شناسهٔ خبر: 75165482 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

به‌مناسبت درگذشت ایوان کلیما؛

ایوان کلیما؛ راوی قرن دیوانه

ایوان کلیما نیز همچون میلان کوندرا از راویان صاحبنام توتالیتاریسم و مظاهر آن در چکسلواکی سابق بود؛ نویسنده‌ای که چه در آثار داستانی و چه در جستارها و مقالاتش به زیست روشنفکران و مردم عادی تحت سیطره کمونیسم شهادت داد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنااز راویان قرنِ دو جنگ مخوف جهانی، قرن فاشیسم و نازیسم، قرن کمونیسم و توتالیتاریسم، قرن جنگ ویتنام و گورهای جمعی در شیلی و کامبوج و دیگر نقاط جهان، قرن انواع و اقسام دیوانگی‌های سیاسیِ گسترده، یکی هم ایوان کلیما، نویسنده پرآوازه چک، بود که امروز رفت.

ایوان کلیما نیز همچون میلان کوندرا از راویان صاحبنام توتالیتاریسم و مظاهر آن در چکسلواکی سابق بود؛ نویسنده‌ای که چه در آثار داستانی و چه در جستارها و مقالاتش به زیست روشنفکران و مردم عادی تحت سیطره کمونیسم شهادت داد.

کلیما تاریخ کمونیسم را در جزئیات زندگی روزمره رصد می‌کرد و تأثیر توتالیتاریسم را در زیست روزمره مردم نشان می‌داد. او در داستان‌هایش روایتگر روشنفکرانی بود که در دوران حکومت کمونیستی نمی‌توانستند کار دلخواه خود را انجام دهند و ناچار می‌شدند به کار گِل بپردازند. زندگی دوگانه این روشنفکران، شامل زیست دشوار در روز و خردک‌شرری از شادمانی در شب، از موضوعاتی‌ست که در آثار کلیما به آن پرداخته شده است.

دغدغه‌های سیاسی کلیما اما او را در حیطه سیاست محدود نکرد. سیاست در آثار او مبنایی بود برای نقب زدن به مسائل انسانی و هستی‌شناختی. او راوی رنج انسانی بود که فردیت و آزادی‌های فردی‌اش زیر بار توتالیتاریسم و نظام‌های همسان‌ساز خُرد شده بود؛ انسانی که نظام سیاسی‌ای که تحت سیطره آن زندگی می‌کرد حاکم بر همه ارکان زندگی‌اش بود و حتی خصوصی‌ترین روابط و شخصی‌ترین تفریحاتش را تحت تأثیر و کنترل خود قرار می‌داد.

ادبیات جزئیاتی را از تاریخ عیان می‌کند که دست تاریخ‌نگاری رسمی به آن نمی‌رسد. کلیما نیز روایتگر و آشکارکننده چنین جزئیاتی بود. با خواندن آثار او به زوایای پنهان تاریخ نظام‌های کمونیستی راه می‌یابیم و تاریکی یک عصر را به تماشا می‌نشینیم و نیز تقلای انسان‌هایی را که در اعصار تاریک می‌کوشند تا جای ممکن انسان بمانند و گاه می‌توانند و گاهی هم نمی‌توانند؛ انسان‌هایی با کورسویی از امید و نیز انسان‌هایی یکسره نومید و خسته و مأیوس.

نام کلیما در ایران نخستین بار با ترجمه کتاب «روح پراگ» بر سر زبان‌ها افتاد. کتابی که اول با ترجمه فروغ پوریاوری و سپس با ترجمه خشایار دیهیمی به فارسی منتشر شد.

از کلیما بعد از «روح پراگ» آثار بسیاری به فارسی ترجمه و منتشر شد که مترجم بیشترشان فروغ پوریاوری بود. از جمله این آثار می‌توان به «قرن دیوانه من»، «در انتظار تاریکی، در انتطار روشنایی»، «عشق و آشغال»، «قرب جوار»، «نه فرشته، نه قدیس»، «قاضی» و «کار گل» اشاره کرد.