقه‌مند است، در غیر این صورت در فیلم کوتاه ما بازی نمی‌کرد.

او خودش نیز به‌صراحت به ما گفت که نه فیلم کوتاه بازی کرده‌ام و نه بازی می‌کنم، اما این یک مورد را با توجه به اینکه فیلم ما یک فیلم کاملاً غیرعادی و برگرفته از یک پرونده واقعی است و درباره یک خلاء قانونی است، پذیرفت. این موضوع، جزو علاقه‌مندی‌های خاص رضا کیانیان بود تا در بتواند مؤثر باشد و به بهتر شدن جامعه کمکی کرده باشد. وقتی این علاقه‌مندی میان من و آقای کیانیان مشترک بود و به این نتیجه رسید، پذیرفت که در فیلم، نقش اصلی که قاضی دادگستری است را ایفا کند.

هدف از ساخت این فیلم، تنها تولید یک اثر سینمایی نبود؛ بلکه به عنوان وسیله‌ای برای تلاش در جهت اصلاح قانونی خاص، مرتبط با برخی پرونده‌های ویژه که عدم اصلاح آن می‌تواند تبعات بسیار ناگواری به دنبال داشته باشد، ساخته شده است. بنابراین، امیدوارم پس از پایان جشنواره، فرصتی فراهم شود تا تصمیم‌گیرندگان در سطوح مختلف، از جمله دست‌اندرکاران و نمایندگان مجلس که می‌توانند گرد هم آیند و ماده مربوطه را مورد بررسی قرار دهند، همچنین مشاوران آنها و مسئولان ارشد قوه قضاییه که حتی من به عنوان قاضی نیز به راحتی نمی‌توانم آن‌ها را شناسایی کنم، این فیلم را مشاهده کنند و درباره این مشکل به گفت‌وگو بپردازند. اگرچه به نظر می‌رسد فیلم به گونه‌ای شفاف ساخته شده است، اما امیدوارم هدف نهایی که علاوه بر ارزش هنری، بهبود وضعیت موجود بوده، به تحقق برسد.