به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز؛ هوش هیجانی مفهومی کلیدی در روابط انسانی است که بر توانایی درک و مدیریت احساسات خود و دیگران تکیه دارد، اما نبود آن میتواند در رفتارهای روزمره آشکار شود.
بیشتر بخوانید:
راهکارهای موثر برای افزایش هوش هیجانی
برخی افراد بهطور طبیعی درک بالایی از احساسات دارند، میتوانند حس جمع را به خوبی بخوانند، با همدلی واکنش نشان دهند و موقعیتهای پرتنش را بهراحتی مدیریت کنند. اما در مقابل، افرادی هم هستند که سیگنالهای عاطفی اطرافشان را بهسادگی از دست میدهند؛ نه از سر بیتوجهی یا بدخواهی، بلکه به این دلیل که آگاهی هیجانی برایشان بهسادگی قابلدسترس نیست.
روانشناسان معتقدند هوش هیجانی در هر فرد جلوهای متفاوت دارد و همیشه هم بهآسانی نمیتوان جایگاه فردی را در این حوزه تشخیص داد. در این گزارش، با کمک کارشناسان، ۸ رفتار کلیدی معرفی میشود که به گفته روانشناسان بهروشنی نشان میدهد فردی از هوش هیجانی پایینتری برخوردار است.
هوش هیجانی چیست؟
دکتر جنی شیلدز، روانشناس، هوش هیجانی یا همان EQ را چنین تعریف میکند: «هوش هیجانی یعنی توانایی شناخت و مدیریت احساسات خود و همچنین درک و پاسخ درست به احساسات دیگران.» به بیان سادهتر، هوش هیجانی همان «باهوش بودن درباره احساسات» است؛ چه احساسات خودتان و چه دیگران.
روانشناسان معمولاً این مفهوم را به چهار مهارت اصلی تقسیم میکنند:
خودآگاهی: توانایی شناخت دقیق احساسات و دلایل آنها. مثلاً فهمیدن اینکه بیحوصلگی شما ناشی از اضطراب بابت یک مهلت کاری است، نه صرفاً «حال بد.»
خودمدیریتی: توانایی کنترل واکنشها و رفتارهای تکانشی. بهعنوان نمونه، وقتی خشمگین هستید، بهجای فریاد زدن ابتدا نفس عمیق میکشید و بعد تصمیم میگیرید.
آگاهی اجتماعی: توانایی درک احساسات و نیازهای دیگران، اغلب از طریق نشانههای غیرکلامی مانند لحن صدا یا زبان بدن. این همان جایی است که همدلی نقش اساسی دارد.
مدیریت روابط: ترکیب مهارتهای بالا برای مدیریت تعاملات اجتماعی، حل تعارضها و الهامبخشی به دیگران.
۱. استرسپذیری شدید و واکنشهای افراطی
دکتر جیمی زاکرمن میگوید: «وقتی فردی نسبت به احساسات خود و محرکهایش آگاه نباشد و نتواند واکنشهای شدید خود را کنترل کند، پاسخ او اغلب نامتناسب با شرایط خواهد بود.» چنین فردی با کوچکترین فشار یا مشکل، بهشدت واکنش نشان میدهد.
به گفته دکتر شیلدز، این مشکل ریشه در ضعف در تنظیم هیجان دارد. افراد با هوش هیجانی پایین اغلب تصور میکنند احساسات منفیشان طولانیتر و شدیدتر از واقعیت خواهد بود. مثلاً یک شکست کوچک در کار را معادل «پایان حرفهای» خود میبینند، زیرا توانایی کاهش اضطراب اولیه را ندارند.
۲. اجتناب از گفتوگوهای عاطفی
افرادی با EQ پایین معمولاً روابطی سطحی و فاقد عمق عاطفی دارند. دلیل آن ساده است: آنها احساسات خود را نه بهخوبی میشناسند و نه توانایی بیان آنها را دارند.
دکتر شیلدز توضیح میدهد: «وقتی فردی نتواند میان احساساتی مانند ناامیدی و شرم تفاوت قائل شود، هر گفتوگوی عاطفی برای او مبهم و تهدیدکننده خواهد بود.» بنابراین چنین افرادی از بحث درباره تعارضها یا مسائل حساس با شریک زندگی یا دوستان خود دوری میکنند.
۳. شوخی کردن به قیمت تحقیر دیگران
شوخی میتواند سالم و خوشایند باشد، اما وقتی به تحقیر یا تمسخر دیگران ختم شود، نشانهای از ضعف در همدلی شناختی است.
به گفته دکتر شیلدز، کسی که مدام دیگران را دست میاندازد، در واقع قادر به تصور تجربه درونی آنها نیست. مثلاً ممکن است درباره اشتباه کوچکی در جمع، دیگران را مسخره کند، بیآنکه متوجه شود طرف مقابل احساس شرمساری و تحقیر خواهد داشت.
۴. بیتوجهی به احساسات دیگران
یکی از واضحترین نشانههای هوش هیجانی پایین، ناتوانی در تشخیص احساسات اطرافیان است. این افراد نمیتوانند نشانههای غیرکلامی را بخوانند.
دکتر شیلدز میگوید: «چنین فردی ممکن است با هیجان درباره ترفیع شغلی خود صحبت کند، در حالیکه همکارش با شانههای افتاده و لحن گرفته نشسته است. او اصلاً متوجه نمیشود طرف مقابل ناراحت یا مأیوس است.»
۵. کینهتوزی و ناتوانی در بخشش
افراد با EQ پایین معمولاً سالها از یک دلخوری کوچک رنج میبرند و نمیتوانند از زاویهای تازه به ماجرا نگاه کنند.
این موضوع به گفته روانشناسان ناشی از شکست در بازچارچوببندی شناختی است. چنین فردی در همان برداشت منفی اولیه گیر میکند و مدام آن را تکرار میکند، بدون آنکه شرایط یا اطلاعات جدید را در نظر بگیرد.
۶. سرزنش دیگران برای مشکلات شخصی
دکتر شیلدز توضیح میدهد: «سرزنش دیگران اغلب مکانیزمی دفاعی است برای حفاظت از تصویر ذهنی فرد.» کسی که بهطور مزمن دیر میرسد، ممکن است همیشه ترافیک را مقصر بداند، چون پذیرفتن ضعف در مدیریت زمان با تصویر «فردی مسئولیتپذیر» در تضاد است.
دکتر زاکرمن نیز اضافه میکند: «چنین افرادی معمولاً خودآگاهی کمتری دارند، کمتر به احساسات دیگران احترام میگذارند و در حل تعارض ضعیفترند. آنها بیشتر به دنبال اثبات درست بودن خود هستند تا شنیدن دیدگاه دیگران.»
۷. بروز فورانهای هیجانی
یکی دیگر از نشانههای رایج، واکنشهای انفجاری است. این افراد نمیتوانند میان احساسات خود تمایز قائل شوند و همه آنها را بهصورت یک انفجار بروز میدهند.
به گفته دکتر شیلدز، این موضوع ناشی از ضعف در تفکیک هیجانها است. کسی که نمیتواند تفاوت میان عصبانیت، ناامیدی یا خجالت را تشخیص دهد، در نهایت همه اینها را در قالب یک واکنش شدید بروز میدهد.
۸. رفتار بیملاحظه
افراد با هوش هیجانی پایین گاهی طوری رفتار میکنند که گویی احساسات و ترجیحات خودشان حقیقتی جهانشمول است.
به گفته دکتر شیلدز، این به دلیل ضعف در نظریه ذهن است؛ یعنی درک اینکه دیگران افکار و خواستههایی متفاوت از ما دارند. مثلاً ممکن است به دوستی بگویند: «من هیچوقت این ماشین را نمیخریدم»، بیآنکه متوجه شوند این جمله بهعنوان انتقاد از انتخاب دوستشان برداشت خواهد شد.
سه راهکار برای بهبود هوش هیجانی
خبر خوب این است که هوش هیجانی یک مهارت ثابت و تغییرناپذیر نیست و میتواند تقویت شود. روانشناسان سه راهکار عملی پیشنهاد میکنند:
۱. تلاش آگاهانه برای تغییر
به گفته دکتر زاکرمن، «هوش هیجانی پایین میتواند بهبود یابد، هرچند فرآیندی دشوار و گاهی ناراحتکننده است.» فرد باید با افزایش خودآگاهی و شناسایی الگوهای رفتاری خود شروع کند. البته همه افراد در این مسیر به موفقیت کامل نمیرسند، اما همین تلاش گام مهمی است.
۲. تمرین در نامگذاری دقیق احساسات
دکتر شیلدز توضیح میدهد: «بسیاری از افراد فقط از واژههایی کلی مثل عصبانی یا ناراحت استفاده میکنند. اما پژوهشها نشان میدهد کسانی که میتوانند تفاوت میان احساساتی مانند ناامیدی، سرخوردگی یا شرم را بیان کنند، بهتر میتوانند آنها را مدیریت کنند.»
برای نمونه، تشخیص اینکه «من بابت جلسه فردا مضطربم» دقیقتر از گفتن «حال بدی دارم» است و به فرد کمک میکند بهطور مستقیمتر به علت مشکل بپردازد.
۳. مراجعه به رواندرمانی
گاهی بهترین راه، کمک گرفتن از متخصص است. رواندرمانی میتواند مهارتهایی مانند خودآگاهی، خودتنظیمی، همدلی و بهبود مهارتهای اجتماعی را تقویت کند.
هوش هیجانی، بیش از هر عامل دیگری، کیفیت روابط انسانی و موفقیت فردی را تحتتأثیر قرار میدهد. افرادی که از این مهارت بیبهرهاند، معمولاً دچار مشکلاتی همچون روابط سطحی، تعارضهای مداوم، استرس شدید یا انزوا میشوند. در عین حال، با تمرین و آگاهی میتوان این توانایی را بهبود بخشید.
شناخت رفتارهایی که نشانه هوش هیجانی پایین هستند، نخستین گام در این مسیر است. وقتی فرد یاد بگیرد احساسات خود و دیگران را بهتر درک کند، نهتنها کیفیت زندگی شخصیاش ارتقا مییابد، بلکه ارتباطات اجتماعی و حرفهای او نیز عمیقتر و مؤثرتر خواهد شد.
انتهای پیام/