دکتر ساناز باغخانی روانشناس سلامت روز جمعه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا بیان کرد: نظم زمانی یکی از نیازهای اساسی ذهن انسان است و اختلال مکرر در آن، مانند لرزاندن ستونهای یک بناست. شاید در کوتاهمدت چندان محسوس نباشد، اما در طولانیمدت زندگی فرد، خانواده و جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد، سازمان جهانی بهداشت و سازمان بینالمللی کار در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که کار بیش از ۵۵ ساعت در هفته میتواند اثرات منفی جدی بر سلامت داشته باشد.
دکتر باغخانی افزود: این تغییرات چندین پیامد روانشناختی جدی به دنبال دارد:
نخست؛ استرس مزمن و اضطراب، مطالعات متعدد نشان دادهاند که تغییرات مکرر در ساعات کاری با افزایش استرس و اضطراب مزمن در کارکنان مرتبط است.
وقتی ساعت کاری مداوم تغییر میکند، ذهن فرصت سازگاری پیدا نمیکند و سطح استرس پایه بالا میماند، استرس شغلی نوعی اختلال مزمن است که در اثر شرایط سخت کاری به وجود میآید و روی عملکرد فردی و سلامت جسمی و ذهنی افراد تاثیرگذار است، این فشار روانی میتواند به تحریکپذیری، کاهش تمرکز و حتی علائم افسردگی منجر شود.
همچنین اختلال در ریتم شبانهروزی و خواب؛ تنظیم خواب و بیداری نیازمند ثبات است، تغییرات مکرر ساعات کاری میتواند موجب بیخوابی یا خوابآلودگی روزانه شود و کارایی شناختی را کاهش دهد، مطالعات دانشگاه استنفورد نشان داده که تغییرات دورهای زمان، اثرات عمیقتری بر سلامت افراد و جوامع دارد و ریتم شبانهروزی انسان را که چرخههای خواب و بیداری، متابولیسم و ایمنی را تنظیم میکند، مختل میکند، پژوهشها نشان میدهد که کارکنان با برنامههای کاری نامنظم، کیفیت خواب پایینتر و مشکلاتی مانند خستگی مزمن و کاهش تمرکز را تجربه میکنند.
فرسودگی شغلی؛ تکرار تغییرات کاری موجب فرسودگی روانی و کاهش انگیزه شغلی میشود، این وضعیت نه تنها بهرهوری فردی را کاهش میدهد، بلکه خطا و غیبت در محیط کار را افزایش میدهد، فرسودگی شغلی نوعی فرسودگی ناشی از کار مداوم است که در نتیجه استرس عاطفی، جسمی و ذهنی بیش از حد و طولانیمدت رخ میدهد.
روانشناس سلامت اظهار داشت: اثرات این تغییرات محدود به فرد نمیماند بلکه بر خانواده و جامعه نیز تأثیر گذار است که در این رابطه به چند مورد اشاره میکنم:
نخست؛ کاهش فرصتهای مشترک خانواده، تغییرات مکرر ساعات کاری، زمان لازم برای وعدههای غذایی، گفت و گو و تفریح خانواده را محدود میکند و به تدریج فاصله و بیگانگی ایجاد میکند، وقتی روزهای تعطیل هم کار میکنید، زمان مهمی را برای استراحت و تفریح از دست میدهید که نه تنها برای شما، بلکه برای عزیزانتان مفید است.
همچنین افزایش اضطراب و استرس والدینی: والدینی که با برنامههای کاری نامنظم مواجه هستند، سطح استرس بالاتری دارند و نمیتوانند نقش حمایتی و تربیتی مطلوبی برای فرزندانشان ایفا کنند، این موضوع به کیفیت فرزندپروری آسیب میزند و تعارضهای خانوادگی را تشدید میکند.
کاهش مشارکت اجتماعی؛ افرادی که برنامه کاریشان پیشبینیناپذیر است، کمتر میتوانند در فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و ورزشی مشارکت کنند و ممکن است احساس انزوا کنند.
کاهش بهرهوری سازمانی؛ ناپایداری ساعت کاری بر بهرهوری فردی و جمعی تأثیر منفی میگذارد و جو سازمانی را پرتنش میکند. سازمانهای ناسالم با افزایش غیبت و بیانضباطی کارکنان، نبود روحیه و انگیزه کافی و فقدان اعتماد و ارتباط مناسب بین اعضاء مواجه میشوند.
باغخانی در ادامه راهکارهای مؤثر برای کاهش اثرات منفی پیشنهاد کرد و افزود: راهکارهای متعددی در سطح سازمانی و فردی وجود دارد.
در راهکارهای سازمانی هم؛ ثبات بهعنوان اصل، ثبات در برنامه کاری، نیاز روانی بنیادین انسان است. تغییرات باید حداقلی و در فواصل طولانی اعمال شوند تا کارکنان فرصت سازگاری داشته باشند، گفتوگوی سازمانی و مشارکت کارکنان، مشارکت کارکنان در تصمیمگیری درباره تغییرات ساعت کاری، حس کنترل و رضایت آنان را افزایش میدهد و اثرات منفی روانی تغییرات را کاهش میدهد، حمایت روانی و اجتماعی: سازمانها میتوانند با ارائه خدمات مشاوره، آموزش مدیریت استرس و حمایتهای خانوادگی، فشار روانی کارکنان را کاهش دهند.
راهکار فردی: رعایت بهداشت خواب، خواب سلامت جسمی و روانی را بهبود میبخشد، بنابراین از دست دادن آن میتواند بر نحوه مقابله با استرس تأثیر بگذارد، فعالیت بدنی منظم، ورزش مهم است و میتواند به پیشگیری از افسردگی، کاهش فشار خون، بهبود کلسترول، کنترل قند خون و کاهش خطر ابتلا به بیماریهای قلبی کمک کند، تغذیه سالم، نخوردن و حذف وعدههای غذایی باعث کاهش سطح قند خون میشود که منجر به کاهش انرژی و بهرهوری شما خواهد شد.
دکتر ساناز باغخانی روانشناس سلامت، در آخر افزود: تغییرات مکرر و بیثبات در ساعات کاری، تنها یک مسئله اداری ساده نیست؛ بلکه پدیدهای روانشناختی و اجتماعی است که سلامت روان فرد، انسجام خانواده و اعتماد اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد. سازمانهایی که به سلامت روان کارکنان اهمیت میدهند، باید ثبات را اصل بدانند و تغییرات را با تدبیر، اطلاعرسانی مناسب و حمایت علمی اجرا کنند. کارکنان سالم، خانوادههای سالم و جامعه پایدار، سه حلقه به هم پیوستهاند که هیچیک بدون دیگری پایدار نخواهد بود.