همشهری آنلاین - ثریا روزبهانی: این بار سراغ مردی میرویم که سیاستورزی را در حوزه فرهنگ در ۵دهه گذشته دنبال کرده و وزیر بوده است. او متولد محله مسجدجامع است و با تهرانگردیهایش روایتهای دلدادگی به این شهر را مکتوب کرده. در خاطرهبازی با «احمد مسجدجامعی» وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین عضو سابق شورای شهر تهران در کوچه و پسکوچههای محله مسجدجامع و بازار حضرتی قدم میزنیم یا به شبستان چهلستون با سنگهای شبتابش و گرمخانه مسجدجامع، مسکن و مأوای بیپناهان، سرک میکشیم. همچنین پرده از کشفیات این تهرانپژوه در تهرانگردیها برمیداریم تا تهران به روایت فرزندش، دیدنیتر و دوستداشتنیتر شود.
چگونه مسجدجامعی شدیم؟
او آرام و با لبخندی همیشگی از نسب خانوادگی، ارتباط خانوادهاش با مسجدجامع تهران و نشانی خاص محل سکونتشان روایت میکند: «ما نسبتی با مسجدجامع داریم. یعنی اینکه اجداد ما بخشی از مسجدجامع را برپا کردند. زمانی که شناسنامه صادر میشد، خاندان ما یعنی فلسفیها امام جماعت مسجد فیلسوف بودند. چون تلفظ این کلمه سخت بود نام خانوادگی ما را همنام با مسجدجامع گذاشتند که البته آن موقع این نوع نامگذاری مرسوم بود؛ مثلاً شخصی که امام جماعت مسجد حوض بود، فامیلش مسجد حوضی بود. ما تقریباً تو قلب بازار و منزل ما نزدیک مسجدجامع بود. چون بازار مسجدجامع با کتاب، نوشته، کاغذ و چاپخانه ارتباط داشت، اینجا همه ادیان کنار هم بودند و همه برای پایتخت ایران تلاش میکردند. مثلاً شیشههای گرانبها از جلفای اصفهان آورده شد تا بناهای تهران زیبا شود. فرهنگ تهران، فرهنگ گفتوگو، مدارا و کنار هم بودن بود. هیچکس مریدهای دیگری را مسخره نمیکرد و دست نمیانداخت.»
مسجدجامعی درباره نقش مسجدجامع و تهران در هویت جمعی میگوید: «مسجدجامع برای من فقط یک مسجد نیست؛ نشانهای از پیوند مردم با گذشتهشان است. همان ظهرهای داغ تابستان، وقتی اذان مسجد بلند میشد و ما با پای برهنه از کوچه خاکی میدویدیم تا برسیم به صف نماز. خاطراتی که هر بار مرور میکنم، عشق به تهران و مسجدجامع را تازه میکند.»
موزهای به نام مسجدجامع
مسجدجامع با هر دوره و قدمت تهران اصالت خود را حفظ کرده و وسعتش در هر دوره نسبت به دوره قبل بیشتر شده است. به گفته مسجدجامعی، به اقتضای زمانه، فضا به مسجدجامع اضافه میشد و کسی رقیب کسی نبود و همه به این سرمایه میافزودند: «باید گفت مسجدجامع، قدیمیترین عبادتگاه تهران است. قدمت بخشی از آن به دوره آلبویه برمیگردد. با توجه به گسترده شدن شهر این مسجد هم در دورههای آلبویه، صفویه، قاجار، پهلوی اول و دوم توسعه پیدا کرد. این مسجد شاهد همه دورههای حکومتی بوده است و حکومتها بنای پیشین را ویران نمیکردند، بلکه بر ساختههای گذشتگان به نحوی میافزودند که تداوم آن نیز باشد. مسجدجامع محل معاشرت، رفتوآمد بود و راهها و محلههای مختلف این محدوده را به هم مرتبط میکرد. از بازارهای طلافروشان و بینالحرمین گرفته تا بازار صندوقسازها. در آن کلاسها متعددی برپا میشد، کتابخانه و مدرسه داشت. این مسجد نماد تهران و تهران نماد ایران است. چون همه اقشار و گروهها در این مسجد جای پا و پایگاه داشتند؛ مانند تهران که همه اقوام در آن سکونت دارند. مسجدجامع در حقیقت یک موزه است. همچنین این مسجد محل شکلگیری بعضی از مهمترین تحولات تاریخی تهران است و میتوان در آن سرنخ بسیاری از جنبشهای اجتماعی پایتخت را سراغ گرفت؛ از ماجرای قتل گریبایدوف، سفیر متکبر روسیه تزاری در ایران تا جنبش تنباکو و از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی و... و. خوب به یاد دارم که در طول سالهای مبارزه، مسجدجامع یکی از تأثیرگذارترین کانونهای انقلابی بود. »