سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: اول آبان، روزی است که تقویم، لباسی از نثر و خرد بر تن میکند. روزی که یادِ ابوالفضل بیهقی، آن دبیر دانا و روایتگر روزگار غزنوی، بر صفحه فرهنگ ایران میدرخشد. در این روز، نام مردی گرامی داشته میشود که نقطه عطفی را در نثر فارسی رقم زد.
بیهقی، آن مورخِ راستگوی قرن پنجم، نویسندهی «تاریخ بیهقی» است؛ اثری که نه فقط گزارشی از دوران مسعود غزنوی، که آیینهی اندیشه، اخلاق، و انسانیت ایرانی است. نثر او، روان چون چشمهای در کوهسارهای خراسان، و استوار چون درختی که ریشه در خاکِ دانایی دارد. واژهها در قلم او جان میگیرند، کردارها صدا مییابند، و تاریخ در هیئت داستانی زنده بر صفحه مینشیند.
در نخستین ماههای سال ۱۴۰۰، با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، اول آبان به نام او و بهعنوان «روز ملی نثر فارسی» در تقویم رسمی ایران ثبت شد؛ روزی برای پاسداشت نثر سنجیده و بیپیرایهای که میراث جاویدِ بیهقی است. اول آبان، روز بیهقی، روزی است که نثر فارسی به خود میبالد و زبان ایران، به نام پدر خویش درود میفرستد. این روز، تجلیل از واژه و جشن روشناییِ خرد است. به همین مناسبت به سراغ سلمان ساکت، پژوهشگر و دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی رفتیم. با این گفتوگو همراه باشید:
از نگاه شما «روز نثر فارسی» چه معنا و اهمیتی دارد و چرا لازم بود چنین روزی در تقویم فرهنگی ما ثبت شود؟
با توجه به اینکه شعر پیشانی و نمودار ادبیات در هر فرهنگی به شمار میآید، در زبان فارسی هم شعر همواره بیش از نثر مورد توجه بوده و شاعران بلندپایه زبان فارسی همچون فردوسی، عطار، مولانا و نظامی، شعرشان همسنگ و همتراز بزرگترین شاعران جهان مطرح است. طبیعی است که همگام با دیگر فرهنگها، برای مردم شعر جایگاه والاتر و مهمتری داشته؛ بنابراین از گذشتههای دور تا امروز رواج شعر بیش از نثر بوده است. از اینرو آشنایی عموم مردم از یک سو و دپارتمانها و گروههای آموزشی ما از سوی دیگر با نثر فارسی هیچگاه همسنگ شعر نبوده است.
اگر برنامههای گروههای آموزشی را در دورههای مختلف بررسی بکنیم، عمده درسهایی که برای تدریس تنظیم شده معطوف به شعر فارسی است و نثر رنگ و بوی کمتری دارد. بنابراین نامگذاری روزی به نام «نثر فارسی» از این جهت که باعث توجه بیشتر به این گنجینه مهم ادبی و فرهنگی ما میشود، کاری درخور توجه و ستودنی بوده است.
بسیاری از صاحبنظران معتقدند که جوامع وقتی از دوران کهن به دوران جدید منتقل میشوند، جامعه هم تمایلاتش از شعر به سمت نثر میآید. شما اگر بررسی بکنید، در همین سه چهار دهه اخیر تمایل بسیاری از کتابخوانها و بهویژه جوانان از شعر به سمت رمان متمایل شده و بنابراین میشود این برداشت و این نتیجه را گرفت که جامعه ایران در گذر از فضای سنت به مدرنیته، از شعر به سمت رمان کشیده شده است.
به نظر شما علت اینکه نثر فارسی در مقایسه با شعر فارسی، کمتر مورد توجه قرار گرفته است، چیست؟
بدیهی است که نثر فارسی جایگاه خودش را آنچنان که باید و شاید در میان دیگر نثرهای جهان، یا بهتر بگوییم در میان ادبیات منثور دیگر فرهنگها پیدا نکرده. به هر حال سبک ویژه نویسندگان ایرانی از یک سو و نبود تعاملات گسترده همهجانبه و عمیق فرهنگی میان ایران با دیگر فرهنگها و کشورها سبب شده تا نثر فارسی آنچنان که باید و شاید به علاقهمندان کشورهای دیگر معرفی نشود.
نسل جوان امروز بیشتر به ادبیات معاصر و دیجیتال روی آورده است. چگونه میتوان آنان را با نثر کهن آشتی داد؟
با توجه به مقتضیات دوران جدید طبیعی است که نسل جوان بیشتر به ادبیات معاصر، آنهم از نوع کوتاهشده و مبتنی بر ادبیات فضای دیجیتال و فضای مجازی روی آوردهاند. این البته در جای خودش فواید ویژهای دارد ولی در درازمدت سبب گسستگی میان نسل جوان با میراث کهن زبان فارسی خواهد شد و ممکن است اندکاندک به یک انقطاع کامل بینجامد که این البته بسیار خطرناک است.
چه راههایی برای سادهسازی یا بازآفرینی نثرهای کهن وجود دارد بدون آنکه اصالتشان از بین برود؟
بدیهی است باید در کنار توجه به اصل متون منثور زبان فارسی، از شیوههای مناسب بازآفرینی و بازنویسی و حتی خلاصهنویسی کمک گرفت تا جوانان در روزگاری که همهچیز با سرعت در حال گذر است و خودشان هم اغلب شتاب دارند، با این ادبیات آشنا شوند. ولی باید توجه کرد که استفاده از امکانات صوتی و تصویری جدید، همچنان میتواند نقش مهمی در علاقهمندی جوانان به ادبیات منثور کهن ما ایفا بکند. استفاده از کلیپها و نماهنگهای کوتاه، استفاده از فایلهای صوتی و پوشههای شنیداری، استفاده از پادکست که امروز مورد علاقهٔ بسیاری از جوانان است، میتواند در علاقهمندی آنان و ارتباط بیشترشان با نثر کهن زبان فارسی بسیار موثر باشد.
ما امروز شاهد هستیم که در اقصی نقاط ایران جلسات متنخوانی فراوانی برگزار میشود که برخی از آنها اختصاص به کتابهای نثر دارد. من بهخوبی به یاد میآورم که از گذشتهها تا حدود ۲۰ سال پیش، هر جا محفلی برای ادبیاتخوانی برپا میشد، مبتنی بر شعر بود. حالا برخی «شاهنامه» میخواندند، برخی «مثنوی معنوی» میخواندند. اما از یکی دو دهه پیش میبینیم که موجی از محافل خواندن متون کهن، یعنی متون منثور کهن مثل «تاریخ بیهقی»، «اسرارالتوحید»، «قابوسنامه» و بقیه هم ایجاد شده است. بنابراین فکر میکنم شیوههای جدید و استفاده از ابزارهای جدید میتواند در علاقهمندی بیشتر جوانان به نثر کهن فارسی مؤثر باشد.
به نظر شما مطالعهی نثر کهن چه مهارت یا بینشی به نویسندگان معاصر میدهد؟
مطالعه نثر کهن فارسی بیتردید برای نویسندگان و بهویژه مترجمان معاصر بسیار مهم و راهگشا خواهد بود. انس با کتابهای منثور کهن زبان فارسی میتواند ظرفیتهای گسترده این زبان را چه در حوزه صرف و چه در حوزه نحو برای نویسندگان و مترجمان آشکار کند.
امکان ندارد کسی بتواند نویسنده قابلی باشد بدون اینکه کتابهای کهن زبان فارسی را خوانده باشد. اگر نویسندگان معاصر ما با ادبیات کهن منثور زبان فارسی آشنا باشند و انس بگیرند، ناخودآگاه صورتهای زبانی و سبکی بهتری بر قلم و زبانشان جاری خواهد شد.
در پایان، شما چه نثری از ادبیات فارسی را برای مطالعه نسل جوان پیشنهاد میکنید و چرا؟
من در میان نثرهای فاخر زبان فارسی در گام نخست برای جوانان «تاریخ بیهقی»، «سیرالملوک» یا «سیاستنامه»، «قابوسنامه» و «گلستان سعدی» را پیشنهاد میکنم و فکر میکنم در گام نخست این چهار متن، دلنشینی و جذابیت بیشتری میتواند داشته باشد.
البته اگر علاقهمندان راه خود را در خواندن متون منثور فارسی ادامه بدهند، حتی در ادامه از خواندن نثرهای فنی مثل «کلیله و دمنه»، «تاریخ جهانگشای جوینی» و «مرزباننامه» هم لذت میبرند. هر کدام از این متنها گنجینهای از خلاقیتها و نوآوریهای نویسندگان ما در گذشته است که گاهی خواندن بخشهایی از آنها خواننده را به شگفتی وامیدارد.