شناسهٔ خبر: 75461302 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسکانیوز | لینک خبر

ایسکانیوز گزارش می‌دهد؛

کمیاب بودن داستان خوب، دلیل بازگشت سینما به اقتباس

در دوران وفور محتوا، داستان خوب همچنان کمیاب است، همین موضوع دلیل بازگشت سینما به ادبیات است و اقتباس از یک رمان یا داستان کوتاه، به فیلم‌ساز اطمینان می‌دهد که اسکلت روایی اثر از پیش آزمایش خود را در ذهن مخاطب پس داده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، در طول بیش از یک قرن تاریخ سینما، رابطه میان ادبیات و دوربین یکی از پربارترین و پرچالش‌ترین پیوندهای هنری بوده است. فیلم‌های اقتباسی، یعنی آثاری که بر پایه‌ی داستان‌ها، رمان‌ها یا نمایشنامه‌های مکتوب ساخته می‌شوند، از همان آغاز سینما حضوری پررنگ داشتند و تا امروز بخش بزرگی از تولیدات جهانی را به خود اختصاص داده‌اند. این نوع فیلم‌سازی نه‌تنها پلی میان دو هنر بزرگ ادبیات و سینما ایجاد کرده، بلکه بستری برای گفت‌وگو میان تخیل نویسنده و نگاه کارگردان فراهم آورده است.

نخستین اقتباس‌های سینمایی به اواخر قرن نوزدهم بازمی‌گردد. در آن دوران، وقتی برادران لومیر دوربین خود را برای نخستین بار به کار انداختند، سینما هنوز هنری نوپا بود. اما تنها چند سال بعد، فیلم‌سازانی چون ژرژ ملی‌یس با اقتباس از آثار ادبی علمی‌تخیلی ژول ورن مانند سفر به ماه (۱۹۰۲) نشان دادند که سینما می‌تواند خیال مکتوب را به تصویری زنده بدل کند و در دهه‌های بعد، با رشد صنعت فیلم‌سازی، اقتباس از رمان‌های مشهور به یکی از جریان‌های اصلی بدل شد.

اگر نگاهی به تاریخ سینما بیندازیم بسیاری از فیلم‌های ماندگار برگرفته از ادبیات کلاسیک بودند. بر باد رفته بر اساس رمان مارگارت میچل، غرور و تعصب از جین آستین و رومئو و ژولیت اقتباسی از شکسپیر، نمونه‌هایی از آثاری هستند که نه‌تنها فروش فوق‌العاده‌ای داشتند بلکه در حافظه‌ی جمعی جهانیان ماندگار شدند. فیلم‌سازانی چون استنلی کوبریک، فرانسیس فورد کاپولا و استیون اسپیلبرگ با آثار اقتباسی خود، مفهوم جدیدی از وفاداری به متن را معرفی کردند.

در دهه‌های اخیر، با رشد فناوری‌های دیجیتال و جلوه‌های ویژه، اقتباس‌های سینمایی از آثار فانتزی و علمی‌تخیلی نیز رونق گرفته‌اند. مجموعه‌هایی مانند ارباب حلقه‌ها، هری پاتر و سریال بازی تاج و تخت نمونه‌هایی از پیوند موفق ادبیات با سینمای مدرن هستند که میلیون‌ها بیننده را جذب کرده‌اند و حتی به پدیده‌های فرهنگی بدل شده‌اند.

در ایران، هرچند سینما از آغاز قرن بیستم شکل گرفت، اما اقتباس ادبی در دهه‌های بعدی جدی‌تر شد و آثاری مانند تنگسیر امیر نادری، ناخدا خورشید ناصر تقوایی، داش آکل مسعود کیمیایی، شازده احتجاب بهمن فرمان آرا، سارا داریوش مهرجویی، گاوخونی بهروز افخمی، پله آخر علی مصفا، اینجا بدون من بهرام توکلی، شب های روشن فرزاد موتمن، خواهران غریب کیومرث پوراحمد و... از جمله آثاری بودند که در سینمای ایران با صورت اقتباسی تولید شدند.

در سال‌های اخیر، با گسترش پلتفرم‌های نمایش خانگی و توجه بیشتر مخاطبان به روایت‌های پیچیده و شخصیت‌محور، اقتباس ادبی در ایران دوباره رونق گرفته است. سریال‌هایی چون جیران، سقوط و خواب‌زده‌ها هرچند اقتباس مستقیم از آثار ادبی نیستند، اما بر بستر روایت‌های داستانی شکل گرفته‌اند. از سوی دیگر، پروژه‌هایی مانند اقتباس از آثار صادق هدایت و محمود دولت‌آبادی در دست تولید قرار گرفته‌اند، که نشان از بازگشت علاقه فیلم‌سازان به ریشه‌های ادبی دارد.

اهمیت فیلم‌های اقتباسی فقط در موفقیت اقتصادی یا محبوبیت آن‌ها نیست، بلکه در استمرار فرهنگی نهفته است. اقتباس، راهی برای حفظ و بازخوانی میراث ادبی یک ملت است. وقتی داستانی از قرن نوزدهم مانند بینوایان ویکتور هوگو بارها در قالب فیلم و سریال بازآفرینی می‌شود، به این معناست که ارزش‌های انسانی و اجتماعی آن هنوز با ما سخن می‌گویند.

در ایران نیز، اقتباس از آثار نویسندگانی چون صادق هدایت، هوشنگ مرادی کرمانی یا دولت‌آبادی می‌تواند نه‌تنها راهی برای زنده نگه داشتن ادبیات فارسی باشد، بلکه امکانی برای گفت‌وگو میان نسل‌ها و بازنمایی مسائل اجتماعی از دیدگاهی نو فراهم آورد.

البته هر کتابی لزوماً مناسب تبدیل شدن به فیلم نیست. در انتخاب اثر برای اقتباس، چند عامل تعیین‌کننده است. آثاری که در خود توصیف‌های دیداری، کنش‌های بیرونی و گفت‌وگوهای پرتنش دارند، معمولاً بهتر به تصویر درمی‌آیند. کتاب‌هایی که از ساختار روایی منسجم، آغاز، گره و اوج مشخصی برخوردارند، در اقتباس موفق‌ترند. داستان‌هایی با قهرمانان پیچیده و چندوجهی، امکان خلق بازی‌های درخشان برای بازیگران را فراهم می‌کنند. موضوعاتی چون عشق، عدالت، فقر، هویت یا قدرت، فراتر از مرزهای فرهنگی‌اند و برای مخاطب جهانی جذابیت دارند و همچنین برخی آثار با جهان خاص خود، مثلاً شازده کوچولو یا سووشون، ظرفیت بالایی برای خلق دنیایی سینمایی دارند.

در چشم‌انداز پیش رو، اگر سینمای ایران بتواند پیوند منسجمی میان نویسندگان و فیلم‌سازان ایجاد کند، می‌توان به موج تازه‌ای از فیلم‌های اقتباسی امیدوار بود. نویسندگان ما منابعی غنی از داستان‌های اجتماعی، تاریخی و اسطوره‌ای در اختیار دارند و اگر این گنجینه‌ها به زبان تصویر ترجمه شوند، می‌توانند هویت فرهنگی سینمای ایران را تقویت کنند.

از جمله آثاری سینمایی که در دو سه سال اخیر با اقتباس در آثار ادبی ساخته شده را می‌توان کتاب «باغ کیانوش» نوشته علی اصغر عزتی پاک و فیلم سینمایی با همین نام ساخته رضا کشاورز حداد نام برد. همچنین فیلم سینمایی «زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدرعاملی با اقتباس از کتابی به همین نام نوشته فرهاد حسن زاده ساخته شده است.

در شبکه نمایش خانگی نیز سریال «سووشون» ساخته نرگس آبیار با اقتباسی از کتابی با همین نام نوشته سیمین دانشور و به تازگی سریال «بامداد خمار» مجددا ساخته نرگس آبیار با اقتباسی از کتابی به همین نام نوشته فتانه حاج سیدجوادی راهی بازار فیلم و سریال شده است.

دلیل بازگشت سینما به ادبیات روشن است، در دوران وفور محتوا، داستان خوب همچنان کمیاب است. اقتباس از یک رمان یا داستان کوتاه، به فیلم‌ساز اطمینان می‌دهد که اسکلت روایی اثر از پیش آزمایش خود را در ذهن مخاطب پس داده است. افزون بر این، تماشاگران امروز، چه در ایران و چه در جهان، به روایت‌های عمیق‌تر و شخصیت‌هایی چندبعدی‌تر نیاز دارند؛ ویژگی‌هایی که معمولاً در ادبیات قوی یافت می‌شود.

در نهایت، اقتباس ادبی چیزی فراتر از یک ترجمه ساده از متن به تصویر است؛ نوعی گفت‌وگو میان دو جهان است. همان‌طور که ادبیات می‌تواند ریشه‌ی تخیل باشد، سینما نیز می‌تواند آن تخیل را در ذهن میلیون‌ها نفر زنده کند. در عصری که سرعت و تصویر حرف اول را می‌زنند، اقتباس پلی است میان حافظه‌ی فرهنگی و نیازهای معاصر و شاید راز ماندگاری سینما نیز در همین پیوند میان واژه و تصویر نهفته باشد.

انتهای پیام/