شناسهٔ خبر: 75179225 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

نویسنده «از ستیز تا ستایش» در گفت‌وگو با ایبنا توضیح داد؛

ستیز با فردوسی مسئله دیروز و امروز نیست

نیما ظاهری، نویسنده کتاب «از ستیز تا ستایش» در بررسی فردوسی و شاهنامه به روایت شاعران ایران از فرخی تا شفیعی کدکنی، گفت: این اثر را در لبیک به پیشنهاد محمدرضا شفیعی کدکنی و با این انگیزه که زندگی شاهکار بزرگ فردوسی را پس از مرگ شاعر بررسی کنم، نوشتم.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا شاهنامه فردوسی، شاهکار حماسی فردوسی و یادگار فردوسی بزرگ از اواخر قرن چهارم تاکنون مورد توجه ایرانیان و خواندنش متداول بوده است. اما با وجود علاقه و ارادت اقشار مختلف -حتی بی‌سوادان و کم‌سوادان- به شاهنامه در طول دوران‌های مختلف، این اثر تحت تاثیر وضعیت سیاسی حاکم بر ایران با واکنش‌های متفاوتی مواجه بوده است. این مسئله موضوع اصلی کتاب «از ستیز تا ستایش» به قلم نیما ظاهری است. در ادامه گفت‌وگوی ما را با این نویسنده و پژوهشگر جوان می‌خوانید:

کار ادبی را از کجا شروع کردید و انگیزه شما از نگارش این اثر چه بوده است؟

من دانش‌آموخته رشته روزنامه‌نگاری هستم ولی از کودکی و از وقتی که به یاد دارم همیشه به ادبیات علاقه داشته‌ام و با پدرم حافظ و شاهنامه می‌خواندیم. «از ستیز تا ستایش» در ادامۀ همان علاقه به مباحث ادبی خلق شده است؛ در دوران دانشجویی این افتخار را داشتم که از سال ۹۶ تا ۹۹ یعنی تا زمان همه‌گیری کرونا در کلاس‌های درس محمدرضا شفیعی کدکنی حضور پیدا کنم و با استادان دیگری نیز چون جمال میرصادقی و علی دهباشی از نزدیک آشنا شوم. پیشنهاد نگارش اثری درباره سیر توجه شاعران به شاهنامه را شفیعی کدکنی مطرح کرد و من آن را بر عهده گرفتم. شفیعی کدکنی استقبال کرد و زیر نظر وی این کتاب را نوشتم که سال گذشته توسط نشر مروارید به بازار آمد و خوشبختانه با استقبال خوبی همراه بوده است و حالا در آستانۀ چاپ پنجم قرار دارد. البته دیگرانی قبل از من کارهای مشابهی انجام داده بودند از جمله محمدامین ریاحی در کتاب «سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی» بخشی از این صحبت‌هایی را که در مورد فردوسی شده بود آورده بود ومحمدجعفر یاحقی و سجاد آیدنلو در مقالاتی که تحت عنوان ذیل سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی منتشر کردند دوباره به این مسئله پرداخته بودند. اما اگر تمام آن بحث‌ها را جمع کنیم شاید یک‌سوم محتوای «از ستیز تا ستایش» نباشد. در این کتاب هدفم به نوعی بررسی زندگی پس از مرگ و یا زندگی پس از زندگی فردوسی بوده است، به این معنا که بررسی کرده‌ام فردوسی و شاهنامه از قرن چهارم تا کنون، چگونه به یاد آورده شدند.

آیا چالش‌هایی هم در هنگام نگارش کتاب داشتید؟

همیشه وقتی با چهره‌های بزرگ ادبی مواجه هستیم که برای ما خیلی بزرگ هستند و به نوعی تبدیل به بت شده‌اند، مشکلاتی نیز ایجاد می‌شود. باورش سخت است، اما چندنفر به من خرده گرفتند که به چه حقی نکوهش‌هایی را که در حق فردوسی شده است در کتابت آورده‌ای؛ اما واقعیت این است که وقتی کاری پژوهشی انجام می‌دهیم، باید تعارف را کنار بگذاریم.

برای نوشتن این کتاب چقدر زمان صرف کردید و از چه منابعی استفاده کردید؟

نگارش این اثر تقریباً سه سال زمان برد و منابع اصلی من دفترها و دیوان‌های شاعران و حتی نسخه‌های خطی بودند و از هر منبعی که می‌شد ردی از فردوسی را در آن دید استفاده کردم و نیز از مقالات منتشر شده در مجله‌های مختلف بهره بردم.

شما در مقدمه کتاب یک تقسیم‌بندی جالب درباره دوره‌های تاریخی تغییر رویکرد به شاهنامه گنجانده‌اید که حتی فصل‌بندی کتابتان نیز بر اساس همان تقسیم‌بندی انجام شده است. لطفاً در این باره توضیح دهید.

بله. توجه شاعران به فردوسی و شاهنامه در طول هزار سال را به شش دوره تاریخی تقسیم کرده‌ام که فصل‌های کتاب را تشکیل می‌دهند و یکی از وجوه تمایز «از ستیز تا ستایش» با اسلاف خود، همین تقسیم‌بندی است. دوره اول، انکار فردوسی و شاهنامه، دوره دوم پایان انکار و آغاز دیدگاه‌های دوگانه، دوره سوم اوج‌گیری افسانه‌سازی‌ها، دوره چهارم آغاز ستایش و اوج‌گیری تضمین‌ها، دوره پنجم اوج‌گیری مدعیان و دوره ششم، دوره ستایش است. جالب است که تا صد سال اول پس از مرگ فردوسی مطلقاً در هیچ متنی اشاره‌ای صریح به فردوسی یا شاهنامه نشده. از قرن پنجم تا هفتم برخی از شاعران تنها به افسانه‌هایی از زندگی فردوسی اشاره کرده‌اند و به‌جز یکی‌دومورد از همکارانِ ژانری فردوسی مثل اسدی طوسی و نظامی گنجوی، هیچ صحبتی از اهمیت حماسه بزرگ فردوسی در میان نیست. از قرن هفتم به بعد ستایش‌ها از فردوسی کم‌کم آغاز شد و شاعری مثل سعدی، فردوسی را پاکزاد دانست و شاعران دیگری هم پیدا شدند که فردوسی را یکی از پیامبران شعر فارسی دانستند. البته باید توجه داشت که حتی سعدی هم تنها نقطۀ قوت و قدرت شاهنامه را مسائل اخلاقی آن می‌دانست و اصولاً به حماسه‌سرایی چندان اعتقادی نداشت. از قرن دهم تا سیزدهم که به دوره انحطاط شعر فارسی معروف است، فردوسی و شاهنامه به عیاری برای سنجش شعر شاعران آن دوره تبدیل شد و اغلب شاعران این دوره، خود را هم‌ردیف فردوسی یا حتی برتر از او می‌دانستند. از قرن سیزدهم به بعد هم دوره ستایش شروع می‌شود که بیشتر در مورد آن خواهم گفت.

زندگی پس از زندگی فردوسی را به پیشنهاد شفیعی‌کدکنی نوشتم/ ستیز با فردوسی مسئله دیروز و امروز نیست

چرا این اتفاق برای فردوسی افتاد و آیا شاعر دیگری هم سراغ دارید که به اندازه فردوسی مورد مدح و نگوهش قرار گرفته باشد؟

فردوسی اثرش را مستقیماً به درگاه سلطان محمود نبرده و اصولاً در دربار جایگاهی نداشته است. من فکر می‌کنم که شعر فارسی در قرن پنجم مترادف با مداحی بود و اگر شاعری مناسبات قدرت را در نظر نداشت، اصولاً شاعر دانسته نمی‌شد. آن گونه که از مطالعه برخی منابع تاریخی درمی‌یابیم، محمود ۴۰۰ شاعر را در استخدام خود داشت. در آن دوران می‌بینیم فرخی، منوچهری و عنصری شاعران درباری بودند و کارکرد شعرشان اغلب شرح فتوحات سلطان بود اما فردوسی شاعری آزاداندیش بود که با مناسبات قدرت ارتباط نداشت و به همین جهت جزو شاعرانی که یکدیگر را و نیز سلطان را ستایش می‌کردند نبود. بعید می‌دانم هیچ شاعر دیگری مانند فردوسی باشد که این اندازه خودش و اثرش با برخوردهای متفاوت در دوران‌های گوناگون مواجه باشد. نکتۀ دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم، این است که افسانه‌ای که از برخورد نامناسب محمود غزنوی با فردوسی ساخته‌اند، باعث شده است که دیدگاهی منفی راجع به محمود غزنوی و شاعران دربارش پیدا کنیم. حال آنکه خدمات محمود غزنوی به شعر و زبان فارسی، در بین همه دوره‌ها بی‌سابقه است. حتی عنصری بلخی، ملک‌الشعرای دربار محمود، به رغم اینکه کمی از قصایدش باقی مانده است، ما به لطف کتاب الفهرست ابن ندیم، می‌دانیم که او پنج منظومه عاشقانه نوشته است که ای کاش امروز به آن‌ها دسترسی داشتیم.

توجه به شاهنامه برای نسل امروز تا چه اندازه می‌تواند مفید باشد؟

این صحبت من احتمالاً محل نزاع خواهد بود، اما امروز، با پیشرفت روزافزون تکنولوژی و رسانه، دیگر کسی فرصت و حوصله خواندن کل شاهنامه را ندارد و بهتر است گزیده‌هایی از این اثر ارائه شود؛ همچنین لازم است در ارائۀ شاهکار فردوسی از هنرهای دیگر مثل انیمیشن استفاده شود. ما ناگزیریم خودمان را با زمانه منطبق کنیم.

آیا شاعران معاصر از مضامین، سبک و قالب شعرسرایی و اندیشه فردوسی بهره برده‌اند؟

بله تا پیش از مشروطه تلقی از وطن و وطن‌پرستی با امروز تفاوت داشت و یک فرد عادی در قرن دهم به ذهنش نمی‌آمد که وطن در شاهنامه به چه شکل تجلی پیدا کرده و فردوسی برایش نماد هویت و ملیت نبود و فردوسی را شاعری می‌دانست که داستان شاهان و قهرمانان را آورده است. ولی پس از مشروطه نگاه به شاهنامه تغییر کرد، به این جهت که ناسیونالیسم باب شده بود دستگاه حکومتی هم به این مسئله دامن می‌زد. سال ۱۳۱۳ آرامگاه فردوسی ساخته و جشن هزاره فردوسی برگزار شد و سپس سال ۱۳۴۶ این آرامگاه تجدید بنا شد که همین ساخت آرامگاه و تجدید بنا انگیزه‌ای برای توجه شاعران معاصر به فردوسی و شاهنامه شد. از جمله انجمن آثار ملی فراخوانی منتشر کرد که شاعران ۲۰ بیت قصیده در توصیف فردوسی بسرایند و مقرر شد بهترین اثر در آرمگاه فردوسی نصب شود که رتبه اول را جلال‌الدین همایی با قصیده‌ای به مطلع «ای صبا ای پیک مشتاقان پیامی بر ز من / سوی طوس آن سرزمین نامداران زمن» مقام نخست را کسب کرد. تا پایان دوره پهلوی هم کم و بیش این توجه ادامه داشت، آنچنان که می‌شود گفت در این دوره توجه به فردوسی و شاهنامه، به یک قاعده تبدیل شده بود و بسیاری از شاعران معاصر، شعر مستقل و مفصلی در ستایش حکیم طوس سروده‌اند. استقبال از مضامین شاهنامه‌ای هم که در این دوره بی‌سابقه است و بحث بسیار درازدامنی است. شاعران دوره ما هم اشاراتی به فردوسی و شاهنامه‌اش داشته‌اند که متاسفانه اغلب دارای ارزش هنری و ادبی نیستند.

فکر می‌کنید دوره جدیدی از ستیز با فردوسی شروع شده است؟

ستیز با فردوسی مسئله دیروز و امروز نیست و عمری دارد به درازنای هزارسال؛ از امیر معزی نیشابوری گرفته که گفته بود «من عجب دارم ز فردوسی که تا چندان دروغ / از کجا آورد و بیهوده چرا گفت آن سمر»، تا همین نیما یوشیج که این شاعر را «خر» فرض کرده بود. در هر حال، من فکر می‌کنم که امروز، شاهنامه بیش از اینکه اثری از ابوالقاسم منصوربن حسن طوسی باشد، اثری است متعلق به همۀ مردم ایران و مترادف است با زبان فارسی و فرهنگ ایرانی. هیچ اشکالی ندارد اگر شاهنامه را نقد کنیم، اتفاقاً از همین راه است که می‌توانیم ادبیات فارسی را به جلو ببریم، ولی شرط انصاف را هم باید رعایت کرد و هراثر را با اقتضائات زمان خودش باید بررسی کنیم.

اثر پژوهشی جدیدی نیز آماده چاپ دارید؟

بله در دو سال اخیر مشغول ترجمۀ یک کار پژوهشی درباره ویس و رامین و منظومه‌های عاشقانه هستم که کمرون کراس، استاد مطالعات ایران در دانشگاه میشیگان آن را نوشته‌است. کتابی جامع و در پژوهش‌های فارسی این حوزه یگانه است. این کتاب با عنوان «بوطیقای عشق رمانتیک» به‌زودی در ۶۴۰ صفحه توسط انتشارات خوارزمی عرضه خواهد شد.

برچسب‌ها: