شناسهٔ خبر: 75274004 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایمنا | لینک خبر

ترامپ و جایزه صلح از دست رفته

کمیته نوبل صلح ۲۰۲۵ جایزه خود را به ماریا کورینا ماچادو از ونزوئلا اهدا کرد و دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا را نادیده گرفت. سیاست‌های پرتنش او در اوکراین، غزه، ایران و تنش با اروپا، او را از فهرست داوران نوبل دور کرد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری ایمنا، کمیته نوبل در اسلو، روز جمعه دهم اکتبر ۲۰۲۵ نام «ماریا کورینا ماچادو» رهبر مخالفان دولت ونزوئلا را به عنوان برنده جایزه صلح نوبل اعلام کرد. این کمیته دلیل انتخاب او را «تلاش‌های بی‌وقفه در ترویج حقوق دموکراتیک مردم ونزوئلا و مبارزه برای گذار عادلانه و صلح‌آمیز از دیکتاتوری به دموکراسی» عنوان کرده است.

این تصمیم در حالی گرفته شد که طی هفته‌های اخیر، شایعات گسترده‌ای درباره احتمال اعطای این جایزه به «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا منتشر شده بود. ترامپ که خود را شایسته دریافت جایزه صلح می‌دانست، با حمایت علنی متحدانش از جمله بنیامین نتانیاهو و برخی دولت‌های منطقه، در تبلیغ این ادعا کوشید اما در نهایت از فهرست نهایی حذف شد.

تحلیلگران معتقدند کنار گذاشته شدن ترامپ از سوی کمیته نوبل، نه‌تنها به دلیل کارنامه پرتنش او در عرصه سیاست خارجی، بلکه ناشی از بی‌اعتمادی تاریخی اروپا به رویکردهای سیاسی وی است. بسیاری بر این باورند که تناقض میان ادعاهای دیپلماتیک ترامپ در موضوعاتی مانند آتش‌بس غزه و رفتار واقعی دولت او در قبال بحران‌های جهانی، نقش مهمی در این تصمیم داشته است.

جایزه نوبل صلح از زمان تأسیس در سال ۱۹۰۱، همواره بازتابی از فضای سیاسی و اولویت‌های قدرت‌های غربی بوده است. در طول سال‌های گذشته، این جایزه بارها به جانبداری و تصمیم‌گیری‌های لحظه‌ای متهم شده است؛ از انتخاب «آنگ سان سوچی» در سال ۱۹۹۱ که بعدها به دلیل سرکوب اقلیت روهینگیا اعتبار خود را از دست داد، تا اعطای جایزه به «شیرین عبادی» در سال ۲۰۰۳ که به باور برخی ناظران، بیش از آنکه نشانه حمایت از حقوق بشر باشد، پاسخی سیاسی به منازعات غرب با ایران محسوب می‌شد.

نوبل حقارت؛ از سیاست تا پروپاگاندا

حتی انتخاب امسال نیز از حاشیه‌های سیاسی مصون نمانده است. برگزیده شدن «ماریا کورینا ماچادو» رهبر مخالفان دولت نیکولاس مادورو در ونزوئلا، که از سوی کمیته نوبل «شجاع و متعهد به صلح» توصیف شده، به باور بسیاری از ناظران بیش از آنکه نشانه دستاوردی جهانی در مسیر صلح باشد، رنگ و بوی حمایت سیاسی دارد. ونزوئلا همچنان در بحران عمیق اقتصادی و سیاسی غوطه‌ور است و این انتخاب، در نگاه منتقدان، تلاشی برای فشار بر دولت کاراکاس تلقی می‌شود.

جایزه نوبل صلح از بدو تأسیس تاکنون، همواره پیوندی آشکار با تحولات سیاسی جهان داشته است؛ از حمایت از جنبش‌های ضداستعماری در دهه ۱۹۶۰ تا تمرکز بر تغییرات اقلیمی در سال‌های اخیر. با این حال، سیاسی بودن نوبل به معنای اعطای جایزه به هر مدعی صلح نیست؛ و در همین نقطه است که دونالد ترامپ با سوابق پرتنش خود در عرصه جهانی از دایره انتخاب حذف شد.

ترامپ که خود را «سازنده صلح» می‌نامد، طی ماه‌های گذشته با راه‌اندازی کارزاری تبلیغاتی کوشید نام خود را در فهرست نامزدهای نوبل قرار دهد. این کمپین از ژانویه ۲۰۲۵ و هم‌زمان با بازگشت او به کاخ سفید آغاز شد و بر پایه ادعاهایی شکل گرفت که اغلب مبالغه‌آمیز یا حتی متناقض بودند. رئیس‌جمهور آمریکا مدعی است هفت جنگ را در نقاط مختلف جهان متوقف کرده است؛ از غزه تا ایران، اوکراین، ونزوئلا و حتی درگیری‌های میان هند و پاکستان یا تایلند و کامبوج.

با این حال، کارشناسان بین‌المللی این ادعاها را بیشتر نوعی پروپاگاندا می‌دانند تا دستاورد واقعی. در پرونده ایران، ترامپ در ژوئن ۲۰۲۵ و در میانه مذاکرات هسته‌ای، با صدور مجوز حملات هوایی اسرائیل علیه تأسیسات هسته‌ای ایران، عملاً مذاکرات را به بن‌بست کشاند. او بعدها این اقدام را «ضربه پیشگیرانه برای صلح» نامید اما تحلیلگران شورای روابط خارجی آمریکا آن را اقدامی بی‌سابقه و خطرناک دانستند که نه‌تنها به تقویت صلح نینجامید بلکه تنش‌ها را تشدید کرد. بسیاری بر این باورند که بذر این بحران، همان زمان و با خروج یک‌جانبه ترامپ از برجام در دوره نخست ریاست‌جمهوری‌اش کاشته شد.

در موضوع غزه نیز روندی مشابه تکرار شده است؛ ادعاهای ترامپ درباره میانجی‌گری برای آتش‌بس و پایان درگیری، در حالی مطرح می‌شود که واقعیت میدانی و مواضع کاخ سفید، نشان از ادامه حمایت بی‌قید و شرط از رژیم صهیونیستی دارد.

دوستی ترامپ و نتانیاهو؛ مانع صلح در غزه

دونالد ترامپ که رابطه‌ای نزدیک با بنیامین نتانیاهو دارد، در سال‌های گذشته با تصمیم‌ها و اظهارات جنجالی خود، عملاً در صف حامیان سرسخت رژیم صهیونیستی قرار گرفت. انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به قدس در سال ۲۰۱۸ و به رسمیت شناختن بلندی‌های جولان به عنوان قلمرو اسرائیل، از جمله اقداماتی بود که به باور تحلیلگران، زمینه‌ساز تشدید درگیری‌های خاورمیانه شد.

در سال ۲۰۲۴ و هم‌زمان با شعله‌ور شدن جنگ غزه، ترامپ نه‌تنها از نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی دفاع کرد بلکه در اظهاراتی جنجالی پیشنهاد داد «غزه باید با خاک یکسان شود تا حماس از بین برود». این مواضع افراطی، که در نهایت منجر به کشته شدن هزاران غیرنظامی فلسطینی شد، اکنون با طرح صلح جدید ترامپ در تضاد کامل قرار دارد.

ترامپ در سپتامبر ۲۰۲۵ از یک «طرح ۲۰ ماده‌ای» برای آتش‌بس در غزه و تبادل اسرا رونمایی کرد؛ طرحی که با میانجی‌گری قطر و مصر دنبال شد اما بسیاری از ناظران آن را تلاشی تبلیغاتی برای جلب توجه کمیته نوبل دانستند. به باور تحلیلگران، این طرح بیش از آنکه بر اساس اصول واقعی صلح طراحی شده باشد، ابزاری برای بازسازی چهره بین‌المللی ترامپ به شمار می‌رفت.

نتانیاهو، که بارها ترامپ را «بهترین دوست اسرائیل» خوانده، در طول سال‌های گذشته از حمایت‌های بی‌قید و شرط او بهره‌مند بوده است. اما همین پیوند سیاسی که بر پایه سیاست‌های تهاجمی و نظامی شکل گرفته، به گفته ناظران، نمی‌تواند به ثبات و صلح پایدار منجر شود. امروز غزه همچنان زخم‌های عمیق جنگ را بر تن دارد و آتش‌بس کنونی - اگرچه به نام ترامپ ثبت شده - در واقع بیش از هر چیز مرهون ابتکار و مقاومت گروه‌های فلسطینی به‌ویژه حماس است.

در همین حال، سیاست‌های خارجی ترامپ در سایر مناطق از جمله اوکراین نیز با انتقاد گسترده روبه‌رو شده است. او در کارزار انتخاباتی سال ۲۰۲۴ وعده داد جنگ اوکراین را «در یک روز» پایان دهد، اما در عمل، مواضعش به نفع روسیه تفسیر شد و موجب تضعیف موقعیت دیپلماتیک آمریکا در اروپا گردید.

از آلاسکا تا بروکسل؛ ترامپ در مسیر معکوس صلح

در ادامه سیاست‌های پرتنش دولت آمریکا، دونالد ترامپ در سال ۲۰۲۵ با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه در آلاسکا دیدار کرد؛ دیداری که از سوی رسانه‌های غربی به عنوان «قماری بزرگ» و از منظر منتقدان، «امتیازدهی آشکار به مسکو» توصیف شد. در جریان این دیدار، ترامپ کمک‌های نظامی به اوکراین را به «تخفیف‌های تجاری» مشروط کرد؛ اقدامی که نه‌تنها تنش‌ها را تشدید کرد بلکه روسیه را در پیگیری اهداف نظامی خود مصمم‌تر ساخت.

اکنون پهپادهای روسی در آسمان شهرهای اروپایی مانور می‌دهند و بسیاری از کشورهای اروپایی، سیاست‌های ترامپ را یکی از عوامل اصلی گسترش بحران می‌دانند. در ونزوئلا نیز رئیس‌جمهور آمریکا با تهدید مستقیم به مداخله نظامی، فضای سیاسی این کشور را متشنج‌تر کرده است. مجموعه این رفتارها، تصویری روشن از واقعیتی می‌سازد که منتقدان بارها بر آن تأکید کرده‌اند: ترامپ نه «صلح‌ساز»، بلکه «تنش‌آفرین» است.

سیاست خارجی او که بر مبنای شعار «اول آمریکا» شکل گرفته، اتحادهای بین‌المللی را تضعیف کرده و درگیری‌های منطقه‌ای را شعله‌ور نگه داشته است. در همین حال، بی‌اعتمادی عمیق اروپا به ترامپ نیز نقش مهمی در ناکامی او برای کسب جایزه نوبل داشت. رهبران اروپایی از دوران نخست ریاست‌جمهوری وی تاکنون، از لحن تحقیرآمیز و رفتارهای خصمانه او خاطرات ناخوشایندی دارند.

ترامپ در دوره اول خود رهبران اتحادیه اروپا را «دشمنان آمریکا» نامید، تعرفه‌های سنگین بر فولاد و خودروهای آلمانی وضع کرد و حتی موجودیت ناتو را «منسوخ» خواند. بازگشت دوباره او به کاخ سفید در سال ۲۰۲۵، این کینه‌ها را زنده و عمیق‌تر کرد و در نهایت، جایزه نوبل صلح برایش به «نوبل حقارت» بدل شد.

پاسخی اروپایی به پوپولیسم ترامپ

رفتارهای دونالد ترامپ در نشست گروه هفت در ژوئن ۲۰۲۵ نیز به تنش‌های میان واشنگتن و پایتخت‌های اروپایی دامن زد. او در جریان این نشست، «امانوئل مکرون» رئیس‌جمهور فرانسه را به دلیل آنچه «نرمش در برابر چین» خواند، به تمسخر گرفت و «آنگلا مرکل» صدراعظم پیشین آلمان را «مادربزرگ خسته» نامید. این اظهارات جنجالی بار دیگر شکاف میان آمریکا و اروپا را آشکار ساخت.

با این حال، نقطه اوج اختلافات، سیاست‌های ترامپ در قبال جنگ اوکراین بود. کاهش حمایت‌های نظامی واشنگتن از کی‌یف، به باور ناظران، فرصت تازه‌ای برای روسیه فراهم کرد تا دامنه عملیات پهپادی خود را تا مرزهای نروژ و لهستان گسترش دهد. امروز، با پرواز پهپادهای روسی بر فراز منطقه اسکاندیناوی و تهدید مستقیم نروژ، اروپایی‌ها ترامپ را مقصر اصلی وضعیت فعلی می‌دانند.

«یورگن واتنه فریدنس» رئیس کمیته نوبل، در گفت‌وگویی تلویحاً به این نگاه اشاره کرد و گفت: «ما به کسانی جایزه می‌دهیم که نظم جهانی را تقویت کنند، نه کسانی که آن را نابود می‌کنند.» نروژ به عنوان میزبان اصلی جایزه نوبل، خود نیز درگیر شکاف سیاسی داخلی است؛ جایی که جناح راست‌گرای این کشور از ترامپ حمایت می‌کند اما اکثریت چپ‌گرا و میانه‌رو، او را تهدیدی برای ثبات جهانی می‌دانند.

تحلیلگران بر این باورند که این نگاه خصمانه نسبت به ترامپ، تنها جنبه شخصی ندارد بلکه ریشه در اختلافات عمیق استراتژیک دارد. خروج ترامپ از توافق پاریس، اعمال فشار بر اوپک و بی‌اعتنایی به بحران انرژی و مهاجرت در اروپا، موجب شد روابط فراآتلانتیکی در دوران او به پایین‌ترین سطح خود برسد. انتخاب «ماریا کورینا ماچادو» به عنوان برنده جایزه صلح نوبل را نیز می‌توان پاسخی روشن به این وضعیت دانست؛ نشانه‌ای از آنکه اروپا حتی ظواهر دموکراسی را به پوپولیسم پرهیاهوی ترامپ ترجیح می‌دهد.

واکنش ترامپ و کاخ سفید به این تصمیم نیز سریع و تند بود. رئیس‌جمهور آمریکا در پیامی در شبکه اجتماعی خود، کمیته نوبل را به «فساد و سیاسی‌کاری» متهم کرد و گفت: «من بیش از هر کسی در جهان برای صلح کار کرده‌ام، اما نروژ همیشه از آمریکا متنفر بوده است.»

پرسشی درباره معنای واقعی صلح

واکنش هواداران دونالد ترامپ به اعلام نتایج نوبل صلح ۲۰۲۵، اگرچه گسترده بود اما بیش از آنکه چهره‌ای مظلوم از رئیس‌جمهور آمریکا بسازد، تناقض‌های رفتاری او را پررنگ‌تر کرد. مردی که خود را «صلح‌طلب» می‌نامد، در حالی از نادیده گرفته شدنش گلایه دارد که حامیانش با ادبیات تهدید و توهین، به تصمیم کمیته نوبل پاسخ دادند.

واقعیت این است که نوبل صلح امسال، همچون اغلب سال‌های گذشته، رنگ‌وبوی سیاسی داشت اما مرزی روشن میان رویکرد اروپا و سیاست‌های ترامپ ترسیم کرد. رئیس‌جمهور آمریکا با کارنامه‌ای پر از تنش در پرونده‌های ایران، غزه، اوکراین و ونزوئلا و با میراثی از بی‌اعتمادی در روابطش با اروپا، هرگز گزینه‌ای جدی برای دریافت این جایزه نبود.

با این حال، انتخاب «ماریا کورینا ماچادو» نیز پرسش‌های تازه‌ای را پیش روی افکار عمومی قرار داده است؛ از جمله اینکه آیا نوبل صلح واقعاً ابزاری برای ترویج صلح جهانی است یا تنها صحنه‌ای برای نمایش‌های سیاسی قدرت‌های غربی؟

ترامپ احتمالاً سال آینده بار دیگر تلاش خواهد کرد نامش در میان نامزدهای نوبل قرار گیرد، اما تا زمانی که سیاست‌هایش بر مدار تهدید و تقابل می‌چرخد، این تلاش بیش از هر چیز به «تکرار یک شوخی سیاسی» شباهت دارد.

نوبل بی‌اعتبار به رفیق نتانیاهو نرسید

کمیته صلح نوبل در سال‌های اخیر بیش از هر زمان دیگری به دلیل تصمیم‌های سیاسی و اعطای این جایزه به چهره‌های بحث‌برانگیز، با موجی از انتقادها روبه‌رو بوده است. منتقدان می‌گویند مسیر نوبل از هدف اصلی آن – ترویج صلح پایدار – فاصله گرفته و به ابزاری در خدمت اهداف سیاسی غرب تبدیل شده است.

انتخاب‌هایی مانند اعطای جایزه به «آنگ سان سوچی» رهبر مخالفان دولت میانمار در سال ۱۹۹۱، که بعدها به دلیل سکوت در برابر نسل‌کشی مسلمانان روهینگیا اعتبار خود را از دست داد، یا برگزیدن «شیرین عبادی» و سپس «نرگس محمدی» از ایران، برای بسیاری نشانه‌هایی از رویکردی جهت‌دار و مداخله‌جویانه در تصمیم‌های کمیته نوبل است. به باور ناظران، در پس این انتخاب‌ها نوعی اراده سیاسی نهفته است که جایزه صلح را به اهرمی علیه کشورهای غیرهمسو با غرب تبدیل کرده است.

برخی تحلیلگران این روند را بازتابی از تقابل تمدنی غرب با شرق، به‌ویژه تمدن اسلامی می‌دانند و معتقدند نوبل سال‌هاست از معیارهای بی‌طرفانه فاصله گرفته و به میدان رقابت‌های ایدئولوژیک بدل شده است. در چنین شرایطی، طبیعی بود که کمیته نوبل، «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا را نیز در فهرست برندگان قرار ندهد؛ فردی که با وجود تلاش برای نمایش چهره‌ای صلح‌طلب، در عمل با سیاست‌های تهاجمی خود، نه‌تنها روابط فراآتلانتیکی را خدشه‌دار کرده بلکه چهره نوبل را نیز در موقعیت دشواری قرار داده است.

ترامپ در هر دو دوره ریاست‌جمهوری خود، رفتاری تحقیرآمیز با رهبران اروپایی داشته است؛ از مناقشه بر سر بودجه ناتو و خروج از توافق‌های زیست‌محیطی تا وضع تعرفه‌های سنگین بر واردات فولاد و خودروهای آلمانی. برخی کارشناسان، منش اقتصادی و روحیه کاسبکارانه ترامپ را عامل اصلی این تنش‌ها می‌دانند؛ عده‌ای دیگر اما ریشه اختلافات را در بحران مالی آمریکا و کاهش توان واشنگتن برای حفظ اتحادهای سنتی خود با اروپا جست‌وجو می‌کنند.

چرا نوبل صلح باید به ترامپ برسد؟

با این حال، هیچ‌یک از تحلیل‌ها و توجیه‌ها نمی‌تواند بر نگاه تحقیرآمیز دونالد ترامپ نسبت به اروپا سرپوش بگذارد. او به‌ویژه در ماجرای اوکراین، با شدیدترین عبارات ممکن رهبران اروپایی را مورد انتقاد قرار داد و آنها را «وابسته و ناتوان» خواند؛ موضعی که موجب شکل‌گیری نوعی کینه سیاسی عمیق نسبت به او در پایتخت‌های اروپایی شد.

از سوی دیگر، ترکیب فکری و جهت‌گیری سیاسی اعضای کمیته نوبل – که در بسیاری از انتخاب‌های گذشته به‌ویژه در حوزه جایزه صلح به‌روشنی قابل مشاهده است – در تضاد آشکار با دیدگاه‌ها و گرایش‌های راست‌گرایانه ترامپ قرار دارد. تلاش‌های او برای تقویت جریان‌های ملی‌گرای افراطی در اروپا و حمایت از احزاب راست‌گرا، موجب شد سردی روابطش با نخبگان لیبرال و آکادمیک این قاره بیش از پیش افزایش یابد.

همین عوامل، به‌تنهایی برای منتفی شدن اعطای جایزه صلح نوبل به ترامپ کافی بود؛ اما گردانندگان این جایزه، در ظاهر به دلایل موجه‌تر و منطقی‌تر متوسل شدند. در واقع، شاید بتوان پرسش اصلی کمیته نوبل را چنین خلاصه کرد: «چرا باید نوبل صلح را به ترامپ بدهیم؟»

واقعیت آن است که حتی نزدیک‌ترین متحدان سیاسی ترامپ نیز در پاسخ به این پرسش تردید دارند. سیاست‌های تهاجمی، رفتارهای تنش‌زا در قبال ایران، غزه، ونزوئلا و اوکراین، و بی‌اعتنایی به معاهدات بین‌المللی، تصویر رئیس‌جمهوری را ترسیم کرده که با روح و فلسفه وجودی جایزه صلح فاصله‌ای عمیق دارد. از این منظر، باور به اینکه ترامپ «رئیس‌جمهور صلح» است، بیش از هر چیز به یک شوخی سیاسی شبیه است تا واقعیت.

دلقک سیاست و نوبلی که به رفیق نتانیاهو نرسید

ترامپ، چهره‌ای برآمده از دل نظام لیبرال‌دموکراسی غرب است؛ نظامی که اتفاقاً داوران جایزه صلح نوبل نیز از همان مکتب برخاسته‌اند. با این حال، پرسش جدی اینجاست که رئیس‌جمهور آمریکا در یک‌سال گذشته چه اقدام مؤثری در جهت ترویج صلح در جهان انجام داده است؟ کدام جنگ را به پایان رسانده و کدام بحران را فرو نشانده است؟

اتفاقاً در نقطه مقابل، سیاست‌های او به‌ویژه در بحران اوکراین، نه‌تنها به کاهش تنش کمک نکرده بلکه دامنه ناامنی را تا آسمان پایتخت‌های اروپایی کشانده است. پهپادها و جنگنده‌های ناشناس که این روزها بر فراز اسکاندیناوی و اروپای شرقی پرواز می‌کنند، نتیجه مستقیم مواضع تند و غیرمسئولانه ترامپ در قبال جنگ اوکراین است.

اگرچه او در ماه‌های اخیر لحنی نرم‌تر اتخاذ کرده و از «لزوم حمایت از کی‌یف» سخن گفته، اما کمیته نوبل به‌خوبی می‌داند این تغییر موضع بیش از آن‌که ناشی از دلسوزی برای اوکراین باشد، تلاشی سیاسی برای جلب نظر داوران نوبل است. از نگاه تصمیم‌گیران اروپایی، ادعای صلح‌طلبی ترامپ در شرایطی که قاره سبز با تهدید جنگ دست‌وپنجه نرم می‌کند، چیزی جز افزودن نمک بر زخم اروپا نیست.

در پرونده ایران نیز عملکرد ترامپ کاملاً در تضاد با صلح و ثبات منطقه‌ای قرار دارد. او در میانه مذاکرات، عملاً چراغ سبز حمله را به رژیم صهیونیستی نشان داد تا جنگی ناگهانی علیه ایران شکل گیرد؛ نبردی که بیش از هزار کشته برجای گذاشت و حتی به بمباران تأسیسات هسته‌ای منجر شد. ماجرای غزه نیز نمونه‌ای دیگر از همراهی بی‌قید و شرط ترامپ با نتانیاهو است؛ حمایتی که نتیجه آن، تداوم نسل‌کشی و کشتار غیرنظامیان فلسطینی بود.

طرح موسوم به «صلح ترامپ» نیز که با هدف اثرگذاری بر تصمیم کمیته نوبل مطرح شد، در واقع تلاشی ناکام برای فریب افکار عمومی بود. ادعاهای او درباره میانجی‌گری میان هند و پاکستان یا آتش‌بس در قفقاز جنوبی نیز خیلی زود رنگ باخت و از سوی دولت‌های درگیر تکذیب شد. حتی بحران‌های جنوب شرق آسیا و آمریکای لاتین نیز با سیاست‌های هیجانی او پیچیده‌تر شد.

کمیته نوبل می‌داند اگر تاکنون دستور حمله مستقیم آمریکا به ونزوئلا صادر نشده، دلیلش نه تمایل ترامپ به صلح، بلکه امید او به کسب نوبل بوده است. از این منظر، ندادن جایزه صلح به رئیس‌جمهور آمریکا نه یک تصمیم احساسی، بلکه اقدامی برای حفظ حداقلی از اعتبار نوبل بود. برای همین است که این پرسش در افکار عمومی اروپا طنین‌انداز شده است: چرا باید جایزه صلح را به شریک سیاسی نتانیاهو داد؟