به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در ادامه سلسله نشستهای «نقدنامک»، نشست «بررسی وضعیت بازار کتاب شعر امروز در ایران» با حضور آسیه حیدری شاهیسرایی، نرگس دوست و عباس کریمی عباسی در سرای اهل قلم خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
شعر در جان ایرانیان ریشه دارد، اما تشخیص سره از ناسره دشوار شده
آسیه حیدری شاهیسرایی در این نشست عنوان کرد: شعر در جان و فرهنگ ایرانیان ریشه دارد و همین باعث شده تقریباً همه ما در ناخودآگاه خود علاقه به شاعربودن داشته باشیم. بسیاری از مردم، حتی کسانی که در فضای حرفهای شعر نیستند، علاقه دارند در زمره شاعران قرار گیرند. من حتی شاهد بودهام که برخی افراد حاضرند برای آنکه شعرشان بهعنوان شعر پذیرفته شود، هزینه کنند تا کسی برایشان شعر بنویسد. این ویژگی از یکسو نشانهای از غنای فرهنگی ماست و از سوی دیگر خطرهایی بهدنبال دارد. از آن جهت خوب است که شعر در روح و ذهن مردم حضور دارد، اما از سوی دیگر چون عمق مطالعه و شناخت ادبی وجود ندارد، مرز میان شعر اصیل و غیرشعر از میان رفته است. نتیجه این شده که بسیاری از افراد بدون شناخت و تسلط مجموعه شعر منتشر میکنند و بازار نشر مملو از دیوانهایی شده که از نظر کیفی قابل دفاع نیستند.
وی ادامه داد: امروز شعر در اینستاگرام منتشر میشود و لایک میگیرد. همین که صد نفر پستی را لایک کنند برای برخی نشانه موفقیت شعری تلقی میشود؛ اما در واقع این روند مخاطب عام را از شعر جدی و ادبی دور میکند و ذائقه عمومی به سمت شعرهای سطحی و لحظهای سوق پیدا کرده است. بسیاری از این آثار به شکل کتاب نیز چاپ میشوند و به تعبیر درست، نوعی کتابسازی در حال شکلگیری است.
شاهیسرایی با اشاره به اینکه با آغاز قرن چهاردهم هجری و پس از انقلاب صنعتی و جنگ جهانی اول، ترجمه آثار ادبی از زبانهای اروپایی بهویژه فرانسه وارد ایران شد، توضیح داد: این روند اگرچه ادبیات ما را نجات داد و به شعر فارسی جان تازهای بخشید، اما مانند تیغ دولبه عمل کرد. ادبیات کلاسیک ما همیشه وزین و جاودان است، اما ترجمه و آشنایی با شعر مدرن غربی موجب شد چهرههایی چون نیما یوشیج ظهور کنند. نیما با آگاهی از شعر فرانسه، ساختار کلاسیک شعر فارسی را شکست، مصرعها را کوتاه و بلند کرد و شعر نو را بنیان نهاد. با این حال، این تحول در جامعه ما بهتدریج و همراه با تحول اجتماعی رخ نداد. هنوز حق شعر نیمایی بهطور کامل ادا نشده است، اما ما شتابزده از نیمایی عبور کردیم و وارد شعر سپید، موج نو و حتی پستمدرن شدیم، در حالی که هنوز بستر فرهنگی و اجتماعی آن را نداشتیم. در فرانسه دوره ناپلئون سوم، سالنها و کافههای ادبی محل گردهمایی شاعران و اندیشمندان بود. شاعرانی مانند بودلر و رمبو در چنین فضاهایی شعر مدرن را از کلاس درس به خیابان و شهر آوردند. ما نیز در ایران، تحت تأثیر همان الگوها، شاهد شکلگیری کافههایی مانند کافه نادری بودیم که شاعران بزرگی چون نیما، شاملو، اخوان ثالث، جلال آلاحمد و دیگران در آن رفتوآمد داشتند. این کافهها نقش بسیار مهمی در تولید فکر و شکلگیری بیانیههای ادبی ایفا کردند. امروز هم در شهرهای مختلف از جمله کرج و تهران، کافهها و کافهکتابهایی فعالیت میکنند که میتوانند بار ادبی جامعه را به دوش بکشند؛ اما این فعالیتها پراکنده است و نیاز به حمایت دارند.
حیدری شاهیسرایی افزود: ترجمه ادبی میتواند زبان ما را غنی کند، اما اگر سطحی انجام شود، به همان اندازه خطرناک است. من بهعنوان مترجم معتقدم وقتی فلسفه و جهانبینی شاعر زبان مبدأ بهدرستی منتقل نشود ترجمه به نثر سادهای تبدیل میشود که نه شعر است و نه ترجمه. چنین ترجمههایی باعث میشود فرم و مضمون شعر از بین برود و ذهن مخاطب درباره شعر خارجی دچار اشتباه شود. متأسفانه در سالهای اخیر، آثار ضعیف بسیاری به نام شعر ترجمه منتشر میشوند که نه وفادار به متن اصلیاند و نه به زبان فارسی احترام میگذارند.
این مترجم تاکید کرد: ناشران باید از نگاه سودجویانه فاصله بگیرند و به کنترل کیفی کتابها اهمیت دهند. شعر نیازمند ویراستاری دقیق، بازخوانی حرفهای و بررسی محتوایی است. اگر این روند اصلاح شود هم سطح آثار بالا میرود و هم اعتماد مخاطب به شعر بازمیگردد. ما باید دوباره به شعر نیمایی و بنیانهای مدرن خود بازگردیم، ترجمه را جدی و علمی دنبال کنیم، و اجازه ندهیم سطحینگری و کتابسازی ذائقه شعر فارسی را تضعیف کند. بوالو در هنر شاعری جملهای دارد که میگوید: «شتاب کن به آهستگی و هرگز دلسرد مباش؛ اثرت را به میز کارت برگردان و پیوسته آن را صیقل بده.» این نگاه، میان سرعت و دقت تعادل برقرار میکند و به شاعر میآموزد که پیش از انتشار اثر خود را بارها بازبینی کند. بوالو میگوید مثل پارچهای که بارها نگاهش میکنی و صافش میکنی شعر را بیست بار بخوان، ویرایش کن و بعد منتشرش کن. این یعنی شتاب آرام، همان آهستگی پیوستهای که به رشد منجر میشود.
وی افزود: بودلر و رمبو هر دو تحت تأثیر همین مکتب پرورش یافتند. آنها بیانیههای شعر و نظریههای نقد را جدی گرفتند. ما نیز باید به جای نوشتن صرف، به سراغ دفاتر نقد و اندیشه برویم. هر شاعر، چه جوان چه مسن، میتواند بنویسد، چون قلم قداست دارد. اما قرار نیست هر نوشتهای چاپ شود. همان فیلتر و ناظر کیفی که پیشتر اشاره شد، باید وجود داشته باشد؛ این یک هشدار فرهنگی است. در نمایشگاه کتاب، ناشری را دیدم که بهترین آثار ادبیات جهان را ترجمه کرده بود اما کیفیت ترجمه فاجعهبار بود. مثلاً در «بیگانه» کامو، جمله معروف «مامان مرد» را اینطور ترجمه کرده بودند: «مادرم به رحمت خداوند رفت.» در حالی که روح اثر کاملاً چیز دیگری است. وقتی چند مترجم با هم چنین متنی ارائه میدهند یعنی هیچ ناظر و دبیری در کار نیست. این نوع ترجمهها به ادبیات فارسی و درک مخاطب از آثار جهانی آسیب میزنند. باید نهادی وجود داشته باشد که آثار منتشرشده را بعد از چاپ ارزیابی و درجهبندی کند تا این فجایع تکرار نشود.
شعر در فضاهای عمومی وجود ندارد
همچنین نرگس دوست در سخنانی گفت: در حالی که برای کالاهای مصرفی تبلیغات فراوانی در رسانهها وجود دارد شعر و کتاب شعر تقریباً هیچ حضوری در فضای عمومی ندارند. در کشوری که شعر بخشی از هویت فرهنگی است این غیبت تأسفبار است. ترویج شعر باید از طریق رسانه، آموزش و برنامههای عمومی در دستور کار نهادهای فرهنگی قرار گیرد. در حالی که برای هر کالای سادهای مثل پفک یا پنیر تبلیغ میشود برای شعر هیچ تبلیغ و رسانهای وجود ندارد. چرا شعر نباید تبلیغ شود؟ چرا کتاب شعر نباید رسانهای شود؟ ناشران زیادی بدون کنترل کیفی کتاب منتشر میکنند. در سالهای اخیر کتابسازی زیاد شده و حتی شاعران، شعر همدیگر را نمیخوانند، اما انتظار دارند تا مردم شعرشان را بخوانند.
وی تاکید کرد: در جامعه امروز، شاعر بودن تبدیل به نوعی ژست یا تیپ شخصیتی شده است. بسیاری از بازیگران و چهرهها کتاب شعر منتشر میکنند فقط چون رسانهای دارند نه لزوماً بهخاطر کیفیت کار. در حالی که کتابهای خوب و ارزشمند زیادی وجود دارند که دیده نمیشوند. هر کسی ممکن است ذوقی داشته باشد و چیزی بنویسد. اما اینکه آن نوشته منتشر شود یا نه باید زیر نظر ناظر باشد. ناشران باید پاسخگو باشند، نه شاعر.
سهولت چاپ و ماجرای انبوه آثاری که شعر نیستند
عباس کریمی عباسی نیز در این نشست به مشکلاتی که سهولت چاپ برای شعر امروز پیش آورده اشاره کرد و گفت: شعر از حوزههایی است که علیرغم ساختار روشن و طبقهبندی مشخصش در سه گونه سنتی، نیمایی و آزاد، امروزه با انبوهی از آثار چاپی روبهروست که بخش قابلتوجهی از آنها اساساً در تعریف دقیق شعر نمیگنجند. سالانه بین پنج تا هفت هزار کتاب شعر منتشر میشود، اما شاید تنها چندصد عنوان از آنها واجد ارزش ادبی باشند. سهولت چاپ و هزینه اندک انتشار باعث شده آثار ضعیف، بدون گذر از مسیر نقد و ارزیابی، وارد بازار شوند. این وضعیت علاوه بر کاهش کیفیت، موجب شده اعتماد مخاطب به شعر چاپی نیز کمرنگ شود.
وی افزود: در کشور ما برای تولید و پخش هر محصولی حتی یک پفک مجوز لازم است. افراد متخصص آن را بررسی میکنند؛ محصول آزمایش میشود و در نهایت حتی اگر مضر باشد، استاندارد مشخصی برایش تعریف میکنند، اما در حوزه شعر چنین سازوکاری وجود ندارد. ما با پدیدهای به نام ناشرنما و شاعرنما روبهرو هستیم. نتیجه این است که از میان هزاران کتاب شعر منتشرشده در سال شاید تنها صد یا پانصد عنوان قابل قبول باشند. این یعنی شعرنمایی؛ یعنی ظاهری از شعر که در باطن تهی است.
این نویسنده تاکید کرد: کارشناسانی باید باشند که ساختار، زبان و فرم آثار را بررسی کنند تا حداقل از نظر فنی در آثار چاپ شده با یک ساختمان شعری درست مواجه باشیم؛ سپس به سراغ محتوا برویم. الان برای هر نوع نوشتار اسمی گذاشتهاند در حالی که ما در اصل فقط سه نوع شعر داریم: شعر کلاسیک، شعر نو و شعر آزاد. شعر نو شامل گونههایی مثل نیمایی است. شعر آزاد نیز تکلیفش روشن است فقط موسیقی دارد. هر چیزی غیر از این، دیگر شعر نیست بلکه نثر شاعرانه است.
∎