شناسهٔ خبر: 75256170 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: حوزه | لینک خبر

چرا انسان باید در جستجوی دینداری باشد؟

حوزه/ شناخت صحیح درباره گذشته، آینده و واقعیت‌های جهان از ضروری‌ترین تلاش‌های انسان است. عقل و وجدان ما را به تحقیق درباره وجود خدا و پیامبران و درک حقیقت دین دعوت می‌کند تا هم نعمت‌های بزرگ را بشناسیم و هم از ضررهای احتمالی جلوگیری کنیم.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری حوزه، این مطلب با نگاهی عقلانی و استدلالی به بررسی این شبهه اعتقادی می‌پردازد که چرا انسان باید در جست‌وجوی دین باشد و با تحقیق، به شناختی صحیح از آن دست یابد.

بسیاری از گرفتاری‌های انسان از نادانی به حقیقت است. پس جست‌وجوی شناخت درست درباره زندگی و جهان، نه تنها ضرورتی عقلانی بلکه کاری مقدس است که سه دلیل مهم آن را به تحقیق وا می‌دارد.

لزوم شکر مُنعِم: انسان، برخلاف موجودات دیگر، موجودی آگاه و صاحب عقل است؛ همین عقل، او را از سطح زندگی غریزی حیوانات فراتر می‌برد و به او مسئولیت می‌دهد. یکی از روشن‌ترین احکام عقل این است که اگر کسی به تو نیکی کرد، باید قدردان او باشی. ما در زندگی روزمره، حتی اگر کسی یک لیوان آب به ما بدهد، با یک تشکر ساده پاسخ او را می‌دهیم،چون می‌دانیم که بی‌تفاوتی در برابر احسان، نشانه بی‌ادبی، بی‌اخلاقی یا بی‌انصافی است.حالا کافی است کمی عمیق‌تر نگاه کنیم: ما از لحظه‌ای که چشم باز کردیم، خود را در جهانی مملو از نعمت یافتیم. از وجود خودمان گرفته تا هوا، آب، غذا، عقل، عاطفه، خانواده، طبیعت، زیبایی‌ها، قوانین منظم هستی و فرصت‌هایی برای رشد و آگاهی. آیا هیچ‌کدام از این‌ها را خودمان به خودمان داده‌ایم؟ نه. آیا والدین ما خالق این نظام عظیم بوده‌اند؟ باز هم نه. پس عقل می‌پرسد: این همه نعمت از کجا آمده؟ اگر بخشنده‌ای دارد، آیا وظیفه‌ای در برابر او نداریم؟

در اینجا عقل بیدار می‌گوید: باید ببینی که آیا صاحب نعمتی هست یا نه؛ چون اگر هست و تو در برابرش بی‌تفاوت بمانی، شایسته‌ شأن انسانی‌ات رفتار نکرده‌ای.

درست مثل کسی که در خانه‌ای زندگی می‌کند که نمی‌داند صاحبش کیست، اما از همه امکاناتش استفاده می‌کند و حتی زحمت پرسیدن هم به خود نمی‌دهد. آیا این فرد، انسان شایسته‌ای است؟ عقل می‌گوید نه.

بنابراین، اولین گام برای عمل به این حکم بدیهی عقل، این است که انسان بررسی کند آیا این نظام خلقت، خالقی آگاه و توانمند دارد یا نه؟ اگر دارد، او همان مُنعِم حقیقی ماست و باید راهی برای شناخت او و شکرگزاری از او بیابیم. این راه، همان چیزی است که دین ادعای آن را دارد. پس عقل ما را وامی‌دارد که به‌خاطر لزوم شکر منعم، دین را بررسی کنیم و ببینیم آیا راهی برای شناخت خالق و راه ارتباط با او وجود دارد یا نه.

در غیر این‌صورت، ما در استفاده از نعمت‌ها و نادیده گرفتن منعم، از حیوانات هم پایین‌تریم؛ چون حیوان لااقل عقل ندارد، اما ما عقل داریم و بی‌تفاوتی ما، دیگر از روی جهل نیست، بلکه از روی غفلت یا بی‌اعتنایی است. پس عقل می‌گوید:

اگر انسان باشی، باید بدانی که آیا مُنعمی داری یا نه؛ و اگر داری، باید شکر او را به‌جا آوری؛ و این شکر، صرفاً با زبان نیست، بلکه با شناخت، ایمان و عمل است. و این یعنی جست‌وجوی دین.

جلب منفعت احتمالی: یکی از اصول عقلانی که هیچ انسان عاقلی نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد، اصل جلب منفعت احتمالی است.

عقل ما به گونه‌ای طراحی شده که حتی اگر احتمال بهره‌مندی از یک سود بزرگ، بسیار کم باشد، باز هم ارزش بررسی و تلاش برای رسیدن به آن را می‌فهمد. این اصل در زندگی روزمره ما بارها به کار گرفته می‌شود؛ مثلاً اگر احتمال کمی برای برنده شدن در یک قرعه‌کشی یا گرفتن یک فرصت طلایی وجود داشته باشد، بسیاری از ما باز هم آن تلاش را می‌کنیم، چون منفعت آن بسیار بزرگ است.

حالا بیاییم این اصل را در زمینه مهم‌ترین و گسترده‌ترین مسئله وجودی یعنی آخرت، پیامبران و دین به کار ببریم.

اگر فقط احتمال بدهیم که پیامبران راست گفته‌اند، یعنی حقیقتی وجود دارد به نام قیامت، حسابرسی، بهشت و جهنم، آیا عقل نمی‌گوید که این احتمال را دست‌کم نگیریم؟ حتی اگر احتمال بسیار کم باشد، اما منفعت یا ضرر احتمالی بسیار بزرگ باشد، عقل حکم می‌کند که به تحقیق و بررسی این موضوع بپردازیم و راهی برای رسیدن به آن منفعت احتمالی یا اجتناب از ضرر عظیم بیابیم.

بنابراین، عقل عملی و سنجیده انسان را به تحقیق درباره دین و پیامبران و در نهایت شناخت حقیقت دعوت می‌کند؛ چرا که ارزش منفعت احتمالی در اینجا بسیار فراتر از هر منفعت دنیوی است و حتی اگر یقین نداشته باشیم، ارزش «پیگیری و جست‌وجو» را دارد.

دفع ضرر محتمل: یکی از واضح‌ترین و ضروری‌ترین دستورات عقل، اصل دفع ضرر محتمل است.

عقل انسان همیشه به او می‌گوید که اگر در جایی احتمال ضرری وجود دارد، به‌خصوص اگر آن ضرر مهم، سنگین و جبران‌ناپذیر باشد، نباید بی‌تفاوت باشد. انسان عاقل تلاش می‌کند حتی‌الامکان از آن ضرر فاصله بگیرد، حتی اگر احتمال آن کم باشد؛ چون سنگینی پیامد آن، به‌تنهایی کافی‌ست که عقل را به احتیاط وادار کند.

برای نمونه، اگر کسی احتمال بدهد که غذایی فاسد است و ممکن است او را بیمار کند، عقلش به او می‌گوید: نخور. یا اگر بشنود که در راهی که می‌خواهد طی کند، احتمال ریزش کوه یا حمله حیوانات وحشی وجود دارد، بی‌تفاوت نمی‌ماند، حتی اگر خودش با چشم ندیده باشد. همین احتمال ضرر، برای تغییر مسیر یا احتیاط کافی‌ست. عقل انسان می‌گوید: ضرر سنگین را حتی با احتمال کم هم نباید نادیده گرفت.

حالا این قاعده عقلانی را در مسائل عمیق‌تر انسانی و معنوی در نظر بگیریم. انسان می‌بیند که در دنیا صدها مکتب فکری، دین، فرقه و فلسفه وجود دارد. هر گروهی چیزی را حق می‌داند. در این میان، پیامبران نیز آمدند و با دلایلی قابل‌توجه، مردم را به خدا، معاد، بهشت و جهنم دعوت کردند. حتی اگر کسی یقین هم نداشته باشد که آیا سخنان آن‌ها درست است یا نه، همین احتمال راست بودن آن‌ها برای بیدار شدن عقل کافی است. چون اگر آن‌ها راست گفته باشند و ما بی‌تفاوت بوده باشیم، آن وقت با ضرری روبه‌رو خواهیم شد که نه فقط بزرگ، بلکه ابدی و جبران‌ناپذیر است؛ یعنی جهنم.

برای روشن‌تر شدن موضوع، فرض کنید از کسی که پیش از شما در جاده‌ای آمده است می‌شنوید که در این جاده حیوان وحشی خطرناکی است، یا جاده پر از خرابی است و سنگ‌هایی ممکن است از کوه ریزش کند. آیا در این شرایط، حتی اگر احتمال خطر کم باشد، باز هم بی‌تفاوت می‌مانید و با خیال راحت وارد جاده می‌شوید؟ قطعاً عقل شما می‌گوید که این احتمال را جدی بگیرید، حتی اگر احتمال وقوع خطر کم باشد، زیرا پیامد آن بسیار سنگین است.

در چنین شرایطی، عقل می‌گوید: نمی‌توانی با بی‌خیالی از کنار این احتمال بگذری؛ باید تحقیق کنی، بررسی کنی، دلیل‌ها را ببینی و آگاهانه انتخاب کنی. چون اگر این احتمال درست باشد و تو کاری نکرده باشی، باختی. و اگر هم نادرست باشد، چیزی از تو کم نمی‌شود.

در واقع، همین اصل ساده‌ی عقلانی است که باعث می‌شود انسان مسئول و هوشیار، در برابر دین و دعوت پیامبران، منفعل نماند. انسان بی‌تفاوت، فقط زمانی دچار پشیمانی می‌شود که دیگر فرصتی برای جبران نیست. اما عقل سلیم اجازه نمی‌دهد کار به آنجا برسد.

در زندگی عادی، ما برای اتفاقاتی که فقط چند دقیقه یا چند ساعت ممکن است ما را دچار ناراحتی کند، احتیاط می‌کنیم؛ حال اگر پای آینده‌ای ابدی در میان باشد و احتمال رنج یا محرومیت هم داده شود، آیا نباید صد برابر محتاط‌تر باشیم؟ اگر عقل برای لحظه‌ای اسهال گرفتن با غذای مشکوک، احتیاط را واجب می‌داند، چطور برای احتمال ورود به عذاب ابدی حکم به بی‌خیالی بدهد؟

بنابراین، عقل انسان با صدای بلند می‌گوید: تا وقتی هنوز فرصتی برای بررسی، شناخت و انتخاب داری، نباید در برابر دین و دعوت انبیا بی‌تفاوت بمانی؛ چون اگر احتمال ضرری ابدی در کار باشد، تحقیق و دقت در باور، از ضرورت‌های اولیه زندگی عاقلانه است.