شناسهٔ خبر: 75206880 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

[بابک کاظمی] کاهش منزلت معلمان تهدیدی جدی برای کیفیت آموزش

بازگرداندن منزلت معلمان به جایگاه واقعی نه یک موضوع صنفی بلکه ضرورتی ملی است؛ زیرا بدون معلمان توانمند، باانگیزه و مورداحترام، هیچ تحول آموزشی، تربیتی یا توسعه انسانی پایدار در کشور ممکن نخواهد بود.

صاحب‌خبر -

بابک کاظمی، دکترای سیاست‌گذاری عمومی، در روزنامه اعتماد نوشت:

کاهش منزلت اجتماعی معلمان یکی از بزرگ‌ترین و پیچیده‌ترین چالش‌های نظام آموزش و پرورش کشور است که پیامدهای گسترده و عمیقی بر کیفیت آموزش، انگیزه حرفه‌ای معلمان، تربیت دانش‌آموزان و آینده نسل‌های بعدی دارد؛ معلمانی که با حقوق ناکافی، مزایای محدود، شرایط کاری سخت و عدم حمایت کافی مواجه هستند، به مرور زمان انگیزه، انرژی و توانایی لازم برای تدریس موثر را از دست می‌دهند و این کاهش انگیزه نه‌تنها کیفیت آموزش را تحت تاثیر قرار می‌دهد، بلکه موجب افت تحصیلی، کاهش تعامل مثبت با دانش‌آموزان، ضعف در تربیت اخلاقی و اجتماعی و کاهش مهارت‌های زندگی دانش‌آموزان می‌شود.

علاوه بر این، جایگاه اجتماعی معلمان در جامعه کاهش یافته و این بی‌توجهی به شأن فرهنگی و اجتماعی آنان باعث کاهش اعتماد خانواده‌ها و دانش‌آموزان به مدرسه و نظام آموزشی شده است؛ دانش‌آموزانی که می‌بینند معلمشان مورداحترام واقعی نیست، ممکن است نسبت به تحصیل و آینده خود بی‌تفاوت شوند، در حالی که در جوامع پیشرفته احترام به معلم و ارزش نهاد آموزشی یکی از عوامل اصلی انگیزه و پیشرفت دانش‌آموزان محسوب می‌شود.

در مناطق محروم و حاشیه‌ای، این وضعیت تشدید می‌شود، زیرا نبود امکانات آموزشی مناسب، کمبود نیروی انسانی و محدودیت منابع باعث شده که مدارس این مناطق با معلمان کم‌انگیزه یا فرسوده مواجه شوند و نتیجه آن، گسترش نابرابری آموزشی، افزایش ترک تحصیل و بازتولید چرخه فقر و محرومیت در نسل‌های بعدی است. از بعد حرفه‌ای، ضعف نظام ارتقای شغلی، عدم وجود فرصت‌های واقعی برای پیشرفت و توسعه حرفه‌ای، محدود بودن آموزش‌های ضمن خدمت و نادیده گرفتن خلاقیت و توانمندی‌های معلمان باعث شده معلمان کمتر حس کنند که نقش موثری در تربیت شهروندان آینده دارند و بسیاری از آنان مجبور شوند برای تامین نیازهای اقتصادی به مشاغل دوم یا سوم روی بیاورند که این امر زمان و انرژی آنان برای آموزش و تربیت دانش‌آموزان را کاهش می‌دهد.

پیامدهای این بحران برای دانش‌آموزان فراتر از افت تحصیلی است؛ کاهش انگیزه و کیفیت آموزش، ضعف مهارت‌های اجتماعی و زندگی، افزایش آسیب‌های روانی و اجتماعی، کاهش امید به آینده و ایجاد نابرابری اجتماعی و فرهنگی را به همراه دارد و این اثرات در بلندمدت موجب کاهش اعتماد به نهادهای آموزشی و فرهنگی، کاهش سرمایه اجتماعی و تضعیف توانمندی‌های نسل آینده برای مشارکت فعال در جامعه می‌شود. علاوه بر این، کاهش منزلت معلمان اثر روانی و رفتاری بر خود معلمان نیز دارد؛ بسیاری احساس می‌کنند تلاش و تعهد آن‌ها نادیده گرفته می‌شود، روحیه آن‌ها تضعیف می‌شود و انگیزه حرفه‌ای آنان کاهش می‌یابد و این چرخه نه‌تنها کیفیت آموزش را کاهش می‌دهد، بلکه بر سلامت روانی و رفاه اجتماعی معلمان نیز اثر منفی دارد. 

برای مقابله با این بحران، لازم است دولت و نهادهای مسئول سیاست‌های جامع، هدفمند و مستمر اجرا کنند که شامل افزایش واقعی حقوق و مزایا، بازسازی جایگاه فرهنگی و اجتماعی معلمان در جامعه از طریق فرهنگ‌سازی و رسانه‌ها، ایجاد فرصت‌های واقعی برای ارتقای شغلی و آموزش‌های حرفه‌ای باکیفیت، توجه به سلامت روانی و رفاه معلمان، تقویت مشارکت آنان در تصمیم‌گیری‌های آموزشی و حمایت مستمر از معلمان در مناطق محروم باشد. چنین اقداماتی نه‌تنها باعث ارتقای انگیزه و کیفیت آموزشی معلمان می‌شود، بلکه اعتماد خانواده‌ها، رضایت دانش‌آموزان و مشارکت جامعه را افزایش می‌دهد و زمینه‌ساز تربیت نسلی خلاق، مسئول، توانمند و امیدوار به آینده خواهد بود.

درنهایت، بازگرداندن منزلت معلمان به جایگاه واقعی و ارتقای شأن حرفه‌ای آنان نه یک موضوع صنفی صرف بلکه ضرورتی ملی است؛ زیرا بدون معلمان توانمند، باانگیزه و مورداحترام، هیچ تحول آموزشی، تربیتی یا توسعه انسانی پایدار در کشور ممکن نخواهد بود و آینده کشور در زمینه عدالت آموزشی، توسعه انسانی، پیشرفت علمی و توانمندی نسل‌های بعدی با تهدید جدی مواجه خواهد شد و این بحران به عنوان یک زنگ خطر برای سیاست‌گذاران و جامعه نیازمند برنامه‌ریزی فوری، پایدار و مستمر است.

بابک کاظمی، دکترای سیاست‌گذاری عمومی، در روزنامه اعتماد نوشت:

کاهش منزلت اجتماعی معلمان یکی از بزرگ‌ترین و پیچیده‌ترین چالش‌های نظام آموزش و پرورش کشور است که پیامدهای گسترده و عمیقی بر کیفیت آموزش، انگیزه حرفه‌ای معلمان، تربیت دانش‌آموزان و آینده نسل‌های بعدی دارد؛ معلمانی که با حقوق ناکافی، مزایای محدود، شرایط کاری سخت و عدم حمایت کافی مواجه هستند، به مرور زمان انگیزه، انرژی و توانایی لازم برای تدریس موثر را از دست می‌دهند و این کاهش انگیزه نه‌تنها کیفیت آموزش را تحت تاثیر قرار می‌دهد، بلکه موجب افت تحصیلی، کاهش تعامل مثبت با دانش‌آموزان، ضعف در تربیت اخلاقی و اجتماعی و کاهش مهارت‌های زندگی دانش‌آموزان می‌شود.

علاوه بر این، جایگاه اجتماعی معلمان در جامعه کاهش یافته و این بی‌توجهی به شأن فرهنگی و اجتماعی آنان باعث کاهش اعتماد خانواده‌ها و دانش‌آموزان به مدرسه و نظام آموزشی شده است؛ دانش‌آموزانی که می‌بینند معلمشان مورداحترام واقعی نیست، ممکن است نسبت به تحصیل و آینده خود بی‌تفاوت شوند، در حالی که در جوامع پیشرفته احترام به معلم و ارزش نهاد آموزشی یکی از عوامل اصلی انگیزه و پیشرفت دانش‌آموزان محسوب می‌شود.

در مناطق محروم و حاشیه‌ای، این وضعیت تشدید می‌شود، زیرا نبود امکانات آموزشی مناسب، کمبود نیروی انسانی و محدودیت منابع باعث شده که مدارس این مناطق با معلمان کم‌انگیزه یا فرسوده مواجه شوند و نتیجه آن، گسترش نابرابری آموزشی، افزایش ترک تحصیل و بازتولید چرخه فقر و محرومیت در نسل‌های بعدی است. از بعد حرفه‌ای، ضعف نظام ارتقای شغلی، عدم وجود فرصت‌های واقعی برای پیشرفت و توسعه حرفه‌ای، محدود بودن آموزش‌های ضمن خدمت و نادیده گرفتن خلاقیت و توانمندی‌های معلمان باعث شده معلمان کمتر حس کنند که نقش موثری در تربیت شهروندان آینده دارند و بسیاری از آنان مجبور شوند برای تامین نیازهای اقتصادی به مشاغل دوم یا سوم روی بیاورند که این امر زمان و انرژی آنان برای آموزش و تربیت دانش‌آموزان را کاهش می‌دهد.

پیامدهای این بحران برای دانش‌آموزان فراتر از افت تحصیلی است؛ کاهش انگیزه و کیفیت آموزش، ضعف مهارت‌های اجتماعی و زندگی، افزایش آسیب‌های روانی و اجتماعی، کاهش امید به آینده و ایجاد نابرابری اجتماعی و فرهنگی را به همراه دارد و این اثرات در بلندمدت موجب کاهش اعتماد به نهادهای آموزشی و فرهنگی، کاهش سرمایه اجتماعی و تضعیف توانمندی‌های نسل آینده برای مشارکت فعال در جامعه می‌شود. علاوه بر این، کاهش منزلت معلمان اثر روانی و رفتاری بر خود معلمان نیز دارد؛ بسیاری احساس می‌کنند تلاش و تعهد آن‌ها نادیده گرفته می‌شود، روحیه آن‌ها تضعیف می‌شود و انگیزه حرفه‌ای آنان کاهش می‌یابد و این چرخه نه‌تنها کیفیت آموزش را کاهش می‌دهد، بلکه بر سلامت روانی و رفاه اجتماعی معلمان نیز اثر منفی دارد. 

برای مقابله با این بحران، لازم است دولت و نهادهای مسئول سیاست‌های جامع، هدفمند و مستمر اجرا کنند که شامل افزایش واقعی حقوق و مزایا، بازسازی جایگاه فرهنگی و اجتماعی معلمان در جامعه از طریق فرهنگ‌سازی و رسانه‌ها، ایجاد فرصت‌های واقعی برای ارتقای شغلی و آموزش‌های حرفه‌ای باکیفیت، توجه به سلامت روانی و رفاه معلمان، تقویت مشارکت آنان در تصمیم‌گیری‌های آموزشی و حمایت مستمر از معلمان در مناطق محروم باشد. چنین اقداماتی نه‌تنها باعث ارتقای انگیزه و کیفیت آموزشی معلمان می‌شود، بلکه اعتماد خانواده‌ها، رضایت دانش‌آموزان و مشارکت جامعه را افزایش می‌دهد و زمینه‌ساز تربیت نسلی خلاق، مسئول، توانمند و امیدوار به آینده خواهد بود.

درنهایت، بازگرداندن منزلت معلمان به جایگاه واقعی و ارتقای شأن حرفه‌ای آنان نه یک موضوع صنفی صرف بلکه ضرورتی ملی است؛ زیرا بدون معلمان توانمند، باانگیزه و مورداحترام، هیچ تحول آموزشی، تربیتی یا توسعه انسانی پایدار در کشور ممکن نخواهد بود و آینده کشور در زمینه عدالت آموزشی، توسعه انسانی، پیشرفت علمی و توانمندی نسل‌های بعدی با تهدید جدی مواجه خواهد شد و این بحران به عنوان یک زنگ خطر برای سیاست‌گذاران و جامعه نیازمند برنامه‌ریزی فوری، پایدار و مستمر است.