زندهیاد دکتر «کریم سلیمانی دهکردی» استاد برجسته گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی، در نخستین همایش تاریخ روابط خارجی ایران در سال ۹۶، سخنرانی مهمی با موضوع «نقد دیپلماسی امنیتمحور و تبیین رویکرد دیپلماسی تمدنمحور» به عنوان الگوی جایگزین ایراد کرد.
دکتر سلیمانی در این نشست با نگاهی ژرف به تحولات تاریخی و روابط بینالملل، بر این باور بود که تداوم سیاستهای صرفاً امنیتمحور نهتنها توان سازندگی کشور را محدود میکند، بلکه سرمایههای ملی را در چرخهای بیپایان از بحرانزدایی مستهلک میسازد. او در مقابل، دیپلماسی تمدنمحور را بهعنوان راهبردی نوین برای بازتعریف نقش ایران در عرصه جهانی و بهرهگیری از ظرفیتهای فرهنگی، علمی و تمدنی ملت ایران پیشنهاد کرد.
با توجه به اهمیت این دیدگاه و ظرفیتهای آن برای بازاندیشی در سیاست خارجی کشور و بهبود وضعیت کنونی روابط بینالملل ایران، پژوهش ایرنا این سخنرانی را منتشر میکند تا این راهبرد بتواند الهامبخش نسل جدیدی از سیاستورزان و اندیشهوران عرصه دیپلماسی باشد.
دیپلماسی، آینه مدیریت داخلی دولتها است
سلیمانی توضیح داد: اگر دیپلماسی را هنر مدیریت روابط یک کشور با دنیای خارج بدانیم، طبیعی است که این دیپلماسی بازتاب نوع مدیریتی باشد که دولتها در داخل کشور خود اعمال میکنند. رابطه میان دیپلماسی و نظام سیاسی داخلی برخاسته از یک جنس و ماهیت هستند.
استاد فقید تاریخ دانشگاه شهید بهشتی اینگونه ادعا کرد که دیپلماسی رایج در کشور ما، که بخش عمدهای از آن خارج از مسئولیت مستقیم وزارت امور خارجه اداره میشود عمدتاً ماهیتی امنیتمحور دارد و در ادامه گفت: از آنجا که دیپلماسی، آیینهای از نحوه اداره جامعه در سطح داخلی است، میتوان نتیجه گرفت که نوع مدیریت حاکم بر روابط دولت با مردم غالباً امنیتی است. البته این یک نگاه نسبی است و لایههای دیگری وجود دارد. در نظریههای روابط بینالملل، دیپلماسی فرهنگی جایگاه مهمی دارد، اما زمانی که رویکرد امنیتی بر سیاست خارجی غلبه دارد، دیپلماسی فرهنگی نمیتواند نقش مؤثری ایفا کند. به باور من، تنها دیپلماسی تمدنمحور است که میتواند به عنوان جایگزینی جدی و مؤثر برای دیپلماسی امنیتمحور مطرح شود.
وی در تعریف دیپلماسی تمدنمحور گفت: انسان وقتی به دنیا میآید، مجموعهای از حقوق ذاتی را با خود همراه دارد که به آنها حقوق طبیعی گفته میشود. از سوی دیگر، انسان موجودی اجتماعی است و برای تأمین این حقوق، زندگی در جامعه ضرورت پیدا میکند. بهترین و بالاترین شکل زندگی جمعی انسانها در طول تاریخ، در شهرها شکل گرفته است؛ بنابراین، مدنیت و تمدن در «مدینه» یعنی شهر به وجود میآید. نباید اینگونه برداشت کنیم که در دورههای دامپروری یا کشاورزی تمدن وجود نداشته، بلکه آن دورهها مقدمات و زمینههای شکلگیری تمدن هستند اما خود تمدن تنها در شهر شکل میگیرد.
سلیمانی در ادامه افزود: برای اینکه یک شهر بتواند حقوق ذاتی شهروندانش را تأمین کند، باید دارای یک نظام حقوقی باشد که ضمانت اجرای آن نیز به صورت عملی وجود داشته باشد. این نکته بسیار مهم است زیرا ما از دوران مشروطه تاکنون قوانین زیادی داریم اما این قوانین اغلب فقط روی کاغذ باقی مانده و ضمانت اجرایی مؤثر نداشتهاند. مدنیت واقعی زمانی محقق میشود که حقوق فقط در متن قانون نباشند، بلکه در عمل اجرا شوند و این اجرا با ضمانت همراه باشد. به همین دلیل هرچه نظام حقوقی یک شهر در عمل اجرا شود، ساکنان آن شهر به همان اندازه از مدنیت و تمدن برخوردارند و متمدنتر محسوب میشوند. البته زندگی در شهر به خودی خود به معنای برخورداری از تمدن و مدنیت نیست؛ در شهرهایی که مدیریت آنها مبتنی بر نظام حقوقی فراگیر و ضمانت اجرا نباشد، فاصله آنها با تمدن بیشتر است. با توجه به این تعریف از تمدن، در کشورهایی که ساختار حقوقی فراگیری دارند، افراد و گروههای اجتماعی، اقتصادی و صنعتی با تکیه بر حقوق مدنی خود از تعرض قدرت سیاسی در اماناند و از منزلت اجتماعی برخوردارند. این افراد و گروهها با احترام به حقوق خود میتوانند با همتایانشان در سایر کشورها ارتباط برقرار کنند. این همان مفهوم دیپلماسی تمدنمحور است.
دیپلماسی تمدنمحوربا نظریه «گفتگوی تمدنها» متفاوت است
سلیمانی معتقد بود: وظیفه وزارت خارجه در این شرایط بیشتر برقراری و تقویت ارتباطات است. این ارتباطات بر پایه زیرساختهای حقوقی گسترده شکل میگیرند و بر اساس آن، انواع دیپلماسی مثل دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی تجاری و اقتصادی به صورت مستمر و پایدار با کشورهای هدف برقرار میشود که همه اینها در چارچوب دیپلماسی تمدنمحور قرار میگیرند.
سلیمانی: ما تنها زمانی میتوانیم به دیپلماسی تمدنمحور که گستردهترین و مسالمتآمیزترین نوع دیپلماسی است دست یابیم که در داخلِ کشور نظام حقوقیای فراگیر و دارای ضمانت اجرا برقرار کرده باشیم.
وی ادامه داد: اگر در کشور مبدأ زیرساختهای حقوقی و مدنی قوی و پایدار وجود نداشته باشد، عمر دیپلماسیها از جمله دیپلماسی فرهنگی به اندازه عمر دولتها و مدیران اجرایی کوتاهمدت خواهد بود. دقیقاً میبینیم که تغییرات ناگهانی و عجیب سیاستهای خارجی ما تابع تغییر دولتها و افراد سیاسی است. اما اگر در کشورهای مقصد هم مانند کشور مبدأ، زیرساختهای حقوقی محکم و فراگیر وجود داشته باشد، دیپلماسی تمدنی با تمام شاخههایش این امکان را فراهم میکند که منافع ملی کشور مبدأ با کشورهای مقصد همچون تار و پود به هم تنیده شود؛ نمونهای که امروزه در قاره اروپا با وجود همه چالشها دیده میشود. نکته مهم این است که نقطه شروع دیپلماسی تمدنمحور از درون کشور مبدأ است و با نظریه «گفتگوی تمدنها» متفاوت است. من دیپلماسی تمدنمحور را بخشی از تاریخنگاری تمدنمحور میدانم که به آن باور دارم.
دیپلماسی ایران در عصر پهلوی دوم عمدتاً امنیتمحور بود
استاد فقید تاریخ دانشگاه شهید بهشتی گفت: دیپلماسی دولتهای دوران مشروطه تحت تأثیر مستقیم و گسترده ۲ قدرت بزرگ آن زمان، بریتانیا و روسیه تزاری قرار داشت. این دولتها کوتاهمدت و ناپایدار بودند. در دوره پهلوی اول اگرچه جامعه کاملاً امنیتمحور اداره میشد اما دولت ایران با گرایش به درون بیشترین انرژی خود را صرف اصلاحات اقتصادی و تأسیس نهادهای اجتماعی و فرهنگی کرد. در دوره محمدرضا شاه اگرچه نوع مدیریت داخلی کشور شدت دوران رضاشاه را نداشت اما در مسیر سیاسی همان راه را ادامه داد.
سلیمانی ادامه داد: دیپلماسی ایران در عصر پهلوی دوم عمدتاً امنیتمحور بود؛ تمامی تصمیمات مهم سیاست خارجی توسط خود شاه اتخاذ میشد. وزارت امور خارجه گزارشهای کلیدی را ابتدا به شاه ارسال میکرد و تصمیم نهایی را او میگرفت، سپس به نخستوزیر اطلاع داده میشد؛ این در حالی بود که از نظر ساختاری وزیر امور خارجه باید ابتدا به نخستوزیر پاسخگو میبود.
وی در ادامه در تایید صحبت خود یک نمونه آورد و گفت: در اوایل دهه ۱۹۶۰، شاه رئیس ساواک را به آمریکا فرستاد و از دولت کندی درخواست کمکهای مالی و نظامی کرد. بر اساس اسنادی که در آرشیو موسسه مطالعات تاریخ معاصر موجود است، حسن پاکروان در این سفر به مقامات آمریکایی توضیح داد که ارتش ایران برای کنترل داخل کشور کافی است، اما در منطقه با تهدید جمال عبدالناصر مواجهیم و نیاز به ارتشی بزرگ داریم تا امنیت خلیج فارس و فراتر از آن را تضمین کنیم. شاه با درآمدهای نفتی، این برنامه را به اجرا گذاشت. به ویژه پس از اعلام خروج کامل نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس در سال ۱۹۷۱، ایران بیشتر مصمم شد نقش ژاندارم منطقه را ایفا کند.
استاد فقید تاریخ دانشگاه شهید بهشتی توضیح داد: نزدیکی و وابستگی به بلوک غرب به ویژه آمریکا به شاه کمک کرد تا با وجود چالشهای جدی در سیاست منطقهای، از برخوردهای سخت جلوگیری کند. حضور هزاران مستشار نظامی و نفتی آمریکایی و اروپایی در ایران باعث کاهش تنشها در دیپلماسی ایران شد. با این حال تلاشهای شاه برای انعقاد پیمانهای امنیتی با کشورهای همسایه خلیج فارس موفقیتآمیز نبود و ایران هرگز نتوانست به توافق امنیتی منطقهای برسد.
بحرانهایی که دیپلماسی را به چالش کشید
سلیمانی در ادامه به دیپلماسی در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: اگرچه ایران دیگر به عنوان همپیمان غرب به حساب نمیآمد و مستشاران خارجی از کشور خارج شده بودند اما همچنان عوامل و شرایطی وجود داشت که سایهای سنگین بر دیپلماسی ایران افکند. این عوامل عبارت بودند از:
۱. بحث صدور انقلاب در دهه ۶۰
۲. جنگ هشتساله ایران و عراق
۳. دخالتها و مسائل مرتبط با آمریکا
۴. مسئله اسرائیل
وی ادامه داد: عوامل اول و دوم در دهه ۷۰ به پایان رسیدند و در دوران اصلاحات تعامل با کشورهای خارجی به شکلی منطقیتر و متوازنتر پیش رفت، اما در هشت سال بعد، دیپلماسی کشور به طور نامناسب مدیریت شد؛ به گونهای که رئیس دولت وقت با طرح مسائلی بدون پشتوانه واقعی، بهانهای به دست سیاستمداران تندرو در اسرائیل و آمریکا داد تا علیه ایران متحد شوند. این عملکرد ضعیف دیپلماسی چنان بود که حتی برخی کشورهای به ظاهر متحد ایران در شورای امنیت سازمان ملل از استفاده از حق وتوی خود برای جلوگیری از تحریمها خودداری کردند. دولت احمدینژاد نه تنها تلاش نکرد فضای امنیتی حاکم بر مناسبات خارجی را کاهش دهد، بلکه با شعارهای تند مانند انکار هولوکاست و ادعاهایی همچون «تحریمها کاغذ پارهاند» شرایط را بدتر کرد. باورکردنی نبود که این نوع ادبیات از سوی رئیسجمهور بیان شود.
کمتر تاریخی مانند برجام دیده شده که ۶ قدرت بزرگ جهان با یک کشور در حال توسعه به مذاکرات طولانی و موفق دست یابند
استاد فقید تاریخ دانشگاه شهید بهشتی توضیح داد: در سال ۱۳۹۲ با انتخاب دکتر حسن روحانی تحولی در دیپلماسی ایران ایجاد شد و تلاش جدی برای حل مسئله تحریمها از طریق گفتگو با قدرتهای جهانی آغاز شد. موفقیت برجام نه تنها تحریمها را به تعلیق یا رفع رساند، بلکه فضای مناسبی در سطح بینالملل برای کاهش سیاستهای ایرانهراسی فراهم کرد. چنین فرصت بینظیری برای عادیسازی روابط ایران با جهان و جذب سرمایهگذاریهای خارجی فراهم شد. کمتر تاریخی مشابه دیده شده که ۶ قدرت بزرگ جهان با یک کشور در حال توسعه به مذاکرات طولانی و موفق دست یابند.
وی در ادامه افزود: اما اقداماتی مانند پرتاب موشک با شعارهای تحریکآمیز، فضای امنیتی را حفظ کرد. ااشغال سفارت عربستان سعودی در تهران هم به شدت به دیپلماسی رسمی ایران آسیب زد و تبعات منفی منطقهای و بینالمللی در پی داشت. این اقدامات موجب شد دستاوردهای برجام محدود شوند و دیپلماسی ایران همچنان در چارچوب امنیتی باقی بماند.
سه راهکار دیپلماتیک برای عبور از بحرانها
سلیمانی معتقد بود: ما تنها زمانی میتوانیم به دیپلماسی تمدنمحور که گستردهترین و مسالمتآمیزترین نوع دیپلماسی است دست یابیم که در داخلِ کشور نظام حقوقیای فراگیر و دارای ضمانت اجرا برقرار کرده باشیم؛ نظامی که در آن همه افراد، فارغ از گرایش سیاسی، موقعیت اجتماعی، قومیت یا مذهب از منزلت حقوقی برابر برخوردار باشند، این مدنیت برقرار و استوار، زمینهساز پایهریزی یک دیپلماسی جدید و پایدار برای کشور خواهد بود.
سلیمانی: راهی جز خروج از فضای دیپلماسی امنیتمحور نداریم. دیپلماسی مبتنی بر امنیت بیش از آنکه راهحل پایدار بسازد، همه طرفها را بازنده میکند؛ حتی موفقیتهای مقطعیِ امنیتی.
استاد فقید تاریخ دانشگاه شهید بهشتی گفت: توصیهام به دستگاه دیپلماسی این است که کار خود را از نقاطی از جهان آغاز کند که با مردمان آن سرزمینها مشترکات فرهنگی و تاریخی گستردهای داریم. ایران از منظر ژئوپلیتیک و تمدنی در موقعیتی ممتاز قرار دارد: سرزمین ما چون گوهر، قلمرویی میان ۲ بالِ عظیم تمدنی است از یک سو همبستگیهای فرهنگی با مناطق شمالی چون آسیای میانه، ترکیه و برخی بخشهای چین و از سوی دیگر اشتراکات مذهبی و فرهنگی با کشورهای حاشیه خلیج فارس. بر پایه این مشترکات میتوان دیپلماسیای فعال، پایدار و مبتنی بر تمدن و فرهنگ طراحی و اجرا کرد.
وی در نتیجهگیری نهایی بیان داشت: راهی جز خروج از فضای دیپلماسی امنیتمحور نداریم. دیپلماسی مبتنی بر امنیت بیش از آنکه راهحل پایدار بسازد، همه طرفها را بازنده میکند؛ حتی موفقیتهای مقطعیِ امنیتی مانند نابودی گروههایی چون داعش نمیتواند ما را به آیندهای مطمئن برساند، زیرا بلافاصله بلوکبندیها و دوگانههای امنیتی جدید پدید میآیند و منابع ملی پیوسته صرف مقابله با تهدیدات تازه و مهار رقبا خواهد شد. سرنوشت این مسیر در نهایت به جنگ و هزینههای سنگین منتهی میشود. بنابراین ضروری است به سمت دیپلماسی تمدنمحور حرکت کنیم تا سرمایههای ملی صرف سازندگی و توسعه گردد نه چرخه بیپایان بحرانزدایی.
سلیمانی در پایان اینگونه گفت: ما در برابر، سه راه بیشتر انتخابی نداریم:
۱- ادامه مسیر پهلوی دوم با اتکا و وابستگی به غرب؛ مسیری که ملت ایران هرگز آن را نپذیرفته و در آینده هم نخواهد پذیرفت.
۲- ادامه وضعیت کنونی که دیپلماسی امنیتمحور غالب است؛ مسیری پرمخاطره و پرهزینه که فقر و بیکاری را تشدید میکند و ما را به جنگهای منطقهای نزدیکتر میسازد.
۳- تنها راه واقعی و پایدار، پیمودن مسیر دیپلماسی تمدنمحور است. برای این کار ابتدا باید نظام مدنی فراگیر و مستحکمی در داخل بسازیم تا بر اساس حقوق متقابل با جهان تعامل کنیم. موفقیتهایی مثل برجام نیز نتیجه قرار گرفتن در همین مسیر بوده است.