شناسهٔ خبر: 75400664 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: برنا | لینک خبر

از حوزه علمیه تا قاب دوربین؛ مسیر یک طلبه فیلم‌ساز/ سینمای هانکه را دوست دارم

برنا- گروه فرهنگ و هنر؛ کارگردان فیلم کوتاه «متولد تهران» گفت: از حوزه علمیه تا قاب دوربین مسیرم را طی کردم و سینما را وسیله‌ای برای گفت‌وگو با مردم می‌دانم، جایی که فیلم حرف خودش را می‌زند، نه لباس یا پیشینه کارگردان. برنا- گروه فرهنگ و هنر؛ کارگردان فیلم کوتاه «متولد تهران» گفت: از حوزه علمیه تا قاب دوربین مسیرم را طی کردم و سینما را وسیله‌ای برای گفت‌وگو با مردم می‌دانم، جایی که فیلم حرف خودش را می‌زند، نه لباس یا پیشینه کارگردان.

صاحب‌خبر -

تبسم کشاورز_ به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ در میان نام‌های متنوع و رنگارنگ کارگردانان حاضر در چهل‌ودومین جشنواره فیلم کوتاه تهران، نامی بیش از همه جلب توجه می‌کند؛ جواد حکمی، روحانی فیلمسازی که با فیلم «متولد تهران» در این دوره از جشنواره حضور دارد. 

حضور او در مقام یک طلبه در کنار فیلم‌سازان جوان و مستقل، خود به‌تنهایی روایتی تازه از نسبت دین و سینماست. حکمی در فیلمش روایتی انسانی از زیست اتباع افغانستانی در ایران ارائه می‌دهد؛ نسلی که در این خاک به دنیا آمده اما هنوز با مفهوم هویت و شهروندی درگیر است.

در این گفت‌وگو از مسیر متفاوت فیلم‌سازی او سخن گفتیم، از الهام فیلم «متولد تهران»، از نسبت میان روحانیت و هنر، از دغدغه‌های اخلاقی در سینما و در نهایت از علاقه‌اش به سینمای اندیشمندانه میشائل هانکه، سینمایی که خود او نیز در پی نزدیک شدن به عمق آن است.

از حوزه علمیه تا قاب دوربین؛ مسیر یک طلبه فیلم‌ساز

برنا: یکی از چیزهایی که هنگام مرور فهرست کارگردان‌های فیلم کوتاه امسال توجهم را جلب کرد، حضور نام یک روحانی در میان آن‌ها بود؛ جواد حکمی. آقای حکمی، از کجا آغاز کردید و چطور به مسیر فیلم‌سازی رسیدید؟

حکمی: من سطح سه، حوزه علمیه را دارم و چند سالی هم به‌صورت رسمی در حوزه تدریس کرده‌ام. بخشی از تدریسم در جامعه‌المصطفی بود، جایی که مخصوص طلاب غیرایرانی است. آنجا شاگردانی از کشورهای مختلف داشتم؛ از افغانستان، پاکستان، بنگلادش، آفریقا و جاهای دیگر. چند سالی هم پیش از تدریس رسمی، به‌طور غیررسمی با همین طلاب در ارتباط بودم و همین ارتباط باعث شد با زندگی و مشکلاتشان از نزدیک آشنا شوم.

زندگی طلاب غیرایرانی، نقطه شروع قصه‌ای انسانی شد

برنا: این تجربه‌ها چطور الهام‌بخش ساخت «متولد تهران» شدند؟

حکمی: ایده اصلی فیلم از دل همین تجربه‌ها بیرون آمد. من با زندگی طلاب غیرایرانی عجین بودم و از نزدیک می‌دیدم که چطور از بسیاری از حقوق شهروندی در ایران محروم‌ هستند. برای مثال، نمی‌توانستند سیم‌کارت به نام خودشان بگیرند، ماشین یا خانه به نامشان بزنند یا حتی در کارهای اداری عادی مشکل داشتند. این محدودیت‌ها همیشه برایم سوال بود و کم‌کم تبدیل شد به دغدغه‌ای که خواستم درباره‌اش حرف بزنم.

برنا: درباره داستان فیلم کمی توضیح می‌دهید؟

حکمی: قصه درباره دختری افغانستانی است که در تهران به دنیا آمده. ماشینش دزدیده می‌شود و برای پیدا کردن آن وارد مسیری می‌شود که در طولش با چالش‌های عجیبی روبه‌رو می‌شود. در واقع این سفر بیرونی، سفری درونی هم هست؛ سفری که او را با هویت و موقعیتش در جامعه روبه‌رو می‌کند. ایده اصلی فیلم هم در همین چالش‌ها شکل گرفته است.

فیلم نگاه دوگانگی جامعه نسبت به مهاجران را آشکار می‌کند

برنا: چرا عنوان «متولد تهران» را انتخاب کردید؟

حکمی: چون تهران در این فیلم فقط نام یک شهر نیست؛ نماد ایران است. سال‌های اخیر درباره اتباع افغانستانی در جامعه نوعی دوگانگی وجود داشته؛ گروهی می‌گویند باید از کشور بروند و گروهی دیگر تاکید دارند که باید با نگاهی انسانی با آن‌ها رفتار شود اما واقعیت پیچیده‌تر از این دو نگاه است. ما با سه طیف متفاوت از اتباع افغانستانی روبه‌رو هستیم: کسانی که بعد از روی کار آمدن طالبان به ایران آمدند، کسانی که قبل از طالبان و در دوران جمهوریت مهاجرت کردند و گروهی که اساسا در ایران متولد شده‌اند و رنگ کابل را هم ندیده‌اند.

این گروه سوم همان کسانی هستند که فیلم درباره‌شان است. آن‌ها در ایران به دنیا آمده و بزرگ شده‌اند، لهجه خاصی ندارند، تمام دوستانشان ایرانی‌اند اما هنوز از بسیاری حقوق قانونی محروم‌اند. نمی‌شود درباره‌شان با یک حکم کلی قضاوت کرد. من خواستم تصویری واقعی از این نسل نشان بدهم، شاید اگر مسئولان فرهنگی، قانون‌گذاران و کمیسیون فرهنگی ما چنین تصویری را ببینند، در نگاهشان به مسئله اتباع تجدیدنظر کنند.

«متولد تهران» یعنی انسانی که در این خاک به دنیا آمده اما از حقوقش مطمئن نیست

برنا: پس می‌توان گفت فیلم، هم نگاهی اجتماعی دارد و هم انسانی؟

حکمی: دقیقا. من می‌خواستم مسئله را فقط از منظر اتباع نبینم بلکه از زاویه انسان و شهروندی به آن نگاه کنم. «متولد تهران» یعنی انسانی که در این خاک به دنیا آمده، این‌جا نفس کشیده اما هنوز از هویت و حقوق خودش مطمئن نیست. به نظرم وقتش رسیده این تصویر در قانون و فرهنگ ما بازتاب پیدا کند.

برنا: یکی از نکته‌هایی که برای من و احتمالا خیلی از مخاطبان جالب است، حضور صدف عسگری در فیلم شماست. صادقانه بپرسم، چطور شد ایشان و بقیه بازیگران و عوامل با شما همکاری کردند؟ چون بالاخره برای بعضی‌ها شاید عجیب باشد که یک طلبه فیلم می‌سازد و ممکن است این ترکیب برای هر دو طرف سوال‌برانگیز باشد...

حکمی: بله، شاید در نگاه اول ترکیب جالبی باشد اما واقعا همه دوستانی که کنارم بودند با محبت و مهربانی همکاری کردند. از صدف عسگری و بقیه بازیگران گرفته تا عوامل پشت صحنه، همه با دل کار کردند و برایم سنگ تمام گذاشتند. واقعا حس یک خانواده را داشتیم. من هم قبل از این فیلم کوتاه‌هایی ساخته بودم و بچه‌های فیلم کوتاه با کارم آشنا بودند. شاید همین شناخت باعث شد که همکاری‌مان راحت‌تر پیش برود. خانواده فیلم کوتاه همیشه به من لطف داشته و این لطف‌ها باعث شد که این پروژه هم شکل بگیرد.

برنا: «متولد تهران» چندمین تجربه فیلمسازی شما است؟

حکمی: «متولد تهران» دومین فیلم حرفه‌ای من است که در جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور دارد. فیلم قبلی‌ من هم تجربه خوبی بود و خوشبختانه باعث شد ارتباطم با جامعه فیلم کوتاه بیشتر شود.

طلبه بودن با فیلم‌سازی تضادی ندارد

برنا: کمی بی‌پرده و شفاف صحبت کنیم. شما در جشنواره با لباس روحانیت حاضر می‌شوید؟ 

حکمی: بله، من یک طلبه‌ ساده هستم و لباس روحانیت دارم. حضور در جشنواره برایم به‌ عنوان یک روحانی عجیب نیست، چون معتقدم طلبه بودن با فیلم‌سازی تضادی ندارد.

جذابیت جشنواره فیلم کوتاه تهران به رنگارنگی فیلمسازان است

برنا: این بین شکافی به وجود می‌آید؛ ممکن است عده‌ای بگویند فیلم جواد حکمی به دلیل جایگاهی که دارد دیده شده و از سویی دیگر ممکن است همین موضوع به ضرر فیلم تمام شود... شما نگران چنین نگاه‌هایی نیستید؟

حکمی: نه، واقعا نگران نیستم. جشنواره فیلم کوتاه تهران به‌نظرم جایی است که فیلم‌سازها از هر نوع و پیشینه‌ای در آن حضور دارند؛ از مکانیک و عمران‌ خوانده گرفته تا کسی که طلبه است یا سینما خوانده. قشنگی جشنواره به همین تنوع است. هرکس با نگاه خودش فیلم می‌سازد و همه کنار هم جمع می‌شوند تا تجربه‌هایشان را به اشتراک بگذارند. به نظر من، زیبایی جشنواره در همین رنگارنگی است‌. این‌که آدم‌ها از شهرها و رشته‌های مختلف می‌آیند، هرکدام با دیدگاه خودشان فیلم می‌سازند و در کنار هم دیده می‌شوند. من هم یکی از همین آدم‌ها هستم؛ فقط با نگاه خودم و از زاویه‌ای که به واسطه تجربه‌ام در زندگی و حوزه دارم، فیلم می‌سازم. این را نه تفاوت می‌دانم و نه امتیاز، فقط یک زاویه دید دیگر است در میان بقیه نگاه‌ها.

برنا: بعضی‌ها ممکن است فکر کنند روحانی بودن برای یک فیلمساز نوعی مزیت است یا باعث نگاه ویژه‌ای به آن کارگردان در جشنواره شود...

حکمی: نه، به نظرم دیگر اینطور نیست. شاید شش‌_ هفت سال پیش اگر یک طلبه با لباس روحانیت در جشنواره حاضر می‌شد، نگاه خاصی به او می‌شد اما امروز نه. الان نه امتیازی است و نه مزیتی. گاهی حتی ممکن است نوعی پیش‌داوری به‌وجود بیاورد؛ این‌که بگویند یک آدم با طرز فکر خاص آمده فیلم ساخته. ولی اتفاقا قشنگی‌اش همین است، چون در نهایت فیلم است که حرف می‌زند. مردم فیلم را می‌بینند و قضاوت می‌کنند، نه لباس یا پیشینه کارگردان را. جشنواره برای من جایی است که فیلمساز کنار مردم و دیگر بچه‌های فیلم کوتاه بنشیند و فیلم خودش را ببیند. همین تجربه دیدن فیلم در جمع، خودش یک درس بزرگ است.

من سینما را یک وسیله می‌دانم برای گفت‌وگو با مردم نه یک عرصه ممنوعه

برنا: اما به‌هرحال، شما از فضای حوزه می‌آیید؛ جایی که معمولا نگاه سنتی‌تری به هنر وجود دارد. از آن سمت، سینمای امروز ایران هم گاهی به‌سمت تجربه‌هایی می‌رود که شاید برای بعضی‌ها حساسیت‌برانگیز باشد. نگاه شخصی‌تان به سینما چیست؟ و آیا در فضای حوزه با این فعالیت شما مخالفتی نمی‌شود؟

حکمی: طلبه‌ها همیشه ماموریت تبلیغ و آموزش داشتند. کسی که در حوزه درس می‌خواند، باید آنچه را آموخته به مردم منتقل کند. قبلا ابزارش منبر بود یا کتاب نوشتن. حالا ابزار امروز فرق کرده؛ سینما هم یکی از همین ابزارهاست. سینما می‌تواند در ۱۵ یا ۲۰ دقیقه حرفی بزند که شاید منبر نتواند منتقل کند. می‌تواند آگاهی بدهد، هشدار بدهد یا تجربه‌ای انسانی را به اشتراک بگذارد. من سینما را یک وسیله می‌دانم برای گفت‌وگو با مردم نه یک عرصه ممنوعه.

مخالف حجاب اختیاری در سینما و‌ جامعه هستم

برنا: نگاه‌تان به سینمای امروز ایران چگونه است. بحث حجاب و این بین ساخت فیلم‌های زیرزمینی... از سویی دیگر فیلم‌هایی چون پیرپسر و برادران لیلا و... که در فضاهای مختلف نگاه‌هایی متفاوتی به آن‌ها می‌شود...

حکمی: مخالف حجاب اختیاری در سینما و‌ جامعه هستم. من اعتقاد دارم جامعه سالم، جامعه‌ای است که در آن حجاب و اخلاق وجود دارد. سینما باید حال مردم را خوب کند. ما در زندگی روزمره‌مان آن‌قدر تلخی می‌بینیم که وقتی خانواده‌ام را می‌برم سینما، دلم نمی‌خواهد فیلمی ببینم که حالم را بدتر کند. نمی‌گویم سینما باید فقط کمدی بسازد، نه؛ اما باید در نهایت احساس انسانی مخاطب را درک کند.

به نظرم هر فیلمسازی باید برای خودش خطوطی داشته باشد؛ نه به خاطر ممیزی یا وزارت ارشاد بلکه بر اساس انسانیت. خیلی چیزها را وجدان انسانی اجازه نمی‌دهد. مثلا هیچ پدری بی‌نقص نیست ولی بی‌احترامی به پدر نه اخلاقی است، نه شرعی، نه حتی عرفی. این‌ها ریشه در فرهنگ ما دارد. ما کشوری هستیم با یک پیشینه فرهنگی و دینی قوی و حتی اگر به‌ سمت مدرنیته هم برویم، باز هم بعضی چیزها در ناخودآگاه جمعی‌مان خط قرمزند. احترام به پدر و خانواده از آن دست چیزهاست که جامعه ایرانی هنوز نمی‌تواند از آن عبور کند و به‌نظر من نباید هم عبور کند. من ممکن است با نمایش یک پلان، یک آدم را از انسانیت دور کنم و حرفم چیزی فراتر از شرع است‌. درست است که سینما صنعت است اما سینماگر تاجر نیست.

طرفدار سینمای هانکه هستم

برنا: به عنوان سوال آخر دوست دارم بدانم، سینمای جهان را هم دنبال می‌کنید؟   

حکمی: بله، سینمای جهان را هم پیگیری می‌کنم و طرفدار سینمای میشائل هانکه هستم.

انتهای پیام/