یانگ، فیزیکدانی چینیـآمریکایی، میراثی علمی بر جای گذاشت که از نظریههای بنیادی ذرات تا سازوکارهای ریاضی در مکانیک آماری را دربر میگیرد. او از شاگردان «انریکو فرمی» (Enrico Fermi) بود و با ذهنی سرشار از نظم و تخیل، به یکی از مؤثرترین چهرههای فیزیک نظری بدل شد؛ دانشمندی که بهقول همکارانش: «میتوانست عدم تقارن را در دل نظم بیابد».
تولد در میان فرمولها
چننینگ یانگ در سال ۱۹۲۲ در شهر «هفی» (Hefei) در شرق چین زاده شد. کودکیاش را در «دانشگاه تسینگهوا» (Tsinghua) گذراند، جایی که پدرش استاد ریاضیات بود و فضای خانه پر از معادله و عدد. در همان محیط آکادمیک، ذهن او با مفهوم نظم و قانون در طبیعت شکل گرفت.
او تحصیلات خود را در دانشگاههای چین ادامه داد و پس از جنگ جهانی دوم، با بورس تحصیلی به آمریکا رفت و در «دانشگاه شیکاگو» زیر نظر انریکو فرمی آموزش دید همان دانشمندی که نخستین راکتور هستهای جهان را ساخته بود.
در ۲۷ سالگی، یانگ به «مؤسسه مطالعات پیشرفته پرینستون» (IAS) پیوست؛ همان جایی که آلبرت اینشتین آخرین سالهای عمرش را در آن گذراند. از آنجا بود که مسیر علمی یانگ به سوی یکی از بزرگترین کشفیات فیزیک مدرن هدایت شد.
شکستن آینهی طبیعت
در دههی ۱۹۵۰، فیزیکدانان معتقد بودند که طبیعت در سطح ذرات بنیادی از قانونی پیروی میکند به نام «پاریته» (Parity) یا تقارن آینهای. بر اساس این اصل، اگر همه ذرات و نیروها را در آینه نگاه کنیم، باید دقیقاً همان رفتار را ببینیم، یعنی قوانین فیزیک میان راست و چپ، تفاوتی ندارند.
اما یانگ و همکارش «تسونگدائو لی» (Tsung-Dao Lee) این باور را به چالش کشیدند. آنان با تحلیل دادههای تجربی و استدلال نظری نشان دادند که در برخی از برهمکنشهای زیراتمی، بهویژه برهمکنش ضعیف (Weak Interaction)، این تقارن شکسته میشود. به زبان سادهتر، طبیعت در مقیاس ذرات بنیادی میان راست و چپ تبعیض قائل میشود.
برای اثبات این نظریه، آزمایشی توسط «چینشیو وو» (Chien-Shiung Wu) فیزیکدان برجسته چینیتبار در دانشگاه کلمبیا انجام شد. نتایج آن نشان داد که واقعاً پاریته در واپاشی بتا نقض میشود. این لحظه، نقطهای تاریخی در علم بود: یکی از بنیادیترین «بدیهیات» فیزیک فرو ریخت.
نوبل ۱۹۵۷؛ دو جوان از شرق، شوک جهان علم
در سال ۱۹۵۷، آکادمی نوبل اعلام کرد که جایزه فیزیک را به دو فیزیکدان جوان چینیتبار مقیم آمریکا، یانگ و لی، بهدلیل «کار نظری پیشگامانه درباره قانون بقای پاریته در برهمکنشهای ضعیف» اعطا میکند.
این کشف، مسیر فیزیک ذرات را متحول کرد و به توسعه نظریههای مدرن میدانهای کوانتومی انجامید. یانگ تنها ۳۵ سال داشت و در کنار لی، نماد نسلی از دانشمندان مهاجر آسیایی شد که در قلب علم غرب، تصویر تازهای از فیزیک آفریدند.
چننینگ یانگ و تسونگدائو لی در جوانی
از فیزیک ذرات تا نظریهی یانگ–میلز
دستاوردهای یانگ محدود به پاریته نبود. در سال ۱۹۵۴، او همراه با «رابرت میلز» (Robert Mills) نظریهای را ارائه کرد که امروز یکی از پایههای مدل استاندارد فیزیک ذرات است: نظریه «میدان یانگ–میلز».
این نظریه توصیف میکند که چگونه ذرات بنیادی از طریق میدانهای سنجشناپذیر با یکدیگر برهمکنش دارند. تمام نیروهای بنیادی غیر از گرانش (نیروی هستهای قوی، نیروی ضعیف و الکترومغناطیسی) بر اساس همین نظریه بازنویسی شدهاند. به همین دلیل، بسیاری از فیزیکدانان معتقدند اگر نوبل دومی در کار بود، باید یکی برای «یانگ–میلز» به یانگ تعلق میگرفت.
میراث علمی و فلسفی
یانگ نهتنها نظریهپرداز بود، بلکه دیدگاهی فلسفی نسبت به علم داشت. او میگفت: «زیبایی در طبیعت همان قانون در ریاضی است. وظیفه ما کشف هماهنگی درون آشوب است.»
او از نخستین فیزیکدانانی بود که تلاش کرد مفهوم «تقارن» را به زبان فلسفه و هنر نیز پیوند دهد. برای یانگ، شکست تقارن در طبیعت نشانه بینظمی نبود، بلکه خود شکل تازهای از نظم بود، نظمی که در نابرابریها پنهان است.
بازگشت به چین و سالهای پایانی
پس از دههها تدریس در پرینستون، یانگ در دههی ۱۹۹۰ به چین بازگشت و در دانشگاه «تسینگهوا» فعالیت علمی خود را ادامه داد. او در سال ۲۰۱۷ تابعیت آمریکایی خود را کنار گذاشت و تابعیت چین را پذیرفت. در چین، به عنوان پدر فیزیک نظری مدرن شناخته میشد و شاگردان بسیاری تربیت کرد.
یانگ تا پایان عمرش ذهنی فعال داشت و تا ۹۰ سالگی در کنفرانسهای علمی سخنرانی میکرد. او بارها تأکید کرده بود که فیزیک نه درباره ذرات، بلکه درباره تقارنهاست؛ درباره آنچه طبیعت تصمیم میگیرد حفظ کند یا بشکند.
مرگ یک قرن از علم
یانگ دیروز، ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ در پکن درگذشت؛ دقیقاً یک سال پس از درگذشت همکار دیرینش، تسونگدائو لی. با مرگ او، آخرین بازمانده نسل طلایی فیزیک نظری قرن بیستم خاموش شد؛ نسلی که از خاکستر جنگ جهانی برخاست و جهان را به زبانی تازه از قانون و زیبایی نوشت.
چننینگ یانگ بیش از یک دانشمند بود؛ او راوی فلسفی نظم و بینظمی در طبیعت بود. از مکانیک آماری تا نظریه میدانهای کوانتومی، از آینههای شکسته تا تقارنهای نو، میراث او یادآور این حقیقت است که علم، نه در جستوجوی شباهتها، بلکه در شناخت تفاوتهاست. او آینهای از جهان را شکست تا نشان دهد که طبیعت، در سمت چپ خود هم زیباست، فقط کمی متفاوت.
انتهای پیام/